تاریخ سند: 31 فروردین 1357
موضوع: حسنعلی زهتاب
متن سند:
به: 311 تاریخ: 31 /1 /2537[1357] 13570131
از:10 ﻫ2 شماره: 5574 /10ﻫ2
موضوع: حسنعلی زهتاب
ساعت 14:00 یکی از شاگردان هنرستان شماره یک کاوه در یک صحبت خصوصی اظهار داشت:آقای حسنعلی زهتاب دبیر مربوطه به کلیه محصلین دستور داده است که هر کدام جداگانه به مردم مراجعه و هر یک از چهار نفر سؤال نمایند که از چه کسی تقلید میکنند، سپس از مجتهدی که اکثریت این چهار نفر تقلید میکنند رساله او را تهیه و بیاورند تا من صفحهی هفتم آن را امضاء کنم . سپس رساله خمینی در اختیارش گذاشته شد و پس از اینکه آقای زهتاب صفحهی مزبور را امضاء نموده است برگشت داد. ضمناً مشارالیه اضافه نمود آقای زهتاب به کلیه معلمین مذهبی هنرستانها دستور داده است که همین برنامه را در مدرسه مربوطه اجرا و نتیجه را گزارش نمایند.
نظریه شنبه: منظور آقای حسنعلی زهتاب ازامضاء نمودن رسالهها اینست که:
1- تعداد طرفداران خمینی1معلوم گردد.
2- چون اکثراً از روی تظاهر هم شده اظهار میدارند ما مقلد خمینی هستیم. محصل سؤال کننده از روی سادگی طرفدار خمینی میشود و اعتقاد محکمی پیدا مینماید.
حسنعلی زهتاب که از دبیران ناراحت هنرستانهای اصفهان میباشند، تعدادی جلسات مذهبی تشکیل میگردد و در آن محصلین به طور مستقیم به طرفداری از خمینی ساخته میشوند.
نظریه جمعه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه 10ﻫ : به امنیت داخلی دستور داده شد از اعمال و رفتار تماسهای اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب مراقبت به عمل آورد و نتیجه را گزارش نمایند. ضمناً خواهشمند است دستور فرمائید در مورد انتقال آنها به یکی از شهرستانهای دیگر از طریق وزرات آموزش و پرورش نظریه اعلام دارند.
دهقان نادری
توضیحات سند:
1. آیتالله العظمی حاج آقا روح الله موسوى خمینى، فرزند سید مصطفى موسوى در 20 جمادى الثانى 1320ق اول مهر 1281 ﻫ ش در شهرستان خمین چشم به جهان گشود. پس از تحصیل مقدماتى، در سال 1300 به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیتالله حائرى حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد. در سال 1306 سطح را به پایان رسانید و در محضر آیتالله حائری به درجه اجتهاد رسید. تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1324 همزمان با ورود آیتالله بروجردى به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت. امام خمینى در اردیبهشت 1323، اولین بیانیهی سیاسى خود را مبنى بر قیام عمومى علماى اسلام وجامعه اسلامى، آشکارا اعلام داشت و به رغم آنکه پاسخ مناسبى دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد. در فروردین سال 1340ش آیتالله بروجردى رحلت کرد. رژیم شاهنشاهی که فکر میکرد حوزهی علمیهی قم، با رحلت آیتالله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341 لایحه انجمنهاى ایالتى ولایتى را توسط کابینه امیر اسدالله علم مطرح و به تصویب رساند. در این موقع امام به همراه علماى بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه جانبه زدند که در این میان، لحن تلگرافهاى امام به شاه و نخست وزیر، تند و هشدار دهنده بود و در پى آن شاه که مىخواست اصول ششگانه اصلاحات خویش را که به دستور آمریکاهایی قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد، با بیانیهی کوبنده - بهمن 1341 - امام مواجه شد. در ادامهی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینى، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در فروردین 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) بود، فاجعهی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد. به دنبال این فاجعه بود که امام اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342،تحت عنوان «شاه دوستى یعنى غارتگرى» منتشر ساخت.این مبارزات که براى رژیم گران تمام مىشد باعث دستگیرى امام در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، دستگیرى و حبس حضرت امام(ره)، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید. ولى این ظاهر قضیه بود؛ چون امام پس از آن به منزلى در داودیه منتقل شد که این حصر خانگی تا 16 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام به قم منتقل شد. روشن بود که مبارزه به این جا ختم نمىشد. با افشاگریهای امام، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در آبان 1343 مجدداً در استانه قیام قرارگرفت که در پى آن، در سحرگاه 13 آبان 1343، امام(ره) دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایى به آنکارا تبعید شد. این تبعید، 11 ماه به درازا کشیده شد و پس از آن، امام در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم فرستاده شد؛ یعنى از ترکیه به عراق اعزام گردید که این تبعید مدت 13 سال به طول انجامید. حضرت امام، در این مدت طولانى، دست از مبارزه برنداشت و با صحبتها و سخنرانیها و بیانیهها، ضمن آگاهی بخشی و راهنمایى مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار میداد؛ که این تلاشها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد. اخراج امام از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاستهای استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و از این رو، پس از آنکه دولت کویت اجازهی ورود به ایشان را نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت. شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماههای پایانی سال 1357ش، رژیم شاه را مجبور کرد تا با بازگشت امام(ره) به ایران موافقت نماید. بهرغم بسته شدن فرودگاهها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرا (س) تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته، دولت وقت را غیر قانونى اعلام کرد؛ که این دولت نیز پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید. امام پس ازپیروزى انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت وتا زمان ابتلاء به بیمارى قلبى - 2 بهمن 1358 ـ در این شهر بود، تا اینکه مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روزی که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلى در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلى در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت – 14 خرداد 1368 - در همین منزل ماند. دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینى(ره) در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى بر جاى مانده که بسیارى از آنها منتشر شده است.
منبع:
کتاب
استاد سید علی اکبر پرورش به روایت اسناد ساواک صفحه 103