صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : تحریکات و تبلیغات سوء

تاریخ سند: 21 آذر 1357


موضوع : تحریکات و تبلیغات سوء


متن سند:

از : 11 ه ز به : 11 ه 312 شماره : 7060 /11/ه ز حاج محمد شرفی ساکن قریه خراشادی و مغازه دار در زابل که از دوستان سید محمدتقی حسینی طباطبایی و از طرفداران خمینی بوده و از زمان دکتر مصدق1 هم عضو حزب منحله توده2 و از طرفداران مصدق بوده و همچنین برادر زن وی به نام کربلایی رضا سردشتی و نیز حاج محمدجان دلارامی ساکن قریه دلارامی در زمینه همکاری با سید محمدتقی حسینی طباطبایی در فعالیت های سوء و تبلیغات تحریک آمیز شرکت داشته و ضمن تحریک مردم در شهر و قراء محل سکونت و روستاهای اطراف خود آنها را تشویق به فعالیت و تبلیغات ضد ملی و میهنی نموده و می نمایند.
نظریه شنبه : خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: باتوجه به دسترسی شنبه و گزارشات واصله مفاد خبر به احتمال قریب به یقین صحت دارد.
سعید نظریه 11 ز : نظریه یکشنبه مورد تأیید می باشد.

توضیحات سند:

1ـ محمد مصدق در سال 1261 در خانواده ثروتمند و متنفذ چشم به جهان گشود.
پدرش میرزا هدایت اللّه وزیر دفتر بود.
مادر مصدق، ملک تاج خانم، نجم السلطنه از طرف پدر نوه بزرگ فتحعلی شاه، خواهر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عموزاده ناصرالدین شاه بود.
زمانی که مصدق ده ساله بود پدرش درگذشت.
مصدق در سن 19 سالگی با دختر ضیاءالسلطنه ازدواج کرد.
پس از استقرار مشروطیت در سال 1285 ش در انتخابات مجلس دوم مصدق از طبقه اعیان و اشراف برای نمایندگی مجلس دوم برگزیده شد اما به دلیل آنکه سنش به سی سال ـ حد نصاب برای انتخاب شدن نمی رسید نتوانست به مجلس راه یابد.
در این زمان مصدق عضو انجمن «جامع آدمیت» بود البته چند هفته ای بیش در این جامع نماند و به جامع انسانیت که علی اکبر دهخدا عضو فعال آن بود پیوست.
کمتر از یک سال بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه یعنی در سال 1287 مصدق برای تحصیل به فرانسه رفت ولی به علت بیماری پس از چندی به ایران بازگشت اما چندی بعد مجددا به اروپا بازگشت و در نوشاتل سوئیس به تحصیل حقوق پرداخت و رساله دکترای خود را با عنوان «وصیت در فقه اسلامی» ارائه داد و در آستانه جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و به دعوت محمدعلی فروغی، ذکاءالملک به کادر استادان مدرسه حقوق و علوم سیاسی پیوست.
در سال 1294 در زمان نخست وزیری مستوفی الممالک مصدق از سوی مجلس کمیسیون پنج نفره «تطبیق حوالجات دولتی» در وزارت مالیه منصوب شد.
مصدق یک چند والی فارس شد پس از کودتای 1299 استعفاء خود را تقدیم احمد شاه کرد سه هفته بعد با استعفاء او موافقت شد.
به دنبال برکناری ناگهانی سید ضیاء از نخست وزیر، قوام که در توقیف پسیان بود به نخست وزیری رسید و مصدق را به عنوان وزیر مالیه برگزید.
با سقوط قوام، مصدق نیز از هیئت دولت بیرون آمد.
مدتی بعد در کابینه مشیرالدوله والی آذربایجان شد ولی پس از چندی استعفاء داد.
مصدق در کابینه بعدی مشیرالدوله وزیر خارجه شد ولی با نخست وزیر شدن رضاخان علی رغم دعوتی که از وی به عمل آمد تا در کابینه بماند استنکاف ورزید و در جبهه مخالف رضاخان قرار گرفت.
مصدق به مجلس پنجم راه یافت و در سال 1302 عضو کمیسیون معارف مجلس شد.
در سالهای 1306 ـ 1320 مصدق کاملاً از صحنه سیاست کناره گرفت.
در سال 1319 مصدق بازداشت و به زندان بیرجند تبعید شد.
در اواخر سال 1321 در انتخابات مجلس چهاردهم مصدق نماینده اول تهران شد.
مصدق همچنین علیرغم تقلباتی که در انتخابات روی داد به مجلس پانزدهم راه یافت و مبارزه ای گسترده علیه تقلبات انتخاباتی دولت را رهبری کرد.
در 22 مهر 1328 مصدق و 19 تن دیگر علیه تقلبات انتخاباتی در دربار متحصن شدند که متعاقب آن جبهه ملی تشکیل گردید.
به دنبال فعل و انفعالات سیاسی و تصویب لایحه پیشنهادی جبهه ملی در مورد ملی کردن نفت شمال و جنوب ایران در 29 اسفند 1329 ش.
مصدق لایحه 9 ماده ای در مورد خلع ید از شرکت نفت را تدوین و پیشنهاد کرد به دنبال آن مصدق در اردیبهشت 1330 با اکثریت آراء به نخست وزیری برگزیده شد.
مصدق پس از بازگشت از دادگاه لاهه و گشایش مجلس هفدهم استعفاء داد ولی مجددا مجلسین به او رأی تمایل دادند در 25 تیر هنگامی که مصدق اعضای کابینه را به شاه معرفی می کرد تقاضا کرد خود وزیر جنگ شود شاه نپذیرفت و مصدق استعفاء داد و احمد قوام با نخست وزیری رسید.
با اعتراضات عمومی و قیام 30 تیر احمد قوام مجبور به استعفا گردید و مصدق مجددا به نخست وزیری منصوب شد.
اما به واسطه اقدامات مصدق و شکاف در میان نیروهای ملی و مذهبی و کارشکنی های عناصر توده ای و فعالیت های شبکه جاسوسی به رهبری شاپور ریپورتر کودتای 28 مرداد سال 1332 محقق شد و دکتر مصدق پس از محاکمه به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام در 14 اسفند 1345 در سن 85 سالگی به علت بیماری سرطان درگذشت.
به نقل از : مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ سید ضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک.
تهران؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1381، صص 1 ـ 180 2ـ این حزب در اوایل مهرماه 1320 توسط برخی از عناصر وابسته به شوروی سابق و دعوتی که از سوی سلیمان محسن اسکندری بعمل آمد آغاز به کار کرد.
جلسه اول در بالا خانه منزل اسکندری که در خیابان ژاله بود، تشکیل گردید و در جلسه مذکور، احسان طبری، رضا روستا، عباس اسکندری، ایرج اسکندری، نورالدین الموتی، عزالملک اردلان، فریدون کشاورز، حضور داشتند.
به هنگام آغاز فعالیت حزب توده، سلیمان محسن اسکندری البته بدون داشتن عنوان دبیر کل (زیرا چنین عنوانی در آئین نامه حزب نبود)، در واقع همه کاره حزب بود.
از کنگره دوم رادمنش به عنوان دبیر کل تعیین شد.
از کنگره دوم تا پلنوم چهاردهم (یعنی مدت 20 سال) رادمنش در خارج از کشور دبیر کل بود.
بعد از خلع رادمنش، ایرج اسکندری به آرزوی قدیمی خود (دائر به دبیر اول شدن) نائل آمد (از پلنوم چهاردهم تا شانزدهم).
پلنوم شانزدهم کیانوری را به عنوان دبیر اول انتخاب کرد و او تا انحلال حزب توده در این سمت باقی ماند.
همکاری حزب توده با مصطفی فاتح، رئیس شرکت انگلیسی نفت، در روزنامه مردم در سال 1320، پس از سقوط رژیم رضاخان، و پس از اشغال ایران از طرف شوروی و انگلیس، شروع شد.
تصمیم همکاری را دولتهای شوروی و انگلیس در اوان ورود ارتش های خود به ایران گرفته بودند و اجرای این تصمیم از جانب شوروی به حزب توده ابلاغ گردید و از جانب انگلستان به مصطفی فاتح مراجعه شد.
حیات حزب توده را می توان به 8 دوره تقسیم نمود.
دوره اول: زندگی حزب توده از تأسیس تا پیدایش فرقه دمکرات (یعنی از 1320 تا 1324)، حزب توده در این دوران ابتدائی حیات خود، پا به پای دیپلماسی شوروی پیش می رفت، بدین ترتیب دوره اول زندگی حزب، دوران زایش و رشد تدریجی آن بود و در همین چهار سال چهره وابسته به آن مشخص شد و معلوم شد که این حزب ابزار قابل اعتمادی در دست دیپلماسی شوروی است.
دوره دوم زندگی حزب توده از پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان و پارتی دمکرات کردستان آغاز می شود و با اوج نقطه این حزب و شرکت وزیرانش در کابینه دوم قوام، خاتمه می یابد.
(از آذر 1324 تا تابستان 1326).
دوره سوم زندگی حزب توده از آذر 1326 تا 15 بهمن 1327، یعنی تاریخ حادثه ترور محمدرضا پهلوی، ممتد است.
در حزب دوران «طلایی» و «اهورایی» پایان می یابد و دوره حضیض و شکست فرا می رسد.
دوره چهارم از اعلام غیرقانونی شدن حزب تا رد قرارداد الحاقی نفت (قرارداد گس گلشائیان) یعنی از بهمن 1327 تا 1330 می باشد.
دوره پنجم از سال 1330 تا کودتای 28 مرداد 1332 است که در این دوره حزب توده به دو علت توسعه می یابد.
علت اول آن است که زمام دولت و مجلس به دست دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی است و یک فضای نسبتا باز اجتماعی وجود دارد لذا حزب به تأسیس اتحادیه های کارگری، سازمان جوانان دمکرات، تشکیلات دمکراتیک زنان به صورت علنی اقدام می کند.
علت دوم، اوج نهضت مردم در راه ملی کردن صنعت نفت در سرزمین ایران در جریان است.
و شکارچیان حزب فرصت صیادی خوبی بدست آوردند که نتوانستند از آن به خوبی استفاده کنند.
دوره ششم از کودتای 28 مرداد تا کشف سازمان نظامی حزب و متعاقب آن تلاش تمام سازمانهای علنی و مخفی حزب یعنی تا سال 1334 ادامه دارد.
دوره هفتم یک نوع فصل نهایی و حالتی بدتر از احتضار برای بدنه حزبی است، که در حال تجزیه است.
دوره هشتم زمان نهائی حزب توده از آغاز سال 1357 تا 1361 می باشد.
در این زمان کیانوری زمام حزب را بدست داشت و با اطلاعاتی که از منابع شوروی و محافل سازمان مخفی «نوید» بدست می آورد سمت و سوی حوادث را به خوبی حدس می زد.
کیانوری که در مکتب لنینیسم عملی، درسهای خود را خوب آموخته بود، در آمیختن کار مخفی با کار علنی، اغتنام فرصت برای ربودن پیروزی از چنگ فاتح (جزء مرام اصلی حزب توده نیز بود) در ظاهر حامی «خط امام» بود.
ولی در خفا با خائنانی مانند ناخدا افضلی و سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری و سرهنگ آذرفر و دیگران همکاری داشت و همکاری پرجوش جاسوسی به سود شوروی را رهبری می کرد و تدارک سرنگونی جمهوری اسلامی را می دید.
و با افشای ماهیت واقعی آن در سال 1361 عناصر وابسته به آن دستگیر و حزب به طور کامل منحل و از صفحه روزگار محو شد.
به نقل از : مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مطبوعات عصر پهلوی.
تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 1382 صص 3 ـ 72

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 560

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.