صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 18 بهمن 1337


متن سند:

شماره : 2636/ د 1 روز شنبه 11 /11 /37 در دفتر مجله امید ایران آقایان: رضا کاشفی.
ابوالفتح حکیمیان.
مهدی فشنگچی.
عطا بهمنش.
نویسندگان مجله امید ایران درباره کسر بودجه و حمله به دیپلماسی آمریکا مذاکراتی به شرح زیر نموده اند.
با وجودی که اکثر واردین و آشنایان به مطبوعات آقای احمد آرامش1 را شخص مستقل و خودرأی می دانند لیکن باید گفت تاکنون سابقه نشان داده است که آرامش هرچند صباحی به طرف جبهه ای متمایل می شود.
همکاری وی با قوام السلطنه2 و سپس مبارزه با ابتهاج3 و غیره مؤید این نظر است.
آرامش اخیرا پس از مدتها خاموشی مقاله بسیار شدیدی بر علیه آمریکا نوشت که مانند بمب در افق سیاسی صدا کرد نکته قابل توجه این بود که این مقاله هنگامی نوشته شده که آمریکا با ایران برای انعقاد یک قرار داد دو جانبه نهایت کوشش را دارد و از طرف دیگر هم مسئله بودجه دولت مطرح است.
بر حسب ظاهر مقاله آرامش را باید حمله ای به دولت تلقی کرد اما حقیقت غیر از این است چه آرامش با سوابق مخالفتی که با ابتهاج دارد محققا مخالفین او را تقویت خواهد کرد و به همین دلیل باید چنین تلقی کرد که این مقاله روی اشاره قبلی دکتر اقبال انجام گرفته است دلیل ذیل نمونه آشکاری بر این مدعاست دکتر اقبال از چندی قبل عنوان کرده بود که برای جبران کسر بودجه منابع نفتی را توسعه خواهد داد تا از این طریق با استفاده بیشتری جبران کسر بودجه را بنماید این حرف عملاً قابل انجام و قبول نیست چه اولاً در حال حاضر وسائل موجود نفتی در ایران بحد امکان وجود ندارد که بتوان با استفاده از آن به توسعه منابع نفتی دست زد ثانیا در صورتی که بخواهند وسائل و ابزار کار را تأمین نمایند مستلزم پول هنگفتی است که با کمی بودجه دولت آن هم امکان پذیر نیست بنابراین عقیده اقبال نیز خود منتفی است.
دکتر اقبال با فهم این حقیقت ناگزیر شده تا کسر بودجه خود را از طریق دیگری تأمین نماید و این طریق جز با دریافت کمک مالی از آمریکا راه دیگری ندارد.
دیپلماسی آمریکا نیز با درک این مسئله پرداخت هرگونه کمکی را مشروط به انعقاد قرارداد دو جانبه نموده است.
اینک چنین به نظر می رسد که دکتر اقبال برای پیش بردن مقاصد خود دست به حربه حملات سیاسی زده و به این طریق می خواهد آمریکا را بترساند تا وادار به پرداخت کمک مالی برای کسر بودجه نماید.
عنوان مطلب دکتر اقبال در مجلس که ایران هرگز پایگاهی برای حمله به کشورهای دیگر به هیچ کشوری واگذار نخواهد کرد من غیر مستقیم اشاره ای بود به آمریکا به این طریق هم باز آمریکا را در محظور قرار داده و کسر بودجه را پیش کشیده و کمک مالی اخذ نماید.
با مراتب فوق باید قبول کرد که حملات آرامش بوسیله مقالات تند خود و اظهارات صریح دکتر اقبال در مجلس در شرایط خاص فعلی بی ارتباط با هم نبوده و صرفا همان مسئله تأمین کسر بودجه در لفافه این حملات گنجانیده شده است.

توضیحات سند:

1ـ احمد آرامش: رهبر گروه ترقی خواهان، وی به سال 1287 ه ش در یزد بدنیا آمد.
فامیلی اصلی او «اشتری» بود که به آرامش تغییر داد.
وی ابتدا وارد وزارت راه شد و ریاست اداره طرق و شوارع را به عهده گرفت و تا سال 1320 که به وزارت پیشه و هنر انتقال یافت، در همان سمت بود.
آرامش نقش مؤثری در راه اندازی حزب دموکرات ایران به رهبری قوام السلطنه داشت و با کسب امتیاز روزنامه «دیپلمات» از آن به عنوان ارگان حزب دموکرات استفاده کرد.
وی بعدها مدتی بازداشت و زندانی شد.
آرامش در سال 1334 گروه " ترقی خواهان ایران " را با همکاری افراد سرشناسی نظیر دکتر اسلامی، دکتر نیاکی و...
تأسیس کرد.
آرامش در زمان نخست وزیری شریف امامی به سمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه منصوب گردید.
وی در سال 1352، توسط مأموران ساواک در پارک لاله ترور شد.
(ناصر نجمی، همان منبع، ص 9) 2ـ قوام السلطنه فرزند میرزا ابراهیم خان معتمدالسلطنه و خواهرزاده میرزا علی خان امین الدوله در سال 1312 ق مدتی جزو پیشخدمتهای ناصرالدین شاه بود و در 1314 ه.
ق که امین الدوله به حکومت آذربایجان منصوب شد.
ریاست دفتر خود را به قوام واگذار کرد و در دوران صدارت امین الدوله منشی حضور صدراعظم شد (1315 ق) و در دوران صدارت عبدالمجید عین الدوله (24 ـ 1321 ق) لقب دبیر حضور گرفت و در دوران تصدی میرزا تقی خان مجدالدوله نیز وزارت داخله که وزارت رسائل نیز در اختیار او بود احمد قوام را به سمت وزیر رسائل تعیین کرد و به مناسبت شغلش ملقب به وزیر حضور شد (1324 ق) و در اوایل انقلاب مشروطیت قوام السلطنه لقب گرفت و از همین زمان است که مراحل ترقّی خود را طی کرد.
پس از فتح تهران (1327) با حمایت حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری معاون وزارت کشور شد و در 1328 ق به معاونت وزارت جنگ رسید و در کابینه مستوفی الممالک (1328 ق) با به عهده گرفتن وزارت جنگ برای اولین بار وزارت یافت.
در 1329 ق در کابینه سپهدار وزیر عدلیه شده و در کابینه صمصام السلطنه بختیاری به وزارت داخله رسید (1329) و در 1331 در کابینه محمدعلی خان علاءالسلطنه وزارت مالیه را برعهده گرفت و در کابینه عین الدوله (1336 ق) وزارت داخله را برعهده داشت (1299) در سال های 1337 تا 1339 ق والی خراسان شد و پس از کودتای اسفند 1299 ش که سید ضیاءالدین طباطبائی به نخست وزیری رسید بنا به کینه قدیمی او از احمد قوام به کلنل پسیان رئیس ژاندارمری خراسان دستور داد که وی را گرفته و تحت الحفظ به تهران فرستد.
در تهران مدتی در زندان بود که فرمان نخست وزیری او صادر شد (14 خرداد 1300 ش) و پس از چهار ماه مشیرالدوله برجای او نشست.
پس در خرداد 1301 دوباره نخست وزیری را بر عهده گرفت که این کابینه او نیز 8 ماه دوام آورد.
در 1302 شمسی رضاخان سردار سپه که وزیر جنگ کابینه مشیرالدوله بود به بهانه توطئه قوام برای کشتن او، وی را برای مدتی دستگیر کرد.
وی پس از آزادی به اروپا رفت و تا 1307 ش در آنجا بود.
پس از بازگشت تا شهریور 1320 و عزل رضاخان از سیاست کناره گرفت.
پس از شهریور 1320، احمد قوام در مرداد 1321، بهمن 1324 و تیرماه 1331 به نخست وزیری رسید.
احمد قوام در تیرماه 1331 به نخست وزیری رسید که با اعتراض شدید مردم مواجه شد و با نخست وزیری مصدق و تظاهرات برعلیه قوام به قیام سی تیر و کشتار مردم به دستور قوام و نهایتا استعفای او منتهی شد تا دوباره مصدق نخست وزیری را برعهده گیرد.
این صدارت بدفرجام موجب تصویب قانون مصادره اموال قوام در 12 مرداد 1331 شد اما در 29 خرداد 1333 این قانون لغو و اموال او را به وی بازگرداندند.
احمد قوام در 31 تیرماه 1334 در سن 82 سالگی درگذشت و در مقبره خانوادگی خویش در قم به خاک سپرده شد.
3ـ ابوالحسن ابتهاج فرزند ابراهیم ابتهاج الملک (1317 ق/ 1278 ش.
رشت) به سال 1317 ق در رشت متولد شد.
در سال 1331.
ق به همراه برادرش، غلامحسین، برای تحصیل به پاریس رفت و بعد از یک سال به مدرسه ابتدائی کالج پروتستان سوریه در بیروت رفت.
اما در 1333 ق به ایران بازگشت و در مدرسه امریکائی رشت به تحصیل پرداخت.
در 1338.
ق مترجم انگلیسها در رشت شد.
در هنگام قیام جنگل بدست جنگلیها دستگیر، سپس آزاد شد.
و با پیشروی روسها، از رشت به تهران گریخت.
در سال 1339 ق به استخدام بانک شاهی درآمد و دو سال بعد به رشت انتقال یافت.
دوباره در 1303 ش به تهران آمد و به عنوان مترجم کل، به معاونت بازرسی کل بانک شاهی منصوب گردید.
و مسئول امور حقوقی و قضائی بانک مزبور شد.
در تابستان سال 1310 ش برای وصول مطالبات بانک شاهی به ترکیه رفت.
در 1315 ش از بانک شاهی استعفا کرد و با سمت کمیته مفتش دولت در بانک فلاحتی ایران، همراه با نظارت به بیش از چهل شرکت دولتی به استخدام وزارت مالیه (دارائی) درآمد.
سپس با موافقت رضاشاه، که شورای اقتصاد ایجاد شد و ابتهاج به ریاست دبیرخانه آن شورا برگزیده شد.
در 1316.
ش معاون بانک ملی شد.
سه سال بعد به ریاست بانک رهنی منصوب شد و در همین سال با حفظ سمت کفیل انجمن تربیت بدنی گردید.
ابتهاج بر خلاف مخالفت تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شورای ملی مبنی بر اینکه ابتهاج دست نشانده انگلیسی است، با حمایت میلسپو Millspaugh(رئیس کل دارائی ایران) در دی ماه 1321 به ریاست بانک ملی ارتقاء مقام یافت.
در خرداد 1323 به عنوان رئیس هیأت نمایندگی ایران برای شرکت در کنفرانس برتون وودز Bretton Woods به امریکا رفت.
در مساله فرقه دموکرات آذربایجان، با تشکیل بانک آذربایجان توسط فرقه دموکرات مخالفت و شعبه بانک ملی در آذربایجان را تعطیل اعلام کرد.
ابتهاج در همین سالها دانشجویانی را برای تحصیل در رشته بانکداری به انگلیس اعزام نمود.
در 27 تیر 1329 با انجام مصاحبه ای با خبرگزاری آسوشیتدپرس سهم بیشتری را برای ایران از منافع شرکت نفت ایران و انگلیس خواست و از گرفتن وام کمکی از آمریکا ابراز بی نیازی کرد.
در همین روز از ریاست بانک ملی برکنار شد.
و در شهریور همان سال سفیر کبرای ایران در فرانسه شد.
که نمایندگی ایران در اسپانیا و پرتغال را نیز داشت.
ابتهاج در فروردین 1331 از آن سفارت عزل و پس از مدت کوتاهی ابتدا مشاور مدیر عامل صندوق بین المللی پول و سپس به عنوان رئیس اداره خاورمیانه آن صندوق مشغول به کار شد.
ابتهاج در دوران نخست وزیری مصدق با وی مخالفت داشت و به گفته سپهر ذبیح در آن زمان برای سازمان جاسوسی انگلستان فعالیت می کرد.
و به گفته خامه ای از کسانی بوده که در کودتای 28 مرداد 1332 دست داشته است.
ابتهاج پس از اتمام دوره قراردادش با صندوق بین المللی پول که در 1333 ش به ریاست سازمان برنامه گمارده شد اما پس از مدتی به دنبال دخالتهای محمدرضا شاه در برنامه های عمرانی، از ریاست سازمان برنامه استعفا کرد و با انتقال همه اختیارات مدیر عامل سازمان مزبور به نخست وزیر، از مقام کنار گرفت.
در دی ماه 1338 با مساعدت چند تن از دوستانش، بانک ایرانیان را تأسیس کرد اما پس از مراجعت از کنفرانس بین المللی صنعتی سانفرانسیسکو، با دستور علی امینی، نخست وزیر وقت تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شد.
در زندان علی رغم بازجوئیهائی که از او می شد به کارهای بانک ایرانیان می پرداخت.
ابتهاج در سال 1341 ش پس از هشت ماه زندانی آزاد شد و با دعوت از او برای راهنمائی دولت الجزایر و کمک به تهیه برنامه عمرانی به آن کشور رفت.
در سال 1353 با مشارکت شرکت بیمه امریکائی، شرکت بیمه بین المللی ایران و امریکا را در ایران پایه گذاری کرد و خود به عنوان رئیس هیأت مدیره آن تا سال 1357 ش مشغول کار شد.
در سال 1356 سهام بانک ایرانیان را با بالاترین قیمت به هژبر یزدانی فروخت و در اردیبهشت سال 1357 برای معالجه چشم به فرانسه رفت.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 91


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.