صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : شیخ عباسعلی اسلامی

تاریخ سند: 28 اردیبهشت 1348


موضوع : شیخ عباسعلی اسلامی


متن سند:

شماره : 13080 /20 ه 3 در ساعت 2100 روز 26 /2 چون محمدرضا مهدوی به مسافرت عتبات رفته بود1 نامبرده بالا در مسجد جلیلی واقع در خیابان ایرانشهر به منبر رفته و ضمن گفتار خود اظهار داشت مسجد محل تجمع و تصمیم مسلمانان است و تمام قوانین و دستورات اسلام باید از مسجد صادر شود چرا به ما می گویند نگوییم ما قانون اسلام را می گوییم.
درباره دادگستری و دارائی و سایر تشکیلات حتی دستورات جنگی باید از مسجد صادر و اجرا شود.
دستورات پیغمبر و ائمه اطهار از مسجد صادر می شده است بعد گفت خداوندا تمام احکام [حکام] و پادشاهان اسلامی را با هم متحد کن و اختلاف ایران و عراق را به نحوی حل که به صلح و صفا تبدیل گردد.
2 و در پایان گفتار خود اضافه نمود اگر ثروتمندان مقداری از ثروت خود را صرف مردم بیچاره و فقیر بکنند دیگر مردم توده ای نمی شوند.
گفتار مشارالیه در ساعت 2230 خاتمه یافت.

توضیحات سند:

1ـ در سند شماره 13337 /20 ه 3 به تاریخ 6 /3 /48 ساواک آمده: «نامبرده بالا که به مسافرت کربلا رفته بود در تاریخ 28 /2 /48 مراجعت نموده است.
ضمنا جلسه مسجد جلیلی در تاریخ 2 /3 تشکیل نگردید.
» 2ـ از زمان فروپاشی عثمانی و شکل گیری دولت عراق در غرب ایران، سیاست های متخذه از سوی دولتمردان آن کشور همواره به عنوان منبع تهدید علیه امنیت ملی ایران به شمار آمده و این کشور به ندرت روابطی دوستانه با ایران داشته است.
اختلافات ارضی و مرزی به همراه مسایل مذهبی همچون تبعیض علیه شیعیان در عراق و مسایل قومی و نژادی همانند مناقشه عرب و عجم، حضور اکراد در دو سوی مرزهای ایران و عراق به همراه خوی توسعه طلبی حاکمان بغداد از جمله عوامل اصلی تنش یا منازعه میان دو کشور در نیم قرن اخیر محسوب می گردند.
با این حال روابط دو کشور همیشه در سطحی نامطلوب قرار نداشته و در تاریخ روابط ایران و عراق نقاط قابل اتکایی نیز یافت می شود.
از زمان قیمومیت انگلیس بر عراق (1930) و سپس استقلال آن کشور در سال 1932 و تا پایان عمر حکومت پادشاهی در سال 1958، به دلیل نفوذ انگلستان در منطقه و وجود حکومت پادشاهی در هر دو کشور روابط دو دولت چه در قالب پیمان سعدآباد و چه پیمان بغداد که به منظور مقابله با تهدید کمونیسم شکل گرفته بودند دوستانه بوده است.
هر چند که در این دوره هم، اختلافات مرزی، گاه و بیگاه رخ می داد.
مع الوصف معمولاً بدون درگیری مهمی حل می شد.
اما آنچه از روابط دو کشور در اذهان باقی مانده است نزاع، درگیری، و جنگ و مخاصمه میان دو کشور است.
نقطه آغاز روابط مابین دو کشور به فروردین 1308 و اعزام هیئت حسن نیت از سوی پادشاه عراق به ایران و تقاضای این هیئت جهت برقراری روابط سیاسی با ایران باز می گردد.
با این حال دولت عراق که در این زمان تحت حمایت انگلستان قرار داشت، نخست از اواسط سال 1310 با ارسال چندین یادداشت اعتراض به دولت ایران، مأموران گمرک و نیروی دریایی ایران را متهم به نادیده گرفتن مقررات سازمان بندر بصره و تجاوز به حق حاکمیت عراق در آبهای اروندرود نموده و سپس در سال 1313 به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروندرود به جامعه ملل شکایت برد.
پس از آنکه جامعه ملل طرفین را به مذاکره مستقیم دعوت نمود، سرانجام در 13 تیر 1316 طی قراردادی که میان دو کشور منعقد گردید، حق کشتی رانی در سراسر اروندرود به استثنای پنج کیلومتری از آبهای آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق واگذار گردید.
بدین ترتیب قرارداد مذکور که در چارچوب اهداف استراتژیک بریتانیا بر ایران تحمیل شده بود، مالکیت عراق بر تمام اروندرود را به غیر از پنج کیلومتری از آبهای آبادان گسترش می داد.
با این حال 4 روز بعد در 17 تیر 1316 پیمانی میان کشورهای ایران، عراق افغانستان و ترکیه در کاخ سعدآباد تهران به امضاء رسید که وحدت کشورهای فوق را در منطقه تضمین نمود و امضاکنندگان را به حمایت متقابل از یکدیگر در صورت بروز خطر نسبت به یکی از اعضا بر می انگیخت.
«پیمان سعدآباد» که تحت نفوذ و سلطه انگلیس در منطقه منعقد شده بود، دولتهای امضاکننده را به پرهیز از مداخله در امور داخلی یکدیگر، احترام به مرزهای مشترک، خودداری از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر و جلوگیری از تشکیل جمعیت ها و دسته بندی هایی با هدف اخلال در سطح میان کشورهای همجوار و هم پیمان تشویق می کرد.
پیمان دیگری که میان کشورهای منطقه منعقد شد، معروف به «پیمان بغداد» است که معاهده ای با ماهیت دفاعی و امنیتی بود.
این پیمان که نخست در پنجم اسفند 1333 میان وزیران امورخارجه دو کشور عراق و ترکیه تحت عنوان «پیمان همکاری های متقابل» در بغداد به امضا رسیده بود، با پیوستن انگلستان در دهم فروردین، پاکستان در اول مهر و ایران در 19 مهر 1334 حلقه ای از حامیان بلوک غرب را در منطقه گردهم جمع آورد.
اما کودتای عبدالکریم قاسم با عقاید افراطی و چپگرایانه، از یک سو موجب خشنودی مسکو و قاهره و از سوی دیگر باعث خروج عراق از حلقه بلوک غرب گردید.
کودتای قاسم در 1337 که در درجه نخست به خروج عراق از پیمان و انتقال مرکزیت آن از بغداد به آنکارا انجامیده بود، ترس شدید شاه ایران را نیز در پی داشت.
روابط نامطلوب دو کشور با این کودتا و قوت یافتن پان عربیسم و گرایشات افراطی عربی در نظام سیاسی عراق آغاز شد.
در این دوره اختلافات مرزی دو کشور افزایش یافت و علاوه بر ادعای حاکمیت عراق بر خوزستان، تشکیل جبهه آزادی بخش خوزستان و مسأله کردها، اختلاف ایدئولوژیک نیز بر روابط دو کشور سایه انداخت.
اگر چه ایران 17 روز پس از کودتای قاسم، رژیم وی را به رسمیت شناخت ولی این اقدام مانع از ابراز سیاست های تند و خصمانه قاسم نسبت به ایران نگردید.
زیرا قاسم نه تنها به هیچ یک از قراردادهای مرزی و تعهدات حکومت پیشین عراق درباره اختلافات آبی با ایران پایبند نبود، بلکه ادعاهای ارضی نیز نسبت به خاک کویت ابراز می داشت که امنیت منطقه را بیش از پیش به مخاطره می انداخت.
سرانجام در آذر 1338 یک بار دیگر اروندرود به بحرانی حاد در روابط ایران و عراق مبدل گشت.
عبدالکریم قاسم در کنفرانسی مطبوعاتی ادعا کرد که «عراق در سال 1316 تحت فشار جدی قرار داشته و ناچار شده است که حاشیه ای به عرض پنج کیلومتر از اروندرود را به ایران واگذار نماید و این عمل عراق یک نوع بخشش بوده است، نه استرداد یک حق مکتسبه».
این ادعا در حالی صورت می گرفت که عهدنامه 1316 در سایه حمایت ها و طرفداری همه جانبه انگلیس از عراق منعقد شده بود.
زیرا در آن هنگام انگلیسی ها که طبق تقسیمات استعماری پس از جنگ اول جهانی و فروپاشی عثمانی برعراق سلطه مطلق داشتند، دستیابی به آبهای بین المللی منطقه و منابع نفتی عراق را حائز اهمیت می دانستند و از این رو پیمان 1316 را برایران تحمیل نمودند.
ایران در آغاز تلاش نمود بحران بوجود آمده را از راههای دیپلماتیک حل و فصل نماید، اما پافشاری عراقی ها برادعاهای واهی خود، طرفین را حتی به میدان درگیریهای پراکنده و تدارکات نظامی برای جنگ احتمالی نیز کشاند.
اگرچه در نهایت با از سرگیری مذاکرات مستقیم میان دو کشور مناسبات دیپلماتیک نیز از سر گرفته شد اما تا زمانی که رژیم چپگرای عبدالکریم قاسم در عراق حاکم بود، روابط دو کشور تیره باقی ماند.
با سقوط حکومت عبدالکریم قاسم در 19 بهمن 1341 و به قدرت رسیدن رژیم های میانه رو عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف، تا حدی از تنش موجود در روابط دو کشور ایران و عراق کاسته شد، اما اختلافات دو کشور در حوزه های پیشین همچنان پابرجا باقی ماند.
آرامش و چالش در روابط دو کشور تا هنگام قدرت یافتن حزب بعث در عراق (26 تیر 1347) ادامه یافت.
اما با حاکم شدن رژیم بعث در عراق، دوره دیگری از تیرگی روابط میان دو کشور آغاز گردید.
در این دوره علاوه بر اختلافات قبلی، تفاوت های ایدئولوژیک رژیم های موجود، گرایشات پان عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش دو کشور به قطب های مخالف دوران جنگ سرد و مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه بر وخامت اوضاع افزود.
همچنین نزدیکی رژیم شاهشناهی به اسرائیل و آثار نامطلوب آن بر ذهنیت اعراب و سیاستگذاران رژیم بعثی، منجر به پاکسازی و اخراج ایرانی های ساکن در عراق و اتخاذ سیاست ایرانی ستیزی از سوی رژیم بعثی گردید.
روابط دو کشور در شرایطی وارد بحران جدیدی شد که حسن البکر رئیس رژیم کودتای عراق ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود را مطرح کرد و مقامات بعثی تصمیم گرفتند اسناد و مدارک کشتی هایی را که وارد اروندرود می شدند بازرسی نمایند.
به دنبال این تصمیم در 26 فروردین 1348 وزارت امورخارجه عراق، آبراه شط العرب را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از ایران خواست پرچم های خود را از روی کشتی های پایین بکشد.
به دنبال این اظهارات و اعمال مقامات عراقی، دولت ایران نیز در اردیبهشت 1348 عهده نامه مرزی 1937 را ملغی و تمایل خود را به انعقاد قراردادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام نمود.
این رویداد روابط دو کشور را تا آستانه وقوع برخورد نظامی به وخامت کشاند و حتی احتمال درگیری نظامی نیز قوت یافت.
اما با میانجیگری هواری بومدین در جریان اجلاس سران اوپک (13 الی 15 اسفند 1353) در الجزایر، دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات خود دست یافتند.
براساس این توافق خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور شناخته شد و ایران به صورت تلویحی پذیرفت که از حمایت کردهای بارزانی دست بکشد و مقداری از اراضی عراق را که در تصرف خود داشت، به آن کشور بازگرداند، از جمله دلایل پذیرش این قرارداد از سوی رژیم بغداد می توان به فشار کردهای جدایی طلب بر دولت عراق، حمایت امریکا و بلوک غرب از محمدرضا پهلوی و تضعیف موقعیت اعراب در پی شکست از اسرائیل اشاره نمود.
هر چند انعقاد قرارداد 1975 الجزیره، ظاهرا باعث پایان اختلافات مرزی و روابطی نسبتا بهتر شد، اما این آرامش نسبی در روابط بین دو کشور با وقوع انقلاب اسلامی در ایران پایان یافت.
زیرا عراق به موجب بیانیه الجزایر و با پذیرش خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور، عملاً حاکمیت ایران را بر اروندرود پذیرفته بود و به دنبال موقعیتی مناسب می گشت تا ضربه نهایی خود را به ایران وارد سازد.
از این رو پیروزی انقلاب اسلامی که موجب تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه و نظام امنیتی دو قطبی حاکم بر جهان شده بود، علاوه براینکه ایران را از صف حامیان ایالات متحده و بلوک غرب خارج کرد، رهبران عراق را نیز به حمله نظامی به ایران ترغیب نمود.
صدام که چشم به رهبری جهان عرب و پر نمودن خلاء قدرت در منطقه دوخته بود، از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را برد و در صدد جبران امتیازات از دست داده در قرارداد 1975 الجزایر برآمد.
رژیم بعثی به سرکردگی صدام حسین، پس از بمب گذاری در تأسیسات نفتی ایران و شرکت در یک رشته اقدامات تخریبی علیه جمهوری اسلامی ایران به بهانه بازپس گیری جزایر سه گانه حملات تبلیغاتی خود را متوجه ایران کرد.
سرانجام وزارت امورخارجه عراق در 26 /6 /1359 طی یادداشتی قرارداد 1975 الجزایر را لغو و صدام با ادعای حاکمیت مطلق عراق بر شط العرب، آن را در برابر دوربین های تلویزیونی پاره کرد و در 31 شهریور 1359 با حملات هوایی و زمینی ارتش بعث به خاک ایران جنگ تحمیلی 8 ساله علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرد.
اگرچه به ظاهر موضوع اختلافات مرزی به عنوان دلیل اصلی تجاوز عراق به خاک ایران محسوب می گردد اما در واقع تجاوز عراق نتیجه نارضایتی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی از انقلاب اسلامی ایران و نگرانی از گسترش آن به منطقه و حمایت از منافع دولت های محافظه کار عربی نیز بود.
با این حال پس از استقامت و ایستادگی مردم ایران در 23 مرداد 1369، صدام حسین رئیس جمهور عراق با ارسال نامه ای خطاب به حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت ایران تمام شرایط ایران را برای برقراری صلح میان دو کشور را پذیرفت.
بدین ترتیب صدام حسین برای صلح با جمهوری اسلامی ایران به پذیرش معاهده ای تن داد که زمانی با لغو آن جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده بود.
رک: سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر پیکان، سال 1380 صفحه 39 و 40 و تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انتشارات امیرکبیر، سال 1383 صفحه 390 تا 395 و دیپلماسی و سیاست خارجی ایران از 4 شهریور 1320 تا 22 بهمن 1357، تهران نشر پیکان سال 1382 صفحه 194 تا 196 و زمینه های تاریخی اختلاف ایران و عراق، منوچهر پارسادوست تهران 1364 صفحه 149 تا 151 و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، احمد بخشایشی اردستانی، تهران انتشارات آوای نور، سال 1379 صفحه 93 تا 97.

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 184

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.