گزارش
تاریخ سند: 24 خرداد 1342
گزارش
متن سند:
[تاریخ: 24 /3 /1342]گزارش
به عرض می رساند ساعت 18 روز 24 جاری آقای انزابی در مسجد شاهزاده بالای منبر رفته ابتدا گفت: «از مأمورین دولت که در این مسجد هستند خواهش می کنم و قسم می‌دهم که این صحبت های بنده را مو به مو نوشته و به مقامات بالا برسانند» بعداً اضافه کرد: «ببینید چقدر تأسف-آور است که امروز مشاهده گردیده عده‌ای از بهایی ها و غیره در باغ شمال اجتماع کرده و پشتیبانی خود را [ازاقدامات دولت] اعلام داشته‌اند.1 پس این روحانیون و هزاران نفر بازاری‌ها و اشخاص دیگر مورچه هستند؟ چرا حقانیت ما را از رادیو پخش نمی کنند؟ معلوم است که دستگاه‌های دولتی به چندین نفر اختصاص دارد و [حقوق] بقیه باید پایمال گردد و پیشوای دین اسیر شود. حالا معلوم است و به طوری که من درک می کنم و برایم روشن است دین اسلام از بین خواهد رفت. ما غیر از خدا دیگر تکیه گاهی نداریم» ضمناً اظهار داشت: «در زمان سلطان محمود غزنوی، یک پیرزن جلو آن را گرفت و شکایت کرد که مأمورین شما –که فقط یک گاو داشتم آن را جبراً از من گرفته و برده‌اند- اگر گاو مرا ندهی تا فردا تخت و تاج تو را ویران خواهم کرد. سلطان محمود تعجب کرد و گفت شما چطور می توانی تخت و تاج مرا نابود کنی؟ پیرزن در پاسخ گفت اگر از شما هم ناامید شوم ناله و نفرین کرده امشب اظهارات خود را به خدا ثابت کرده و نابودی شما را خواهم خواست. که سلطان محمود فوراً مأمورین خود را احضار و گاو وی را اخذ و به پیرزن مسترد و مأمورین را زندانی نمود.ای جماعت! حال، همه ی ما [باید خدا]را در وسط گرفته باید حرفهای خودمان را به خدا گفته و نابودی دشمنان دین را بخواهیم»