صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سید اسداله فرزند سید على شهرت لاجوردى

تاریخ سند: 10 خرداد 1344


موضوع: سید اسداله فرزند سید على شهرت لاجوردى


متن سند:

گزارش بازجوئى
موضوع: سید اسداله فرزند سید على شهرت لاجوردى

مشخصات متهم:
نامبرده بالا دارنده شناسنامه شماره 42 صادره از بخش 5 تهران متولد 1314 متاهل و داراى دو فرزند میزان تحصیلات علوم قدیمى شغل چوب فروش محل کسب خیابان مولوى روبروى خیابان خانى آباد محل سکونت خیابان مولوى کوچه وزیر نظام پلاک شماره 130 و 132 و فاقد سابقه کیفرى.
مورد اتهام:
اقدام بر ضد امنیت داخلى مملکت
خلاصه سابقه:
از نامبرده بالا سابقه مضره بایگانى شده بدست نیامده لکن بنا باظهارش در حدود بهمن سال 43 که مأمورین شهربانى می‌خواستند صادق امانى را دستگیر کنند ویرا اشتباها بمدت 17 روز بازداشت کردند.
گردش کار:
طبق اطلاع از اوئل سال 43 دستجات و احزاب سیاسى از قبیل جبهه ملى1 و نهضت آزادى2 و حزب زحمتکشان3 ملت ایران بهمراهى عده‌اى از افراد ناراضى موجبات ائتلاف بین کلیه هیئتهاى مذهبى را بوجود آوردند و در پوشش مذهب و تشکیل جلسات مذهبى در سر تا سر کشور به تبلیغات و فعالیتهاى اخلالگرانه اقدام نموده و با پخش اعلامیه‌هاى مضره مردم را علیه اقدامات دولت تحریک کرده و با اغفال جوانان مجرد و متعصب در صد تهیه یک‌دسته تروریستى در داخل هیئت مزبور بر آمدند کما اینکه عاملین توطئه قتل شادروان منصور نخست وزیر سابق از قبیل صادق امانى و هاشم امانى و مهدى عراقى و عباس مدرسى از اعضاء هیئتهاى مؤتلفه اسلامى بودند. لذا با یک رشته عملیات تحقیقى معلوم گردید که نامبرده بالا نیز از اعضاى سازمان مرکزى و فعالین سر سخت هیئت مؤتلفه اسلامى می‌باشد. عنداللزوم در ساعت 1430 روز 13 /12 /43 منزل مشارالیه در حضور وى مورد بازرسى و تجسس قرار گرفت و پس از تنظیم صورت جلسه نامبرده را دستگیر و با صدور قرار بازپرس نظامى بازداشت گردید.
اظهارات متهم:
نامبرده بالا اظهار می‌دارد جلسه مذهبى مستقلى که با شرکت آقایان 1ـ صادق امانى 2ـ صادق اسلامى 3ـ عباس مدرسى 4ـ حسین رحمانى 5ـ رضائى 6ـ مهدیان 7ـ لاجوردى (متهم فوق الذکر) داشته وى باتفاق اسلامى و مدرسى و دامادش صادق امانى با هم مشورت کرده با هشت نفر دیگر که نمایندگان دو دسته (گروه) دیگر بودند جمع شده و تشکیل هیئتى بنام هیئت موئلفه اسلامى دادند و خود نامبرده بالا نیز مسئول جلسه مستقلى بنام جلسه تفسیر قرآن بود که به کمک شخصى بنام رضائى (ابزار فروش در بوذرجمهرى شرقى) آنرا اداره می‌کرد و جلسات نیز در منزل رضائى تشکیل می‌شد لکن متهم فوق الذکر مسئول بیان مسائل مذهبى و توجیه کفایه بود و افراد این جلسه عبارت بودند از 1ـ روحانى شغل راننده 2ـ على لباسچى 3 و 4 برادران نورى.
مشارالیه می‌افزاید که جلسات هیئت مؤتلفه گاهى در منزل وى تشکیل می‌شد و دو سه بار اعلامیه‌هاى علماء و مراجع تقلید را توزیع کرده است و قطعنامه اصناف را شفیق در جلسه هیئت مؤتلفه مطرح کرد و اظهار داشت که پولش را خواهد داد و اعلامیه آقاى خمینى را که مربوط به کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسى اتباع امریکا مقیم در ایران) در حدود سه برگ آن را در جلسات هیئت مؤتلفه برداشته و یادش نیست که بکجا داده است و اولین جلسه منعقد بعد از ترور نخست وزیر سابق تصور می‌کند در خانه عسگرى بوده و امانى اظهار کرد که بسبب وجود کار در جلسه شرکت نمی‌کند و پیشنهاد داد که تعداد اعضاء سازمان مرکزى هیئت مؤتلفه به نصف تقلیل شود و دیگر یادش نیست که چه اشخاصى انتخاب شدند. و زمانیکه آقاى خمینى از زندان آزاد شده بود فقط یک بار ملاقات ایشان رفته بود ولى تماس با ایشان ندارد.

کوچصفهانى
10 /3 /44

توضیحات سند:

1ـ جبهه ملى: اول آبان سال 1328 (ه‍‌ش) نوزده نفرى که در تحصن دربار شرکت کردند [دکتر مصدق، شمس‌الدین امیرعلائى، یوسف مشار، دکتر شایگان، محمود نریمان، دکتر سبحانى، دکتر کاویانى، دکتر مظفر بقائى، حسین مکى، عبدالقدیر آزاد، عباس خلیلى، حائرى‌زاده، عمیدى نورى، دکتر حسین فاطمى، جلالى نائینى، احمد مکى، ارسلان خلعتبرى، مهندس زیرک زاده، سید محمود غروى] در منزل دکتر مصدق جمع شدند و تصمیم گرفتند اولاً عنوان خود را جبهه ملى بدهند ثانیا کمیسیونى براى تنظیم اساسنامه انتخاب کنند.
... سال 39 که انتخابات دوره بیستم در کوران جدیدى از سیاست با عنوان آزادى آغاز شد افرادى از حزب ایران جلساتى را با دعوت اللهیار صالح و باقر کاظمى تشکیل دادند و فعالیت‌هائى را آغاز کردند که تا سال 42 ادامه داشت اجتماع این دوره را جبهه ملى دوم مى‌نامند .... جبهه ملى سوم را در سال 44 براى جذب مردم و وحدت که مرکب از نهضت آزادى ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران، سازمان دانشجویان جبهه ملى ایران و جامعه سوسیالیت‌هاى نهضت ملى ایران بود، تشکیل دادند [که] در مرحله تشکیل باقى ماند و به فعالیتى نرسید ... جبهه ملى چهارم مربوط به زمان اوج‌گیرى نیروى مذهبى است و آن وقتى است که حکومت جدید امریکا سیاست حقوق بشر کارتر را اعلام کرد ... عده‌اى باز به فکر جبهه ملى افتادند ... ماسک بر چهره زدند صاحب عقیده و ایمان شدند محقق و دانشمند گردیدند ... و با دسیسه و نیرنگ ... مدعى وراثت خون ده‌ها هزار شهید گردیدند.
تاریخ سیاسى معاصر ایران ج 1 ص 355
2ـ نهضت آزادى ایران: جمعى از نیروهاى مذهبى جبهه ملى در اردیبهشت سال 1340 فعالیت تشکّلى را رسما اعلام کردند و عنوان نهضت آزادى را بر آن نام نهادند. این تشکّل که با هماهنگى و اذن دکتر محمد مصدق شکل گرفت خود را وفادار به قانون اساسى مشروطیت و پیرو راه مصدق معرفى نمود. با اوجگیرى نهضت روحانیت به رهبرى حضرت امام خمینى، نهضت آزادى....با حفظ مواضع خود به آن پیوست در بازگشت تاریخى امام در بهمن 57 مهندس بازرگان از مؤسسین این نهضت بر اساس قولى که در فرانسه مبنى بر پذیرش اصول انقلاب داده بود به فرمان امام به نخست وزیرى دولت موقت منصوب شد. اما دولت موقت مهندس بازرگان به دلیل گرایشهاى سیاسى‌اش از اهداف رهبرى انقلاب به مرور فاصله گرفت و اختلاف مبانى فکرى خود را با اصول انقلاب آشکار ساخت و زمینه را براى بازگشت مجدد آمریکائیها مهیا مى‌کرد بروز این گرایش منجر به اشغال لانه جاسوسى امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شد که دولت موقت را مجبور به استعفا کرد. از آن پس‌نهضت آزادى نیز به صف مخالفین انقلاب پیوست و به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران در دوران هشت سال دفاع تبدیل گردید.
3ـ حزب زحمتکشان: حزب زحمتکشان ملت ایران توسط خلیل ملکى و مظفر بقایى تأسیس شد. ملکى که به دنبال وقایع آذربایجان از حزب توده جدا شده بود با بقایى همداستان شد. ملکى و یارانش (قندهاریان، جلال آل احمد، محمدعلى خنجى، ناصر وثوقى، غلامرضا وثیق، نادر پور، هوشنگ ساعد لو و...) امور تشکیلاتى، آموزشى، مطبوعاتى و عقیدتى حزب را در دست گرفتند و فعالیتهاى سیاسى در اختیار بقایى و یاران او باقى ماند. جریده شاهد ارگان سیاسى حزب زحمتکشان بود که تحت نظارت بقایى روزانه منتشر مى‌شد و ملکى هفته نامه نیروى سوم و ماهنامه علم و زندگى را تأسیس کرد. پس از حوادث سى‌تیر 1331 و دورى محسوس بقایى از مصدق اختلافات داخلى حزب زحمتکشان آغاز شد. گروه ملکى که اکثریت فعالان، سازمان دهندگان و نویسندگان حزب را تشکیل مى‌دادند اعتقاد داشتند که حزب زحمتکشان نمى‌باید از پشتیبانى فعال خود از دکتر مصدق دست بر دارد، در حالى که مظفر بقایى خواستار مخالفت علنى با مصدق شده بود. این اختلاف چراغ عمر یک ساله حزب زحمتکشان را خاموش کرد. سالهاى پس از کودتاى 28 مرداد 32 حزب زحمتکشان رسماً منحل نشد، امّا فعالیت چشمگیرى نیز نداشت. ولى بعدها در دهه پنجاه با تجدید فعالیت محدود احزاب، حزب زحمتکشان ملّت ایران که به رهبرى مظفر بقایى تلاشهایى کم رنگ صورت داد که شباهتى به فعالیتهاى عادى یک حزب سیاسى نداشت.





منبع:

کتاب شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 33



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.