صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

تاریخ سند: 25 اسفند 1337


گزارش


متن سند:

مدیر مجله امید ایران در دو مورد زیر احضار و استیضاح گردید.
1ـ در مورد یادی از نهم اسفند که در آخر مطلب خط سیاه کشیده شده است اظهار نمود این موضوع با چند موضوع دیگر مربوط به سری اول چاپ بوده که پس از تصحیح در سریهای بعد اشتباهات مزبور مرتفع گردید و نظر مخصوصی در بین نبوده است معمولاً در مجله ای که در صد صفحه هر هفته منتشر می گردد اشتباهاتی رخ می دهد.
2ـ در مورد حکومت بچه ها در بغداد همان روز از طرف کمیسیون احضار و تذکر داده شد که در تفسیرهای آینده مراتب را در نظر بگیرد.
در شماره بعد مقاله ای بر ضد شوروی و کمونیسم انتشار داده است که برش آن به اداره ذینفع فرستاده شده است.
27 /12 /37 به عرض می رسد ـ 9 /1 باید خیلی مراقب این مجله باشید زیرا به نظر من از طرف کمونیستها در اینجا نفوذ شده است.
14 /1 /38 آقای مدیر، آقای صفی پور1 روی سخنم با شماست می دانم که یا نامه را در مجله چاپ می کنید و یا اقلاً جواب می دهید اول احتیاج به معرفی خود نه معرفی نام و نشان بلکه معرف اینکه یکی از افراد زحمتکش این ملتم و بدین جهت مسلم است که نوشته هایم از روی بی غرضی است و وطن خواهی است.
آقای مدیر شما که صاحب یک مجله هستید و همچنین دولت که زمام امور را در دست دارد...
.
صاحبان نفوذ و مطبوعات دیگر خیال نکنند که این مردم به خواب رفته و یا از اوضاع بی خبرند نه این طور نیست مردم وطن ما خوب فهمیده و در جریانات و مطالب روزنامه و مجلات دقت کافی می کنند اما اگر نمی توانند اظهاری بکنند از این محیط خفگان آوری [خفقان] است که در کشور ما ایجاد کرده اند والا مردم را آزاد بگذارند تا ببینند که در قضایا چگونه قضاوت می کنند چون اظهار نظر علنی ممکن نمی شود و از طرفی نمی شود ساکت نشست ناچار طی نامه حقایق باید به سمع شما برسد تا بلکه مؤثر واقع شود.
اول باید درباره مجله جنابعالی اظهار نظر کنم مجله شما در عمر کوتاه خود یعنی بعد از انتشار پس از 28 مرداد تا حدودی مطالب خوب و...
.
داشت ولی کم کم مثل کالای منقلب که اول برای جلب مشتری خوب و بعدا که جای پائی برایش پیدا شد ماهیت اصلی خود را از دست می دهد ماهیت حقیقی و اولی خود را از دست داد و تبدیل به مجلاتی به پایه تهران مصور و اطلاعات هفتگی2 شد و حتی پا را در پاره ای از مطالب از آنها نیز فراتر نهاد.
در شماره این هفته شما در اولین صفحه از اوضاع عراق و دادگاه خلق آن مطالب و عکسهایی بود که من پس از باز کردن آن انتظار داشتم که حتما مطالبی بر ضد خائنین و ظالمان و به نفع مردم عراق نوشته شده است ولی متأسفانه برخلاف آن را مشاهده کردم شما قبل از هر چیز دادگاه خلق را وسط گیومه گذاشته اید و این طور معلوم می شود که آن را قبول ندارید ولی بدان و آگاه باش که 95% خوانندگان شما بر عکس دادگاههای عراق را واقعا دادگاه خلق می دانند آیا کسانی که ملت عراق را طی دهها سال آشکار و علنی به استعمارگران انگلیسی فروخته بودند در هر موقعی که ملت برادر ما عراق دست به تظاهرات بر ضد استعمار می زدند با آتش گلوله روبرو نمی شدند؟ آیا مگر در سالهای پیش در یک روز بیش از صد نفر را همین زمامداران سابق در یک روز نکشتند حالا اگر آنها را محاکمه و محکوم کنند و دادگاه حکم اعدام آن ها را بدهد دادگاه خلق نیست ؟ به عقیده شما اگر دادگاه کسانی که حتی به جای یک بار صد بار هم بکشند تلافی آن همه جنایات و خیانت ها نمی شود باید تبرئه می کردندممکن است از عارف3 شما طرفداری کنید شما باید بدانید در کشوری مانند عراق در یک شب نمی شود کار ریشه تمام ایادی استعمار را از بیخ کند عوامل استعمار حتی نمی تواند در شخص دوم انقلاب هم جلوه گری کند و طبق اظهارات مشهور و رادیو بغداد این شخص می خواسته است که از پشت به ملت خنجر بزند و این طور که معلوم است یک افسر خودخواه و بی سواد و بی توجه به واقعیات بوده اگر کار خیانتش پیش می رفت ضربه هولناک دیگری به ملت قهرمان عراق می خورد و بار دیگر سایه شوم استعمار بالای سر آنها پدیدار می گشت؟ مطالب دیگر مجله شما هم چندان خواندنی نیست سرنوشت یک قاچاقچی چه فایده به مبارزات ملی ما دارد ما مسائل حادتری داریم که می توان در شرایط فعلی نیز آنها را مطرح ساخت خاطرات مهدی بلیغ چه فایده به حال ملت ما دارد شما اگر در ذهنتان نتوانید مجله خود را از روزهای اول انتشار تا حالا مجسم کنید با یک مرور می توانید بفهمید که چقدر از ملت جدا شده اید فرقی ندارد ملت هم از شما جدا می شود چطور که از زمامداران و سایرین جداست و کوچکترین نظر موافقی با عملیات ضد ملی آنها را ندارند شما هم یکی از آنها باشید مقالات علمی شما چطور شد مطالب برجسته جراید خارجی چرا دیگر نیست چرا درباره مطلب مهم مناسبات ایران با همسایه شمالی کمتر چیزی می نویسید.
مگر این مسئله با حیات یک یک افراد این ملت بستگی ندارد چرا حقایق را نمی نویسید تنها با زیاد کردن صفحات روزنامه و یا مجله تان که بشود گفت پیشرفت کرده اید من صریحا به شما اطمینان می دهم بدین ترتیب جلو بروید هر روز کار شما عقب است باید به کیفیت مجله تان بیفزائید باید مطالبی باشد که به نفع مردم باشد.
درباره مناسبات ایران با شوروی چرا حقایق را نمی نویسید پیمان بغداد1 به چه درد ما می خورد پولهای گزافی که در راه این پیمان خرج می شود چه فایده برای ما دارد و پیمان نظامی آمریکا چه فایده برای ما دارد به غیر از اینکه همسایه دیوار به دیوار ما را حداقل از ما نگران و سوءظن ایجاد کند چه فایده دارد آیا اگر مصریها برای حفظ خود با امریکا پیمان نظامی بستند آنها با سیاست واقع بینانه هم دشمنی کسی را نمی خرند و هم از کمک های مالی هر دو طرف استفاده می کنند آیا زمامداران ما کمتر از آنها هستند شما صاحب مجله هستید شما نباید مثل زمامداران مملکت فکر کنید شما باید مطابق میل ملت تا آنجا که ممکن است باید عمل کنید مگر اینکه برخلاف منافع مردم بیندیشید به عقیده ما نباید روابط ایران با شوروی تیره شود که پشت دیوار ماست و بهانه دست آنها داد امریکائیها که در خفه کردن ملتها مشهور شده اند نباید در کشور ما بر ضد همسایه ما توطئه چینی کنند اصولاً آخر برای چه /5000 امریکائی به عناوین مختلف بر ارتش ما مسلط شده و حیاتی ترین رشته های اقتصادی ما را در دست گرفته اند آیا همین عمل برای سوءظن همسایه کافی نیست چرا حرف نمی زنید و دم فرو بسته اید من باز هم به شما مکاتبه خواهم کرد.
با تقدیم احترام ح ـ مهین دوست.
15 /1 /38 1ـ آقای خشگیبانی خلاصه تهیه شود.
2ـ به استحضار ریاست اداره کل سوم برسد.

توضیحات سند:

1ـ خلاصه نامه بدون امضائی که به عنوان آقای صفی پور مدیر مجله امید ایران رسیده بشرح زیر می باشد.
نویسنده متذکر شده که زمامداران و مطبوعات خیال نکنند که مردم به خواب رفته و از اوضاع بی خبرند و همچنین مجله مزبور چرا حقایق را درباره موارد زیرین ننوشته و دم فرو بسته است.
1ـ دادگاه خلق عراق را وسط گیومه گذاشته و بطوری که معلوم می شود قبول ندارد.
2ـ نوشتن خاطرات مهدی بلیغ چه فایده به حال ملت دارد.
3ـ پیمان بغداد به چه درد ما می خورد و پولهای گزافی که در راه پیمان خرج می شود چه فایده دارد.
4ـ پیمان امریکا چه فایده ای به حال ملت داشته به غیر از اینکه همسایه دیوار به دیوار ما را ناراضی بکنند.
5 ـ پانزده هزار نفر مستشار آمریکایی به چه علت بر ارتش ما مسلط شده و حساسترین رشته های اقتصادی مملکت ما را در دست گرفته اند.
6ـ درباره مناسبات ایران با همسایه شمالی چرا حقایق را نمی نویسند.
از این نامه ها برای اغلب روزنامه ها می رسد.
بایگانی شود.
23 /1 /28 علی اکبر صفی پور به عنوان منبع با ساواک همکاری اطلاعاتی داشت و اصل نامه را که مخاطبش خودش بوده را به ساواک تحویل داده است.
2ـ مجله اطلاعات هفتگی به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی عباس مسعودی و سردبیری ارونقی کرمانی از سال 1320 با روش اجتماعی ـ علمی و هنری در تهران به صورت هفتگی در تهران منتشر می شد.
راهنمای مجله های ایران ـ1347 ـ 1368 ـ ص 34 پوری سلطانی با همکاری رضا اقتدار ـ کتابخانه ملی ایران ـ تهران 1369 3ـ عبدالسلام عارف در سال 1921 در بغداد به دنیا آمد.
پدرش پارچه فروش بود و در شهر "الرمادی" زندگی می کرد.
وی بعدها به بغداد عزیمت نمود.
او در سال 1938 پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی وارد دانشکده نظامی شد و در سال 1941 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل گردید.
هنگام شکست قیام رهایی بخش در 1941 مسئولیت حراست از زندان اردوگاه الرشید را که ـ صدها تن از شرکت کنندگان قیام در آن محبوس بودند ـ عهده دار گردید.
سپس به عنوان افسر اطلاعات ارتش منصوب شد و تا سال 1943 در این سمت انجام وظیفه نمود.
در جنگ 1948 فلسطین شرکت کرد.
عارف فردی طائفه گرا و نژادپرستی دو آتشه بود.
عارف شب قبل از انجام کودتای 14 ژوئیه 1958 به یکی از افسران آزاده تاکید کرده بود که بعد از پیروزی انقلاب بایستی سه طائفه کرد، شیعه و مسیحی از بین بروند.
عبدالسلام عارف بسیار جسور و متهور بود.
علاقه شدیدی به بحث و مجادله با دشمنان و مخالفین داشت.
اولین اختلاف او با عبدالکریم قاسم قبل از انجام کودتای 14 ژوئیه پیدا شد، زیرا قاسم مخالف اعدام اعضای خاندان سلطنتی بود.
اختلاف این دو بعد از پیروزی کودتا تقریبا شدت یافت.
حتی روزی در صدد سوءقصد به جان وی برآمد.
وی در تاریخ 13 آوریل 1966که مسئولیت ریاست جمهوری را عهده دار ـ بود بر اثر سقوط هلیکوپتری که سوار بود و از شهرهای منطقه جنوبی دیدن می کرد، کشته شد و جنازه اش مبدل به خاکستر شد.
ـ نگاهی به تاریخ سیاسی عراق، سرهنگ ع.
الجمیلی، ترجمه محمد حسین زوار کعبه، صص 69 و 70 1ـ این پیمان در سال 1955 میلادی (1334 ش) ابتدا میان عراق و ترکیه منعقد شد و در همان سال انگلستان، پاکستان و ایران نیز به آن پیوستند و از اعضای اتحادیه عرب و قدرتهای بزرگ غربی هم دعوت شد تا به منظور حفظ امنیت خاورمیانه و جلوگیری از خطر کمونیسم به این پیمان ملحق شوند، اما هیچ یک از آنان نپذیرفتند.
این پیمان که بعدا به پیمان سنتو مشهور شد، بر اثر تشویق های امریکا و هدایت وزیر خارجه آن، «جان فاستر دالس» تشکیل شده بود، حلقه شمالی خاورمیانه ای از زنجیر امنیتی برای جلوگیری از توسعه طلبی شوروی به حساب می آمد و اگر چه هیچگاه امریکا عضو این پیمان نبود، اما به واسطه پیمان های دو جانبه با ایران، پاکستان و ترکیه و کمک های نظامی به این کشورها، موجودیت پیمان را تضمین می کرد.
این پیمان در پی کودتای 1958 (1337 ش) عراق و خروج این کشور از پیمان بغداد در 1959 (1338) به (سازمان پیمان مرکزی) یا سنتو تغییر نام یافت.
پس از انقلاب 57 ایران نیز از این پیمان خارج شد و در نتیجه آن پیمان سنتو عملاً از هم پاشیده شد.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 98




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.