صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : علی امیرخیزی عطف : 4356/331ـ 5/9/54

تاریخ سند: 7 بهمن 1354


موضوع : علی امیرخیزی عطف : 4356/331ـ 5/9/54


متن سند:

از : آمیب به : بریستول شماره : 4993 نامبرده بالا که از اهالی تبریز می باشد اکنون بیش از 80 سال دارد.
در جوانی نخست آموزگار بوده و سپس وارد حزب و فعالیتهای کمونیستی گردید و به همین خاطر یک یا دو بار در تهران بازداشت شد.
مشارالیه در سال 1320 پس از تشکیل حزب توده بدان پیوست و عضو کمیته مرکزی شد و مدتی عضو کمیته حزب توده آذربایجان در تبریز و یکی از اعضای سه گانه رهبری آذربایجان (علی امیرخیزی ـ خلیل ملکی1 ـ جودت) بود و چون در آنجا با دخالت روسها در کار حزب و همچنین با اعمال ناروای نوکران آنها مخالفت می کرد روسها انتقال او و خلیل ملکی و جودت را از حزب توده خواستار شدند و حزب توده هم آنها را به تهران احضار نمود و اردشیر آوانسیان را به تبریز فرستاد و بدین ترتیب پرونده علی امیرخیزی نزد روسها به اصطلاح لکه دار گردید.
یاد شده مدتی در تهران فعالیت حزبی نمود.
سپس مسئول تشکیلات حزب توده مازندران شد و در آنجا باز مورد کم لطفی روسها که آنجا نیز در اشغالشان بوده مواجه گردید و با جریانهای مخالف دیگر که مبارزه قاری گلایی های میهن پرست از آن جمله بوده برخورد نمود و سرانجام مجددا به تهران بازگشت و پس از غیرقانونی شدن حزب توده از طریق غیرمجاز نخست به ترکمنستان و سپس به تاجیکستان رفت و مدتی در آنجا بود و سپس به مسکو منتقل گردید و در مسکو مدرسه عالی حزب را خواند.
مشارالیه قبل از آمدن به حزب توده وضع مالیش خوب نبوده و در میان پاره ای حزبی ها مشهور است در زمانی که وی مسئول تشکیلات حزب توده مازندران بوده به دستیاری یوسف لنکرانی که زیر دست او کار می کرده (یوسف لنکرانی با شیخ حسن لنکرانی نسبتی ندارد) سوء استفاده هائی نموده و در تهران خانه و در شمیران نیز باغ خریداری نموده است (در این که یوسف لنکرانی در مازندران دزدی بسیاری نموده شکی نیست).
سرچشمه این سوء استفاده ها چنین است که حزب توده به دستیاری کارگران بافندگی شاهی مازندران که عضو اتحادیه کارگران وابسته به حزب توده بودند از هر متر پارچه ای که بازرگانان از کارخانه شاهی خریداری می کردند پولی به عنوان باج برای مخارج حزب و اتحادیه دریافت می کرده که قاعدتا آن را برای مخارج حزب توده بایستی به تهران بفرستند چون به حساب گذاردن اندازه مترهای پارچه در دست خودشان بوده است هر اندازه که می خواستند برای خود استفاده می کردند.
امیرخیزی در جریان انشعاب طرفداران چینی با قاسمی و فروتن همصدا بود اما برای اینکه نانش بریده نشود با پندهای اسکندری و یکی دیگر از دوستانش از جمله حزب همکاری با چینی ها را تقبیح کرد و از شر گرسنگی و دربدری در هنگام پیری رهائی یافت ولی بی مهری روسها نسبت به او افزایش پیدا کرد.
در حزب با کیانوری و طرفداران مریم فیروز1 رابطه اش خوب است و تاکنون از او طرفداری کرده اند.
توضیح : امیرخیزی از نظر سواد عمومی متوسط است و سواد فارسی و عربی اش نسبتا خوب است.
روی هم رفته حس میهن پرستی در او هنوز از بین نرفته گاهی اشعاری میسراید که ارزش ادبی ندارد.
در مسکو خانه ای دارد و حقوق بازنشستگی خوبی دریافت می دارد.
همسر و یک پسر و یک دختر دارد.
همسرش در تهران است.
دخترش در تهران شوهر دارد و زندگی می کند و پسرش در انگلستان تحصیل می نماید.
توضیح سرایدار : با توجه به دسترسی منبع خبر احتمالاً صحت دارد.
تحقیقات در مورد تهیه مشخصات کامل همسر و دختر نامبرده ادامه دارد نتیجه متعاقبا به عرض خواهد رسید.
رئیس

توضیحات سند:

1ـ خلیل ملکی از کمونیستهای قدیمی و کادرهای اولیه حزب توده بود.
تحصیلات عالیه را در آلمان طی کرده و به ایران آمد.
پس از تشکیل حزب توده به آن پیوست اما، بعد از غائله آذربایجان از حزب توده جدا شد.
در سال 1330 در دوران نخست وزیری مصدق، همراه با دکتر مظفر بقایی حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند.
این حزب که در مدت کوتاهی رشد و توسعه یافت از نهضت ملی و جبهه ملی پشتیبانی می کرد.
حزب زحمتکشان با گرایش سوسیالیستی از طرح ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق جانبداری می کرد و در عین حال با حزب توده که به دنبال پشتیبانی از امتیاز خواهی شورویها، طرفداری از رژیم جدایی طلب پیشه وری و مخالفت با دکتر مصدق اعتبار خود را از دست داده بود همچنان در ستیز بود.
خلیل ملکی و مظفر بقایی رهبری حزب زحمتکشان ملت ایران را به عهده داشتند ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر عیسی سپهبدی یکی از دوستان دکتر بقایی با قوام السلطنه در دوره زمامداری پنج روزه اش پس از استعفای مصدق در 26 تیر ماه 1331 بین خلیل ملکی و همفکران او که خواهان رسیدگی به این موضوع بودند با مظفر بقایی اختلاف نظر شدیدی بروز کرد و منجر به انشعاب در حزب زحمتکشان گردید.
یکی به نام حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) به رهبری خلیل ملکی و یارانش و دیگری حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی و همراهانش اکثریت افراد و دانشجویان، فعالین، روشنفکران و کارگران حزب در کنار خلیل ملکی ماندند.
حزب زحمتکشان مظفر بقائی نیز همراه جمعی به مخالفت و مبارزه علیه جبهه ملی و دکتر مصدق پرداختند.
روز 28 مرداد جمعی از افراد حزب بقایی همراه کودتاچیان در حمله و غارت به خانه دکتر مصدق نقش داشتند.
مجله علم و زندگی به عنوان ارگان فکری و تئوریک حزب عمل می کرد.
نشریه «نیروی سوم» نیز ارگان خبری حزب بود که به طور منظم تا کودتای 28 مرداد 1332 بیشتر رهبران و فعالان سازمانهای سیاسی دستگیر یا فراری و مخفی شدند.
خلیل ملکی نیز در شهریور همان سال دستگیر و در قلعه فلک الافلاک خرم آباد زندانی شد.
در همین اوان اختلافات درون حزب نیروی سوم شدت یافت و گروهی به رهبری دکتر محمد علی خنجی از آن جدا شدند.
در سال 1339 خلیل ملکی حزب «جامعه سوسیالیست های نهضت ملی ایران» را به جای نیروی سوم بوجود آورد.
پانزده خرداد ـ ج 1 ص 279 ـ 280 1ـ مریم فیروز (فرمانفرمائیان) دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما که در 1292 ش در کرمانشاه بدنیا آمد.
وی پس از جدا شدن از همسر نخست خود، عباسقلی اسفندیاری فرزند محتشم السلطنه اسفندیاری، به حزب توده گرایش یافت، اما مخالفت سلیمان میرزا اسکندری با فعالیت زنان در حزب مانع عضویت او شد.
از این رو با به هم پیوستن همسران اعضای حزب توده زمینه های شکل گیری تشکیلات زنان فراهم آمد (1321) و چندی پس از مرگ سلیمان میرزا اسکندری این گروه به عنوان یکی از سازمانهای جانبی حزب توده به فعالیت پرداخت و نشریه «بیداری ما» با صاحب امتیازی زهرا اسکندری ارگان آن بود که در تاریخ 9 /2 /23 مجوز انتشار گرفت.
مریم فیروز از بدو شکل گیری این تشکیلات از گردانندگان اصلی آن بود، و در کنگره دوم (1327) به عنوان عضو مشاور کمیته مرکزی انتخاب شد و همواره به عنوان نماینده تشکیلات زنان در مجامع و کنگره های بین المللی و حزبی حضور داشت، پس از بهمن 1327 که نورالدین کیانوری و سایر رهبران حزب دستگیر شدند، مدتی را مخفی بود و بعد از فرار کیانوری به شوروی او نیز از طریق بغداد به رم و سپس به شوروی رفت.
در پلنوم 15 حزب توده ( 1354) علاوه بر مسئولیت سازمان زنان، عضو اصلی کمیته مرکزی شد و در پلنوم 17 (1360) نخستین زنی بود که به عضویت هیئت سیاسی درآمد و تا زمان دستگیری در همین سمت فعالیت داشت.
مریم فیروز همسر نورالدین کیانوری دبیر اول حزب بود.
خاطرات مریم فیروز، خاطرات کیانوری، سیاست و سازمان حزب توده، اسناد ساواک

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 186


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.