صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : شب شعر در کانون دانشجویان فرصت

تاریخ سند: 18 آذر 1349


موضوع : شب شعر در کانون دانشجویان فرصت


متن سند:

از : 325 به : عرض می رسد شماره : 1033 /325 قرار است در روز شنبه مورخ 21 /9 /49 در کانون دانشجویان فرصت شب شعری برپا گردد و شاعران مشروحه زیر در آن شب اقدام به شعرخوانی نمائید.
1 ـ منوچهر آتشی1 2 ـ سیروس مشفقی 3 ـ علیرضا نوری زاده2 4 ـ حمید مصدق3 5 ـ محمد علی سپانلو 6 ـ دکتر جواد مجابی4 7 ـ نادر نادرپور 8 ـ علیرضا طبائی5 9 ـ فریدون مشیری6 10 ـ منزوی توضیح : نشانی کانون مذکور خیابان جمشیدآباد شمالی پلاک 98 می باشد نظریه بخش : با توجه به اینکه نامبردگان در بند یک تا هفت از افراد وابسته به کانون غیر رسمی نویسندگان بوده و اعلامیه اعتراضیه نویسندگان به بازداشت فریدون تنکابنی را نیز امضاء نموده اند مراقبت از برنامه یاد شده، ضروری به نظر می رسد.
پی نوشت تیمسار معاونت اول «باید در این کانون نفوذ داشت و از کوچکترین فعالیت آنها به موقع مطلع و به عرض برسد.
از بخش 312 ـ 311 و 322 سؤال کنید.
جواب ارائه گردد.
»

توضیحات سند:

1ـ منوچهر آتشی فرزند محمدجعفر در سال 1310 ه ش در دهرود دشتستان (دشتی) برازجان به دنیا آمد.
به علت وضعیت خانوادگی در سن ده سالگی در بندر کنگان از توابع بوشهر به مدرسه رفت و سپس به بوشهر آمد و از دانشسرای مقدماتی شیراز دیپلم گرفت و به بوشهر بازگشت و از سال 33 تا 39 در دبستان های بوشهر به معلمی اشتغال داشت.
مشارالیه در سال 1339 به دانشسرای عالی راه یافت و در سال 1343 موفق به اخذ لیسانس زبان انگلیسی شد و به بوشهر مراجعت کرد.
این بار با سمت دبیری به تدریس پرداخت و مدتی سرپرست دایره امور تربیتی حوزه فرهنگی کل بنادر و جزایر خلیج فارس شد و در سال 1344 ریاست دبیرستان ایراندخت بوشهر را به عهده گرفت و در 20 شهریور 1346 به شهرستان قزوین منتقل شد.
منوچهر آتشی در زمان اشتغال به تدریس در شهرستان قزوین، معتاد به تریاک معرفی شد و در مکاتبه ای با فردی در خارج از کشور تقاضای آمپولی نمود که ساواک در ذیل آن چنین نوشت : «سال 47 تقاضای آمپول ماکسیتون (Maxiton) کرده است که کاربرد آن بروز شخصیت دیگر اشخاص دو شخصیتی است.
» وی که در دوران تحصیل در دانشسرای مقدماتی در شیراز، به حزب توده گرایش پیدا کرده بود، در گزارش ساواک چنین معرفی شده است : «از جمله افرادی است که در حزب توده فعالیت داشته که پس از دستگیری به دادسرای بوشهر اعزام و تبرئه شده است.
با افرادی که نسبت به حزب توده و جبهه ملی سمپاتی دارند، معاشرت دارد.
دبیر زبان انگلیسی بوده که شعر نو می سراید و کتاب شعرش «آهنگ دیگر» است.
» منوچهر آتشی در سال 1349 به تهران منتقل شد که ضمن تدریس در دبیرستان های تهران ؛ با روزنامه کیهان نیز شروع به همکاری کرد و در سال 1351 با موافقت ساواک در رادیو و تلویزیون استخدام شد و به عنوان نویسنده، مترجم و ادیتور مجله تماشا، شروع به فعالیت کرد.
در سال 1354 به علت اینکه نویسنده گفتار سریال «دلیران تنگستان» بود، مورد تشویق وزارت دربار قرار گرفت و با اشتغال وی در روزنامه رستاخیز و مجله جوانان رستاخیز موافقت شد و در همین سال به عضویت حزب رستاخیز درآمد.
منوچهر آتشی که مدتی استعمال تریاک را، کنار گذارده بود، در این سال مجددا به تریاک روی آورد و در سال 1355 جهت بازدید از نمایشگاه هنرهای اسلامی به لندن اعزام شد و طی چند سال با شرکت وی در مراسم تشریفات موافقت گردید.
منوچهر آتشی با سرودن شعر بلند «اسفند ماه مرد» به مناسبت زاد روز رضاشاه، مراتب شاهدوستی خود را بیش از پیش، اعلام کرد و با نوشتن نامه سرگشاده ای به فرح پهلوی، مورد مساعدت او قرار گرفت.
2 ـ علیرضا نوری زاده میرآبادی فرزند نورالدین در سال 1328 ه ش به دنیا آمد.
پس از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یافت و در رشته علوم سیاسی به تحصیل پرداخت.
همزمان با تحصیل در دانشگاه، در شرکت نفت نیز کار می کرد و مدتی نیز به عنوان نویسنده با مجله فردوسی همکاری داشت.
مشارالیه که به طرفداری از جمال عبدالناصر مشهور شده بود و قصد نوشتن کتابی در رابطه با مبارزات فلسطین را داشت، در دوران دانشجوئی دستگیر و مدتی زندانی شد.
پدر وی که دفترخانه اسناد رسمی داشت با علی امینی دوستی داشت و همین رابطه باعث شد که علیرضا نیز نسبت به دکتر امینی گرایش داشته باشد.
علیرضا نوری زاده که به کشورهای لبنان، عراق و سوریه سفر کرده بود و با سفارت عراق دارای ارتباطات زیادی بود در سال 52 به خدمت سربازی اعزام گردید و سپس با موافقت ساواک در تلویزیون ملی ایران استخدام شد و مدتی نیز به عنوان هیئت علمی در آموزشگاه عالی مددکاری، سازمان زنان ایران، به تدریس پرداخت.
وی که شعر هم می سرود، اولین نوشته خود را در سال 1345 با نام «از پشت شیشه» منتشر کرد.
نوری زاده که در اواسط سال 1350 به عنوان روزنامه نگار مدافع سلطنت مطرح بود.
در سال 56 به مناسبت بزرگداشت 50 سال شاهنشاهی پهلوی، یک قطعه مدال پهلوی دریافت کرد.
او که به روزنامه اطلاعات راه یافته بود و به عنوان سردبیر قسمت سیاسی آن، فعالیت می کرد، با آغاز نهضت اسلامی، در سال های 7 ـ 1356، با مطرح کردن چهره های به اصطلاح «منتقد» حکومت امثال علی امینی و احمد بنی احمد به نقد سطحی حکومتگران پرداخت.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در مجلات و نشریات ضد انقلاب داخل کشور فعالیت کرد و در سال 1358 به انگلستان پناهنده شد و در نشریات ضد انقلاب خارجی به مقاله نویسی و در رادیو، B.
B.
C به تحصیل اوضاع ایران پرداخت.
نوری زاده که در حقیقت یک «ژورنالیست» حرفه ای بود، با کمک برخی گروههای ضد انقلاب اسلامی و «منابع» دولت «میزبان» همواره به طرح مسائل ایران می پردازد و چنان وانمود می نماید که به تمامی اوضاع ایران آگاه و حتی در داخل از منابع مطمئنی برخوردار است، در صورتی که محافل لندن از وجود چنین اشخاصی حداکثر بهره کشی را دارند.
3 ـ عبدالحمید مصدق فرزند عبدالحسین در سال 1318 ه.
ش در شهرضای اصفهان به دنیا آمد.
در سال 1339 دیپلم گرفت و در سال 47 موفق به اخذ لیسانس حقوق شد و در سال 1349 در رشته مشاوران اداری، فوق لیسانس گرفت.
مشارالیه که به شاعر نوپرداز شهرت داشت و به خاطر داشتن لهجه اصفهانی، شاخص شده بود و به انجمن ادبی ایران رفت و آمد داشت، ابتدا به عنوان کارمند دفتر آموزش در دانشکده ادبیات شروع به کار کرد و سپس به تدریس پرداخت.
وی که در سال 1349 کتاب «در رهگذر باد» را منتشر کرده بود و در دانشگاه ملی، تدریس می کرد به علت قطعه شعری که در آن از سیاوش کسرائی و هوشنگ ابتهاج، تجلیل شده بود، دارای تمایلات کمونیستی معرفی شد و به خاطر شعر معروفش ـ تو اگر بنشینی، من اگر بنشینم، چه کسی برخیزد ـ که مورد توجه و شعار دانشجویان، قرار گرفته بود، مورد حساسیت ساواک واقع و از کار در دانشکده ادبیات، کنار گذاشته شد.
در همین رابطه، عبدالحمید مصدق در تاریخ 4 /6 /50 برای ریاست ساواک، چنین نوشت : «...
سوءتفاهم مربوط به شعری بوده است که توسط گروهی جوان نابخرد به عنوان شعار خوانده شده است...
شعر مزبور صرفا یک شعر از منظومه بلند عاشقانه است که...
با اجازه وزارت فرهنگ و هنر به چاپ رسیده است...
در دو نوبت همین شعر از تلویزیون قرائت گردیده است حتی در رادیو ایران نیز بر روی قسمتی از این شعر آهنگ ساخته شده است که اغلب از رادیو ایران این آهنگ پخش می شود...
خدمت به شاهنشاه عدالت پرور و میهن عزیز همیشه آرزوی قلبی اینجانب بوده است...
تقاضا دارم دستور به رسیدگی فرمائید.
» مشارالیه سپس به کرمان رفت و در نیمه دوم سال 1350 در مدرسه علوم اداری و بازرگانی کرمان، درس حقوق اساسی را تدریس کرد.
وی پست از بازگشت به تهران، به تدریس در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی پرداخت.
عبدالحمید مصدق که به عنوان وکیل دادگستری نیز فعالیت می کرد و عضو کانون وکلا بود، در سال 1354، کاندید استخدام در دانشگاه آزاد ایران شد که ثابتی در ذیل تقاضای مربوطه، چنین نوشت : «احضار و مصاحبه و سلسله مقالاتی که جنبه مثبت را داشته باشد، در مطبوعات بنویسد، سپس وضع او مورد بررسی قرار خواهد گرفت ـ ثابتی ـ 16 /5 /54» مشارالیه در احضار به ساواک، توافق کرد که چون نمی تواند مقاله بنویسد، در رابطه با رستاخیز، شعر بگوید.
مصدق که به عضویت هیئت علمی دانشگاه آزاد درآمده بود، در شهریور ماه سال 1354، جهت طی دوره زبان انگلیسی، به انگلستان اعزام شد و در مرداد 1357 به همراه کارکنان دانشگاه تهران، برای سفر علمی به چین رفت و در مهر 57 به عضویت کمیسیون مجله کانون وکلا انتخاب شد.
او که با مجله نگین نیز همکاری می کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دانشگاه علامه طباطبائی (ره) به تدریس اشتغال داشت.
4ـ جواد مجابی فرزند سید اشرف در سال 1318 ه ش در شهرستان قزوین متولد شد، نامبرده پس از دریافت دیپلم در رشته حقوق قضایی به دانشگاه راه یافت و با پایان یافتن دوره لیسانس به تحصیلاتش ادامه داد و در رشته اقتصاد دکتری گرفت.
در اسناد ساواک مجابی چنین معرفی شده است.
«نامبرده (جواد مجابی) از توده ایهای افراطی، طرفدار تروریسم و فعالیت های چریکی بوده که به نویسندگی مشغول می باشد.
» وی از سال 1340 که در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد کار مطبوعاتی خود را آغاز کرد و مدتی نیز دبیر سرویس هنری روزنامه اطلاعات بود.
ولی به علت چاپ مقالات و اشعاری علیه حکومت پهلوی تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و نهایتا اخراج گردید.
ساواک طی سالهای 56 و 57 چندین بار با حضور نامبرده در مراسم تشریفات شاهنشاهی که با حضور شاه و فرح بود، موافقت کرد و به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی از طرف شاه به وی مدال پهلوی اعطاء شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نامبرده مجددا در روزنامه اطلاعات مشغول کار گردید ولی بدلیل اعتقادات انحرافی از آنجا پاکسازی شد و به نوشتن رُمان پرداخت و با شروع فعالیت نشریه دنیای سخن سردبیر آن شد.
5ـ علیرضا طبائی فرزند سید مهدی در سال 1323 ه.
ش در شیراز به دنیا آمد.
پدرش کارمند غلّه شیراز بود.
وی تحصیلات ابتدائی را در دبستان های فروغ الملک و شعله در سال 1336 به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به دبیرستان سلطانی رفت ولی در سال 1341 بدون اخذ دیپلم، درس را رها کرد تا این که در سال 1345 در امتحانات متفرقه شرکت کرد و دیپلم گرفت.
مشارالیه، قبل از رفتن به خدمت نظام وظیفه، تحت نظر پیرنیا که استاندار فارس بود، در سازمان رهبری جوانان به فعالیت پرداخت و سپس به سربازی رفت و پس از اتمام آن، به تهران آمد و با سمت نویسنده، تحت نظر ر.
اعتمادی در مؤسسه اطلاعات به فعالیت پرداخت و بعد از آن در وزارت اطلاعات شاغل گردید.
طبائی که در رادیو، به ترانه سرائی نیز مشغول بود، در روزنامه پیغام امروز و نشریات مؤسسه اطلاعات در رابطه با سرودن شعر و نوشتن داستان و نقد ادبی، فعالیت می کرد.
6ـ فریدون مشیری همدانی فرزند ابراهیم در سال 1305 ه ش به دنیا آمد.
در دبیرستان ادیب درس خواند و از دارالفنون دیپلم گرفت.
در سال 1324 با عنوان کارمند سیمکش و تعمیرات به استخدام پست و تلگراف درآمد و پس از چندی با عنوان تلگرافچی در شمیران به کار پرداخت.
مشیری که از نوادگان میرزا جوادخان مؤتمن الممالک ـ از شعرای دوره ناصری ـ و دارای قریحه شاعری بود، پس از یک دوره سه ماهه در پست و تلگراف، به دایره انتشارات اداره آمار و مطبوعات آن وزارتخانه راه یافت و در سال 1339 رئیس آن دایره گردید.
مشارالیه که با انتشار شعرهای خود در قالب کتاب های، تشنه طوفان، گناه دریا و...
به شهرت رسیده بود، و دانشکده خبرنگاری (خبرنویسی) اداره رادیو را نیز، طی کرده بود، در اداره کل اطلاعات وزارت پست و تلگراف به معاونت رسید و بعدها رئیس دفتر روابط عمومی شد.
در سال 1350 با شرکت وی در جشن شاهنشاهی و در سال 54 نیز با حضور وی در مراسم تشریفات موافقت گردید.

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 174

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.