صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از حبیب‌اله عسکراولادی مسلمان معروف به عسگری فرزند حسین

تاریخ سند: 22 اسفند 1343


بازجوئی از حبیب‌اله عسکراولادی مسلمان معروف به عسگری فرزند حسین


متن سند:

تاریخ: 22 /12 /1343
بازجوئی از حبیب‌اله عسکراولادی مسلمان معروف به عسگری فرزند حسین

س- با احراز هویت شما توضیح دهید جلسه هیئت مرکزی هیئت مؤتلفه اسلامی در این اواخر در کجا و با حضور چه اشخاصی تشکیل شده است.
ج- همان‌طوری که عرض کردم به طور کلی به خاطر ندارم که این جلسه در کجا تشکیل شده و در ماه رمضان به طور کلی آمادگی برای تشکیل جلسه کمتر بوده و ممکن است گاهی چند نفری دورهم جمع شده باشند ولی جلسه 12 نفری هیئت مرکزی رسماً تشکیل نشده است که من حضور داشته باشم و این‌که آمادگی برای تشکیل جلسه در ماه رمضان کمتر بود علتش اینست که مجالس عمومی موجود بود در مساجد و منازل و نوعاً افراد هیئت‌ها چون استفاده بیشتری می‌بردند در جلسات عمومی و بزرگی که از طرف ائمه جماعت در مساجد تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردند و در دهه اول اغلب هیئت‌ها به طور تعطیل درآمد و در اواسط ماه تا آن‌جا که من اطلاع دارم هیئتی تشکیل نمی‌شد و همان‌طوری که قبلاً توضیح داده‌ام اسامی معرفی شده در هیئت مرکزی عموماً همان کسانی بودند که من در جلسه قبل بازجوئی شرح داده‌ام و بسیار اتفاق می‌افتاد که تعدادی از این اشخاص در جلسه شرکت نمی‌کردند و بعضی اوقات به جای آقایان اصلی اعضاء دیگری شرکت می‌کردند که اسامیشان را نمی‌دانم ضمناً در مورد تشکیل هیئت مرکزی در این اواخر به خصوص یک هفته قبل از ترور نخست‌وزیر باید عرض کنم که به طور کلی در ماه رمضان هیئت‌ها کمتر تشکیل شده و وضع منظمی هیئت مرکزی نداشته و گاهی اوقات هم که تشکیل می‌شده در منازل اعضاء به طور سیار بوده است ولی یادم هست که در اوائل ماه مبارک رمضان جلسه‌ای بوده که از هیئت‌های سه‌گانه تقاضا داشتند به علت شرکت در مجالس عمومی مساجد هیئت‌ها تشکیل نشود و روی همین اصل اغلب هیئت‌ها تا آن‌جا که من اطلاع دارم اغلب تعطیل کرده‌اند. حبیب‌الله عسگری
س- رابطه خود را با میرفندرسکی و بهادران توضیح داده و روشن نمائید آخرین جلسه هیئت مرکزی که در منزل یکی از اعضاء تشکیل شده و شما حضور داشته‌اید چه مذاکراتی انجام و نام اعضاء را نام ببرید.
ج- رابطه بنده با میرفندرسکی همان‌طوری که حضوراً عرض کردم رابطه کسبی بوده و از ایشان چندین‌بار روغن بهبهان خریده‌ام و در ضمن همان‌طور که شرح داده شد با ایشان و آقای بهادران هرگاه در جلسات هیئت مرکزی شرکت داشته باشم هم‌دیگر را ملاقات می‌کردیم و هیچ‌گونه رابطه دیگری با آقایان نامبرده نداشته و ندارم. در مورد بهادران شرح دادم که ایشان به علت مشغله کسبی کمتر در جلسات شرکت می‌کرده همین‌طور میرفندرسکی هم به علل کثرت مشغله و امور کسبی تا مدتی اوائل تأسیس هیئت مرکزی (از زمان آزادی آیت‌اله خمینی) اسم ایشان بود ولی نمی‌توانست به علت کارهای کسبی در جلسات شرکت کند و تا آن‌جا که بنده اطلاع دارم هیچ‌گونه فعالیتی از ایشان هویدا نیست و در مورد آخرین جلسه هیئت مرکزی که من در منزل یکی از اعضاء حضور داشته باشم به خاطرم نیست مگر همان که راجع به تعطیل ماه رمضان عرایضی نمودم و همچنین به خاطر ندارم که در ایام ماه رمضان حاج مهدی بهادران را دیده باشم. حبیب‌الله عسگری
س- توضیحات کافی در مورد جلسه‌ای که در منزل شما بعد از واقعه ترور نخست ‌‌‌وزیر با حضور میرفندرسکی و صادق امانی تشکیل شده است بیان نمائید.
ج- در شب بیست ‌و یکم ماه رمضان آقای هاشم امانی به اتفاق آقای صادق امانی به منزل من آمدند (حدود ساعت 5 /8 یا 9 شب) و جلوی در منزل هاشم امانی پرسید برای شما مانعی ندارد که ما امشب این‌جا بمانیم؟ روی سوابق کسبی پانزده ساله و آشنائی در هیئت‌های دینی گفتم: مانعی ندارد، بفرمائید و چون وسائل استراحت از حیث لحاف و دیگر لوازم نداشتم و چون افطار و سحر مهمان بودم به اتفاق همسرم در منزل یکی از اقوام (منزل همشیره خودم بودم) و آمدنم به منزل برای سرکشی و پاروکردن برف منزل که در روز میسر نشده بود، آمده بودم و آقایان نامبرده را به اطاق هدایت کردم و پس از نشستن، آقایان بیان داشتند که یک جامدان مربوط به ماست و اگر اجازه دهید فردا شب تحویل شما بدهیم. عرض کردم من فردا شب منزل نیستم. گفتند: که هر ساعتی می‌گوئید، بیاوریم و با هم صحبت می‌کردند راجع به دفتر و پول، حقیر فکر کردم که دفاتر
مالیاتی کسبی آنها است و برای فرار از مالیات یا غیر این موضوع می‌خواهند در محل کسبشان نباشد (جامدان نباشد) و بعد از این دو نفر آقای مهدی عراقی (معمار) آمدند و حقیر دیدم که وسائل باید آماده کنم چون در منزل هیچ آماده نداشتیم. ابتداء مشغول برقرار کردن کرسی شدم که از حیث استراحت آقایان ناراحت نباشند که در حدود یک ساعت به طول انجامید و آقایان در زیر کرسی نشستند. فراهم کردن وسائل چای و پذیرائی برای تهیه سحری از منزل خارج شدم و به منزل خواهرم مراجعه کردم و گفتم من برای صرف سحری نمی‌آیم و آنان گفتند پس ما سحری برای شما می‌فرستیم و پس از مراجعت حقیر به منزلم ابتدا آقای عراقی از منزل خارج شد و چون گفته بودند که ما شب می‌مانیم ایشان هم برای اطلاع به منزل خود رفت و پس از مدتی مراجعت کرد ابتدا آقای حاج صادق امانی استراحت کرد و بعد آقای حاج هاشم امانی و آقای عراقی مدتی با کتاب دعا و روزنامه مشغول بود و بعد ایشان هم استراحت کردند و حقیر چون شب احیا بود و چون وسائل سحری خوردن آماده می‌کردم نخوابیدم و برای سحر آقایان را بیدار کردم و پس از صرف سحری و نماز صبح مجدداً استراحت کردند و باز برای جمع‌آوری وسائل تقریباً تا ساعت 7 صبح بیدار بودم، بعد از آنها خوابیدم و ابتدا در حدود ساعت 10 آقای هاشم امانی از منزل خارج شد و نزدیک ظهر (روز بیست و یکم ماه رمضان که روز قتل و تعطیل بود) آقای مهدی عراقی از منزل خارج شد برای سرکشی منزلش و بعدازظهر آقای هاشم امانی به منزل تشریف آوردند برای استراحت و دیدن صادق امانی به منزل من و نمی‌دانم در حدود چه ساعتی بود که آقای مهدی عراقی مراجعه کردند و اگر شخص دیگری آمده باشد به خاطر ندارم چون برای تهیه افطار مشغول رفت و آمد بودم و آن شب هم من و همسرم منزل مادربزرگ همسرم دعوت داشتیم و همسرم با بچه‌ها بدان‌جا رفته بود و شخصاً وسائل و لوازم افطاری را فراهم می‌کردم و بعد از صرف افطار برای جبران نرفتن افطار از مهمانها اجازه گرفتم و به منزل مادربزرگ همسرم رفتم و پس از مراجعت آقای عراقی به ایشان (صادق امانی) گفته بود که شما در منزل آقای حائری [مصطفی حائری‌زاده](شاگرد قماش‌فروش در بازار) دعوت دارید به اتفاق حرکت کردند و حقیر هم چون می‌خواستم به منزل خواهرم بروم به اتفاق آقایان رفتم.

توضیح این که منزل آقای حائری در سه ‌راه امین‌حضور و منزل همشیره کوچکم در اول خیابان نایب‌السلطنه سه ‌راه امین‌حضور است.
پس از رسیدن به منزل حائری بنده به منزل خواهرم رفتم و چون با آقای هاشم امانی قرار گذاشته بودیم که جامدان را به نزد من امانت بگذارد و گفته بودم من در منزل نیستم و منزل خواهرم را ایشان بلد نبودند به یک باربر به نام خال‌اوغلی قرار گذاشتم که اول بازار پاچنار از آقای هاشم امانی جامدان را تحویل گرفته و به منزل خواهرم بیاورد و آن باربر هم همین کار را انجام داد و در منزل خواهرم از باربر آن جامدان را تحویل گرفته و در اطاقی نزدیک درب ورودی گذاشتم و گفتم به آقای تقّربی دامادم که این جامدان یکی دو روز این‌جا هست و من شخصاً مراجعه می‌کنم و می‌برم توضیح این‌که جامدان قرمز رنگ و درب آن قفل و از محتویات آن بی‌اطلاع بودم و همان‌طور که عرض شد چون با هم گفتگوی دفتر و پول و کاغذ می‌کردند احتمال وجود دفاتر در آن جامدان داده بودم و من به طور قطع و یقین نمی‌دانم که آقای میرفندرسکی بعداز واقعه ترور نخست‌وزیر با حضور صادق امانی در منزلم در مذاکراتی شرکت کرده باشد ولی ممکن هم است که آقای میرفندرسکی حضور داشته است ولی من از خاطرم محو شده باشد. ضمناً توضیح می‌دهم که شبی که مأمورین شهربانی مرا به اداره اطلاعات شهربانی جلب نمودند و در صورتجلسه ثبت شده است خدا را گواه می‌گیرم که تا آن شب نه چمدان را باز و نه از محتویات آن مطلع بودم فقط وقتی که مأموران چمدان را در منزل خواهرم شکستند یک قبضه اسلحه کمری با جلد چرمی در داخل جامدان دیدم و بسیار متأثر شدم که مأمورین شاهدند و در روز چهارشنبه بیست‌وسوم ماه رمضان مطلع شدم که حجره آقای حاج ‌سعید امانی اخوی بزرگ آقایان امانی محصور است و شب به منزل آقای حائری مراجعه کردم راجع به چمدان به آقای صادق امانی گفتم که جامدان را چه می‌کنید؟ گفتند: به زودی می‌بریم و حقیر وظیفه خود را چون واقعاً نمی‌دانستم داخل جامدان چیست نتوانستم تشخیص دهم. حبیب‌الله عسگری
س- توضیح دهید علت تبدیل گروه‌های چهارنفری شما به تعدادی کمتر از بعد از واقعه ترور نخست‌وزیر چه بوده و اصولاً این پیشنهاد از جانب چه کسی از اعضاء هیئت مرکزی در جلسه طرح شده بود.
ج- کم شدن تعداد گروهها (اعضاء سه گروه) به علت کم شرکت کردن بعضی از اعضاء که سابقاً عرض کردم و در هر جلسه برای تشکیل مدتی وقت گرفته می‌شد و انتظار کشیده می‌شد تا شاید آنان که حضور ندارند شرکت کنند برای جلوگیری از تضییع وقت مدتها بود که مورد گفتگو بود و بارها تصویب شد و عمل نگردید کما این‌که در خود اساسنامه تعداد گروه مرکزی را 6 نفر معرفی کرده بودند و این بنا به پیشنهاد کسی نبود بلکه در اساسنامه از روز اول 6 نفر پیش‌بینی شده بود و تا آن‌جا که من اطلاع دارم استعفاء اعضاء به منظور کم شدن تعداد مطرح نبود و این امر هم مربوط است به زمانی طولانی در قبل از واقعه ترور ولی بعد از این واقعه ممکن است گفتگو شده باشد ولی به علت عدم تشکیل جلسه این فکر عملی نگردید. حبیب‌الله عسگری
س- توضیح دهید اعلامیه‌های مربوط به جمعیت‌ها یا هیئت‌های مؤتلفه اسلامی و جریان مدرسه فیضیه قم را که تنظیم و در جلسه‌ای آن را قرائت نمودید، در کجا و به وسیله چه کسی به چاپ رسیده است.
ج- من تهیه و تنظیم مینوت اعلامیه‌هائی را مربوط به جمعیت‌های مؤتلفه اسلامی و جریان مدرسه فیضیه قم از جانب خودم مطلقاً تکذیب می‌کنم و منیوت اعلامیه‌ای که در پرونده اینجانب در اداره اطلاعات شهربانی هست مربوط به مدرسه فیضیه که 1- عزای ملی و یک نوع دیگر 2- درود به روان شهدای قم؛ می‌باشد از جانب بنده بوده که صراحتاً اقرار کردم و این هم مربوط است به اوائل سال 42 که خودم شخصاً آن را با هزینه شخصی در چاپخانه شمس واقع در خیابان بوذرجمهری واقع در مقابل وزارت‌کشور به تعداد حدود 000 /60 عدد چاپ و خودم شخصاً در پخش آن بین مردم دخالت مستقیم داشته‌ام و غیر از دو نوع اعلامیه فوق‌الذکر به خاطر ندارم هیچ نوع اعلامیه‌ای یا تراکتی منتشر کرده باشم ولی مینوت آنها را ممکن است تهیه نمایم ولی دقیقاً به خاطر ندارم. به خدای احد واحد قسم که اعلامیه جمعیت‌ها یا هیئت‌های مؤتلفه اسلامی را نه تهیه کردم یعنی منیوت آنها را تنظیم نموده‌ام و نه این‌که پخش کرده‌ام. حبیب‌الله عسگری
س- توضیح دهید شما در تهیه و انتشار اعلامیه اصناف و بازرگانان چه نقشی را عهده‌دار بوده و روشن نمائید این اعلامیه در کجا چاپ گردیده است.
ج- بنده یک مینوت ساده مربوط به اعلامیۀ اصناف و بازرگانان راجع به اعتراض به تبعید حضرت آیت‌الله خمینی تهیه (که اصل تشکیل جلسه1 از طرف آقای خوانساری2 و عدۀ دیگر بدین منظور بوده است) که آن مینوتی را که من تهیه کرده بودم به آقای سیداسدالله لاجوردی دادم و قرار بود ایشان اصلاح و ترتیب کار آن‌ را از نظر امور چاپی بدهد و نمی‌دانم در چه چاپخانه‌ای چاپ شده ولی حقیر از آن قطعنامه‌ها3 تعدادی به دستم رسید که یک نمونه از آن در محتویات میز من در محل کسبم بود که در اداره اطلاعات شهربانی موجود است. حبیب‌الله عسگری

توضیحات سند:

1. دعوت به تجمع در مسجد سید عزیزالله توسط هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در 21 آذر 1343: آقای عسگراولادی در مورد تجمع در مسجد سیدعزیزالله می‌گوید: «. ... درست یک ماه از این قضیه [تبعید حضرت امام به ترکیه] گذشت. در آذر ماه هیئت‌های مؤتلفه تصمیم گرفتند در مسجد سیدعزیزالله بازار که حوزۀ علمیه آیت‌الله خوانساری آن جا بود، برنامه داشته باشند و از خود ایشان هم دعوت شد تا سخنرانی کنند. بازار تعطیل شد و آیت‌الله خوانساری هم در این برنامه شرکت فرمودند، منتهی رژیم یک نقشه‌ای را طراحی کرد، بدین شکل که روی سقف مسجد که شیروانی بود چند بشکه تعبیه کرده و وسط برنامه این بشکه‌ها را از آن بالا رها کردند پایین که یک صدایی شبیه انفجاری شدید ایجاد شد. براثر این صدا جمعیت پراکنده شد، اما برادرانی که در لابه‌لای مردم بودند گفتند چیزی نیست و جو را آرام کردند و ادامۀ برنامه انجام شد. در انتهای مراسم هیئت‌های مؤتلفۀ اسلامی قطعنامه‌ای را صادر کردند که در آن آمده بود: اصل برگزاری این مجلس دعا برای بازگشت مرجع تقلید است و ضمن این که بازگشت مرجع تقلید و رفع اهانت نسبت به حوزۀ علمیه را می‌خواستند پانزده روز به دولت مهلت داده بود که اگر ظرف این مدت مرجع تقلید به کشور برنگردد ما برنامۀ مبارزه را از مبارزۀ سیاسی به مبارزه حاد تبدیل خواهیم کرد [در متن قطعنامه مطلبی به این صراحت نیامده است و تنها سخن از کشیده شدن ملت به راه‌های دیگر پس از نا‌‌‌‌‌امیدی از کوشش‌های قانونی مطرح شده است]. این قطعنامه برای همۀ مراجع تقلید، همۀ بزرگان و حتی کارگزاران رژیم فرستاده شد.» (خاطرات حبیب‌الله عسگراولادی، صفحه 162 و 163) متن قطعنامه در ضمایم درج گردیده است.
2. عکس‌العمل‌های آیت‌الله سیداحمد خوانساری پس از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه: پس از تبعید امام خمینی به ترکیه چند تن از تجار و بازاریان تهران در منزل آیت‌الله خوانساری راجع به بستن بازار مذاکراتی کردند و در این‌باره نظر وی را خواستار شدند. آیت‌الله خوانساری گفتند که فعلاً سکوت نمایند تا وضع بدتر نشود. همچنین طی چهار جلسه برخی از روحانیون گردهم آمدند که دو جلسه آن در منزل آیت‌الله خوانساری برگزار شد. در تاریخ 25 /8 /43 منبع ساواک گزارش می‌دهد که آیت‌الله خوانساری از شاه خواسته است که آیت‌الله خمینی به ایران بازگردد و آیت‌الله مصطفی خمینی از بازداشت مرخص شود و اجازه مکالمه تلفنی با آقای خمینی داده شود.
سیدحمید روحانی در بررسی واکنش‌ها در برابر تبعید امام، ذکر کرده است که علمای طراز اول از جمله آشتیانی، خوانساری و تنکابنی در منزل آشتیانی، نشستی داشتند و وزیر دربار، قدس نخعی، نیز به دعوت آنان در جلسه شرکت کرده بود. علمای مذکور پیشنهاد دادند که دولت موافقت کند آنان نماینده‌ای به ترکیه بفرستند تا محل زندگی امام را ببیند و مشکلات آسایشی ایشان را بر طرف کند. رژیم پهلوی با این درخواست موافقت کرد اما به جای آیت‌الله پسندیده برادر بزرگ امام که پیشنهاد علما بود، حاج سیدفضل‌الله خوانساری، داماد آیت‌الله سیداحمد خوانساری، را پیشنهاد کردند که علما پذیرفتند. با این حال آیت‌الله حسن طاهری خرم‌آبادی، عزیمت سیدفضل‌الله خوانساری را به ترکیه برای ملاقات با امام، ناشی از کوشش آیت‌الله سیداحمد خوانساری می‌داند. (آیت‌الله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، صفحه 36 تا 38)
3. اعلامیه(قطعنامه)اصناف و بازرگانان پس از تبعید امام خمینی(ره): در 21 آذر 1343، هیئت‌های مؤتلفه اسلامی مراسمی در مسجد سید عزیز‌الله بازار که مرکز حوزه علمیه آیت‌الله سیداحمد خوانساری بود و ایشان در آن جا برنامه داشت، برگزار کرد و از آیت‌الله خوانساری دعوت شد در مراسم حضور یابند و ایشان نیز تشریف آوردند. هیئت‌های مؤتلفه اسلامی قطعنامه اصناف تهران را صادر کردند و پس از مراسم خوانده شد. هیئت‌های مؤتلفه قطعنامه را برای همه مراجع تقلید و همه بزرگان، حتی مسئولین رژیم، فرستادند. (تاریخ شفاهی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، صفحه 147 و 148)

منبع:

کتاب حبیب‌الله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 94





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.