تاریخ سند: 24 مرداد 1347
موضوع: نحوه آشنائی خلیل ملکی با دکتر حسین اورنگی
متن سند:
از: ۲۰ه ۲
به: ۳۱۲
تاریخ: 24 /5 /47
شماره: 17821 /20 ه 2
موضوع: نحوه آشنائی خلیل ملکی با دکتر حسین اورنگی
دکتر اورنگی در غائله آذربایجان سمت مهمی در آن دستگاه داشت اورنگی اهل تبریز است خلیل ملکی هم تبریزی است خلیل ملکی باصطلاح کاندیدای انجمن آذربایجان شد اما همان وقت پیشهوری1 با او مخالفت کرد و او انتخاب نشد و از همان موقع ملکی با رویه پیشهوری باطناً موافق نبود تا این که در آذر ماه ۲۶ خلیل ملکی و انورخامهای وعدهای از حزب منحله توده انشعاب کردند و اورنگی هم پس از غائله آذربایجان بتهران آمد.
نظریه منبع- وقتی ملکی مقاله برخورد عقاید و آراء را در روزنامه شاهد مینوشت خودم چند بار دکتر اورنگی را با او دیدم و پس از غائله دکتر اورنگی بحزب منحله توده روی نیاورد حالا همشهریگری یا وحدت فکری یا چیز دیگری موجب شد که دوستی آنها ادامه یابد نمیدانم و از ارتباط فعلی آنها با یکدیگر بیاطلاع هستم.
ملاحظات- مفاد خبر نتیجه تحقیقات از منبع مربوطه در مورد آشنائی دکتر حسین اورنگی با خلیل ملکی و روابط آنها میباشد. کرج
اداره کل سوم 24 /5 /47
توضیحات سند:
_
1- سیدجعفر پیشهوری: (جوادزاده خلخالی، پرویز) در سال ۱۲۷۲ ش. /۱۸۹۳ م. در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد. در سال ۱۹۰۵ م. به همراه پدر و مادر به باکو رفت و در آنجا به تحصیل و کار پرداخت. در حوالی انقلاب روسیه(1917 م.) به کمونیسم جلب شد. در سال ۱۹۱۸، در سن ۲۵ سالگی، عضو کمیته مرکزی حزب عدالت و عضو بوروی خارجی ۵ نفره آن گردید. در سالهای ۱۹۱۹ - ۱۹۲۰ سردبیری روزنامه حریّت را به عهده داشت. در اردیبهشت ۱۲۹۹/ مه ۱۹۲۰ ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهای سفید وارد خاک ایران شد. به همراه آن تعدادی از رهبران حزب عدالت، از جمله پیشهوری، وارد گیلان شدند و در ۳۰ خرداد 1299 /22 ژوئن ۱۹۲۰ در بندر انزلی اولین کنگره حزب کمونیست ایران را به پا داشتند. در این کنگره، پیشهوری عضو کمیته مرکزی و یکی از چهار رهبر اصلی حزب شد- در کنار حیدر عمو اوغلی، (تاریوردیف)، سلطانزاده (آواتیس میکائیلیان) و کامران- به انتشار روزنامه کامونیست، ارگان حزب، در رشت پرداخت. او در مرداد ۱۲۹۹/ ژوئیه ۱۹۲۰ در دولت «کودتای سرخ» احسانالله خان دوستدار سمت کمیساریای کشور را به عهده گرفت. در پی شکست نهضت جنگل مدتی به باکو رفت و مدیریت روزنامه اکینجی را به دست داشت و سپس به عنوان دبیر مسئول تشکیلات تهران به ایران آمد. در این دوران، او سرمقالههای روزنامه حقیقت به مدیریت سیدمحمد دهگان- را مینوشت. در سال ۱۳۰۴ رابط حزب کمونیست ایران و کومینترن بود. در سال ۱۳۰۶ در کنگره دوم حزب کمونیست ایران- معروف به کنگره ارومیه که ظاهراً در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد- مجدداً دبیر کمیته مرکزی و مسئول تشکیلات حزب در تهران شد. پیشهوری در ۶ دی ماه ۱۳۰۶ توسط شهربانی دستگیر شد. او در تمام دوران زندان حتى منکر عضویت در حزب کمونیست بود، تا بالاخره در اسفند ۱۳۱۸ در دادگاه جنایی به جرم عضویت و تبلیغ فرقه اشتراکی، طبق قانون ۱۳۱۰، به ۱۰ سال زندان محکوم گردید. در دوران زندان میان پیشهوری و سایر زندانیان کمونیست، به ویژه اردشیر آوانسیان، اختلاف شدیدی وجود داشت که یکی از علل آن شاید اصرار پیشهوری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است. پس از آزادی در سال ۱۳۱۹ به کاشان تبعید شد. در مهر ماه ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با اردشیر آوانسیان به زودی کناره گرفت. در خرداد ۱۳۲۲ انتشار روزنامه آژیر را در تهران آغاز کرد. در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب ولی در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ اعتبارنامه او رد شد. در کنگره اول حزب توده (۱۰ مرداد ۱۳۲۳) به عنوان نماینده سازمان حزبی آذربایجان حضور یافت ولی در اینجا نیز اعتبارنامه او رد شد. در مرداد ۱۳۲۴ روزنامه آژیر توقیف شد. پیشهوری به آذربایجان رفت و در شهریور ۱۳۲۴ فرقه دمکرات آذربایجان را بنیاد گذارد و در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ حکومت خودمختار فرقه را ایجاد کرد و در پی شکست فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ به باکو رفت. پیشهوری در ۲۰ تیر ماه ۱۳۲۶ در یک سانحه اتومبیل به قتل رسید. معمولاً قتل پیشهوری را به میرجعفر باقروف- دیکتاتور آذربایجان شوروی- نسبت میدهند و عامل آن را غلام یحیی دانشیان میدانند. در سالهای اخیر این مطلب در جمهوری آذربایجان شیوع کامل یافته است. با آغاز کلاسنوست گورباچف، این مطلب را اولین بار «علی توده» در یکی از مطبوعات شوروی اعلام داشت. علت این امر اختلاف پیشهوری با باقروف و میرزا ابراهیموف- وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی- ذکر میشود. به گفته یک شاهد عینی (نصرتالله جهانشاهلو) پیشهوری علت شکست فرقه را افراط در جدایی از احزاب سیاسی ایران میدانسته است و باقروف، به عکس! علت را در این میدانسته که به یکباره از دولت و مردم ایران نبریدید و به ما نپیوستید».همسر پیشهوری معصومه رحمانی نام داشت و از او یک پسر، به نام داریوش، به جای مانده است.
(تقى شاهین، پیدایش حزب کمونیست ایران. ترجمه ر. رادنیا. تهران: گونش، ۱۳۶۰؛ ابراهیم فخرایی. سردار جنگل. تهران: جاویدان، ۱۳۶۶؛ علی زیبایی. کمونیزم در ایران. تهران: ۱۳۴۳؛ کاوه بیات [به کوشش]. فعالیتهای کمونیستی در دوره رضا شاه. تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۰؛ ایرج اسکندری. خاطرات سیاسی. تهران: علمی، ۱۳۶۸؛ نصرتالله جهانشاهلوی افشار. سرگذشت ما و بیگانگان. لندن: مرد امروز، ۱۳۶۷، ج ۲؛ راه ارانی، شماره ۴، شهریور (۱۳۶۷)- ویراستار.
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 570