صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دروغ مصلحت‌آمیز شرعی

دروغ مصلحت‌آمیز شرعی


متن سند:

دروغ مصلحت‌آمیز شرعی

با نزول آیات سوره علق بر پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در غار حرا و آغاز رسالت ایشان بر ابلاغ دین مبین اسلام و نجات بشریت از شرک و بت‌پرستی و شروع دوره‌ی دعوت مخفی، اگرچه اشراف مکه بی‌اطلاع از تبلیغ حضرت محمد (ص) نبودند، اما کارکردی که از دین و آئین جدید داشتند، بسیار کلی و تفصیلی بود. از نظر قریش، پسر عبدالله سخنان غریب و جدیدی می‌گفت و نهایت تصوری که داشتند این بود که بر مجموعه عقاید متنوع و متعدد جامعه جاهلی، عقیده‌ای دیگر می‌افزود. درست به همین دلیل هم بود که هرگاه بر حضرت محمد (ص) می‌گذشتند، با لحنی کنایه‌آمیز و توأم با ریشخند می‌گفتند: «پسر عبدالمطلب از آسمان سخن می‌گوید.»
به همین دلیل، مشرکین مکه اقدامات تبلیغی حضرت را جدی نگرفته و با شدت با آن برخورد نکردند. با شروع دعوت علنی و آشکار شدن بیشتر ابعاد سیاسی و اجتماعی دین اسلام، به تدریج شاهد واکنش‌های شدیدتر و خشن‌تر اشراف مکه در مقابل مسلمین هستیم.
بدیهی است برای اشراف مکه که تمام ارزش‌های اشرافی و مناسبات موجود و حاکم در مکه و جامعه عربی را در قلمرو اقتدار سیاسی و نظامی اشراف، رفتار و سنن اشرافی، تنعمات و امتیازات مالی و حقوقی و نسبی و قومی، قابل تصور و شایسته‌ی استمرار می‌دانستند، طبعاً دردآور و غیرقابل تحمل بود که حضرت محمد (ص) با آنها از رفعت و کرامت و مساوات جایگاه انسانی تمام انسان‌ها در نظام خلقت سخن گوید و بر همان شالوده، بر شناسایی حقوق سائلین و محرومان تاکید کند و بگوید در اموال ثروتمندان حقی معلوم برای سائل و محروم وجود دارد. اشرافی که بر بنیاد فلسفه شرک و نتایج اجتماعی آن، مالکیت بر انسان‌ها را نیز قانونی و طبیعی و موجه می‌شمردند، چگونه می‌توانستند با چنین پیام‌هایی وحشت‌زده نشوند؟ اشراف مکه که بردگان را در حد چارپایانی برای خویش می‌دانستند چگونه می‌توانستند بپذیرند که بردگانی همچون زید و صهیب، با امیه، ولید، عتبه و شیبه و سایر اشراف برابر باشند؟ آنان حتی نمی‌توانستند تصور کنند که انفال و ماعون و ثروت هایی نظیر آنها، متعلق به همه مردم است نه اشراف.1
لذا مشرکین با درک پیام توحید، که نفی هرگونه بت‌پرستی و برابر پنداشتن تمام انسان‌ها در نزد خدا و فریاد عدالت‌‌طلبانه اسلام بود، دعوت جدید و رسالت پیامبر (ص) را در تضاد با منافع خود دیدند و شروع به مقابله با آن کردند. همان‌گونه که اشراف مکه متوجه خطر اسلام برای منافع خود شدند، محرومان و ستمدیدگان و بردگان این شهر نیز دریافتند که راه نجات دنیا و آخرتشان، در تمکین از تعالیم حضرت محمد (ص) است. این گرایش، برای اشراف تهدیدی جدی بود و آنها را هر چه بیشتر به وحشت انداخت، روند برخی از اقدامات و واکنش‌های اشرافیت مکه، در مقابل پیامبر اسلام و نو مسلمانان را می‌توان در موارد زیر برشمرد:
الف) تلاش برای انزوای اجتماعی پیامبر(ص)
ب) مذاکره با ابوطالب و جلب واکنش او
ج) سیاست استهزاء
د) تهمت
ه‍) تطمیع
و) تجدید مذاکره با پیامبر (ص) و تطمیع مجدد
ز) استمداد از یهودیان یثرب
اشراف مکه پس از مواجه شدن با سرسختی پیامبر و ایستادگی مسلمانان و وقوف به سازش‌ناپذیری ایشان، برآن شدند که با قتل حضرت رسول (ص) به تمام نگرانی‌های خویش پایان دهند، اما چون با مقاومت و واکنش تند شیخ صاحب نفوذ بنی‌هاشم، یعنی حضرت ابوطالب علیه‌السلام مواجه گشتند و دریافتند که قتل پیامبر (ص) در همان راستای پیوند «من» و «ما» نه تنها تمام بنی‌هاشم، بلکه غالب متحدان قبیله‌ای آنان را به واکنش تند خواهند کشاند، لذا از اندیشه‌ی قتل حضرت رسول (ص) موقتاً صرف‌نظر کردند و چون تمام زمینه‌های عینی در ساخت جامعه قبیله‌ای مکه برای آزار نومسلمانان فاقد حسب و نسب، یا «موالی» و بردگان و عناصر فاقد حمایت قبیله‌ای فراهم بود، بی‌درنگ به آزار و شکنجه‌ی آنها روی آوردند. بی‌گمان هدف اصلی این سیاست، ایجاد محیط ارعاب و خشونت برای محدود کردن ابعاد گرایش به اسلام بود.
برخی از شیوه‌های شکنجه‌ی اشراف مکه نسبت به مسلمانان بی‌پناه، که حتی پیامبر و دیگر مسلمانان برخوردار از حمایت قبیله‌ای نیز نمی‌توانستند کمترین کمکی به آنها کنند عبارت بود از:
الف) تازیانه زدن و کشاندن بر روی ریگ‌های داغ و تفتیده
ب) ممانعت از خوراک (شکنجه گرسنگی)
ج) بازداشتن از نوشیدن آب (شکنجه تشنگی)
د) قرار دادن در زیر آفتاب داغ و سوزان و چوب زدن
ه‍) بستن بر روی زمین و نهادن سنگ بزرگ بر روی شکم و دنده‌ها
این شکنجه‌ها بعضاً چنان طولانی و وحشیانه بود که بعضی از مسلمانان از شدت ضعف و جراحات به شهادت رسیدند و اولین شهید در تاریخ اسلام، سمیه، همسر یاسر و مادر عمّار بود.
این شیوه عمل کافران باعث شد حضرت رسول (ص) به مسلمین سفارش کنند تا مسلمانان بی‌پناه در ظاهر اقرار به کفر و بت‌پرستی نمایند تا از عذاب مشرکان رهایی یابند.
قیام امام خمینی (ره) در 15 خرداد 1342 نیز به تبعیت از حرکت انسان‌ساز حضرت محمد (ص) برای فروپاشی نظام شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی و برپایی عدالت و ارزش‌های والای اخلاقی و قرآنی بود؛ به همین دلیل حکومت وابسته و خائن پهلوی از تمام قدرت خود برای نابودی نهضت و انقلابیون مسلمان بهره برد و تشکیل و راه‌اندازی ساواک از جمله اقدامات آن رژیم برای سرکوب حرکت‌های براندازانه و انقلابی مخالفان بود.
این دستگاه دهشتناک، به لحاظ اعمالِ وحشیانه و آزار و اذیت مخالفان سیاسی و گرفتن اقرار از زندانیان شهرت جهانی یافته بود. ساواک با آموزش‌هایی که عوامل موساد به آنان می‌داد به آخرین روش‌ها و ابزار شکنجه مجهز بود و هنوز شنیدن اسم بعضی از شکنجه‌گران ساواک باوجود گذشت ده‌ها سال، بدن برخی از زندانیان رژیم ستمشاهی را به لرزه می‌اندازد. در کتاب «شکنجه‌گران می‌گویند» درباره انواع شکنجه در دوره پهلوی، به ویژه ساواک، آمده است:
« متداول‌ترین و رایج‌ترین شکنجه‌ای که هر زندانی در بدو ورود آن را با چشم بسته تجربه کرده، زدن کابل‌های برق به کف پا بوده است. ممانعت از خوراک، تشنگی، مشت و لگد به تمام نقاط بدن به ویژه جاهای حساس بدن، کشیدن زنان بر سطح زندان با موی سر، کشیدن موی سر، آزار و اذیت جنسی و تجاوز، شلاق بر تمام نقاط بدن، بی‌خوابی، آپولو، قفس داغ، سوزن زیر ناخن کردن، ناخن کشیدن، شوک الکتریکی، سوزاندن با آتش سیگار، در آوردن کتف، شکستن فک، استعمال بطری،‌ خوراندن مدفوع، آتش زدن محاسن زندانیان به ویژه روحانیون، بازداشت طولانی در انفرادی، دادن فحش و کلمات رکیک، قتل و...2
این نحوه عمل ساواک، باعث شده بود تا چهره‌ی ترسناکی از آن در افواه شکل بگیرد. تأثیر غیرمستقیم و پیام اصلی از این‌گونه اقدامات، ترساندن مبارزین از وارد شدن و فعالیت علیه رژیم پهلوی بود. به همین دلیل رهبری نهضت، برای جلوگیری از کارایی این عمل رژیم و ادامه خط مبارزه و جهاد، فتوایی صادر کرده بودند که در صورت اضطرار و برای حفظ اسرار مبارزه و مبارزین می‌توان دروغ مصلحت‌آمیز گفت و از دست سفاکان و عوامل قسی‌القلب ساواک رهایی یافت.
اسناد زیر نمونه‌ای از این شیوه‌ی برخورد است که دستگاه‌های امنیتی رژیم پهلوی را به ستوه آورده بود:

سند شماره ( 1 )
شماره : 1548 /3 ه‍ تاریخ : 14 /11 /48
موضوع : دروغ مصلحت‌آمیز افراطیون مذهبی در بازجویی‌های مراجع انتظامی
عده‌ای از افراطیون مذهبی و مخالفین در بازار در مورد قسم خوردن دروغ در مقابل بازپرسی‌ها و سؤالاتی که بازجوهای مأمورین دولتی از جمله (سازمان امنیت و اطلاعات شهربانی و دادگاههای نظامی‌) اظهار می‌دارند که این موضوع را از چند نفر از روحانیون منجمله قاضی طباطبایی و انزابی و سید احمد خسروشاهی استفسار نمودند و آنها نیز اجازه داده‌اند که در بعضی مواقع چنانچه متهم در بازجویی‌های مراجع انتظامی احساس خطر جانی نماید و یا اینکه در نتیجه کتک و شکنجه پای مرد مسلمان دیگری به میان آید که دارای زن و فرزند باشد در آنجا متهم مزبور می‌تواند متوسل به دروغ مصلحت‌آمیز شود و در این صورت این قسم دروغ را دروغ مصلحت‌آمیز شرعی می‌نامند و هیچگونه گناه و مسئولیت دینی بر گردن آن شخص متهم یاد کرده به دروغ وارد نمی‌آید ـ حتی در جریانات روحانیون که سر تا سر بازار را تعطیل نموده بودند و عده بسیاری از افراطیون مذهبی فعالیت داشتند در مسجد مقبره حاج میرزا حمید بنابی علناً در منبر گفت که ای مردم هر گاه خدای نکرده یکی از شماها از طرف پلیس و یا سازمان امنیت دستگیر شدید با یک سیلی و لگد جان برادر مسلمان دیگری را به خطر نیندازید. اگر قدرت توانایی در مقابل یک سیلی و با یک لگد را نداشته باشید مبارزه شما جز ضرر، نفعی به دین و مردم نخواهد شد حتی در مقابل توضیحات دشمن می‌توانید دروغ بگوئید و یا قسم دروغ یاد کنید که در این صورت آن را دروغ مصلحت‌آمیز شرعی می‌گویند و اگر من در این مورد افراط نمودم از آقای آیت‌‌الله قاضی (که در آن موقع در محراب مسجد نشسته بود) سؤال می‌کنم در این موقع آقای قاضی نیز گفتار مشارالیه را تأیید کرد و جایز دانست‌.
نظریه منبع : تمام افراد افراطی و مخالفین اعم از بازاریان و یا روحانیون هر گاه به یکی از مراجع انتظامی (سازمان امنیت و اطلاعات شهربانی و دادگاه لشگر) احضار شدند یا از اعتراف سرپیچی می‌کنند و یا با قسم خوردن دروغ که آن را قسم مصلحت‌آمیز شرعی می‌دانند از اظهار حقیقت خودداری می‌کنند کما اینکه حاج جواد پاشک در آخرین دفاع خود در دادگاه لشگر به قرآن مجید دست زده و قسم خورده که من به شاهنشاه آریامهر وفادار هستم بعداً به چند نفر از دوستان خود به اسامی (علی یزدان‌پناه و حاجی بیوک آقا و بیوک‌ نوبری) گفته است که منظور من در قلبم شاه اسلام یعنی امام زمان بوده است‌.
رونوشت برابر اصل است و اصل در پرونده 16112 است
در پرونده محمدحسین انزابی بایگانی شود

سند شماره ( 11 )
شماره: 1 ـ 56 ـ 5
گزارش
اطلاعیه واصله حاکی بود در منزل آقای جواد پاشک که از طرفداران خمینی بوده اکثراً اجتماعاتی تشکیل و اقداماتی برخلافی انجام و نوار روحانیون مخالف را در اختیار داشته و اعلامیه‌های خمینی و سایر مراجع تقلید را در منزلش نگهداری می‌نماید لزوماً ضمن اخذ نمایندگی قضایی و انجام تشریفات قانونی ساعت11 روز 18 /11 /46 از منزل نامبرده بازرسی مدارک و نشریات بشرح زیر از منزلش 1ـ عکس قاب شده دکتر محمد مصدق 2ـ 5 قطعه عکس روح‌الله خمینی 3ـ برگ اعلامیه مربوط به اعتصاب دانشجویان دانشگاه تهران 4ـ بیانیه میلانی یکبرگ اعلامیه روح‌الله خمینی 5ـ و همچنین چند جلد از کتابهای ممنوع تألیف مهدی بازرگان و یک جلد کتاب مضره کشف اسرار 6ـ سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار و غیره 7ـ سه حلقه نوار سخنرانی سید محمدعلی قاضی طباطبائی و وعاظ دیگر کشف و صورت مجلس تنظیم گردید از مشارالیه بازجوئی خود را جواد پاشک فرزند رجب اهل تبریز شغل سماورفروش معرفی و اظهار می‌دارد که عکس دکتر محمد مصدق دو قطعه از عکسهای خمینی که پشتش نوشته شده و همچنین دو برگ اعلامیه دانشجویان دانشگاه تهران مربوط به برادرم صمد پاشک دانشجوی سال ششم پزشکی می‌باشد و از ممنوعیت کتب و نشریات و نوارها بی‌ اطلاع ‌می‌باشد و منظوری از نگهداری آنها نداشته است و از سال 1342 به این طرف در منزلش بوده و متعذر است هیچگونه فعالیتی به طرفداری از خمینی نداشته و ندارد. با عرض مراتب بالا باتوجه به کشف مدارک مکشوفه می‌رساند که نامبرده از طرفداران سرسخت خمینی بوده و یک مرتبه نیز در سال 1344 به اتهام الصاق عکس خمینی و فعالیت به نفع روحانیون مخالف احضار و از طرف ساواک تذکرات لازم به وی داده شده است علیهذا پرونده امر که حاوی 6 برگ است به انضمام اوراق و مدارک مکشوفه تقدیم در صورت اجازه جهت تعیین تکلیف به سازمان محترم اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی ارسال و اعزام گردد.
رئیس دایره اطلاعات زرگریان
1 ـ 56 ـ 5 ـ 19 /11 /46
پرونده با اوراق و نوار و کتب و سایر اشیاء مکشوفه ضمن معرفی متهم جهت تعیین تکلیف به حضور ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی تقدیم می‌گردد.
رئیس قسمت اطلاعاتی سرگرد خسروی

توضیحات سند:

1. تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد، انتشارات سمت تهران، سال 1385، صص 249 الی 269
2. شکنجه‌گران می‌گویند، قاسم حسن‌پور، موزه عبرت ایران، چاپ اول 1386، موسسه چاپ و نشر عروج تهران، صص 86 الی 92

منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 177



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.