صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران (نیروی سوم)

تاریخ سند: 2 مرداد 1341


موضوع: جلسه جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران (نیروی سوم)


متن سند:

تاریخ: 2 /5 /41
شماره: ۶۰۸۵/س ت
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: جلسه جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران (نیروی سوم)


ساعت ۱۹۰۰ یکشنبه 31 /4 /41 جلسه جمعیت سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران در دفتر علم و زندگی واقع در طبقه فوقانی سینما سعدی با حضور خلیل ملکی تشکیل گردید. در این جلسه در حدود یکصد نفر از اعضاء جامعه شرکت کرده بودند که از بین آنان آقایان صدیقی. صفا. رسا. شعاعی. خلیقی1. نجفی. دژدار. آشوری. نوروزپور. کیان. کوثری. ابقاء. خانم ملکی. خانم صدقی شناخته شدند.
آقای خلیل ملکی سخنرانی مفصلی نمود. وی ابتدا از روز سی تیر و حرمت این روز مطالبی اظهار داشت سپس درباره نخست‌وزیر جدید گفت آقای دکتر امینی در حین صدارت خود کارهایی کردند و بنده هم در کنفرانس اخیر متذکر شدم که می‌باید مدت هشت ماه یا یکسال بامینی مهلت داد تا واقعاً نتیجه اعمالش آشکار گردد ولی استعفاء دکتر امینی غیر منتظره و بعید بنظر می‌رسید. باید متذکر شد که آقای امینی خودش کنار رفت و مخالفین وی نمی‌توانستند کاری کنند چون بآنها چیره بود و آنها در برابر وی ضعیف بودند آقای علم2 در عین حالی که با بنده لطف دارند ولی بنده فکر می‌کنم که حکومت ایشان چون حکومت دکتر اقبال خواهد بود شاید هم یک برنامه وسیع داشته باشند ولی آنچه که مورد احتیاج ایران است از اینها ساخته نیست.
خلیل ملکی سپس درباره مسافرت خود گفت البته چنان که می‌دانید کنفرانس با شرکت سران سوسیالیست کشورهای جهان در اطریش تشکیل گردید که از ایران بنده و آقای دکتر نراقی را دعوت کرده بودند و از فرانسه نیز آقای مهندس ملک آمده بودند که جمعاً از ایران سه نفر می‌شدیم در این کنفرانس حتی وزراء و سفرا نیز از کشورهای مختلف بودند مثلاً از هندوستان نهرو (برادر نخست وزیر هند) و آقای مهالانویس یکی از شخصیتهای برجسته هند حضور داشتند من در این کنفرانس علاوه بر گفته‌های گذشته موضوعهای ۲۸ مرداد- نفت و تراستهای نفتی از اوضاع اقتصادی و بطور کلی وضع ایران و امپریالیسم [را] مطرح نمودم که البته حتماً مطالبی که گفته‌ام در مجلات چاپ و بسمع مردم خواهم رساند و شاید خودمان مجله‌ای با اجازه آقای علم بچاپ برسانیم البته مختصری از مطالب مزبور را خدمت آقایان عرض می‌کنم خلیل ملکی سپس مطالبی که در مورد ۲۸ مرداد در کنفرانس گفته بود بیان نمود وی گفت من در جواب نماینده آمریکا به تراستهای نفتی حمله شدید نمودم و این موضوع باعث شد که مرا بعد از مهالانویس اولین شخصیت کنفرانس خطاب نمودند و چند روزی که من آنجا اقامت داشتم گرد من را گرفته و از نوشته‌های من استفاده می‌نمودند رئیس کنفرانس نماینده تونس بود که بین ما صمیمیت بی‌نظیری وجود داشت. درباره نفت کاملاً صحبت کردم و گفتم نفت ایران باید کاملاً ملی شود و بهره نفت ما بسیار است ولی عاید ما نمی‌شود. بطور کلی اعضاء کنفرانس را از وضع ایران مطلع کردم گفتم کمکهای خارجی توی جیب یک عده می‌رود و بدرد مردم نمی‌خورد باید یک برنامه اقتصادی صحیحی برای ایران طرح شود.
خلیل ملکی شرح داد که مخارج مسافرت و اقامت نیز به عهده کنفرانس مزبور بوده وی سپس اضافه نمود که بعد از کنفرانس به بن و بعد بلندن رفتیم در هر فرودگاه و ایستگاه عده کثیری باستقبال بنده می‌آمدند و واقعاً رفقای صمیمی بسیاری داریم. البته سخنرانیهای زیادی کردیم در منزلها و هتلها و جاهای دیگر جلسه می‌گرفتیم.
خلیل ملکی سپس درباره هدف نیروی سوم گفت برنامه‌ای که برای ترقی اجتماع ما لازم می‌باشد غیر از برنامه‌ایست که فعلاً اجرا می‌شود. برنامه فعلی که با دخالت عده‌ای از کارشناسان امریکائی و انگلیس اجرا می‌شود غیرمنطقی می‌باشد.

توضیحات سند:

_
1- نظام‌الله خلیقی: فرزند سیف‌الله در سال ۱۳۰۸ در همدان متولد شد. وی از اعضاء جامعه سوسیالیست‌ها بود. ولی «اعضاء جامعه» به او مشکوک بوده و وی را خبرچین ساواک می‌دانستند در گزارش مورخه 28 /7 /47 ساواک چنین آمده است: «حسن رحمانی عضو جامعه سوسیالیست‌ها اظهار داشت در بین رفقای حزبی ما ۴ نفر واقعاً خائن بوده و هستند که باعث لو دادن عده‌ای از دوستان شده‌اند تا آنجائی که کاملاً مسلم شده است عبارتند از نیک‌آئین. نجفی. خلیقی. درواری این ۴ نفر وابسته به سازمان امنیت می‌باشند و نیک‌آئین چه در داخل کشور و چه در خارج فعالیت سازمانی داشته و به نحو احسن انجام وظیفه می‌نماید ولی خوشبختی در این است که شناخته شده است. نامبرده افزود بعضی از رفقا نسبت به خیانت نجفی تردیدی بسیار ضعیف بروز می‌دهند و آنها از دوستان نزدیک نجفی هستند که می‌گویند نجفی با نیک‌آئین بسیار دوست بوده و چون بعضی کارهای خصوصی ملکی را نجفی وارد بوده برای نیک‌آئین تعریف می‌کرد و گزارش این کارها به وسیله نیک‌آئین به سازمان اطلاعات و امنیت کشور منعکس شده است ولی به عقیده من و شخص ملکی و در عده‌ای از دوستان دیگر که در اکثریت هستند نسبت به خود نجفی خوشبین نمی‌باشند. رحمانی ادامه داد موقعی که چند بال نفر از دوستان ما را به دژبانی ارتش خواسته بودند و محاکمه می‌کردند من به اتفاق چند تن دیگر بدژبانی کل رفتم اتفاقأ در آنجا یکی از دژبانان را دیدم که دوست دوران کودکی من بود و با هم در یک خیاطی شاگرد بودیم او مرا شناخت و به دلیل دوستی به ما محبت کرد. دوستان به همراه من روزی در منزل خلیقی و که کارمند دولت و مأمور سازمان امنیت است این و موضوع را مطرح و به شوخی گفتند که ما در ارتش دارای پارتی هستیم بعدها مرا به سازمان احضار و از من سئوالاتی نمودند و چون مطمئن بودم که دژبان مذکور با ما همکاری سیاسی ندارد و فقط دوست زمان کودکی من است لذا حقیقت را گفتم چندی بعد مجدداً به ساواک احضار شدم عکس دژبان مورد بحث را نشانم دادند دیدم همان دوستم می‌باشد مدتها بعد فهمیدم خود آن دژبان از افراد اداره اطلاعات ارتش می‌باشد. رحمانی سپس گفت نیک‌آئین کارمند خوب وزارت اطلاعات می‌باشد و وضع او را خیلی خوب می‌دانند و حتی او را به خارج فرستادند و هم‌اکنون نیز در خارج می‌باشد رحمانی در خاتمه اظهار نمود که وضع مزاجی خلیل ملکی چندان رضایتبخش نمی‌باشد و جامعه سوسیالیست‌ها و نیروی سوم هم فعلاً چندان قدرت فعالیتی ندارد تا ببینیم بعدها چه خواهد شد.
ملاحظات- به نظر می‌رسد نامبردگان فضل‌اله نیک‌آئین. مهدی نجفی. نظام‌الدین خلیقی وعبدالحسین درواری می‌باشند و موقعی که اعضاء هیئت اجرائیه جامعه سوسیالیست‌ها بازداشت گردیدند در بازجوئیهائیکه از اعضاء مذکور به عمل آمد خلیل ملکی به تصور این که گزارشات مربوط به فعالیت آنان به وسیله افراد فوق‌الذکر در اختیار گذارده شده به آنان مشکوک شد.
۲- اسدالله علم: فرزند محمدابراهیم خان علم (شوکت‌الملک دوم) در سال ۱۲۹۹ ش در شهر بیرجند بدنیا آمد. از چگونگی رشد و زندگی اسدالله علم در سنین کودکی اطلاع چندان در دست نیست. پدر وی محمدابراهیم خان یکی از خوانین قائنات و سیستان و یکی از متحدین انگلیس در آن منطقه بود که پس از کودتای ۱۲۹۹ ش همکاری‌اش را با رهبران کودتا ادامه داد و تا سال ۱۳۰۴ ش حکمران ایالات قائنات و سیستان و بلوچستان بود بنابراین قاعدتاً اسدالله علم از امکانات رفاهی و آموزشی و اقتصادی ممتازی برخوردار بود.
اسدالله علم از اوان نوجوانی وارد سیاست شد. ازدواج مصلحتی او با ملکتاج قوام دختر قوام‌الملک شیرازی یکی دیگر از متحدین انگلیس در جنوب ایران به دستور رضاشاه صورت گرفت و راه پیشرفت او را هموارتر ساخت.
در سال ۱۳۲۳ اسدالله علم حکم مقام پیشخدمتی مخصوص شاه را از محمد رضا پهلوی دریافت کرد و در سال ۱۳۲۶ فرماندار کل بلوچستان شد که تا سال ۱۳۲۸ به طول انجامید. در دیماه ۱۳۲۸ در کابینه ساعد وزیر کشور شد در ترمیم این کابینه علم به وزارت کشاورزی منصوب گردید. اسدالله علم در کابینه منصور بار دیگر وزیر کشاورزی شد و سپس در کابینه رزم‌آراء به پست وزارت کار گمارده شد. با قتل رزم‌آراء و نخست‌وزیری مصدق علم از سوی شاه سرپرست اداره‌ی املاک و مستغلات پهلوی شد و از هرگونه تلاش جهت سقوط دولت مصدق باز نایستاد از اینرو با کلیه عوامل جاسوسی انگلیس در ایران از جمله برادران رشیدیان و در رأس آنان شاپور ریپورتر هماهنگ شد و بدینسان شبکه بدامن که طراحی و اجراء کودتا علیه مصدق را بر عهده داشت شکل گرفت. پس از کودتا و قدرتیابی مجدد شاه، علم به عنوان یکی از معدود مشاوران شاه درآمد. با تشکیل کابینه حسین علاء در فروردین ۱۳۳۴ اسدالله علم وزیر کشور شد که تا نیمه فروردین ۱۳۳۶ ادامه یافت.
در این سال رژیم پهلوی برای نشان دادن خود به عنوان حکومتی دموکراتیک تشکیل دو حزب را تدارک دید که در رأس حزب مردم اسدالله علم قرار گرفت.
در اوایل دهه ۱۳۴۰ ش شاه بنیاد موقوفات خاندان پهلوی را تأسیس کرد و علم را به عنوان سرپرست انتصاب نمود که تا مرداد سال ۴۱ به طول انجامید که از این زمان به سمت نخست‌وزیری منصوب شد. در دوران زمامداری اسدالله علم در ۶ بهمن ۴۱ رفراندوم فرمایشی «انقلاب سفید» انجام شد که با مخالفت همه جانبه مردم و علما روبرو شد. البته پیش از آن امام خمینی (ره) به اشکال گوناگون علم و سیاست‌های او از جمله مصوبه هیئت دولت در مورد انجمن‌های ایالتی و ولایتی را مورد حمله قرار می‌دادند. گسترش اعتراضات برای علم راهی جز عقب‌نشینی باقی نگذاشت و مصوبه فوق‌الذکر در ۸ آذر ۱۳۴۱ ملغی اعلام شد اما روند حوادث منجر به قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ شد که اسدالله علم در سرکوب آن نقش ویژه و تعیین کننده‌ای داشت. دیری نپائید که اسدالله از سمت خود استعفاء داد. اسدالله علم سپس از سوی شاه به ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز منصوب شد و بالاخره اسدالله علم در پست وزارت دربار منشاء خدماتی به مخدوم خود محمدرضا پهلوی شد ولی بعلت بیماری در نیمه مرداد ۱۳۵۶ استعفا داد و نهایتاً سرطان خون در روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ او را از پای در می‌آورد.

منبع:

کتاب خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 133


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.