صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

پس از حادثه 21 فروردین کاخ مرمر در اثر تحقیقاتى که به عمل آمد یک شبکه کمونیستى که از دو سال پیش به اینطرف در کشور مشغول فعالیت شده بود کشف گردید

پس از حادثه 21 فروردین کاخ مرمر در اثر تحقیقاتى که به عمل آمد یک شبکه کمونیستى که از دو سال پیش به اینطرف در کشور مشغول فعالیت شده بود کشف گردید


متن سند:

پس از حادثه 21 فروردین کاخ مرمر در اثر تحقیقاتى که به عمل آمد یک شبکه کمونیستى که از دو سال پیش به اینطرف در کشور مشغول فعالیت شده بود کشف گردید و روشن شد که برخى از اعضاى این شبکه که مبنا و مقدمات آن در خارج از کشور فراهم شده بود در سوءقصد شرکت داشته‌اند.
اعضاى این گروه که در رأس آنها پرویز نیکخواه قرار داشت و مهندس احمد منصورى، مهندس پورکاشانى و فیروز شیروانلو از تحصیل کرده‌هاى انگلستان نیز در آن عضویت داشتند در صدد تدارک به منظور تشکیل یک حزب کمونیستى جدید جهت ایجاد انقلاب در کشور از طریق عملیات پارتیزانى و قیام مسلحانه بوده و با الهام از نظریات رهبران چین کمونیست و برقرارى پاره‌اى ارتباطات با عوامل چینى سرگرم گردآوردن همفکران و گسترش فعالیت‌هاى خویش بودند.
اسناد و مدارک مستندى وجود دارد که پرویز نیکخواه، مهندس منصورى و همچنین احمد کامرانى که براى پذیرفته شدن در شبکه کمونیستى آماده گردیده بود مستقیماً در تحریک رضا شمس‌آبادى عامل اصلى سوء قصد شرکت و معاشرت داشته‌اند.
در سطور زیرین قسمت‌هائى از اعترافات متهمین در مورد شرکت در توطئه سوء قصد و فعالیت به منظور واژگون کردن حکومت از طریق جنگ‌هاى پارتیزانى و شورش مسلحانه و اخذ کمک از کشورهاى چین کمونیست، کوبا، الجزایر و برخى دیگر از کشورهاى کمونیستى و مفاد تز گروه مذکور و جریان دادگاه متهمین جهت بهره‌بردارى در سه قسمت به شرح زیر تقدیم مى‌گردد:

قسمت اول:
مستخرجه از اوراق بازجوئى متهمین که بخط و امضاى خود آنها است.
قسمت دوم:
مستخرجه از تز نوشته شده بوسیله پرویز نیکخواه که بتصویب گروه چهار نفرى (نیکخواه، منصورى، پورکاشانى و شیروانلو) رسیده و به عنوان دکترین گروه مزبور شناخته شده است.
قسمت سوم:
نکاتى از اظهارات متهمین در محضر دادگاه.
اعترافات پرویز نیکخواه بخط خود وى
صفحه 41 بازجوئى:
س ـ آیا شما تشکیل حزب کمونیست را در ایران تجویز می‌کنید و اصولاً معتقد باصول و مرام کمونیزم هستید و مروج این عقیده و مرام می‌باشید.
ج ـ بله بنده تشکیل حزب کمونیست را در ایران با تکیه کامل و مطلق بر نیروهاى کارگرى در داخل ایران تجویز می‌کنم و معتقد به فلسفه مارکسیسم لنینیسم هستم.
حزب کمونیست داراى اساس طبقاتى است بنابر این تا مادامی که طبقات زحمتکش موجود هستند حزب کمونیست به عنوان حزب حافظ منافع آنها ضرورى است. مادامى که تضاد بین نیروهاى زحمتکش و نیروهاى سرمایه‌دار و تضاد بین شهر و ده حل نشده است به نظر بنده حزب کمونیست لازم است.
صفحه 43 بازجوئى:
س ـ به طور صراحت اعلام کنید به نظر شما وجود و تشکیل حزب کمونیست در ایران به خصوص در روستاها ضرورى است یا خیر.
ج ـ به نظر بنده تشکیل حزب کمونیست در ایران براى بیرون شدن از بن‌بست اقتصادى کنونى ضرورى است.
س ـ به نظر شما حزب منحله توده در ایران منشأ چه آثارى اعم از خوب و بد بوده است و اصولاً نظر شما درباره حزب منحله توده چیست.
ج ـ به نظر بنده از آنجا که حزب توده ایران بر اساس تضادهاى واقعى ایران قرار نگرفته در زمینه طرح مسائل سیاسى دچار اشتباه شده است و تزهاى صحیح سیاسى ارائه نداده است. بنده با نحوه عمل حزب توده ایران که پیروى کامل از مشى سیاست اتحاد شوروى در مورد ایران است نمى‌توانم موافق باشم و بدین جهت بآن حزب به عنوان حزبى که گره‌گشاى بن‌بست اقتصادى کنونى باشد اعتقادى ندارم.
صفحه 44 بازجوئى:
س ـ جزو وسائل، مدارک و کتبى که از منزل مسکونى شما به دست آمده مقدارى از کتب، آئین‌نامه‌هاى نظامى کشف شده به طور صریح طریقه به دست آوردن این کتب ـ منظور از به دست آوردن و اقداماتى را که پس از تهیه آن کتب نموده‌اید شرح دهید.
ج ـ این کتب نظامى یا بزیان انگلیسى هستند یا فارسى. آنهائی که انگلیسى هستند در انگلستان خریدارى شده است. کتابهاى دیگر در این زمینه نیز از دست‌فروشان کنار خیابان خریدارى شده است. منظور از به دست آوردن این کتب خواندن آنها بوده است و منظور از خواندن آنها به دست آوردن دانش نظامى بوده است که عملى نشد.
س ـ اولاً آئین‌نامه‌هاى نظامى جنبه محرمانه داشته و به هیچ وجه شما قادر نخواهید بود که این آئین‌نامه‌ها را در کتابخانه یا دستفروشی‌هاى کنار خیابان به دست آورید ثانیاً به فرض صحت ادعاى شما که منظور از تهیه و مطالعه این کتب اندوختن دانش نظامى است چرا تا کنون خدمت زیر پرچم خود را انجام نداده‌اید که دانش نظامى نیز بیاموزید.
ج ـ این که نمی‌توان این کتب محرمانه را از دست فروش به دست آورد ناصحیح است. زیرا من آنها را از دست‌فروش خریده‌ام. منظور از خریدارى این کتب مطالعه آنها بوده است. به نظر من در مدت دو سال خدمت زیر پرچم انسان نمی‌تواند دانش نظامى به دست آورد بلکه با یک سلسله مقررات و حرکات میکانیکى آشنا می‌شود. به نظر من چون نظامى‌گرى بخشى از سیاست است داشتن دانش نظامى همیشه می‌تواند مفید باشد. مسیر استفاده از این دانش تاکنون براى من مشخص نبوده است چون هنوز زمینه‌هاى عینى استفاده از اینها وجود ندارد و این که این دانش بچه منظور می‌تواند به کار رود را در شرایط کنونى نمی‌توان مشخص کرد.
صفحه 48 بازجوئى:
س ـ درباره دین، مذهب و خدا چه عقیده‌اى دارید.
ج ـ به نظر بنده دین و مذهب در ردیف اعتقادات خصوصى است که فقط مربوط بخود شخص است و من باساس فلسفى دین عقیده‌مند نیستم و اصولاً به دین اعتقادى نداشته و خداپرست نمی‌باشم.

صفحه 51 بازجوئى:
س ـ فعالیت‌هاى خود را در انگلستان تشریح نمائید.
ج ـ بنده در انگلستان از طریق بررسى کتب مارکسیستى با مارکسیسم آشنا شدم و معتقد شدم که اگر اساس فلسفى آن و دید دیالکتیکى آن را بتوان با شرایط ویژه ایران تطبیق داد و مردم را بحرکت درآورد آن وقت میسر است که ما بتوانیم به عنوان یک ملت متحد در مقابل خارجى بایستیم. بدین سبب من شروع بمطالعه سیاسى و کتب‌سیاسى بیشترى کردم و به چین به عنوان یک کشور آسیائى بزرگ که توانسته است از زیر یوغ نفوذ آمریکا و ژاپن خارج شود و بحرکت درآید و اینک با چنان سوابقى و با هرج و مرج و فسادى که انگلیس‌ها در آنجا براه انداخته بودند از نظر اقتصادى مستقل شده و براى حیات خود حتى در مقابل اتحاد شوروى می‌ایستد می‌نگریستم لازم دیدم که آثار رهبران آنها را مطالعه کنم و آنچه که از گفته‌هاى آنها و تجارب آنها که بدرد مبارزه در ایران می‌خورد استخراج کنم. تجارب آنها را من براى بالا بردن دانش سیاسى دیگران هم لازم دیدم. من در صدد بودم که از نخبه‌ترین و متفکرترین روشنفکران ایرانى دسته‌اى تشکیل دهم و پس از آنکه خوب وضع ایران را بررسى کردیم. آن وقت به بینم دقیقاً چه باید کرد. محسن رضوانى می‌توانست یکى از آدمهائى باشد که در این زمینه بمن کمک کند. در ایران نیز من دست به کار شدم و طبیعتاً سراغ دوستان روشنفکرم رفتم. بسراغ فیروز شیروانلو، احمد منصورى و پورکاشانى رفتم آنها نیز پیشنهاد مرا قبول کردند. من پیشنهاد کردم که ما از هم اکنون باید در زمینه مسائل مارکسیستى کتب و جزواتى تهیه کرده و به خصوص جزواتى درباره مسائل سیاسى بین‌المللى فراهم کنیم. در زمینه توسعه فعالیت نقشه‌هائى داشتیم و من طرحهائى رسم می‌کردم و از هم اکنون در فکر وسیع کردن امکانات بودم.
صفحه 58 بازجوئى:
س ـ چه عاملى باعث شد که بنحوه تفکر چین تمایل پیدا کنید.
ج ـ هنگامی که من از ایران براى تحصیلات عازم انگلستان شدم زیر نفوذ بالقوه افکار توده‌اى بودم و در گذشته در دبیرستان ادیب در سازمان جوانان حزب توده فعالیت می‌کردم من از آنجائى که از اختلاف طبقاتى در داخل کشور و بیش از همه تضادى که بین شهر و ده موجود بود رنج می‌بردم و آن را سدى در راه پیشرفت ایران می‌دانستم بدین سبب افکار توده‌اى در من تاثیر گذاشت.
در انگلستان ضمن فعالیت در سازمانهاى دانشجوئى می‌دیدم احزابى که کار می‌کنند عبارتند از:
جبهه ملى، حزب توده ایران و جامعه سوسیالیستها. ولى به طور کلى هیچیک داراى استقرار فکرى که من دنبالش بودم نبودند. جبهه ملى اصلا معلوم نبود چه می‌گوید. انتخابات آزاد می‌خواست، در کشورى که 75 درصد از جمعیت آن بیسوادند انتخابات آزاد معنى نمی‌دهد و آنگهى در خود انگلستان نیز انتخابات آزاد نیست. در آمریکا هم نیست و همینطور در کشورهاى کمونیستى. آنجا نیز مردم زیر تبلیغات شدید دستگاه‌هاى دولتى هستند. طرح انتخابات آزاد از جانب جبهه ملى یعنى این که «ما باید انتخاب شویم» آن وقت بررسى برنامه آنها نشان می‌دهد که چیزى در چنته ندارند.
جامعه سوسیالیستها هم وضعش مشخص نبود و من اصولاً به آنها مشکوک بودم. آدمهاى فرصت طلبى به نظر می‌رسیدند. امروز چیزى می‌گفتند و فردا چیز دیگر. اصولاً با سوسیال دمکراسى در اروپا به این سبب که دست دیگر طبقات حاکمه اروپاست میانه خوبى ندارم. من از طریق مطالعه به فلسفه مارکسیسم لنینیسم و جهان‌بینى آن ماتریالیسم تاریخى و ماتریالیسم دیالکتیک معتقد شدم از این روى ممکن بود من با حزب توده ایران نقاط مشترکى داشته باشم. اما از آنجا که من معرفتم را بر اساس تجربه قرار داده بودم. بدین سبب که می‌دیدم حزب توده ایران همآن را می‌گوید که قبلاً می‌گفت و بواسطه همان شکست خورده بود به حزب توده ایران نمی‌توانستم اعتماد کنم به خصوص این که رهبرانش از مردم بریده بودند. حتى دولت شوروى هم براى آنها ارجى قایل نبود. و خروشچف بصراحت گفته بود که آنها دسته کوچکى هستند و در مردم ایران نفوذى ندارند.
هنگامی که خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروى استالین را مورد حمله قرارداد و تمام اشتباهاتى را که همه با هم کرده بودند فقط به او نسبت داده و سپس هنگامی که حزب توده ایران نیز دربست صحبت‌هاى خروشچف را تائید کرد من در دلم «اله اکبر» گفتم و آخرین احترام من نسبت به رهبران حزب توده ایران از بین رفت و از اینجا بنحوه تفکر چین تمایل پیدا کردم.
صفحه 62 بازجوئى:
س ـ در فعالیت‌هاى کمونیستى خود در ایران چه شخصیت‌ها و رهبران کشورهاى کمونیستى بیشتر از نظر فکرى الهام‌بخش شما بوده‌اند.
ج ـ موقعی که بین چین و شوروى اختلافات عمده سیاسى پیدا شد و موقعی که خروشچف برخلاف میل فیدل کاسترو1 خواست که با امریکائیها درباره کوبا معامله کند همه اینها افکار تازه‌اى در من به وجود آورد. من فیدل کاسترو را تحسین می‌کنم زیرا در زیر بار تهمتها و ناسزاها از جانب باتیستا، امریکائیها و حزب کمونیست کوبا توانست راه خوادش را بجلو ببرد. کاسترو به نظر من مظهر عظمت انسانى است. کسى است که به خاطر ملتش مى‌جنگد. این در خور تحسین است.
با مطالعه تاریخى حزب کمونیست چین بزبان انگلیسى دریافتم که رهبران حزب کمونیست چین در لحظاتى که استالین در اوج قدرت خود بوده است به خاطر آنچه اعتقاد داشتند با او مقابله می‌کردند و توانستند جسد چین را از زیر جثه‌هاى سنگین کشورهاى انگلستان، امریکا و ژاپن بدر آورند و روى پاى خود بایستند و میلیونها نفر را بحرکت وادارند تا جائی که امروز غرور آسیا و غرور شرق در مقابل غرب باشند بى‌شک نظریات رهبران چین، نحوه تفکر و عمل آنها می‌توانست بمن کمک کند.
صفحه 66 بازجوئى:
س ـ جریان سفر دوم خود را بشمال تشریح نمائید.
ج ـ سفر دومى که من بشمال کردم بلافاصله بعد از سفر اولى و با یکى از همکلاسان سابقم بود که نامش اسفندیار نوائى است با او دو نفرى با چادر و کوله‌پشتى بنواحى گیلان رفتیم. ما بر فراز ارتفاعات ییلاقى آن نواحى در حرکت بودیم. بدین سبب که منظورمان را نه مشاهده و کاوش علمى درباره اوضاع سیاسى بلکه تفریح قلمداد می‌کردیم. بعد از ارتفاعات گیلان متوجه طارم علیا شدیم. در آنجا توقف نکردیم و متوجه نواحى ییلاقى آذربایجان شرقى شدیم. ما می‌خواستیم علاوه بر بررسى وضع منطقه نفوذ فرقه دموکرات آذربایجان را نیز بررسى کنیم. در این سمت آنها خاطرات خوشى بجاى نگذاشته بودند یک نکته مهم و آن امنیت بالنسبه‌اى بود که برقرار شده بود. دیگر ارباب حق گرفتن جوجه، تخم مرغ، گوسفند، گاو، کارمجانى و دهها چیز دیگر از این قبیل از دهقانها را نداشت. این یک عقب‌نشینى بود اما به طور موقت. از نقطه نظر جنگ پارتیزانى منطقه زیاد بدى به نظر من نیامد. البته من مشاهداتم را براى خود نگاه می‌داشتم.
صفحه 68 بازجوئى:
س ـ موضوع تأسیس ایستگاه فرستنده چه بوده است.
ج ـ چون مى‌پنداشتم که تنها وسیله تبلیغاتى که ما می‌توانیم در اختیار داشته باشیم ایجاد یک فرستنده است تا بتوان اگر به آن نیازى شد استفاده کنیم بمنصورى که مهندس برق است پیشنهاد کردم که در این باره فکر کند و طرحى بریزد و او نیز مشغول شد. در اوایل کار بود طرحى ریخته بود اما چون وسائل لازم در ایران نبود قرار شد که پورکاشانى از فیلیپس آنها را تهیه کند.
صفحه 69 بازجوئى:
س ـ منصورى مسئله سوءقصد را در چه تاریخى با شما در میان گذارد.
ج ـ منصورى بمن گفته بود که کسى را در کارخانه ارج ملاقات کرده است که جوان با مایه‌ایست و احتیاج دارد که تربیت شود (کامرانى دوست شمس‌آبادى). بعد از آنکه منصورى از سفر آذربایجان بازگشت گفت که می‌خواهد درباره مسئله ترور شاه به عنوان یک کار سیاسى صحت کند. طرح مسئله بدان سبب است که در نظر مردم شاه همه قدرت را در دست خود گرفته است و بدین سبب فکر ترور شاه ممکن است پدید آید و منصورى موضوع را به عنوان یک مسئله سیاسى با من مطرح کرد و بعد موقعی که این حادثه روى داد ما تصمیم گرفتیم خانه منصورى را از وسائل چاپى که قبلاً تهیه کرده بودیم تخلیه کنیم این کار را بکمک پورکاشانى انجام دادیم و وسایل منصورى را به خانه خود بردم و از یکى از دوستان خود بنام محسن رسولى درخواست کردم که یک چمدان پر از نشریاتى که منتشر کرده بودیم به خانه‌اش ببرد و او نیز به علت دوستى که با من داشت چمدان را قبول کرد.
صفحه 71 بازجوئى:
س ـ هدف شما از تدارک براى ایجاد یک حزب کمونیستى چه بوده است.
ج ـ هدف از تدارک براى تشکیل سازمان، ایجاد حزب کمونیستى است که بتواند با تکیه بر فلسفه مارکسیسم ـ لنینیسم و جهان‌بینى آن ماتریالیسم تاریخى و ماتریالیسم دیالکتیک براساس شرایط اخص ایران و تضادهاى درونى جامعه ایران مبارزه ملت ایران را در شرایط کنونى رهبرى کند و به نظر من این مبارزه چون قدرت سیاسى نداشتم می‌بایستى با تکیه بر نیروى مسلح باشد.
صفحه 75 بازجوئى:
س ـ بنا بدعوت کدام یک از اتحادیه‌هاى بین‌المللى دانشجوئى عازم مسکو شدید و در این سفر بچه نقاط دیگرى مسافرت کردید.
ج ـ بنا بدعوت سازمان بین‌المللى دانشجوئى I.U.S در تابستان سال 196 به شوروى رفتم و جمعا سه هفته در آن کشور بودم. در مجمع عمومى جوانان دانشجو از هشتاد یک کشور مانند انگلستان، چین کمونیست، آلمان شرقى، مجارستان، رومانى، هندوستان، کوبا و غیره شرکت داشتند بلیط هواپیما را سازمان بین‌المللى دانشجویان فرستاده بود و من از طریق پراک عازم مسکو شدم. بعد از خاتمه مجمع عمومى جوانان بنده بنا بدعوت سازمان دانشجوئى رومانى به عنوان ناظر براى مدت یک هفته عازم بخارست شدم تا در سمینار دانشجویان روزنامه‌نگار شرکت کنم.
صفحه 77 بازجوئى:
س ـ شما بچه ترتیب عقیده بلزوم جنگ پارتیزانى در ایران پیدا نمودید.
ج ـ ایده جنگ پارتیزانى از کوبا بما الهام شده بود اما با در نظر داشتن این که ایران داراى شرایط خاصى است و تا وضع ایران بر ما روشن نشود ما نمی‌توانیم درباره نحوه حرکت خود صحبت کنیم تصمیم گرفتیم که براى تحقیق و مطالعه درباره اوضاع سیاسى و اجتماعى ایران بکشور بازگردیم. چون با الهام از جریانات کشورهاى عقب افتاده مانند کوبا، الجزایر، ویتنام و چین در انگلستان عقیده پیدا کردیم که با توسل بایجاد جنگ‌هاى پارتیزانى می‌توان در ایران انقلاب نمود براى نیل به این هدف و بررسى وضع ایران و تشکیل یک سازمان کمونیستى به ایران آمدیم.
صفحه 78 بازجوئى:
س ـ درباره هدف خود از آمدن به ایران و تشکیل یک سازمان کمونیستى بیشتر توضیح دهید. این سازمان چه نوع سازمانى بود و در واقع الهام گرفته شده از کدام یک از کشورهاى خارجى بوده است.
ج ـ در انگلستان من فکر کردم که با اتخاذ به جنگ‌هاى پارتیزانى میسر است ایران‌را از زیر سلطه امپریالیست‌ها بدرآورد اما دست‌یابى بجنگ پارتیزانى مستلزم وجود شرایط خاصى است و چون اساسا منطقه عمل آن در روستاهاست. باید در روستاها شرایط لازم براى پیشرفت آن پدید آمده باشد. بنابراین هدف این بود که در این باره تحقیق شود براى این کار لازم می‌شد که دوستانى یافت که با کمک آنها بتوان مسئله تحقیق را که عمده‌ترین مسئله بود و می‌توانست اساس سازمان را بنیاد بگذارد عملى نبود. ما در راه ایجاد یک سازمان حرکت می‌کردیم. الهام ده ما در کارمان مبارزات مردم کشورهاى عقب‌مانده، مبارزات رهائى‌بخش مردم چین، مبارزات مردم کوبا و ویتنام به طور اخص بوده است.
صفحه 81 بازجوئى:
س ـ به طور دقیق ذکر نمائید از بدو فعالیت در ایران تا زمان دستگیرى مبادرت بچاپ چند جزوه و نشریه نموده‌اید و هر یک از نشریات و جزواتى که منتشر نموده‌اید چه نام داشته‌اند.
ج ـ از بدو فعالیت در ایران جزوات زیر را منتشر کرده‌ایم.
1 ـ درباره جنگ طولانى
2 ـ جنگ پارتیزانى
3 ـ درباره اختلافات ما با رفیق تولیاتى
4 ـ همزیستى مسالمت آمیز
5 ـ درباره استالین
6 ـ درباره مسئله جنگ و صلح
7 ـ درباره تضادهاى میان مردم
8 ـ نحوه مطالعه خود را اصلاح کنیم
9 ـ پرورش و آموزش و آئین انقلاب پرولترى
1 ـ نامه‌هائى که بین چین و شوروى مبادله شد
11 ـ هفت جزوه به طور یکجا درباره ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخى، آینه‌اى از رویزیونیسم، رویزیونیسم مدرن و اختلافات ما با رفیق توروز چند جزوه دیگر که نام آنها را دقیقاً به خاطر ندارم.
صفحه 84 بازجوئى:
س ـ جزوه‌اى در 75 صفحه نوشته مائوتسه‌تونگ درباره جنگ‌هاى پارتیزانى در شهریور 43 بچاپ رسیده که نمونه آن بشما ارائه می‌شود آیا این جزوه نیز از جزواتى است که شما منتشر کرده‌اید.
ج ـ این جزوه از همان جزواتى است که ما چاپ کرده‌ایم و در حدود سى نسخه از آنچاپ شده بود.
س ـ این جزوه را چه شخصى ترجمه و چاپ کرده است.
ج ـ این جزوه ترجمه از مقاله مائوتسه تونگ است که بکمک گروه چهارنفرى ترجمه و منتشر گردیده است.
س ـ ضمن مدارک مکشوفه از منزل شما نامه‌اى به دست آمده که قسمتى از آن از این قرار است:
«باید بین ما یک ارتباط منظم و منضبط به وجود آید تا از جریان بدون دغدغه کادر براى آموزش و بازگشت آنها به عمل انقلابى و نه به بیکارگى اطمینان حاصل شود. براى این کار باید پول باندازه کافى موجود باشد. اساسا پول را باید از داخل تهیه کرد اما در آغاز کار کمک از خارج نیز الزاماً مهم است. ما از تو تقاضا کردیم که وضع را براى ملاقات دو نفر از رفقاى ما آماده کنى. بما از چگونگى و آدرسى که آنها باید بروند اطلاع دهى. معهذا از تو هیچ اطلاعى دریافت نکرده‌ایم.
به خاطر داشته باشى که کسانى که به ما در ایران اعتماد می‌کنند. جائی که خطر وجود دارد و درباره ما از روى اعمالمان نه گفتارمان قضاوت خواهند کرد. ما می‌توانیم در خور اعتماد آنها باشیم اگر به مبارزه بیشتر و بى‌وقفه‌اى ادامه دهیم.» این نامه براى چه کسى نوشته شده است.
صفحه 95 بازجوئى:
س ـ براى تربیت کادر حرفه‌اى و آموزشى لازم کدام یک از کشورها را در نظر گرفته بودید.
ج ـ ما در صدد بودیم براى تربیت کادر حرفه‌اى هنگامی که شرایط عینى آن پدید آمد. یعنى موقعی که ما توانستیم در ایران سازمانى تشکیل دهیم با یکى از کشورهائى که امکاناتى از این قبیل در اختیار ما بگذارد از قبیل کوبا، الجزایر، کنگو، ویتنام و چین براى آموزش رفقاى خود ارتباط بگیریم.
صفحه 98 بازجوئى:
س ـ ضمن مدارک مکشوفه از منزل شما مدرکى به دست آمده که در آن پیرامون خواص مواد منفجره و فرمولهاى آن بحث شده این نامه بخط کیست و هدف از تهیه مواد منفجره چیست.
ج ـ این نامه بخط منست (صفحه مربوط بفرمول مواد منفجره که پیوست است) و مطالبى که در روى آن نوشته شده مربوط برئوس کلى اطلاعاتى درباره جنگ‌هاى پارتیزانى است. هدف از به دست آوردن این اطلاعات داشتن‌اطلاعات کلى درباره مواد منفجره است تا روزی که تصمیم گرفته شد بجنگ پارتیزانى در ایران دست بزنیم داراى اطلاعات کافى باشیم. فرمولهاى مواد منفجره را ما توسط دوستان الجزایرى خود به دست آوریم این مواد همانست که الجزایری‌ها در جنگ پارتیزانى خود به کار می‌بردند.
صفحه 113 بازجوئى:
س ـ شما که نظریات خود را براى رضوانى می‌نوشتید که براى تربیت کادر با کشورهائى مانند کوبا، الجزایر، ویتنام و چین باید ارتباط گرفت فکر می‌کنید شاید مشارالیه این تماسها را گرفته و صلاح ندانسته است ارتباط خود را به طور مکاتباتى براى شما بنویسد و منتظر بوده است تا شما بخارج بروید و با شما از نزدیک نحوه ارتباط خود را با آنها و امکانات و مقدوراتى که به دست آورده در میان بگذارید.
ج ـ بعید نیست.
صفحه 132 بازجوئى:
س ـ از چه موقع شما بفکر ضرورت توسل بجنگ پارتیزانى افتادید.
ج ـ چون در مطالعه اوضاع ایران تصور می‌کردیم که در ایران وضعى چون وضع کوبا قبل از روى کار آمدن کاسترو موجود است به همین جهت دانستن چگونگى شیوه جنگ پارتیزانى یک امر ضرورى به نظر می‌رسید.
صفحه 177 بازجوئى:
س ـ چه عاملى سبب شد که براى فعالیت‌هاى کمونیستى در ایران نسبت به شورویها بدبین شده و بطرف نظریات رهبران چین کمونیست روى آورید.
ج ـ در شرایط کنونى جهان چین در ردیف کشورهائى است که به خاطر بقاى خودو به خاطر نیل به سوسیالیسم با امپریالیسم ضدیت می‌کند. ما در مبارزات ضد امپریالیستى ملت خود تا زمانی که کشور چین یا هر کشور دیگرى موضع ضد امپریالیستى اتخاذ کند می‌توانیم از آن کشور استفاده کنیم. ما در نظر داشتیم بعد از آنکه از نظر مالى قوت گرفتیم و بعد از آنکه توانستیم سازمانى به وجود آوریم و در خارج وسائلى براى آموزش آنها فراهم کنیم آن وقت به تربیت کادر در خارج و در درجه اول در چین بپردازیم. براى مخارج لازم گرچه میبایستى در داخل تدارک دیده شود اما در آغاز کار کمک از خارج الزام مهم بود.
صفحه 178 بازجوئى:
س ـ جریان آشنائى و ارتباط خود را با آقاى ادریس کاکس و اعضاى حزب کمونیست انگلستان و مطبوعات دست چپى آن کشور و نحوه ایجاد این ارتباطات رابیان نمائید.
ج ـ من و محسن رضوانى تصمیم گرفتیم که نمایندگان دسته چپى پارلمان انگلستان و نیز از روزنامه‌ها و سازمانهاى چپى کمک بگیریم تا بتوانیم اگر روزى مسئله اخراج دانشجویان از انگلستان مطرح شود از تریبون مجلس و جراید استفاده کنیم. در اجراى این تصمیم محسن رضوانى با آقاى ادریس کاکس که یکى از رهبران حزب کمونیست انگلستان می‌باشد تماس گرفت. علاوه بر این با روزنامه دیلى ورکرو همچنین با بعضى از شخصیت‌ها تماس گرفته شد.
صفحه 169 بازجوئى:
س ـ چى‌چى‌مینگ و سى‌سى‌چنگ چه کسانى می‌باشند و چگونگى آشنائى و ارتباط خود را با آنان تشریح نمائید.
ج ـ در سال 1922 که کنگره دانشجویان افریقاى غربى (W.A.S.U) در لندن تشکیل گردید من و محسن رضوانى در این کنگره شرکت کردیم بین ما و نماینده دانشجویان چین کمونیست مذاکراتى بر اساس برقرارى مناسباتى بین فدراسیون و انجمن‌هاى دانشجوئى ایران و سازمان دانشجویان چین صورت گرفت نماینده دانشجویان چین شخصى بنام چى‌چى‌مینگ و نماینده دانشجویان چین در اتحادیه بین‌المللى (I.U.S) فردى بنام سى‌سى‌چنگ بود که در کنگره شرکت داشتند. از آنها خواستار شدیم نشریات خود را بزبان انگلیسى براى ما بفرستند و از ما براى شرکت در کنگره‌ها و سمینارهاى دانشجوئى در چین دعوت نمایند و ما نیز از نشریات خود براى آنها بفرستیم همچنین به سى‌سى‌چنگ پیشنهاد نمودیم که در کنگره (I.U.S) درباره شرکت ما در سازمان مذکور مذاکره کند و درباره اخراج کسى که به عنوان نماینده حزب توده (طرفدار شوروى) در آن سازمان شرکت می‌کند و سمت دانشجوئى ندارد اقدام کند تا کنفدراسیون دانشجویان ایرانى بتواند در این سازمان بین‌المللى شرکت نموده و نماینده خود را اعزام دارند.
صفحه 29 بازجوئى:
س ـ نظر شما درباره رهبران شوروى چیست.
ج ـ رهبران شوروى براى این که بتوانند مشى نادرست خود را به پیش ببرند بر آن شدند که از احزاب کمونیست سراسر جهان استفاده کنند و در نتیجه در مناسبات خود دچار اشتباهات فراوان شدند و همچنین در مسئله جنگ و صلح به طور کلى داراى تزهاى نادرست می‌باشند. درباره امکان گذار مسالمت‌آمیز یک سیستم به سیستم دیگر نیز رهبران شوروى گزاف‌گوئى کرده‌اند و تجارب تاریخى را نادیده گرفته‌اند اینست که اساسا از نقطه نظر ایدئولوژیک در کلى‌ترین شکل خود من نظریات حزب کمونیست چین را درست می‌دانند. من معتقدم که سران چین در مواجهه با مسائل داخلى با تضادهاى درون اجتماع خود نقش خلاقى داشته‌اند و از نقطه نظر دانش سیاسى مارکسیستى آدمهاى بزرگى هستند.
از اعترافات مهندس احمد منصورى
صفحه 35 بازجوئى:
س ـ براى فعالیت‌هاى مضره‌اى که آغاز نموده بودید چه برنامه و هدفى داشتید و در این باره با چه افرادى در تماس بودید.
ج ـ هدف ما یک هدف فورى نبود. یعنى در نظر نداشتیم یک شبه انقلاب کنیم خیال داشتیم سازمانى به وجود آوریم شبیه جنگجویان الجزایر که بتواند طى سالها وسعت پیدا کند و بهدف نهائى برسد و این طرز کار را از الجزایر و کوبا الهام گرفته بودیم.
صفحه 37 بازجوئى:
س ـ منظور شما از این فعالیت‌ها چه بود و از چه موقع فعالیت‌هاى خود را آغاز نمودید.
ج ـ هنگامی که از انگلستان به ایران مراجعت کردم با این فکر و هدف آمدم که در فعالیت‌هائى شرکت کنم که سرانجامش تغییر رژیم فعلى ایران و استقرار رژیم تحت رهبرى حزبى که مرام آن کمونیستى باشد منتهى شود.
در اواخر اقامتم در انگلستان نیکخواه بمن مستقیماً پیشنهاد فعالیت کرد با این هدف که به ایران برویم و سازمانى به وجود بیاوریم و در آن حزب کمونیست را مسلط کنیم و این سازمان بقیام مسلحانه اقدام کند و تغییر رژیم در ایران به وجود آورد. نقشه مفصل بود به این ترتیب که در ایران با هر کس که مستعد تشخیص داده می‌شد رابطه برقرار کنیم و او را تعلیم فکرى دهیم و وقتى کاملا آماده شده خودش را به کار مستقلى در همین زمینه بگماریم و یا زمینه‌هاى دیگر مثل انتشارات در موقع لزوم و اطلاعات تهیه اسلحه. همچنین کسانى که در خارج با ما حفظ رابطه می‌کردند قرار بود ما را در جریان پیشرفت کار خودشان نیز بگذارند و در موقع مناسب و مقتضى شاید عده‌اى از طریق آنها به کشورهائی که تا آن موقع با آنها رابطه برقرار می‌شد اعزام شوند و تعلیمات ببینند. کشورها دقیقاً معلوم نبود ولى می‌شد حدس زد که کوبا، الجزایر، چین، آلمان شرقى، آلبانى و احیاناً مصر جزو آنها باشد.
منصورى در صفحه 42 بازجوئى در پاسخ این سئوال که درباره سوء قصد نسبت بجان شاهنشاه بچه‌ترتیب از طریق کامرانى با شمس‌آبادى در تماس و ارتباط بودید می‌گوید:
«کامرانى نظر مرا درباره سوءقصد شمس‌آبادى بشاهنشاه پرسید اقرار می‌کنم که آنچه که من در آن موقع که موضوع برایم تازگى داشت به او گفتم در جهت تائید این اقدام بود من به کامرانى گفتم که اولاً این شخص را باید دلدارى داد و روحیه او را قوى کرد تا احساس تنهائى نکند. به کامرانى گفتم این کار منافعى دارد و مضارى. منافعش آنست که اگر قرین موفقیت باشد هرج‌ومرج ایجاد خواهد شد که شاید بتوان آن را دامن زد و وضعى پیش آورد که هر سازمانى که احتمالا وجود دارد و فعالیت می‌کند بتواند آسانتر فعالیت کند و مضارش اینست که در صورت عدم موفقیت سازمانهاى انتظامى به سازمانهاى موجود سختگیرى بیشترى می‌کنند ولى به نظر می‌آید منافعش شاید بیشتر از مضار یا خطراتش باشد.»
صفحه 52 بازجوئى:
س ـ چگونگى فعالیت‌هاى خود را در شبکه کمونیستى که با همکارى نیکخواه و سایرین فعالیت داشته تشریح نمائید.
ج ـ ما طرفدار و پیرو خط‌مشى بودیم که پکن اشاعه می‌داد. این طرفدارى در انگلستان به وجود آمد و نضج گرفت و ما در ایران هم بیشتر روى این خط‌مشى که آن را مارکسیسم. لنینیسم واقعى می‌پنداشتیم فعالیت می‌کردیم. اکثریت مطالبى که ترجمه و چاپ می‌کردیم جزوات جدید چاپ پکن بود. آنچه هم که علاوه بر اینها می‌خواندیم یا متعلق بسیاست پکن بود و یا آثار اصلى مارکس1، انگلس2، لنین3 و استالین4 قرار بود این اواخر نیکخواه اگر ممکن شود باروپا مسافرت کند و پس از تماس با ایرانیانیکه با ما رابطه داشتند ترتیب رابطه مستقیم با چین یا هر جاى ممکن دیگر را از طریق شرکت یوشیج بدهد (شرکت یوشیج در پوشش شرکت تجارتى براى فعالیت‌هاى مضره وسیله نیکخواه و همفکرانش به وجود آمده بود که مکاتباتى نیز با چین کمونیست و برخى کشورهاى کمونیستى دیگر به عمل آورده بود).
تصمیم گرفتیم فرستنده‌اى بسازیم و بعدها در ایران برنامه پخش کنیم قرار شد من روى آن کار کنم طرح مقدماتى را ریختیم قرار بود پورکاشانى لامپهائى را که من تعیین کرده بودم از طریق تجارتخانه پدرش وارد کند.

از اعترافات پورکاشانى:
س ـ شما قصد داشتید بچه ترتیب به فعالیت‌هاى خود در ایران ادامه دهید.
ج ـ بعقیده من در شرایط فعلى تنها بوسیله یک مبارزه پراکنده می‌توان با نیروهاى دولتى مقابله کرد و آن عبارتست از دست زدن بیک مبارزه مسلحانه یا انقلاب از طریق جنگ‌هاى پارتیزانى مثل الجزایر.
از اعترافات احمد کامرانى:
س ـ شما درباره رضا شمس‌آبادى چگونه با مهندس منصورى بحث نمودید.
ج ـ ضمن توصیف افرادی که در گذشته داراى فعالیت‌هاى سیاسى بوده‌اند از رضا شمس‌آبادى نیز صحبت و از خصوصیات و فعالیت‌ها و شجاعت و بى‌باکى و از زندگیش براى مهندس منصورى تعریف کرده و گفته بودم که رضا سرباز گارد شاهنشاهى می‌باشد و مهندس منصورى بمن گفته بود خوبست تو می‌توانى با او تماس بگیرى و به او پیشنهاد کنى که با ما همکارى کند و در آتیه براى ما یک فرد خوبى باشد. روزی که رضا شمس‌آبادى درباره سوءقصد با من صحبت کرد من به مهندس منصورى تلفن کردم او به مغازه آمد به منزل رفتیم و جریآن را به او گفتم و موقعیتى را که رضا شمس‌آبادى در کاخ مرمر از نظر پاسدارى داشت براى مهندس منصورى تعریف کردم. مهندس منصورى گفت اگر این کار شد و رضا موفق گشت ما باید بهره‌بردارى کنیم در غیر این صورت کوچکترین نتیجه‌اى نخواهد داشت مانند ترور منصور که نتیجه‌اى نداشت. ما باید دست بخرابکارى بزنیم. اگر بتوانیم موقع انجام سوءقصد را بفهمیم خیلى خوب خواهد شد. وقتى به مهندس گفتم رضا می‌گوید بارها تصمیم گرفته‌ام ولى در موقع عمل نتوانستم منصورى در جواب گفت او احساس تنهائى می‌کند باید این احساس را از بین برد و منصورى مرا تحت تأثیر قرارداد و در نتیجه من شمس‌آبادى را در این کار تشویق و تحریص کردم.
مستخرج از نامه مورخ 22 آوریل نیکخواه به محسن رضوانى بخط خود وى درباره مسئله سوءقصد:
رفیق عزیز. نامه شما رسید. بالاخره تصمیم گرفتید که مطالب را روشن‌تر بنویسید. اما باید مواظب پست هم بود. به طور کلى اگر وسیله دیگرى براى نامه‌رسانى بتوان یافت بسیار بهتر خواهد بود.
با کوششى که براى ترور شاه شده است فشار پلیس افزایش یافته، شمس‌آبادى جوان 22 ساله‌اى که شجاعانه بشاه با مسلسل حمله ور شده بود هیچگاه به اور نمی‌کرد که پس از مرگش پلیس به اور نخواهد کرد که کار او نمودار نارضائى عمومى است. عده زیادى دستگیر شده‌اند و ما براى حفظ حد فاصل خود مجبور به عقب‌نشینى شده‌ایم یعنى ارتباطمان به طور موقت قطع شده است. پلیس درصدد است که رخنه‌اى بیابد و از آن رخنه بزیرزمین راه یابد و براى این کار همه آشنایان و دوستان شمس‌آبادى را توقیف کرده است. اما چون شمس‌آبادى و ضارب او هر دو کشته شده‌اند موضوع هرگز براى پلیس کشف نخواهد شد. اگر بخواهیم در شرایط کنونى ترور منصور و واقعه اخیر را بتوطئه‌هاى خارجى نسبت دهیم اشتباه کرده‌ایم. مردم ما بنادرستى تجربه غلطى به دست آورده‌اند از سازمان‌دهى و مبارزه متشکل بظاهر طرفى نبسته‌اند ورهبران این جنبش تروریستى هم جوانان هستند که باید با تجربه خود موضع تاریخى خویش را در حرکت تاریخ ایران به دست آورند. این نشانه اوایل طوفانى است که خواهد آمد.
درباره تز ارسالى قبلى:
اما درباره آن تزى که براى شما فرستاده شد. در اینجا به طور وسیع بمورد بحث قرار گرفت و در نتیجه تغییرات عمده‌اى در آن داده شده است. خوبست قبل از آنکه رفقاى ما بآنجا بیایند شما از این نظریات تغییر یافته مطلع شوید.
درباره بررسى اوضاع کنونى: در بررسى اوضاع کنونى باید آنچه هست مورد بررسى قرار گیرد نه آنچه باید باشد. اگر بخواهیم براساس آنچه باید باشد قضاوت کنیم بهتر از کتب کلاسیک مارکسیستى سخنى نمی‌توانیم بگوئیم. جوهر کار ما در بررسى آنچه که هست نهفته است. مثلا ضربه اصلى ضدانقلاب در ایران نمی‌تواند متوجه «پیشرو سیاسى طبقه کارگر» باشد چون پیشرو سیاسى طبقه کارگر بدین معنى وجود ندارد باید گفت متوجه «عناصر و محافل پیشرو سیاسى پرولتاریائى و متوجه سازمانهاى اصیل ملى» است.
درباره ضربه اصلى انقلاب: ضربه اصلى انقلاب در شرایط فعلى متوجه سرنگون کردن حاکمیت قشر اجتماعى دربار بسرکردگى شاه است.
درباره پیروزى انقلاب: درباره پیروزى انقلاب باید بجاى «جبهه‌اى که در آن تفوق تاکتیک و استراتژى پرولترى تامین شده باشد» نوشت «جبهه‌اى که در آن تفوق تاکتیک و استراتژى واقعاً انقلابى» تامین شده باشد. زیرا ما در مرحله‌اى از انقلاب هستیم که انقلاب سوسیالیستى مطرح نیست و ثانیاً در ایران در این مرحله خاص ممکن است پرولتاریا (علیرغم میل ما) نتواند رهبرى پرولترى خویش را تامین کند و ثالثاً در صورتی که در این جبهه تاکتیک و استراتژى واقعاً انقلابى مستقر شده باشد جبهه خواهد توانست این مرحله از انقلاب را پیش برد.
تضاد بین کشورهاى سوسیالیستى: تضاد بین کشورهاى سوسیالیستى در شرایط کنونى براى ما روشن است. علل مادى پدید آمدن این تضادها، علل رشد قشر بوروکرات مرفه الحال در شوروى و قبضه کردن قدرت حزبى و دولتى بر ما دقیقاً معلوم نیست. نمی‌تواند هم باشد. پس معیار ما در ارزیابى تضاد بین کشورهاى سوسیالیستى باید منافع انقلاب جهانى و جنگ با امپریالیزم قرار گیرد والا به علت کمبود اطلاعات درباره رشد مادى قشر بوروکرات مرفه‌الحال در شوروى دچار بررسی‌هاى ذهنى خواهیم شد و روشن کردن این مطلب در درجه اول بعهده احزاب کمونیست پیشرفته‌تر است ما باید کردارها را معیار قرار دهیم.
درباره انقلاب ایران و وظایف فورى کمونیستهاى ایران: فورى‌ترین وظایف عناصر و گروه‌هاى مارکسیستى در شرایط کنونى نمی‌تواند هم تشکیل حزب کمونیست هم نفوذ در روستا و تدارک انتقال انقلاب به روستا و هم تدارک تشکیل جبهه متحد انقلابى دمکراتیک ملى ایران و هم استقرار هژمونى پرولتاریا باشد. باید یکى از این کارها فورى‌تر از دیگران باشد و بى‌شک آن تشکیل حزب کمونیست ایران است. براى این که حزب کمونیست تشکیل شود لازم است که همه مقدمات ذهنى براى آن انجام گیرد فقط هنگامی که براى عناصر کمونیست موضع دقیق آنها در پروسه نهضت انقلابى ایران معین شد حزب کمونیستى که بتواند حقیقت عام مارکسیسم و لنینیسم را با شرایط اخص ایران تطبیق دهد می‌تواند به وجود آید. براى ادامه حیات حزب کمونیست نفوذ به روستا و استقرار در آنجا ضرورى است. پس تحقیق و بررسى همه جانبه اوضاع روستا و کوشش براى به دست آوردن پایگاهائى در آنجا باید بى‌وقفه و در حد امکانات ادامه یابد.
درباره شعارهاى ما در شرایط کنونى: شعار «کارگران ایران در راه تشکیل حزب کمونیست ستاد انقلابى خویش متحد شوید» اصولاً نادرست است زیرا اولاً این یک شعار صنفى است و ثانیاً حزب کمونیست از پیشروترین، صادق‌ترین، انقلابى‌ترین و پیگیرترین عناصر پرولترى تشکیل می‌شود و به هیچ وجه مجموعه کارگران را در بر نمی‌گیرد بلکه متعلق بآن مجموعه است. ثالثاً این شعار در شرایط کنونى داراى هیچ اساس عینى نیست. شعارى که باید بجاى آن قرار گیرد اینست:
«عناصر و محافل مارکسیستى در راه تشکیل حزب کمونیست ستاد انقلابى طبقه کارگر متحد شوید.» و شعار اساسى کمونیستها در موضع کنونى جنبش دمکراتیک ملى ایران عبارتست از:
«کارگران. دهقانان، روشنفکران... و سرمایه‌داران وطنخواه در راه تشکیل جبهه متحد انقلابى دمکراتیک ملى متحد شوید.»
این بود خلاصه‌اى از بعضى مطالب درباره تز سیاسى ما در این شرایط.

توضیحات سند:

1 ـ کارل مارکس، فیلسوف آلمانى که در فاصله سال‌هاى 1818 تا 1883 میلادى مى‌زیسته است. آثار فلسفى «کارل مارکس» بیش از هر عامل دیگرى بر سیستم‌هاى حکومتى قرن بیستم اثر داشته است. او در پاریس و لندن هم به مطالعاتى پرداخت. در لندن بود که تئورى خود را در مورد سوسیالیزم و ضرورت تحولاتى رادیکالى در جوامع مختلف تدوین کرد. در دو اثر معروف خود به نام «سرمایه» و «مانیفست» (که دوّمى را با همکارى انگلس تمام کرد) مایه هاى محکمى به تفکرات رادیکالى روزگار خود بخشید. او نخستین فیلسوفى است که تاریخ بشرى را چیزى جز جریانى نمى‌داند که مولود عوامل مادى و اقتصادى است. او کمونیسم را پدیده‌اى طبیعى از فئودالیسم و سرمایه‌دارى مى‌داند. به عقیده او سوسیالیسمى که عنوان کرده ابتدا در کشورهاى صنعتى انگلیس و آلمان پدیدار خواهد شد ولى جریانات بعدى نشان داد که نظرش درست نبوده است. ر. ک: سیماى نامداران، حسام‌الدین امامى، ص 224 و 225
2 ـ فریدریش انگلس (1820 ـ 1895 م) فیلسوف و سوسیالیست آلمانى که غالبا از او به عنوان سوسیالیسم علمى یاد مى‌شود در «بارمن» متولد شد و در سال 1848 با همکارى «مارکس» بیانیه کمونیست را به رشته تحریر در آورد.
دایره‌المعارف مشاهیر جهان، سروش قربانى، ص 153.
3 ـ ولادیمیر ایلیچ اولیانوف معروف به لنین، سیاستمدار و رهبر مارکسیست روسیه در سال 1870 در «سیمبیرسک» متولد شد. با درجه ممتاز در رشته حقوق و علوم قضایى فارغ التحصیل شد. او در سال 1902 میلادى کتابى را تحت عنوان «چه باید کرد؟» منتشر ساخت که بعدها به مهمترین کتاب فعالان چپ گرا مبدل شد. «لنین» به عنوان رهبر بلشویکها در سال 1905 م به روسیه مراجعت کرد و نقش اساسى در سازماندهى شوراى «سن پطرزبورگ» ایفاد کرد، ولى چندى بعد به پراگ و کراکوف گریخت. وى در سال 1917 از طریق آلمان به روسیه بازگشت، ولى در ماه جولاى توسط دولت موقت به فنلاند تبعید شد. در ماه اکتبر به کشورش مراجعت و انقلاب روسیه را رهبرى کرد و پس از کسب پیروزى بر علیه دشمنان، زمام امور را در دست گرفت و کشورش را از عرصه جنگ جهانى اول خارج ساخت. او از سال 1918 تا 1921 با موفقیت جنگ داخلى با ضد انقلابیون را پشت سر گذاشت و در میان مارکسیستهاى جهان محبوبیت ویژه‌اى کسب کرد. لنین علیرغم مشغله بسیار و درگیرى با مشکلات متعدد، در حدود 45 کتاب نوشت که بعدها با استقبال ویژه‌اى مواجه شد. وى در سال 1924 م درگذشت.همان، ص 109.
4 ـ جوزف استالین (دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروى) در سال 1879 م در گرجستان چشم به جهان گشود و در سال 1898 م به عضویت «حزب سوسیال دموکراتیک» روسیه در آمد و در سال 1903 به بلشویکها پیوست. او در سال 1913 به عضویت در کمیته مرکزى بلشویک پذیرفته شد.
استالین پس از وقع انقلاب سال 1917 سردبیرى روزنامه «پروادا» را به عهده گرفت و در سال 1923 حزب را تحت کنترل خود در آورد. او تا سال 1925 بر مهمترین رقیبش یعنى «تروتسکى» فائق آمد. در خلال دهه 1930 کلیه مخالفین سیاسى و رقباى کوچک و بزرگ خود را به عناوین مختلف از میان برداشت و در ماه مه 1941 مسئولیت نخست‌وزیرى را بر عهده گرفت و با روشى دیکتاتور مآبانه کلیه امور کشور را تحت نظارت مستقیم خود قرار داد. همان، ص 103.

منبع:

کتاب ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 53
























صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.