صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 7 اردیبهشت 1356


متن سند:

از : گزارش بازجویی مشخصات متهم : سیدمحمود فرزند سیدابوالحسن شهرت علایی طالقانی معروف به آیت الله طالقانی دارنده شناسنامه شماره 21576 صادره از ـــ متولد سال 1284 محل تولد تهران شغل امام جماعت میزان تحصیلات مجتهد متأهل و دارای ده فرزند تابعیت دولت شاهنشاهی ایران دین اسلام مذهب شیعه اثنی عشری ساکن تهران خیابان تنکابن کوچه خلعتبری شماره 12 تلفن 302037 سابقه متهم : یادشده از سال 2512 تا اردیبهشت سال 2520 فعالیتهایی را در جهت تحریک مردم به اغتشاش و بلوا داشته و در سال 2519 از مؤسسین و امضاءکنندگان شورای بیست نفری جبهه به اصطلاح ملی سابق بوده و در سال 2520 به اتفاق چند نفر از عناصر ناراحت و آشوبگر مبادرت به تشکیل جمعیتی تحت عنوان جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی که هدف و مرام آن ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و بوجود آوردن محیطی که عواملش بتوانند در لوای آن فعالیتهایی را علیه مصالح عالیه کشور و در جهت ترغیب مردم به آشوب و تشنج بپردازند نموده که در اثر همین رویه و فعالیتها در سال 2521 دستگیر و برابر قرار تأمین روز 4 /11 /2521 شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و سرانجام به 10 سال حبس مجرد محکوم گردیده و در سال 2526 مورد عفو ذات شاهانه قرار و پس از آزادی همچنان به رویه ناصواب خود ادامه داده و از مدتی قبل نیز اعمال خود را در این زمینه تشدید و با سوءاستفاده از موقعیت اجتماعی و روحانیت خود دائما بین مردم تحریکات و فعالیتهایی را بر ضدامنیت و مصالح ملی و عمومی مملکت دنبال و از مدتها قبل به منظور تحریک و اغوای مردم جهت شورش و دست زدن به اعمال خلاف مصالح مملکتی در موقعیتهای مناسب و در محافل مطالبی اظهار نموده که سرانجام برابر رأی مورخه 15 /9 /2530 کمیسیون امنیت اجتماعی به سه سال اقامت اجباری در زابل محکوم گردیده است مضافا این که به منظور جلوگیری از فعالیتهای حاد وی کرارا ممنوع المنبر گردیده است.
گردش کار به دنبال کشف یک گروه خرابکاری و برانداز معتقد به ایدئولوژی اسلامی بر مبنای سوسیالیسم تحت عنوان گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران در تهران و شهرستانها که اعضای آن اقداماتی به نفع گروه موصوف انجام می دادند و اکثر اعضای این گروه در سال 2530 دستگیر و عده ای موفق به فرار شدند که با آغاز زندگی مخفی به تلاشهای خرابکارانه و ترور شخصیتهای داخلی و خارجی پرداختند که با پیگیریهای لازم مأمورین جهت دستیابی به این عناصر و دستگیر اعضای به اصطلاح نظامی گروه موصوف و تحقیقات از آنان مشخص گردید نامبرده بالا یکی از افراد فعال و مرتبط می باشد که ضمن برقراری ارتباط با افراد فعال به اصطلاح کادر مرکزی گروههای موصوف اقداماتی در زمینه های مختلف به منظور پیشبرد مقاصد خرابکارانه نموده که با تهیه طرحهای مقتضی دستگیر و برابر قرار تأمین روز 3 /9 /2534 شعبه یک بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و ضمن رویت قرار صادره نسبت به آن اعتراضی ننموده است مضافا این که گزارش کلی گروه موصوف طی شماره 88 /3448 / ک ـ 3 /7 /2534 به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردیده است و در بازرسی از محل سکونت وی مدارک مضره ای کشف نگردیده است.
خلاصه اظهارات متهم : متهم فوق الذکر که در تحقیقات معموله شدیدا مقاومت و از بیان حقایق خودداری می نمود سرانجام در نتیجه مداومت بازجویی در تحقیقات معموله اظهار می دارد با تعیین مکتب شیعه زمان را درک به وظیفه ای که شرایط برای ما ایجاد می کرد اقدام به تشکیل گروهی به نام جمعیت نهضت آزادی که مرامنامه آن مورد تأیید اینجانب بود نمودیم (منظور متهم جمعیت به اصطلاح آزادی ایجادکننده شاخه ای خرابکاری و تروریستی در کشور که با استفاده از تعصبات مذهبی جوانان اغفال و به ورطه هلاکت کشانیده شده اند) زیرا در شرایط زمان فعلی که مکتب های فلسفی و سیاسی گوناگونی در همه کشورهای اسلامی و بخصوص در کشور ما پی در پی وارد می شود و اصول اعتقادی بخصوص جوانان ما را در معرض خطر و تهدید قرار داده یگانه وظیفه همه علمای اسلام مخصوصا علمای شیعه و همه اندیشمندان مجهز شدن در برابر این مکتبهای انحرافی بود به هر صورت (سال 2520) جمعیت مذکور کشف و من نیز بازداشت شدم و در زمانی که در زندان بسر می بردم مطلع شدم که افراد باقیمانده جمعیت نهضت آزادی جمعیتی تشکیل داده و با نام گروه مجاهدین شروع به فعالیت نمودند که همزمان با کشف این گروه مرا به بافت و زابل تبعید نمودند اعضای گروه مجاهدین (اعضای گروه مذکور که موفق به فرار شدند ضمن آغاز زندگی مخفی و مسلح شدن اقدامات خرابکاری و تروریستی را انجام داده اند) که استقلال داشته و روابطی با کشورهای خارجی و گروههای مارکسیست بین المللی دارند پس از چندی مجاهدین تغییر ایدئولوژی داده (منظور متهم تغییر ایدئولوژی گروه به اصطلاح مجاهدین از مبنای اسلامی به مشی مبارزه مسلحانه و پیروی از تز مارکسیست و لنینیستی می باشد) که مرامنامه آن مورد تأیید ما واقع نگردد زیرا مارکسیست سدی مقابل اصول توحید و خداشناسی و معاد بوده است متهم در دنباله اظهارات خود می افزاید دلیل این که جوانان به طرف مارکسیست سوق داده می شوند مسامحه دستگاه دولت بوده زیرا از ناحیه حکومت افرادی را که به مبانی اسلامی آشنایی داشته و از طرفی با جوانها نیز در تماس می باشند در جریان اقدامات خود محدویتهایی از جانب حکومت مشاهده می کند که از این عده می توان دکتر شریعتی.
مهندس بازرگان.
مطهری.
بهشتی1 نام ببرم که خود نیروهایی هستند لیکن جلوی قلم و زبان آنها گرفته شده است.
متهم پیرامون کمک به زندانیان ضدامنیتی چنین اظهار می داد.
وقتی سرپرست خانواده ای زندانی می شود و یا از بین رفته باشد در اثر فقر و بی توجهی بچه ها و خانواده او به فساد کشیده می شوند در این صورت به لحاظ جنبه های شرعی و اخلاقی و اجتماعی بر همه مسلمانان واجب است به آن خانواده کمک نمایند و چه به مورد است که از طرف دولت و اشخاصی خیر اقدامی شده باشد ولی به شخصه استحقاق کمک به خانواده زندانیان را تشخیص نمی دهد و موردی پیش نیامده که شخصا کمک نماید چون از خود مئونه هایی ندارد ولی ممکن است اشخاصی به نام وی پولهایی از مردم گرفته باشد و در این گونه موارد مصرف کرده باشند که هویت آنان برای وی مجهول می باشد.
متهم شیخ حسن لاهوتی اشکوری در تحقیقات معموله پیرامون کمک مالی یادشده بالا اظهار داشته تا آنجا که اطلاع وارد سیدمحمود علایی طالقانی فردی است مخالف دولت و ارتباطی با ایشان در سطح دستور بوده و مجموعا مبلغ پانزده هزار تومان از ایشان گرفته است بدین شرح یک بار برای ملاقاتش به منزل آمده بود و مبلغ دو هزار تومان و دو بار که به منزلش رفته بود هر دفعه پنج هزار تومان به وی داده و یک بار هم که در منزل شخصی به نام مولایی دعوت داشتند مبلغ سه هزار تومان در اختیارش گذاشت و گفت اگر خودت نیاز شخصی داری خرج کن و اگر نداری به خانواده مؤمن و مستمند کمک کن لذا ماهانه هفتصد و پنجاه تومان به خانواده تقدیسی (محکوم) و دویست و پنجاه تومان به خانواده سیدعلی موسوی گرمارودی (محکوم) و گاهگاهی به تقاضای مهدی بخارایی (محکوم) که در مسیرش قرار می گرفت حدود پنج الی شش هزار تومان به وی داده است.
خرابکار معدوم وحید افراخته درباره نامبرده بالا اظهار داشته قبل از مارکسیست شدن گروه مجاهدین کمک های زیادی به گروه مجاهدین در زمینه های گوناگون مثل امکانات مالی اطلاعاتی اخبار یا معرفی افراد مذهبی و بازاری و آخوند کرده است و پس از تشکیل گروه مجاهدین و آغاز مبارزه مسلحانه او همیشه مدافع این گروه و این مبارزه بوده است و قبل از شهریور سال 50 یعنی زمانی که جزو اعضای گروه کسی از موجودیت آن با اطلاع نبوده طالقانی با افرادی مثل حنیف نژاد2 احمد رضایی، میهن دوست، بهرام آرام ...
تماس داشته است و اصولاً طالقانی کمتر از هر آخوند دیگری ضدکمونیست است و به هر حال کمونیسم را بر رژیم حاکم ترجیح می دهد.
متهم سیدمحمود علایی طالقانی در مورد تماس و ارتباط خود با مهدی غیوران (محکوم به حبس ابد) و بهرام آرام3 (عضو مؤثر و مسئول گروه به اصطلاح مجاهدین خلق در برخورد با مأمورین به قتل رسیده است) اظهار می دارد : تا اواسط سال 52 که از تبعید برگشته سعی داشت که با هیچ فردی تماس نگیرد و به حال انزوا زندگی نماید و تا سال 1353 گاه در تهران و گاه در اطراف آن بوده و زمانی به منظور پرسش از مسائل دینی به وی مراجعه می شده و به جهت رفع مشکلات مسائل اسلامی به منازل افراد آشنا دعوت و پیرامون اصول عقاید بحث می کرده است.
و این وضع روشی بوده که برای وی پیش می آمد چون رفت وآمد به منزل وی بسیار محدود و اشخاص عادی هم به منزلش رفت وآمد نمی کردند و دیگر این که شخصی به نام غیوران که در دبیرستان رفاه کار می کرده و به جهات ایمان و تقوی که مورد اطمینان وی بوده و هیچ احتمالی نمی داده که ارتباط مشکوک و ضدامنیتی داشته باشد روزی در مجلس ختم مسجد حاج حسن (واقع در انتهای خیابان شاهپور) او را می بیند در این مسجد غیوران به وی پیشنهاد می نماید که چند جوانی هستند که می خواهند مسایل اسلامی را با وی در میان بگذارند و با اصرار زیاد وی را قانع کرد که به منزل آنان برود در حدود دو سال و نیم یا سه سال پیش با نشانی که داده بوده صبح زود ماشینی را به منزلش آوردند وی سوار منزلش آوردند وی سوار عقب ماشین می شود راننده خود را معرفی نموده و در خیابانهای مشرق تهران گردانده و به خانه ای رسانده که نشانی درستی از آن ندارد و به طبقه دوم آن هدایت می شود و به دو جوان که از هویت آنان بی اطلاع بوده برخورد می نماید که یکی از آنان مستقر و ثابت بوده و دیگری راننده اتومبیل که ثابت نبوده و دائم رفت و آمد می کرد و هر دو مسلح بودند وقتی وضع را غیرعادی می بیند نگران می شود و به منظور از آوردن وی در آن محل از فرد مسلحی (مقتول بهرام آرام) که مستقر بوده پرسش و سپس پیرامون مسایل سیاسی و اجتماعی اسلام که با مارکسیسم مباینت دارد از وی سؤال می نماید که جزئیات آن به خاطرش نمی باشد که پس از چند ساعت بحث وی را سوار ماشین کرده و پس از گرداندن در کوچه ها و خیابانها به سر کوچه منزلش پیاده می کند متهم افزوده چون وضع غیرعادی و تهدیدآمیز بوده و از طرفی از نشانی کامل و هویت واقعی آنان اطلاعی نداشته از انعکاس جریان امر به مقامات انتظامی خودداری نموده است.
اظهارات دیگر متهمین در مورد فعالیتهای ضدامنیتی متهم : اظهارات رحمن (وحید) افراخته.
4 سیدمحمد خوئینیها معروف به موسوی.
5 حسن لاهوتی اشکوری و محسن سید خاموشی6 در اوراق شماره 5 الی 17 پرونده اتهامی متهم به پیوست می باشد.
نظریه : با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده و اعتراف صریح متهم و دیگر افراد به استحضار می رساند عضویت متهم فوق الذکر در گروهی که رویه آن ضدیت با حکومت مشروطه سلطنتی و فعالیتش به نفع گروه اشتراکی است محرز و مسلم بوده با عرض این که یادشده فردی است فوق العاده متعصب که از موقعیت روحانیت و همچنین عنایات شاهانه نسبت به طبقه روحانیت سوءاستفاده و از این طریق درصدد گسترش فعالیتهای ضدامنیتی و گرایش افراد ساده به فعالیتهای خرابکاری و براندازی بوده و از گذشته خود و دیگران هیچگونه ابراز ندامت و تنبه ننموده و امکان فعالیت حادتر از ناحیه مشارالیه متصور می باشد مضافا اینکه از بدو بازداشت نیز اطلاعات خود را به طور کامل و صادقانه در اختیار قرار نداده و سبب متواری شدن افراد تروریست و گسترش فعالیتهای خرابکارانه شده است و با توجه به گزارش کلی گروه موصوف میزان فعالیت وی درجه یک می باشد اینک که پرونده امر تکمیل گردیده در صورت تصویب جهت اقدام قانونی به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردد.
وظیفه خواه

توضیحات سند:

1ـ شهید آیت الله دکتر سیّدمحمّد بهشتی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1377.
2ـ محمد حنیف نژاد، در سال 1317 در تبریز، در خانواده ای فقیر و مستضعف متولّد شد.
از اعضای جوان کمیته دانشجوئی نهضت آزادی ایران بود که در نهضت، مسئولیت تشکیلات شهرستانها، به او محول شده بود.
وی، در دانشگاه کشاورزی کرج، در رشته مهندسی ماشین آلات کشاورزی تحصیل می کرد و مسئول انجمن اسلامی دانشکده بود و با دوستان خود، نظیر سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان با وجود عضویت در بخش دانشجوئی جبهه ملّی و بعد نهضت آزادی، از روند و رویه محتاطانه نهضت کناره گرفت و در سال 1344، سازمان مجاهدین خلق ایران را ـ که یک گروه مخفی بود ـ بنیان نهادند.
محمّد حنیف نژاد، همراه با سران نهضت آزادی، در سال 1341 دستگیر شد و به زندان افتاد.
وی، چون رفتار رژیم را با بزرگان نهضت، مانند آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان می دید که به ده سال محکوم شده بودند، با الهام ازصحبتهائی که مهندس بازرگان، در زندان با او کرد، مبنی بر آنکه جوانها باید کاری بکنند، تصمیم به اقدام فوق گرفت.
حنیف نژاد، به مدّت 7 ماه در زندان بود.
پس از آزادی از زندان، برای آموختن مسائل نظامی، به سربازی رفت.
پس از پایان خدمت سربازی ـ که بعد از فاجعه پانزدهم خرداد بود ـ با مشاهده اوضاع سیاسی جامعه، کار سیاسی نظیر مبارزه پارلمانی و .
.
را مناسب ندید.
لذا با همکاری دوستان دوران دانشجوئی خود، به کار مسلحانه روی آورد.
یکی از اشکالات مهم کار محمد حنیف نژاد (بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق) ـ که سرانجام به انحراف عقیدتی آن انجامید ـ این بود که در هنگام تاسیس سازمان (سال 1344) ـ که دو سال از آغاز نهضت حضرت امام خمینی می گذشت و رهبری حضرت امام در امر مبارزه با شاه ـ بر همگان آشکار شده بود ـ کمترین رابطه مشورتی با رهبری نهضت به عمل نیاورد؛ و بویژه در زمینه آموزش مسائل عقیدتی، اعضای سازمان، خود را کاملاً از روحانیت مبارز خط امام، بی نیاز می دیدند.
این جدائی از رهبری امام و روحانیت، چندین سال بعد، اثرات تلخ و زیانبار خود را نشان داد که نمونه آن را، در دفاعیات علی میهن دوست، یکی از اعضای اوّلیه سازمان ـ که مارکسیزم را علم مبارزه و اسلام را، ایدئولوژی خود معرفی می کرد ـ می توان دید.
محمّد حنیف نژاد ـ هنگامی که ساواک، تشکیلات سازمان را کشف کرد ـ در چهارم خرداد ماه سال 1351، به همراه کادر مرکزی سازمان ـ که خود رهبر و بنیانگذار آن بود ـ نظیر رسول مشکین فام، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان و عسگرزاده، دستگیر و به اعدام محکوم گردید.
3ـ بهرام آرام، از اعضای سازمان مجاهدین خلق ـ که در روند تغییر ایدئولوژی، در کنار تقی شهرام و وحید افراخته از مؤثرترینها بود ـ در بیست وپنجم آبان 1355، در میدان مخبرالدوله سرگرم سوار شدن اتومبیل بود که دو اکیپ کمیته مشترک، به تعقیب وی پرداختند.
وی، به هنگام پیاده شدن، متوجه خطر شد و با تیراندازی، به جنگ و گریز پرداخت.
ولی پس از یک ساعت درگیری، سرانجام با نارنجک خودکشی کرد و از وی، اسناد و یادداشتهای زیادی، به دست پلیس افتاد.
4ـ وحید افراخته، از کادرهای درجه یکم سازمان مجاهدین خلق و از فعالان نظامی بود.
وی، به مارکسیسم گرائید.
در سال 1354، دستگیر شد و با ساواک همکاری نمود.
اما در چهارم بهمن 1354 اعدام شد.
5ـ حجت الاسلام والمسلمین سیّدمحمّد موسوی خوئینی، در سال 1320 در قزوین متولّد شد.
تحصیلات ابتدائی اش را در زادگاه خود به پایان رسانید.
مدّت شش سال، علوم دینی را در زادگاهش خود فرا گرفت.
در سال 1340 به قم عزیمت کرد و محضر حضرات آیات محقق داماد، اراکی، ...
را درک نمود.
در سال 1342، در زمینه برگزاری جشن آزادی حضرت امام، دستگیر و زندانی شد.
در سال 1354، مخفیانه به نجف اشرف عزیمت نمود و پس از یک سال به ایران بازگشت.
بعدها سفر دیگری، به صورت پنهانی به عراق کرد.
در بصره، دستگیر و به نجف اعزام گشت و پس از 20 روز، از زندان آزاد گردید ولی دولت عراق، وی را اخراج نمود.
بار دیگر به قم بازگشت و به تحصیل ادامه داد.
در سال 1351، به تهران مهاجرت کرد و در مسجد «جوستون» (مهدیه نیاوران»، به اقامه جماعت و تفسیر قرآن پرداخت.
جذب جوانان و طرح مسائل روز، باعث مرکزیت پیدا کردن مسجد شد.
در سال 1355، دستگیر و مسجد، عملاً تعطیل گردید.
در جریان محاکمه،به 15 سال زندان محکوم و در سال 1356، آزاد گردید و بار دیگر تفسیر قرآن را پی گرفت و فعالیّتش را گسترش داد.
در سال 1357، مسجد، تعطیل و ایشان دستگیر شد.
با گسترش جو انقلابی و اوج گیری مبارزات امت اسلامی، ایشان، آزاد شد و به صورت پنهانی، جلساتی با دانشجویان برقرار کرد.
در آبانماه 1357، سفری به پاریس نمود و خدمت امام رسید.
پس از بازگشت به ایران، درس تفسیر خود را ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب، به نمایندگی حضرت امام خمینی در رادیو و تلویزیون منصوب گشت.
در جریان تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، به عنوان نمایندگی از امام، سرپرستی و رهبری دانشجویان را عهده دار گردید.
در انتخابات اوّلین دوره مجلس شورای اسلامی، وارد مجلس شد.
به عنوان امیرالحاج، سرپرستی حاجیان ایرانی را در عربستان، و در دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را عهده دار بود.
سپس به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام، انتخاب شد.
6ـ محسن خاموشی، از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق و در جریان ترورها، بویژه ترور شهید شریف واقفی بود.
وی، به اتفاق وحید افراخته، در سال 1354 دستگیر شد و با پلیس همکاری نمود.
محسن، در چهارم بهمن 1354 اعدام شد.

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 553






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.