صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : تماس فتحی با رسولی

تاریخ سند: 8 تیر 1357


موضوع : تماس فتحی با رسولی


متن سند:

به : 312 از : 20 ه 12 شماره : 22361 /20 ه 12 شخصی به نام فتحی با رسولی که در دفتر داریوش فروهر بود تماس حاصل و اظهار داشت می خواستم خبری را به اطلاعتان برسانم تا در خبر نامه قید گردد.
1ـ موحدی ساوجی معمم، پیشنماز مسجد محمدی واقع در خیابان دولت در تاریخ 26 /2 /57 مجلس ترحیمی به مناسبت شب هفت مرحوم ستار کشانی که در منزل آیت الله شریعتمداری1 کشته شده بود برگزار نمود که در همان روز نیز یادشده توسط ساواک دستگیر گردیده است.
و در حال حاضر در کمیته هستند دادگاه مشارالیه را با نوار سخنرانی شان محکوم و مدت محکومیت معلوم نیست.
2ـ مهدی شاه آبادی فرزند آیت الله مجاهد شاه آبادی پیشنماز مسجد اعظم رستم آباد واقع در اطراف قلهک در تاریخ 30 /3 /57 هشت نفر از ساواکی ها بدون برنامه قبلی به منزل یادشده هجوم برده و در نتیجه خود و 12 نفر از میهمانشان را به اداره ساواک برده اند و با زیرورو کردن منزل شخص خوشبختانه مدرکی بدست نیآورده اند و اضافه نمود منزل یادشده 2 روز تحت کنترل ساواک بوده رسولی گفت 2 روز که چیزی نیست، اینجا مدت یک سال تحت کنترل ساواک می باشد.
فتحی گفت خبر مذکور به توسط طباطبایی که (ایشان در جبهه ملی فعالیت دارند) رسید.
ضمنا خبر نامه های جبهه ملی2 در ناحیه شمیران را ایشان پخش می نمایند.
3ـ پسر مهدی شاه آبادی یکی از آن افراد چهل نفری هستند در روز چهلم شهدای یزد.
جهرم.
اهواز در مسجد جامع گرفته بودند و پسر ایشان نیز در حال حاضر در زندان هستند مهدی شاه آبادی هم اکنون در کمیته بسر می برند طباطبایی، در مرکز پژوهشهای اسلامی در تجریش کار می کنند.
فتحی گفت باز هم اگر خبری شد به اطلاعتان خواهم رساند.
ضمنا بعدازظهر روزهای سه شنبه به اتفاق دوستان به دفتر فروهر می آیم باز هم فرمایشی داشتید در خدمتتان هستم بعد تماس قطع گردید.
نظریه یکشنبه : 1ـ خبر قابل ملاحظه و در خور بررسی می باشد 2ـ به نظر می رسد منظور از رسولی همان منصور رسولی می باشد که در آن اداره کل دارای سابقه می باشد.
نظریه سه شنبه : نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه چهارشنبه : نظریه سه شنبه مورد تایید است.
ضمنا در مورد شناسایی طباطبایی اقدام لازم بعمل آمده و نتیجه متعاقبا به استحضار خواهد رسید.

توضیحات سند:

1ـ سید کاظم شریعتمداری در سال 1283 ه .
ش در تبریز متولد شد.
تحصیلاتش را در تبریز، مشهد و قم ادامه داد.
در سال 1327 به دلیل استقبال از محمدرضا پهلوی محبوبیت خود را از دست داد و از آن زمان رابطه خود را به طور پنهان با رژیم حفظ نمود.
محمدرضا پهلوی آنگاه که از سوی روحانیون مبارز و مقاوم، تحت فشار قرار می گرفت و اعصاب و روانش خرد می شد، چاره ای جز توسل به آقای سید کاظم شریعتمداری نداشت.
امیر اسداللّه علم وزیر دربار، در اجرای فرمان شاهانه با واسطه ای مطمئن و مورد وثوق با شریعتمداری تماس می گرفت و از او چاره جویی می کرد.
گاهی نیز آنچه را که تحلیل گران دربار، تصمیم می گرفتند، به شریعتمداری ابلاغ می شد و او را موظف به اجرای آن می کردند.
موارد زیادی از این گونه امور دیده شده است که توسط نزدیکان و آگاهان به رژیم از جمله ارتشبد فردوست رئیس دفتر ویژه شاه، احمدعلی انصاری ...
در خاطراتشان ثبت و ضبط شده است و علاوه بر آن اسناد ساواک و گزارشات تماس های پنهانی گواه بر آن است.
وی همیشه سیاست دوگانه مخفی و علنی داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل مشارکت در کودتای امریکایی نوژه از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مرجعیت خلع شد و در گوشه انزوا فوت کرد.
1ـ مطبوعات سال های 1360 ـ 1362، پیرامون عملکرد شریعتمداری 2ـ شریعتمداری در دادگاه تاریخ، سیدحمید روحانی، 1362 3ـ شریعتمداری، سازمان تبلیغات اسلامی، 1362 2ـ تشکیل جبهه ملی ایران به سال 1328 بازمی گردد.
در این سال عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسئله نفت جنوب به مجلس شانزدهم محول شد.
در مهرماه همین سال تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به مداخلات دولت در انتخابات کلیه شهرستانها و تقلب در آنها، در دربار متحصن شدند.
این عده بیست نفره که افرادی همچون : فاطمی، شایگان، سنجابی، نریمان، امیرعلایی، زیرک زاده، کاویانی، بقایی، مکی، آزاد، حائری زاده، و مشار در میان آنان بودند، پس از اتمام تحصن نافرجام در منزل مصدق گرد آمده و پس از مذاکرات مفصل و تشکیل کمیسیونهای مختلف و تدوین اساسنامه در اول آبان 1328 موجودیت جبهه ملی ایران را به رهبری دکتر مصدق اعلام کردند.
مؤسسان جبهه، مدیران برخی جراید و سران احزاب و گروههای سیاسی بودند که با حفظ تشکل حزبی خود به عضویت جبهه ملی درآمدند و شامل افراد ذیل می شدند: دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفر بقایی، حائری زاده، حسین مکی، دکتر کریم سنجابی، زیرک زاده، محمود نریمان، عبد الغدیر آزاد، عمید نوری، سید علی شایگان، آیت الله غروی، شمس الدین علایی، جلالی نائینی، عباس خلیلی، حسن صدر، رضا کاویانی، ارسلان خلعتبری، یوسف مشار و احمد ملکی.
جبهه ملی هدف خود را ایجاد حکومت ملی به وسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار اعلام کرد.
گروههای تشکیل دهنده جبهه ملی اول عبارت بودند از : حزب ایران، (به رهبری داریوش فروهر)، حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری مظفر بقایی)، مجمع مسلمانان مجاهد (به رهبری شمس قنات آبادی) و حزب مردم ایران (به رهبری محمد نخشب).
به دنبال تکرار انتخابات مجلس شانزدهم، هشت نفر از اعضای جبهه ملی شامل مصدق، مکی، شایگان، بقایی، حایری زاده، آزاد و نریمان به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملی را تأسیس کردند.
نمایندگان فراکسیون با شعار «ملی شدن نفت در سراسر کشور» هدف خود را حفظ حقوق ایران در قضیه نفت و مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت قرار دادند.
مصدق بعد از قیام 30 تیر 1331 دارای قدرتی بود که به فرموده امام خمینی (ره) حتی می توانست شاه و نظام سلطنت را سرنگون کند که به خاطر محافظه کاری و تمایل به حفظ نظام پادشاهی مشروطه بدین مهم توجهی نکرد.
اختلاف سلیقه، خودمحوری و جاه طلبی برخی اعضاء، ضعف سازماندهی، عدم شفافیت ایدئولوژی و خلاء رهبری که با استقلال مصدق در نخست وزیری و ترک عملی جبهه ملی توسط وی به اوج خود رسید، از جمله عللی بود که موجبات سقوط جریان ملی گرایی لیبرال و سرنگونی دولت مصدق توسط کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد را تسریع کرد.
هرچند اگر حمایت نیروهای مذهبی نبود حکومت مصدق 13 ماه قبل و پس از اختلافات با دربار و استعفای او پایان می گرفت و تنها قیام عمومی 30 تیر بود که دیگر بار امکان قدرت مصدق را فراهم کرد.
و البته ملیون قدر پشتوانه مذهبی و مردمی نهضت را ندانستند و خود راه را برای پیروزی کودتاگران در 28 مرداد 1332 هموار گرداندند.
پس از کودتا برخی عناصر و گروههای ملی در قالب نهضت مقاومت ملی، فعالیتهای زیرزمینی محدود و ناموفقی را علیه رژیم آغاز کردند.
اما فعالیتهای نهضت مقاومت با دستگیری برخی فعالین آن در تهران و شهرستانها به رکود گرائید.
مصدق به حبس و تبعید در احمدآباد محکوم و تا پایان عمر (سال 1345) تحت نظر باقی ماند و دکتر فاطمی اعدام شد.
جبهه ملی دوم : جبهه ملی دوم پس از رایزنیهای فراوان ملیون و همکاران سابق مصدق، در 30 تیر 1339 با انتشار بیانیه ای اعلام موجودیت کرد.
سران جبهه در اولین اقدام با توجه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدد انتخابات محلی بیستم، طی ملاقاتی با شریف امامی نخست وزیر وقت و وزیر کشور خواهان تأمین آزادی انتخابات و مطبوعات و اجتماعات شدند.
به دنبال عدم پذیرش این شرایط نمایندگان جبهه ملی در مجلس سنا تحصن کردند که به بازداشت آنان انجامید و تنها اللهیار صالح از حوزه انتخابیه کاشان به مجلس راه یافت.
با روی کار آمدن امینی (اردیبهشت 1340) و علیرغم اشتراک نظرهایش با ملیون امریکوفیل در خصوص ایجاد اصلاحات میان او و جبهه ملی ائتلاف نیرومندی علیرغم رقیب مشترک یعنی شاه و دربار انگلوفیل بوجود نیامد و برعکس جناح مقابل توانست با دامن زدن به اختلافات آنان هر دو را تضعیف و از صحنه بیرون کند.
28 /2 /40 با موافقت دولت میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه با حضور انبوه مردم تهران که برای اولین بار پس از کودتای 28 مرداد چنین مجالی می یافتند، برگزار شد.
همچنین در دی ماه 1341 تنها کنگره جبهه ملی در طول حیات جبهه ملی اول تا چهارم برگزار گردید.
به هنگام افتتاح کنگره برخی از نمایندگان روحانی عضو در اعتراض به حضور بانوان بدون حجاب (پروانه فروهر و هما دارایی) جلسه را ترک گفتند.
در ادامه پس از انتخاب مصدق به عنوان رئیس افتخاری کنگره رأی گیری به عمل آمد و اللهیار صالح به ریاست اجلاس برگزیده شد.
یکی از موارد اختلاف انگیز کنگره بر سر عضویت گروه تازه تأسیس ملی و مذهبی نهضت آزادی بود که علیرغم مجادلات فراوان با درخواست این گروه برای عضویت در جبهه مخالفت شد و منجر به اعتراض و ترک اجلاس توسط نمایندگان نهضت آزادی گردید و پس از آن سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند.
جبهه ملی سوم : جبهه ملی سوم را باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملی دوم دانست.
گروههای عضو جبهه ملی سوم که در 7 /5 /44، رسما اعلام موجودیت کرد، عبارت بودند از : حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی.
رهبر جبهه ملی سوم را سیدباقر کاظمی از نخبگان سیاسی قدیمی کشور بر عهده گرفت.
اما دو هفته پس از اعلام موجودیت فروهر و خلیل ملکی، رهبران گروههای کوچک سوسیالیستها و حزب ملت دستگیر شدند.
قبل از آن هم رهبران نهضت آزادی دستگیر شده بودند.
بدینسان جبهه سوم قبل از شروع و گسترش فعالیتها فرو پاشید و شاه به ملی گرایان امکان داد از خوان نعمت دلارهای نفتی بهره برند، تا منافع آنان با منافع پهلوی ها گره خورد.
برخی دیگر که فعالیت سیاسی را کنار نهاده بودند، وارد فعالیتهای آموزش عالی شدند.
در طول سالهای 44 تا 56 هیچگونه فعالیت سیاسی تشکیلاتی و حتی انفرادی از ملی گرایان لیبرال (به جز افرادی مانند داریوش فروهر) در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان مشاهده نمی شود.
اینان تنها گاهگاهی در دوره ها و محافل خصوصی گردهم می آمدند و ناامیدانه به بحثهای تکراری و جاری می پرداختند.
در طول تمام این سالها چشم ملی گرایان لیبرال به آمریکا بود تا با گوشه چشمی به آنها و چشم غره ای به شاه امکان فعالیت و ایجاد فضای باز سیاسی در ایران را فراهم آورد.
جبهه ملی چهارم : به اعتراف رهبران جبهه ملی، آغاز مجدد فعالیتهای این گروه ناشی از پیدایش فضای باز سیاسی کشور بود که تحت تأثیر به قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ سفید بوجود آمد، تا پس از وقفه ای 12 ساله، ملیون فعالیتهای خود را از سر گیرند.
این زمانی بود که شاه همانند ابتدای دهه 1340 می خواست با انجام برخی اصلاحات جزیی و هدایت شده، بساط قدرت خویش را استحکام بخشد.
زمینه ساز آغاز به کار جبهه ملی چهارم، فعالیتهای متفرقی بود که ملیون لیبرال در قالب چند نامه سرگشاده خطاب به سران رژیم و سخنرانیهای محفلی، انتقادی از آنان ابراز داشتند.
در بیانیه اعلام موجودیت جبهه ملی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم هیچ نشانه ای از طرح خواسته های اساسی و اعلام مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم به چشم نمی خورد.
آغاز وضعیت انقلابی و خیزش های مردم علیه نظام پهلوی با قیام 19 دی 56 مردم قم و سپس برپایی مراسم چهلم شهدا به صورت ادواری در شهرهای مختلف آغاز می شود.
در این مقطع تأکید سران جبهه مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اساسی بود.
در اعلامیه دکتر سنجابی به مناسبت قیام مردم تبریز آمده بود که : «در این مرحله مبارزه قانونی که ما هستیم شعار خود را در یک خواسته متمرکز سازیم : سرنوشت ملت ما به وسیله مبعوثان حقیقی ملت تعیین می شود.
» در 30 تیر 1357 «اتحاد نیروهای ملی» به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام یافت.
در این تشکل ریاست هیأت اجرایی بر عهده دکتر کریم سنجانی و اعضای آن بختیار، فروهر، حبیبی و مبشری بودند.
در شهریور 57 سران جبهه ملی برای تحقق خواسته های خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات مشغول مذاکره و چانه زنی با دولت شریف امامی بودند، اما حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقبا کشتار مردم مسلمان در 17 شهریور معادلات طرفین را برهم زد.
در وضعیت انقلابی کشور، طی نیمه دوم همین سال در جهت جلوگیری از تعارض میان رهبران و نیروهای انقلابی با رژیم به ناچار اتخاذ مواضع تندتری کرد.
ولی همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود.
سنجابی رهبر جبهه ملی طی مصاحبه ای در 19 مهر 57 اعلام کرد : «سلطنت مشروطه را رد نمی کنیم و با آن مخالفتی نداریم.
آنچه ما می خواهیم از بین رفتن کامل استبداد است».
سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان 57) از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد.
البته ملیون لیبرال علیرغم اعلام موضع علنی در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند.
پس از بازگشت سنجانی از پاریس و بازداشت ظاهری اش، وی و شاهپور بختیار ملاقاتهایی با سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند.
سنجابی در دیدار با مقدم گفت : «ما ممکن است برای شاه به منزله آخرین تیر ترکش باشیم» در این مقطع نراقی از رهبران جبهه برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند.
شاه نیز پس از مذاکره مستقیم با ملیون به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد.
سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام بودند.
«اکثر افراد شرکت کننده ابراز عقیده کرده اند که اگر لزومی به جلب همکاری مورد نظر باشد، این صحیح نیست که جبهه ملی خود را تحت عنوان تلاش برای همکاری با خمینی کوچک کند.
» در آذر 57 که سنجابی و فروهر تحت نظر مقامات ساواک به سر می بردند، خطاب به مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی گفتند : بازداشت ما دو نفر در ابتدای امر می توانست مقداری موجه باشد.
اما هرچه زمان بگذرد میدان برای دیگران و به خصوص آخوندها خالی می ماند و ما از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکل در مقابل آنان عقب خواهیم ماند.
وقت آن رسیده که جبهه ملی تلاشهای خود را شدت دهد و سازماندهی کند تا بتواند در آینده مقابل آخوندها ایستادگی نماید».
همزمان جبهه ملی برای مطرح کردن خود به عنوان جانشین نظام پادشاهی و جلب نظر ایالات متحده تماسهایی با مقامات سفارت آمریکا در ایران برقرار کرد.
ارزیابی مسئولان سفارت پس از اولین ملاقات با وی چنین است : سنجابی می خواست چیزی را که وی حسن نیت خودش عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب برای توجه ایالات متحده می داند را به طور غیرمستقیم منتقل کند.
در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی(ره) به وطن، جبهه ملی هر چه بیشتر از کاروان انقلاب عقب افتاد و راه مخالفت با برخی مواضع امام و فاصله گیری تدریجی از آن را پیش گرفت و سرانجام به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص و قصد راهپیمایی و تحریک مردم، حضرت امام طی سخنانی تند و انقلابی در 25 خرداد 1360، غیرقانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام نمودند.
ر.ک : ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، 1370، صص 7 ـ 65.
محسن مدیر شانه چی، احزاب سیاسی ایران، نشریه خاوران، سال 3، شماره 136، آذر 1372، صص 6 ـ 10.
کریم سنجابی، امیدها و ناامیدها، لندن، انتشارات ملیون، 1361، ص 21.
مارک چی، گازیوروسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، سال 1371، صص 234، 270.
عمادالدین باقی، تاریخ شفاهی انقلاب به روایت بی.
بی.
سی، تهران، نشر تفکر، 1373، صص 139، 247.
اساسنامه جبهه ملی سوم، تهران، انتشارات جبهه ملی ایران، 1342.

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی شاه آبادی به روایت اسناد ساواک صفحه 357


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.