صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ترجمه فارسی مقاله‌ای که از طرف دبیر کمیته مرکزی برای روزنامه Lomonde Diplomatique پاریس فرستاده شده است.

ترجمه فارسی مقاله‌ای که از طرف دبیر کمیته مرکزی برای روزنامه Lomonde Diplomatique پاریس فرستاده شده است.


متن سند:

ترجمه فارسی مقاله‌ای که از طرف دبیر کمیته مرکزی برای روزنامه
Lomonde Diplomatique پاریس فرستاده شده است.
آقای سردبیر محترم
از من خواسته‌اید که درباره جشن بزرگ دو هزار و پانصدمین سال بنیاد وحدت ایران و آغاز شاهنشاهی این کشور به دست کوروش کبیر توضیحاتی در اختیار خوانندگان شما بگذارم من این دعوت را با کمال میل می‌پذیرم زیرا به من اجازه می‌دهد که درباره موضوعی که از لحاظ اهمیت ملی و بین‌المللی آن مورد علاقه خاص من است اطلاعات بیشتری در دسترس هموطنان شما قرار دهم و یقین دارم همه ایشان پس از خواندن این توضیحات خود را روح با ما نزدیک‌تر احساس خواهند کرد و به عنوان یک فرد شرافتمند نوع‌دوست بشری نسبت به کشوری که تاریخ آن با یکی از بشر دوستانه‌ترین اقدامات تاریخ گذشته شروع می‌شود، صمیمیت و نزدیکی بیشتری از خود احساس خواهند کرد.
مطلبی که برای شما می‌فرستم، تقریباً عین اظهارات من درجلسات کمیته‌های دوستداران ایران در پاریس کلن و رم و مادرید است که من در طی سفر خود در ماه گذشته برای بسیاری از دوستان دانشمند و پرارزش کشور خودمان ایراد کردم. این دوستان ما با همکاری نزدیک مقامات مهم سیاسی کشور خود در هر کشور کمیته‌ای به نام «دوستداران ایران» مخصوص تجلیل از این یادبود بزرگ ملی ما و شرکت در معرفی گذشته و حال ایران به مردم کشور خود تشکیل داده‌اند یا خواهند داد و امیدوارم فعالیت این دوستان فراوان ما در پنج قاره جهان نتیجه مؤثری در توسعه و تقویت حسن‌تفاهم و همکاری معنوی ملت ما با ملل دیگر در برداشته باشد.
می‌دانید که ما در سال دیگر مراسم باشکوهی برای تجلیل و بزرگداشت خاطره کوروش کبیر و دو هزار و پانصدمین سال بنیاد و وحدت ایران و شاهنشاهی این کشور به دست او بر پا خواهیم کرد که نه تنها جنبه ملی بلکه صورت جهانی خواهند داشت.
باید مخصوصاً تذکر دهم که تاریخ ایران واقعاً با کوروش شروع نمی‌شود که زیرا پیش از سلسله هخامنشی سلسله معروف مادها در ایران فرمانروائی داشتند که سقوط امپراتوری خونخوار وحشتناک آشور به دست ایشان صورت گرفت و هخامنشیان نیز در واقع جانشین آنها و دنباله‌دهنده سیاست این حکومت آریائی‌نژاد بودند. ولی فرمانروائی ماد شامل تمام ایران نبود و شاهنشاهی آنان نیز با آن شاهنشاهی که به دست کورش کبیر بنیاد نهاده شد تفاوت داشت زیرا امپراتوری هخامنشی حکومت بلامنازع ایران در منطقه پهناوری از چین و هند گرفته تا دانوب و آفریقا را شامل می‌شد و کشور ایران به صورت واحد جغرافیایی کنونی خود به دست کوروش پی‌ریزی شد هدف من از این اشاره این است که معلوم شود ما حق بزرگ یک سلسله ایرانی پیش از کوروش را در تاریخ کشور خود فراموش نکرده‌ایم ولی ترجیح داده‌‌ایم که تاریخ واقعی شاهنشاهی ایران را با بزرگترین قهرمان تاریخ خود و با مردی که نه فقط وحدت ایران و امپراتوری پهناور ایران را پی‌ریزی کرده بلکه با تحولی که در طرز حکومت در دنیا به وجود آورد در حقیقت صفحه تاریخ جهان را ورق زد و دوران تازه‌ای از این تاریخ آغاز کرد شروع کنیم.
شاید احتیاجی نباشد که من مردی را که این تاریخ طولانی دو هزار و پانصدساله به دست او آغاز شد به شما معرفی کنم کوروش یکی از آن شخصیت‌های استثنائی تاریخ جهان است که حتی از همان زمان حیات خود از چهارچوب حدود ملی بیرون آمده و صورت یک قهرمان جهانی پیدا کرده است.
در سراسر تاریخ جهان شاید با اشکال کسی دیگر را بتوان یافت که در ستایش او دوست و دشمن تا بدین حد توافق نظر داشته باشند. می‌دانید که مورخان یونان هیچ وقت با ما نظر خوبی نداشته و تقریباً هیچ وقت نیز در مورد قضاوت نسبت به ما منصف و بی‌قرض [بی‌غرض] نبوده‌اند و معهذا نوشته‌های همین یونانیان عموم آکنده از ستایش کوروش است در تاریخ هرودوت به کرات از وی با تجلیل یاد شده اثر معروف گزنفون به نام "کوروش نامه" درباره زندگی کوروش شاید عالی‌ترین تجلیلی است که تاکنون از یک پادشاه و رهبر شده است. «اشیل» شاعر بزرگ یونان در تراژدی "ایرانی‌ها" از او به صورت پادشاه دادگستری که برای همه اتباع خود خوشبختی و رفاهیت آورد یاد می‌کند وافلاطون او را سرمشق تربیت صحیح و شایسته نشان می‌دهد.
ولی عالیترین تجلیلی که از کوروش شد، تجلیلی است که قطعۀ همه شما با آن آشنا هستید زیرا این بار گوینده آن یک بشر عادی یک فیلسوف یا مورخ یا شاعر یا سیاستمدار نیست حتی یک پیغمبر نیست زیرا این سخن در کتاب تورات از زبان خداوند گفته شده است. بیش از ده جا در فصول مختلف تورات از کوروش با زبان ستایش‌آمیز بی‌سابقه‌ای یاد شده که از آن جمله کافی است من این سطور کتاب اشعیاء را برایتان نقل کنم‌:
«و این سخنی است از خداوند به کوروش‌: تو مسیح من هستی من دست راست تو را گرفتم تا به حضور تو امت‌ها را مغلوب کنم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را بر روی تو باز کنم و دروازه‌ها دیگر به رویت بسته نشود. من همه جا پیش روی تو خواهم بود جای‌های ناهموار را هموار خواهیم کرد و دروازه‌های مفرغین را خواهم شکست و پشت‌بندهای آهنی آنها را خواهم برید و پادشاهان را در پایت خواهم افکند من کمر تو را آن وقت بستم که مرا نشناختی. هنگامی که به دنیا نیامده بودی تو را به نام خواندم و ملقب ساختم.»
یا این فصل دیگر‌:
"... راه را برای خداوند باز کنید راه را در خاموشی برای خداوند بگشائید ... هشیار باشید زیرا خدا با دستی استوار می‌آید بازوی او (کوروش) به نام او فرمانروائی خواهد کرد. این است سخن خداوند‌: کوروش شبان من است و هر چه او کند آن است که من خواسته‌ام ..... این است سخن خداوند‌: به کمر بسته او کوروش که خداوند دستش را گرفت و همه ملت‌ها را در پیش پایش به زانو درآورد. این تجلیل عجیب که نظیر آن را در کتابی که در عین حال برای یهودیان برای مسیحیان و برای مسلمانان کتاب آسمانی و مقدس است در مورد هیچ کس دیگر نمی‌توان یافت و باعث شده است که کوروش برای صدها میلیون مردم جهان در طول تاریخ گذشته به صورت یک قهرمان مذهبی و آسمانی درآید مربوط به چیست؟ این مربوط به امری است که باعث شده است تاریخ دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی ایران که به دست کوروش کبیر پی افکنده باشد با سندی شروع شود که در حقیقت سند افتخار جاودانی برای ملت ایران است زیرا این سند "اولین اعلامیه حقوق بشر" است که در تاریخ جهان صادر شده است، اجازه بدهید در این‌باره قدری بیشتر برایتان توضیح دهم.
می‌دانید که کوروش در قرن ششم پیش از میلاد می‌زیست.این قرنی بود که می‌بایست در تاریخ تمدن جهان جای خاص دوران‌هائی را که معمولاً بدان‌ها "قرن طلائی" لقب داده‌اند، احراز کند. زیرا در این قرن بود که کنفوسیوس در چین، بودا در هندوستان و به احتمال قوی زرتشت در ایران می‌زیستند. در اروپا نیز "سولون" اثر قانونگذاری معروف خود را در یونان بر این قرن نهاده بود ولی شهر رم به قول «ولتر» متفکر شوخ فرانسوی هنوز ده کوره‌ای بود که فقط به چاپیدن همسایه‌های خود اشتغال داشت.
اساس حکومت در سراسر کشورهای متمدن جهان تا بدان روز روش اعمال بی‌حد و حصر حق غالبیت و قدرت از طرف دول فاتح نسبت به کشورها و ملل مغلوب بود در مصر در آشور در کلده در ایلام در فنیقیه و همه جا اولین وظیفه پادشاهان فاتح اختناق مغلوبین غارت و سوزاندن و کشتار دسته‌جمعی و آوردن افراد به اسارت بود. همه جا معابد ملل مغلوب بسته و ویران می‌شد و خدایان مورد پرستش آنها را به صورت خدایان مغلوب به پایتخت دولت فاتح می‌آوردند.
برای نمونه کافی است مضمون این کتیبه‌ای که از "آشوربانی پال" پادشاه جهانگیر معروف آشور درباره فتح ایلام به یادگار مانده است، برایتان نقل کنم:
"خاک شهر شوش و شهرهای دیگر را تماماً به آتش کشیدم. در مدت یک ماه و یک روز کشور ایلام را به تمامی عرض آن جاروب کردم، این مملکت را از عبور حشم و گوسفند و از نغمات موسیقی بی‌نصب ساختم به درندگان و مارها و جانوران کبیر اجازه دادم که سراسر آن را فرا گیرند."
و یا کتبیه بخت‌النصر فاتح بابلی را‌: فرمان دادم که صدهزار چشم درآورند و صدهزار قلم پا را بشکنند با دست خودم چشم رئیس آنها را در آوردم هزاران پسر و دختر را زنده زنده در آتش سوختم خانه‌ها را چنان کوفتم که دیگر تا یک زنده‌ای از آنها برنمی‌خیزد."
و در چنین محیطی با چنین طرز فکر و طرز عملی کوروش هخامنشی نخستین امپراتوری نژاد هند و اروپائی را که می‌بایست بعدها امپراتوری‌های یونان و رم و سپس امپراتوری‌های مختلف اروپائی دنباله‌رو آن باشند بوجود آورد و این امپراتوری که در حقیقت از هنگام فتح بابل یعنی سقوط دژ مستحکم امپراتوری‌های آشور و کلده که مظهر طرز حکومت کهن بود یعنی از اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح بنیاد نهاده شد و ما اکنون دو هزار و پانصدمین سال آن را جشن می‌گیریم با انتشار اعلامیه‌ای از طرف کوروش بوجود آمد که فردای فتح بابل صادر شد. در این اعلامیه که متن بابلی آن بر روی استوانه‌ای از گل پخته معروف به استوانه بابلی در حفریات باستان‌شناسی بابل به دست آمده و اصل آن در بریتیش میوزیمم لندن موجود است کوروش اعلام می‌دارد که‌: همه ملل عضو شاهنشاهی ایران دارای حقوق و امتیازات مساوی هستند و میان آنها غالب و مغلوب وجود ندارد همه افراد از حق مطلق آزادی عقیده آزادی مذهب آزادی انجام مقررات مذهبی برخوردارند همه خدایان باید به معابد اصلی خود عودت داده شوند همه کاهنان حق دارند وظایف روحانی خویش را انجام دهند همه پرستشگاه‌های بسته شده از نو باز می‌شوند همه اسیران و غلامانی که از کشورهای مختلف آورده شده‌اند به اوطان خود باز می‌گردند."
در کتیبه دیگری کوروش می‌نویسد: "در میان سکوت و آرامش به بابل وارد شدم. با فریادهای شادی مردم به کاخ پادشاهی درآمدم و بر تخت سلطنت نشستم. هیچ خونی در بابل ریخته نشد فرمان دادم که هیج جا را نسوزانند و به هیچ کس تجاوز نکنند برای همه شادی و آرامش آوردم."
به دنبال این رفتار بزرگ‌منشانه بود که کاهنان بابل طی اعلامیه‌ای که هنوز باقی مانده است چنین گفته‌اند:
"مردوک خدای بزرگ کوروش پادشاه انسان را برگزید و دستش را گرفت او را به نام خود خواند و سروری همه سرزمین‌ها به وی سپرد."
با چنین روحیه آزادمنشانه‌ای بود که کوروش اسرای یهودی را که در سال ۵۵۶ پیش از میلاد مسیح بعد از قتل عام یهودیان و سوختن معبد مقدس اورشلیم و اسارت پادشاه یهود به دست بخت‌النصر به بابل آورده شده بودند و در اسارت می‌زیستند اجازه بازگشت به ارض موعود داد و فرمان تجدید بنای معبد را صادر کرد. و این رفتار کوروش باعث شد که وی در تورات «مسیح» لقب گیرد علاوه بر شخصیت سیاسی خود برای صدها میلیون مردم جهان در طول قرن‌ها شخصیتی مذهبی و آسمانی پیدا کند.
بدین ترتیب بود که در دو هزار و پانصد سال پیش شاهنشاهی ایران براساس لیبرالیسم آزادمنشی احترام به حقوق بشری بوجود آمد. در این امپراتوری ملل بی‌شمار عضو جامعه ایرانی سمت غالب و مغلوب نداشتند، بلکه وضع ملل "مشترک‌المنافع" را دارا بودند. هر کدام مذهب رسوم عادات و آداب زبان و طرز زندگی خاص خویش را حفظ کرده بودند و وجه اشتراک آنان شخص پادشاه بود.
پادشاه در ایران از آن زمان تا‌کنون پیوسته مظهر وحدت و تمامیت کشور مظهر پیوستگی کلیه طبقات و قبایل و نماینده موجودیت و حیات ملی بوده است. در سراسر جهان کشوری را نمی‌توان یافت که اساس سلطنت در آن در طول قرون متمادی بدین حد ریشه‌دار و عمیق باشد. بسیار کشورهای دیگر در حین مدت بیست و پنج قرن موجودیت و ماهیت خود را به کلی از دست داده و منقرض شده‌اند بسیار از کشورهای دیگر حل و مستهلک شده‌اند. بسیار کشورهای دیگر نیز در این ضمن بوجود آمده و به کرات طرز حکومت خود را تغییر داده‌اند اما کشور ایران نه فقط با روح مداومت عجیبی که وجه امتیاز تمدن ایران است مدنیت و طرز فکر خاص خود را علیرغم حوادث و تحولات سهمگین دو هزار و پانصدسال تاریخ محفوظ داشته بلکه رژیم حکومتی خود را نیز چون نماینده و عصاره این تمدن دست نخورده نگاه داشته است به طوری که اکنون رژیم پادشاهی ایران کهنسال‌ترین و قدیمی‌ترین رژیم سلطنتی موجود در سراسر دنیا است.
در این مدت بیست و پنج قرن ایران به عنوان یک کانون درخشان مدنیت و فرهنگ پیوسته سهم بزرگی در تمدن جهان بر عهده داشته و همواره ارمغان‌هائی گران‌بها به عالم بشریت داده است.
از سازمان عالی شاهنشاهی ایران که مایه اعجاب یونانیان و تمام دنیای متمدن کهن گردید و سرمشق اصلی امپراتوری رم و در نتیجه امپراتوری‌های بعد از آن قرار گرفت تا انبوه متفکرین دانشمندان هنروران، صنعتگران شعرا و نویسندگان و آثار بزرگ علمی و هنری که ملت ایران در طول قرون به عالم بشریت بدهد کرده است همه زاده وضع اجتماعی خاص ایران هستند در این مدت ایران هیچ وقت نخواست محجوبانه یا از روی غرور خودخواهی خویش را در قلمرو معنی از بقیه جهان دور و جدا نگاه دارد. زبان فارسی در طول قرون متمادی زبان رسمی دربارهای هند امپراتوری عثمانی سرزمین‌های آسیای مرکزی بود. جریان‌های فلسفه و معنویت ایران از مرزهای این کشور گذشته در شرق تا چین و هند و در غرب از راه بیزانس و اسپانیا تا اروپا و از آنجا تا تمام دنیای غرب رسید.
آئین مانوی که یک مذهب فلسفی ایرانی بود در مدت کوتاهی از چین تا اقیانوس اطلس در هر سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا توسعه یافت چنان‌که هنوز هم آثار فراوانی از آن در آداب و معتقدات عمومی باقی است. آئین ایرانی مهرپرستی در مدت دو قرن تقریباً آئین رسمی امپراتوری روم بود و تصوف و عرفان ایران با زیبائی و پاکی خاص خود در طول قرن‌ها قلمرو ادب و فکر و معنی را در سراسر شرق و هند و تحت تاثیر عمیق خود گرفته بود.
برای اینکه این فرصت طولانی‌تر از این نشود از اشاره به نفوذ فراوان علم و هنر و ادب ایران در دنیای خارج از این کشور خودداری می‌کنم و به طور خلاصه متذکر می‌شوم که ایران حتی از غم انگیزترین و تاریک‌ترین لحظات تاریخ دراز خود، هرگز وظیفه جاودانی خویش را که یک کانون فروزان تمدن و فرهنگ و یک مرکز جهانی روح و معنی باشد از یاد نبرده است.
اکنون اجازه دهید به یکی از جنبه‌های مهم و اصلی این تمدن و فرهنگ اشاره کنم مقصودم نقشی است که رژیم حکومتی این کشور یعنی سیستم سلطنتی و نفوذ معنوی و اخلاقی پادشاهان در این کشور در طول تاریخ داشته است. نکته‌‌ای که توجه بدان اهمیت کامل دارد این است که این رژیم به صورتی که از زمان باستان در ایران برقرار شد و بعداً سرمشق سایر رژیم‌های پادشاهی شاهنشاهی قرار گرفت ساخته و پرداخته خود ایرانیان و منطبق با طرز فکر و روحیه خاص این ملت بود و به همین دلیل در تمام طول تاریخ ایران نه فقط هرگز اتفاق نیفتاده است که مردم این کشور علیه چنین رژیمی اقدام کنند بلکه بلا استثناء هر موقع که دستگاه سلطنتی خود را در خطر دیده‌اند به دفاع از آن برخاسته‌اند کسی که موضوع سلطنت را در طول تاریخ ایران مورد مطالعه قرار دهد باید حتماً متوجه باشد که در این کشور همواره سلطنت مفهوم و معنی خاصی بزرگ‌تر و کامل‌تر از آنچه عادتاً از این کلمه مفهوم می‌شود داشته است.
مقام پادشاهی در ایران به طور کلی نه‌تنها یک ریاست سیاسی و نظامی بلکه یک سمت رهبری معنوی یک مقام معلم پدر و مرشد بوده و دربارهای سلطنتی و شاهنشاهی ایران مشوق و غالباً مرکز ثقل فعالیت‌های ادبی و هنری به شمار رفته است.
چه از نظر روشنفکران و خواص و چه از لحاظ توده مردم پادشاه در ایران پیوسته مظهر نماینده حیات ملی و شخصیت اجتماعی و معنوی ملت و کشور بوده و جریان قرون به طوری ملت را با اصل پادشاهی یعنی دستگاهی که به صورت ایرانی و جهانی آن به دست خود این ملت در تاریخ جهان بوجود آمده جوش داده و یکی کرده است که نمی‌توان تمدن و فرهنگ و تحولات تاریخ این کشور را در طول قرون مورد تحلیل واقعی قرار داد مگر آنکه این عامل اصلی همه جا مورد توجه قرار گیرد.
شاید بهترین توصیفی که از مقام معنوی پادشاه در ایران شده از "آرتور کریستن سن" مستشرق و دانشمند برجسته فقید دانمارکی که در اثر معروف او به نام "وضع پادشاهان در آداب و سنن ایران باستان" باشد که چند جمله از آن چنین است: "... پادشاه نمونه در ایران غالباً یک راهنما راهبر معنوی و اجتماعی است. فرمانروائی است که عصر جدیدی را در تاریخ کشورش آغاز می‌کند و رستاخیزی را در حیات ملی باعث می‌شود وی سازنده دورانی تازه و پدید آورنده سازمان‌های اجتماعی و اداری جدیدی است و در عین حال همه جا به ساختن جاده ترعه سد و غیره می‌پردازد به طور کلی رفاهیت و برکت تازه‌ای را برای ملت خود ارمغان می‌آورد. اما پادشاه نمونه یک اختصاص دیگر نیز دارد وی وظیفه ارشاد ملت خود را دارد و این وظیفه بالاتر از وظیفه زمامداری مادی است شاه واقعی در ایران شاهی است که مرشد ملت خود باشد."
اگر شما امروز به ایران بیائید به چشم خود خواهید دید که چطور بیش از هر وقت دیگر این تعریف دانشمند فقید دانمارکی در مورد ایران و شاهنشاه آن صادق است و چگونه ایران اکنون در تحت چنین شرایطی دوران پر از کار و فعالیت تازه‌ای را در راه تجدید حیات و رستاخیز ملی خود در تمام شئون آغاز کرده است.
مراسمی که در سال ۱۹۶۱ به فرمان شاهنشاه ایران به مناسبت یادبود دو هزار و پانصدمین سال بنیاد شاهنشاهی ایران به دست کوروش کبیر انجام خواهد گرفت در عین حال هم تجلیلی از خاطره این قهرمان بزرگ تاریخ جهان و هم تجلیل باشکوهی از بیست و پنج قرن تمدن و فرهنگ زائیده و درخشان ملت ایران است و هم فرصتی است که دوستان ایران را در سراسر جهان با این حقیقت آشنا کند که چگونه ایران امروز مصمم و کوشا در راه تجدید حیات مادی و معنوی خود در راه ایجاد جامعه‌ای از هر حیث پیش رفته و مترقی و خوشبخت پیش می‌رود. هر قدر دوستان ما در جهان، ایران امروز را بهتر بشناسند، بیشتر به عظمت کاری که امروز در این سرزمین کهن انجام می‌گیرد پی خواهند برد و این شناسائی حسن تفاهم بیشتری میان ما و سایر ملل جهان پدید خواهد آورد. راه امروز ایران که کشور تحت رهبری عالیه شاهنشاه خود در پیش گرفته است، راهی مثبت و سازنده دور از جنجال و تظاهر دور از تبلیغات پر سرو صدا دور از روح دشمنی و تخریب و اخلال است. ایران امروز مثل همیشه سنن عالیه آزادمنشی حس اغماض مذهبی و احترام به حقوق کلیه اقلیت ها احترام به حقوق همه ملل و اقوام را ادامه می‌دهد. و آرزومند است که با الهام از نیروی معنوی سرشاری که از چند هزار سال تاریخ پرافتخار کوشش در پیشرفت تمدن بشری ناشی می‌شود وظیفه‌ای را که طبق مأموریت تاریخی خود در حفظ این سرزمین به عنوان یک کانون درخشان فرهنگ و تمدن بشری بر عهده دارد به انجام رساند.
مراسم دو هزار و پانصدمین سال کوروش نه فقط جنبه ملی ایرانی بلکه جنبه بین‌المللی خواهد داشت زیرا از تمام جهان دانشمندان برجسته در آن شرکت خواهند جست و کنگره‌ای جهانی نیز در سال ۱۹۶۱ در تهران تشکیل خواهد گشت در عین حال در همه کشورها کمیته‌های دوستداران ایران مرکب از همه دوستان عالیقدر ما در این کشورها برنامه‌هایی را در رشته‌های مختلف فرهنگی علمی مطبوعاتی رادیو و تلویزیون نمایشگاه کنفرانس و غیره برای معرفی ایران به معرض اجراء خواهند گذاشت و با همکاری نمایندگان ایران تمدن و فرهنگ ایران را هر چه بهتر به مردم خود خواهند شناساند. امیدوارم این فرصت وسیله‌ای باشد که عده بی‌شماری از علاقمندان واقعی به فرهنگ و بشریت و حسن تفاهم ملل را به دور هم جمع آورد و کشور ما مثل همیشه وسیله آن شد که یک بار دیگر عالیترین روحیات بشردوستی و آزادمنشی و معنویت از طرف کانون برجسته‌ای از بهترین نمایندگان علم و ادب ملل مختلف جهان به معرض تجلی در‌آید.


منبع:

کتاب بزم اهریمن / جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی - جلد 1 صفحه 23







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.