صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ارباب مهر1 واقعاً اگر مفاد شعر بالا در باره دو نفر مصداق پیدا کند اولش شخص شخص[شخیص] ارباب مهر هستید

ارباب مهر1 واقعاً اگر مفاد شعر بالا در باره دو نفر مصداق پیدا کند اولش شخص شخص[شخیص] ارباب مهر هستید


متن سند:

ز بی مقداری خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی‌گردد از این بالانشینیها

ارباب مهر1 واقعاً اگر مفاد شعر بالا در باره دو نفر مصداق پیدا کند اولش شخص شخص[شخیص] ارباب مهر هستید. ارباب جان در روزنامه‌ها خواندم که ارباب عزیز و غاصب در روز بازدید از آن تشکیلات خصوصی، شکرخوری کرده بودند و اظهارات حضرتت اینطور درج شده بود که در گذشته افرادی در بازرسی کل می‌آمدند که بیکاره و از همه جا مانده بودند. ارباب جان به حق و حقیقت و انسانیت، یعنی همان حق و حقیقت و انسانیتی که در تو و عباس‌خان2 وجود خارجی ندارد قسم و به آن اندازه رو و پرمایگی و بی حیایی که در تو و اربابت سراغ دارم، سوگند یاد می‌کنم که آنچه ارباب عزیز گفته است قاسم کوری است و این نعره‌های جا و بی جای تو و اربابت، داستان آن شیر پیر ریقو[ی] از کار افتاده‌ای را به یاد من انداخت.
می‌گویند شیر پیری با این توصیف در گوشه‌ای خوابیده بود و به قول معروف ازش می‌رفت؛ با این ترتیب دائماً از عقب صادهائی[صداهائی]رها می‌کرد و گاهی که رمقی می‌گرفت و فرصتی می‌یافت، از ته دل نعره‌ای می‌کشید. از او پرسیدند تو که کاری ازت ساخته نیست، در این صورت اولاً بگو نعره کشیدنت چیست و در ثانی چرا خودت را نگه داری نمی‌کنی و دائما صدا رها می‌نمائی؟ او گفت ول دادن این صداهای پی در پی، از شدت ترس و از خود بی خود شدن است؛ ولی نعره ای[که]می‌کشم، می‌خواهم دیگران نفهمند که از کار افتاده‌ام و بدین لحاظ آنها را بترسانم.
حالا ارباب عزیز، اگر واقعاً نعره کشیدن تو و عباس‌خان در این قبیل مواقع از این لحاظ و از این قرار است که ما حرفی نداریم، آنچه دل تنگتان می‌خواهد بگوئید و اگر مقصود و منظور دیگر در بین است، بفرمائید تا ما هم بدانیم؛ در غیر این صورت بایستی ارباب آردی3 و عباس پیشه هنری بدانند کسانی در گذشته به بازرسی آمده و رفته‌اند که از نظر فضیلت اخلاقی و تحصیلات و پاکدامنی و شرافت ذاتی و شاهدوستی و وطن‌پرستی، تو و ارباب عباست، لیاقت نوکری ایشان را نداشته و ندارید.
ارباب جان، باز هم می‌گویم به مولا و پیر برحقم حضرت علی و به مولا و پیر قلابی به ناحقت شوقی افندی،4 قسم و به دین قدیمی و مذهب جدید و دین آینده‌ات سوگند می‌خورم که کس[کسی] به این هارت و پورتهای تو و اربابت گوش نمی‌کند، بی خود زحمت نکشید.
بیش از این زیاده، قربانت.
منشی مخصوصت را از طرف من و دوستان ببوس و این شعر را برایش بخوان:
گفتم سخنت، گفت شنیدن دارد
گفتم که لبت، گفت مکیدن دارد
گفتم که اگر جامه از تنت برگیرم
گفت[گفتا که] حکایتی است، دیدن دارد
به هر صورت، آن حکایت دیدنی را فراموش نکنی که اساس اصلاحات تو و اربابت در آن حدود است. خداحافظ ارباب تا هفته آینده.5
منشی باشی

توضیحات سند:

1. خطاب «ارباب مهر» در این اعلامیه به این دلیل است که پدر وی نیز مشهور به «ارباب مهربان» بوده است.
2. منظور امیرعباس هویدا می‌باشد.
3. اشاره به سابقه شغلی فرهنگ مهر در اداره غله و سیلو می‌باشد.
4. شوقی افندی فرزند دختری عباس افندی، موسوم به عبدالبهاء است که بنا بر وصیت وی، به جانشینی او منصوب شد. وی تحصیلکرده دانشگاه آمریکایی بیروت و دانشگاه آکسفورد بود. جانشینی شوقی افندی نیز، مانند موارد قبل، سبب مشاجرات و انشعابات دیگری در میان بهائیان شد. در واقع، عبدالبهاء نسبت به آنچه پدرش تعیین کرده بود، تجدید نظر کرد و برادرش، محمد علی افندی را که باید بعد از او به رهبری بهائیان می‌رسید، کنار گذاشت و سلسله ولایت امرالله را تأسیس نمود، که نخستین آن‌ها شوقی بود و پس از آن باید در نسل ذکور وی ادامه می‌یافت، که این روند بنا بر سیاستگذاری کسانی که این تشکیلات را به وجود آورده و به هدایت آن مشغول بودند، ادامه نیافت و در سال 1336ش که شوقی از دنیا رفت، رهبری تشکیلات از حالت فردی خارج و به مجموعه‌ای به نام «بیت العدل» سپرده شد.
5. این اعلامیه را بخش 326 اداره کل سوم ساواک طی شماره: 1684 /326- 19 /6 /43 به این شرح برای سلسله مراتب ارسال نموده است: «یک نسخه اعلامیه ماشین شده پیوست که به نظر می‌رسد از طرف دار و دسته دیگری در وزارت دارائی تنظیم شده باشد، روز گذشته به پست انداخته شده که عیناً جهت اطلاع به پیوست تقدیم می‌گردد.» امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک . ج 1. ص 102.

منبع:

کتاب دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک صفحه 42


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.