صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

س ـ آقای آصف رزم دیده توضیح دهید در چه تاریخی و به چه مناسبتی با آقای بهروز رضوی آشنایی پیدا کردید میزان روابط خود را با ایشان به تفصیل مرقوم دارید.
ج ـ در سال ششم متوسطه در دبیرستان خاقانی با آقای بهروز رضوی آشنا شدم و روابط ما با ایشان روابط هم کلاسی بوده و فقط گردشها و برای سینما رفتن با ایشان و آقای باقری بودم و رفت و آمد خانوادگی (یعنی هم ایشان به منزل، می آمدند و هم من به منزل ایشان می رفتم) پیدا کردیم و هیچ رابطه حزبی و حتی بحث تئوریکی با ایشان نداشتم.
س ـ در چه سالی در سال ششم متوسطه تحصیل می نمودید و چگونه از بین همکلاسان خود با ایشان و دوست دیگرتان روابط و همفکری بیشتری پیدا نمودید و در صورتی که روابط سرکار با آقای بهروز رضوی صمیمانه بوده چگونه مشارالیه از جریان فعالیتهایی که می نمودند بی خبر و بی اطلاع گذاشتید.
ج ـ در سال 38ـ 39 در دبیرستان خاقانی تحصیل می کردم و چون فکر می کنم در موقع آمد و رفت منزل چون راه هر دو یکی بوده بیشتر با هم انس می گرفتیم و دیگر این که در سال تحصیل فوق همانطوری که از طریقه صحبت کردن ایشان پیدا است یک نوع مخصوصی صحبت می کنند همه را سرکلاس سرگرم می کردند و دیگر این که خیلی پسر صاف و ساده ای است و این سادگی و بی آلایش مرا به طرف او کشیده و از نظر روابط حزبی که عرض کردم هیچ اطلاعی ندارند چون عرض شد خیلی پسر ساده ای است روی اصل سادگی جرأت نمی کردم با ایشان در جریان بگذارم و دیگر این که ایشان هیچ علاقه ای نسبت به این موضوعات از خود نشان نمی دادند.
س ـ فرمودید روابط شما با آقای رضوی فقط گردش و سینما بود.
ذکری از دولت مشترک خودتان به نام آقای باختری نمودید توضیح دهید شخص اخیرالذکر کیست و چه روابطی با شما و آقای رضوی دارد.
ج ـ در دبیرستان بهبهانی سال پنجم ریاضی با آقای حسین باختری همکلاسی بودیم و در سال ششم نیز با آقای رضوی و حسین باختری همگی در یک کلاس درس می خواندیم و چون منزل آقای باختری نزدیک منزل آقای رضوی بود با هم و آنها نیز آشنا شدند و چون یک سال پیش از آقای رضوی من با حسین باختری همکلاسی بودیم بیشتر با همدیگر انس گرفتیم و دوستی ما فقط از مدرسه و کلاس شروع شد.
س ـ آقای حسین باختری به چه شغلی اشتغال دارد میزان تحصیلات ایشان چقدر است و در چه سالی با مشارالیه آشنایی پیدا کردید و همکلاسی بودید؟ ج ـ فکر می کنم همانطوری که خودش می گویند در وزارت کشور دوره آموزش بخشداری می بینند و بعد از آن در یکی از شهرها بخشدار خواهند شد و ایشان فارغ التحصیل دانشکده علوم رشته علوم اجتماعی هستند و به نظرم در سال پنجم و رشته ریاضی بهبهانی آشنا شدیم.
س ـ فعالیتهای حزبی آقای حسین باختری و طرز تفکر ایشان را با ذکر همکاریهای که در زمینه مقالات و غیره نموده اند مفصلاً مرقوم فرمایید.
ج ـ آقای حسین باختری از طرز تفکر نمی تواند یک فرد حزبی باشد چون خیلی آدم خوشبینی است و فکر می کنم در هیچ یک از احزاب فعالیتی نداشته باشند و اصلاً ایشان قادر نیستند که مقاله بنویسند و هیچ مقاله و نوشته ای در هیچ یک از مجلات و روزنامه ها من ندیده ام و دیگر این که ایشان کوچکترین اطلاعی از کار من و فعالیت من نداشتند و ندارند و به هیچ عنوان ایشان با بنده همکاری نکرده اند و اصلاً ایشان همکاریهایی [همکاریی] ندارند که با بنده بکنند چون یک فرد حزبی نمی توانستند باشند.
س ـ این که می فرمایید آقای حسین باختری یک مرد حزبی نمی تواند باشد صحیح نیست زیرا هم تحصیلات عالیه دارند و هم این که در اثر قدمت معاشرت با شما که یک فرد حزبی می باشید آمادگی کامل یافته اند و درباره این که کوچکترین اطلاعی از کار من نداشته تصور می رود با توجه به درجه صمیمیت شما دو نفر او نیز از جریانات و فعالیتهای پنهانی شما با اطلاع بوده است.
ج ـ تحصیل عالیه داشتن دلیل تمایل داشتن به حزب نمی تواند باشد و معاشرت ما از نظر احتیاط کار بیش از اندازه من نمی توانست در او مؤثر باشد من تاکنون حتی یک بحث اجتماعی با او نکرده ام با تمام این احوال که ایشان فارغ التحصیل رشته علوم اجتماعی هستند و در ضمن یک نواخت بودن زندگی او و برخورداری از تمام نعمات مادی در خانواده او را یک فرد خوشبختی بار آورده و من دیگر این که دلیلی نمی بینم ایشان از فعالیت پنهانی من اطلاع داشته باشد فکر اینکه در بعضی مواقع از طرف من در موقع صحبت کردن اشتباهی رخ داده و ایشان از روی روانشناسی یک چیزهایی درک کرده باشند وگرنه غیر ممکن است.
س ـ مواقعی که به نظرتان اشتباه نموده و مطالبی عنوان نموده اید که مبین فعالیت حزبی شما بوده و با دوستان خود آقایان (بهروز رضوی ـ حسین باختری) در میان گذارده اید به نظر آورده و چگونگی را مرقوم دارید.
ج ـ من تاکنون نمی دانستم ایشان از کار پنهانی من اطلاع دارند چون آقای بازپرس نوشتند که ایشان می دانند یعنی آقای باختری من روی اصل همین موضوع نوشتم که ممکن است در موقع صحبت کردن ممکن است فقط آنها تمایلات مرا نسبت به حزب درک کرده اند وگرنه هیچ اطلاعی از حزبی بودن و فعالیت من نداشتند آن هم چون ایشان یک دانشجو بودند و بعضی اخبار جهان ممکن است در دانشگاه بین دانشجویان بایستی از نظر اخبار جهانی یک اطلاعاتی داشته باشند در صورتی که آنها حتی از اخبار روزنامه های تهران هم بی اطلاع بودند و من اخباری را که از رادیو یا بوسیله آقای خلیلی می شنیدم می خواستم بعنوان یک خبر با ایشان در میان...
بگذارم حتی تمایل به شنیدن نداشتند.
س ـ آقا خلیلی آقایان بهروز رضوی ارمغانی و حسین باختری چند بار و در چه محلهایی اقامت نموده اند و نحوه آشنایی مشارالیهم با رفیق حزبی چگونه بوده است.
ج ـ هیچیک از آقایان یعنی بهروز رضوی و حسین باختری و آقای خلیلی را نمی شناسند و آقای خلیلی نیز هیچکدام از آنها را نمی شناسد.
س ـ چگونگی و نحوه و محل آشنایی خود را با آقای خلیلی که هویت اصلی ایشان صابر محمدزاده می باشد و در آینده به همین نام معرفی خواهد شد مفصلاً مرقوم فرمایید.
ج ـ همانطوری که شفاها به عرض رسید درست به یاد ندارم در چه محل و چگونه با آقای صابر محمدزاده آشنا شدم من اول ایشان را به نام یوسف احمدی می شناختم و بعدا که روابط ما آن هم همیشه در خیابان ایشان مرا می دیدند روابطمان بیشتر شد و آقای صابر محمدزاده خودشان به اسم مستعار خلیلی معرفی کردند فکر می کنم این آشنایی سه سال و نیم و یا چهار سال پیش باشد.
س ـ از بدو آشنایی هر نوع فعالیت انفرادی یا اشتراکی حزبی با مشارالیه داشته اید مرقوم و چگونگی تبلیغ ایشان را تشریح کنید.
ج ـ فعالیت ما فقط و فقط مطالعه بود که هر کتاب گیر می آوردند در اختیار من می گذاشتند و ما تا موقع دایر کردن چاپخانه جز مطالعه فعالیتی نداشتیم و از فعالیت ایشان اطلاعی ندارم.
من خودم تمایلاتی در خود داشتم و فقط حس می کردم که از طرف کسی باید محرکی در من ایجاد شود و آقای خلیلی (صابر محمدزاده) این تحرک را در من بوجود آوردند و ایشان خودشان را دانشجوی سال دوم اقتصاد معرفی می کردند و من هنوز هم ایشان را به اسم دانشجو می شناسم.
اولین کتاب، مطالعه مسائل لنینیسم اثر استالین بود که چندین بار آن را با هم مطالعه کردیم و دیگر سایر کتابهای تئوری که از طرف حزب در سالهای قبل منتشر شده بود و حالا اسامی آنها را به یاد ندارم و آخرین کتابی که من از ایشان گرفتم چه باید کرد اثر لنین بود و بیشتر مطالعه به این صورت بود که هر یک به تنهایی قسمتی از کتاب را در منزل مطالعه کردیم و در مورد همان بخش در بیرون اظهار عقیده می نمودیم و بیشتر این نقاط که ما در آنجا بحث می کردیم گردشگاههای عمومی و خیابانهای اطراف بلوار بود.
س ـ اسامی جزوات پلی کپی شده حزبی و مارکسیستی که به اتفاق آقای صابر محمدزاده مطالعه نموده اید با ذکر این که از چه تاریخی به عضویت تشکیلات تهران وابسته به حزب منحله توده درآمدید مرقوم دارید.
ج ـ از اسامی جزوات درس اقتصاد و فلسفه که از رادیو پیک ایران گفته می شد به صورت پلی کپی شده و نه [ناخوانا] و یک مقاله ای درباره احمد قاسمی1 و چند اعلامیه درباره دانشگاه تهران.
در اول آشنایی آن طور که به نظرم می رسد آقای صابر محمدزاده هم از فعالیت تشکیلات تهران اطلاع نداشتند و ما هر دو در جستجوی یک راه برای ورود به حزب بودیم و من فکر می کنم ایشان مدت تقریبا دو سال و نیم پیش که وارد حزب شدم با حزب آشنایی.
.
پیدا کرده اند و به طور دقیق نمی شود گفت که ایشان معرف من به حزب توده ایران بوده اند چون من تا بحال هیچ وقت حق عضویت به حزب پرداخت نکرده ام اگر ایشان معرف من بودند حق عضویت می گرفتند.
س ـ موضوع عضویت خود را در حزب توده در ایران چگونه اطلاع یافتید و چه کسی به شما خبر داد که عضو حزب می باشید و تقریبا چند سال قبل این جریان اتفاق افتاد.
ج ـ در حدود دو سال و نیم قبل یعنی فکر می کنم بعد از یکی دو ماه بعد به وسیله آقای صابر محمدزاده به حزب معرفی شده باشم و چون مدتی بیکار بودم و ایشان درباره حق عضویت هیچ با من صحبت نمی کرد و حتی از بیکاری من کاملاً اطلاع نداشت و نمی دانست زندگی من چگونه اداره می شود و تقریبا چهار پنج ماه پیش بوده که بوسیله ایشان دایر کردن چاپخانه مطرح شد و من موافقت کردم و با هم شروع به کار کردیم س ـ این که مرقوم نمودید یکی دو ماه بعد چنانچه منظور یکی دو ماه بعد از آشنایی با آقای صابر محمدزاده می باشد توضیح دهید.
ج ـ من قبلاً به طوری که عرض شد با آقای صابر محمدزاده آشنا بودم و مطالعاتی داشتم و ما در جستجوی راهی بودیم که به حزب راه پیدا کنیم و منظور از این یکی دو ماه فکر می کنم یعنی همانطوری که خودشان اطمینان دارند یکی دو ماه پیش از آنکه من وارد حزب بشوم ایشان با حزب تماس پیدا می کنند.
س ـ جریان دایر شدن چاپخانه را در منزل خود با ذکر جزئیات امر تاریخ انتقال وسایل ـ محل قبلی آن ـ اشخاصی که در امر انتقال لوازم چاپ کمک و یاری نمودند.
ارزش تقریبی وسائل ـ مقدار و حروف و نوع آن ـ ساعاتی که در چاپخانه مشغول کار می شدند ـ مقالات و مباحث حزبی چگونه تهیه می شد.
رفقای حزبی در امر چاپ چه نقشی داشتند.
میزان فعالیت هر یک از افرادی که به آن منزل رفت و آمد می نمودند تشریح نمائید.
ج ـ در حدود چهار یا پنج ماه قبل از این که خانه را اجاره کنم به وسیله آقای صابر محمدزاده قرار شد که برای پیدا کردن خانه فعالیت کنم و چون کار من طوری بود که فقط از ساعت 6 به بعد اگر اضافه کاری نداشتم برای پیدا کردن خانه فعالیت کنم و من مدتی در خیابانهای فوزیه چهارصد دستگاه و گرگان و حوالی خیابان بهار گشتم و نتوانستم تا این که آقای صابر که هر دو روز در میان قرار داشتیم به من اطلاع دادند که خانه پیدا کرده اند و مرا شب بردند بنگاه آقای کسری (فکر می کنم اسم ایشان کسری یا اطمینان باشد) و به وسیله ایشان رفتیم من منزل را دیدم و یکی از اطاقها برای این کار در نظر گرفته شد و چون ایشان صد تومان قبلاً بیانه [بیعانه] داده بودند قرار شد فردای همان روز به صاحب خانه اطلاع داده شود تا خانه را تحت اختیار ما قرار دهند فردا من به تنهایی به منزل فوق رفتم یعنی چاپخانه فعلی البته به اتفاق یک پسر هفت تا ده ساله صاحب بنگاه که بهتر خانه را نگاه کنم چون شب بود نتوانسته بودم درست ببینم و عصر همان روز خانه را از بنگاهی در حضور آقای داریوش شیخ الاسلامی صاحب خانه اجاره کردم و پولی که تحت اختیار من بود بوسیله آقای خلیلی گذاشته شده بود به صاحب خانه و بنگاه دار که...
به مبلغ 3500 ریال در ماه اجاره کرده بودیم دادیم و قرار شد که دهم اسفند من اسباب کشی ولی آقای خلیلی گفتند که شما سه روز صبر کنید تا من وسایل را بیاورم بعد از سه روز من موقعی که اسباب به خانه آوردم در آن اطاق بسته بود و آقای خلیل به اتفاق آقای بابک که بوسیله خلیلی به من معرفی شده بود به منزل آمدند و از شب همان روز شروع بکار کردیم و از محل قبلی آن هیچ اطلاعی ندارم همانطوری که عرض شد موقعی که من به خانه مورد اجاره آمدم اطاق محل چاپخانه را کاملاً آماده کرده بودند و فقط حروفها [حروف] هر یک در داخل یک کیسه پلاستیکی کوچکی بود و به طوری که معلوم بود هیچیک از کار چاپ اطلاع نداشتیم چون درست حرفهای چاپ را نمی توانستیم تشخیص بدهیم و هر طوری بود حروف را در جای حروف که بالای هر حروف اسم آن نوشته شده بود ریختیم و همان روزی که ایشان اسباب کشی کرده بودند تمام مقالات روزنامه ها ضمیمه ماهنامه مردم را با خود آورده بودند حتی مقالات قبلاً تصحیح شده بود و فقط مسئولیت چاپ آن را داشتیم بالاخره هر سه من، آقای صابر محمدزاده و آقای بابک شروع به کار کردیم یعنی فردای همان روزی که اسباب کشی کرده بودم کار ما بیشتر یعنی همه وقت از ساعت 6 شب به بعد شروع می شد و معمولاً موقعی که من به خانه از سرکار می آمدم که آقای صابر محمدزاده و بابک مشغول کار بودند و به طور یقین هر سه حروف می چیدیم و هر سه هر یک وقت می کردیم صفحه می بستیم و غلط گیری می کردیم و در موقع چاپ یکی کاغذ می گذاشت و یکی مرکب می زد و دیگری غلطک را برای چاپ شدن روی حروف و کاغذ می کشید و بعد از چاپ به وسیله آقای صابرزاده و بابک که معمولاً با هم رفت و آمد می کردند در داخل یک کیف گذاشته می شد و می بردند و فقط یک چندتایی برای نمونه می گذاشتند در چاپخانه باشد چون قیمت هیچیک از اشیاء و ابزار چاپ را نمیدانم ارزش آنها را نمی توانم بگویم موقعی که کارشناسی چاپ در حضور مامور سازمان امنیت ارزیابی می کردند مقدار حروف را 45 کیلو گفتند و جزء این دو نفر هیچ کس به منزل، رفت آمد نمی کرد جزء همان دوستان دوره تحصیلی بهروز رضوی و حسین باختری آن هم ممکن بود روزهای جمعه که می دانستند ممکن است در منزل باشم و حتی تا به حال این دو نفر یعنی حسین و بهروز یک ساعت منزل ما ننشسته اند.
دیگر این که چون من کار می کردم و بعضی مواقع در خارج از تهران کار ما اتفاق می افتاد ایشان یعنی آقای خلیلی و (صابر محمدزاده و بابک دو نفری مشغول کار می شدند و فقط در این مدت در چاپ روزنامه ضمیمه ماهنامه مردم و شعله جنوب من با ایشان همکاری کرده ام و در چاپ تسلیت برای آقای دکتر محمد مصدق در بندر ماهشهر بودم و موقعی که به تهران رسیدم ایشان چاپ و برده بودند و بعد از چند روز فکر می کنم ده یازده و پانزده روز پس از چاپ روزنامه ماهنامه مردم شعله جنوب (تشکیلات خوزستان) چاپ شد و ایشان روزنامه های چاپ شده را بردند و پس از چند روز دوباره برای کار من به بندر ماهشهر رفتم و از آن روز تاکنون با آقای صابر و بابک روبرو نشده ام و ایشان را ندیده ام.
س ـ چه روزی از بندر ماهشهر مراجعت نمودید.
ج ـ در حدود 19 و 20 اردیبهشت ماه بود که از بندر ماهشهر به تهران آمدم.
س ـ اظهارات خود را به چه نحو گواهی می نمائید.
ج ـ اظهارات خود را پس از قرائت امضاء مینمایم

توضیحات سند:

1ـ احمد قاسمی از اعضای اولیه حزب توده ایران که از کنگره اول تا پلنوم یازدهم حزب همواره در کمیته مرکزی و هیئت اجرایی آن عضو بوده، وی مدتی مسئول سازمان ایالتی حزب در گرگان و عضو کمیسیون تفتیش کل بود و پس از سفر به مسکو در 1331 مسئولیت تشکیلات کل شهرستانها را برعهده داشت.
او پس از پلنوم دهم (1341) گرایش خود به مائوئیسم را علنی کرد و بعد از اخراج شدن از حزب در پلنوم یازدهم (30 /10 /1343) سازمان انقلابی حزب توده ایران را با همکاری غلامحسین فروتن و سغایی بوجود آورد و پس از آن سازمان مارکسیست ـ لنینیست طوفان را پایه گذاری کرد.

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 400





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.