تاریخ سند: 4 تیر 1342
گزارش
متن سند:
[تاریخ:] 4 /4 /1342
گزارش
محترماً ساعت 17 روز 3 /4 /42 آقای انزابی واعظ در مسجد قلعه بیگی بالای منبر رفته اظهار داشت: «مردم! خداوند متعال، جهنم و بهشت را طوری درست نموده، اشخاصی که در بهشت خواهند بود با چشم مشاهده می نمایند، آنان را که در جهنم میسوزند. [و] به آنها فرح میبخشد. ولی آنهایی که در جهنم هستند و مؤمنین را در بهشت خواهند دید، دلشان به درد خواهد آمد. چنانکه این هیئت حاکمه بی دین، در این دوران دل مؤمنین را به درد آورد. قسم به خدا اگر قدرت شما 100برابر از قدرت فعلی [بیشتر] باشد، آن جسارت را در شما نمی بینم که مویی از سر مراجع تقلید کم کنید. در خاتمه می بینید خودتان محو [شده] و از بین رفته اید. این علما و روحانیون به شماها چکار کرده اند؟ در زمان پیشه وری،1 این واعظین بودند که آنها را عقب راندند، اینها کمونیست نیستند. در زمان [زمانی که] آیتاله اصفهانی دار فانی را وداع گفت، کنسول شوروی، پیشه وری را خواست و به وی اظهار داشت که پس شما می گفتید همه از دین اسلام برگشته اند، پس چطور شده که یک سید پیرمرد فوت نموده [و] اهالی قم، تهران و سایر شهرستانها لاإله الا الله می گویند.» بعداً علاوه نمود که این بی دینها مدیر دبیرستان ایراندخت را به کاخ استانداری آوردند. آن لامذهب بی دین [به]مردم، به تمام مجتهدین ما فحش و ناسزا گفتهاست.» در اینجا مردم مسجد چنان به هیجان آمدند که از گریه کردن دست بردار نشدند. که بعد آقای انزابی به مردم مسجد گفت: «شما را به خدا قسم! از آن زن دست بردار نباشید و او را کاملاً بشناسید» مراتب جهت استحضار عروض [می] شود.
رونوشت برابر اصل است.
توضیحات سند:
1. سید جعفر پیشهوری: در سال 1272 ﻫ ش در روستاى زاویه خلخال به دنیا آمد. در سال 1284 به همراه پدر و مادر به باکو رفت و در آن جا به تحصیل و کار پرداخت. در حوالى انقلاب روسیه در سال 1296 جلب افکار کمونیستی شد. وى در سال 1297 در 25 سالگى، عضو کمیته مرکزى حزب عدالت و عضو بوروى خارجى 5 نفره آن شد. در سالهاى 1299-1298 سردبیرى روزنامه حرّیت را به عهده داشت. در اردیبهشت 1299 ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهاى سفید وارد خاک ایران شد و به همراه آن تعدادى از رهبران حزب عدالت، از جمله پیشهورى، وارد گیلان شدند. در 30 خرداد 1299 در بندر انزلى اولین کنگره حزب کمونیست ایران برگزار شد که در آن پیشهورى عضو کمیته مرکزى و یکى از چهار رهبر اصلى حزب انتخاب شد و در کنار حیدر عمواوغلى (تاریوردیف)، سلطانزاده (آواتیس میکائیلیان) و کامران به انتشار روزنامه کامونیست ارگان حزب، در رشت پرداخت. او در مرداد 1299 در دولت «کودتاى سرخ» احساناللّه خان دوستدار، سمت کمیساریاى کشور را به عهده گرفت. در پى شکست نهضت جنگل مدتى به باکو رفت و مدیریت روزنامه اکینجى را به دست گرفت و سپس به عنوان دبیر مسئول تشکیلات تهران به ایران آمد. در این دوران، او سرمقالههاى روزنامه حقیقت به مدیریت «سیدمحمد دهگان» را مىنوشت. پیشهورى در سال 1304 رابط حزب کمونیست ایران و کمینترن بود. در سال 1306 در کنگره دوم حزب کمونیست ایران، معروف به کنگره ارومیه که در شهر رستوف در نزدیکى مسکو برگزار شد، مجددا دبیر کمیته مرکزى و مسئول تشکیلاتى حزب در تهران شد. و در 6 دى ماه 1306 توسط شهربانى دستگیر شد و در تمام دوران زندان منکر عضویت در حزب کمونیست بود. در اسفند 1318 در دادگاه جنایى به جرم عضویت و تبلیغ فرقه اشتراکى، به 10 سال زندان محکوم شد. در دوران زندان میان پیشهورى و سایر زندانیان کمونیست، به ویژه اردشیر آوانسیان، اختلاف شدیدى وجود داشت که یکى از علل آن شاید اصرار پیشهورى در کتمان سمت حزبى و سوابق خود بوده است. پس از آزادى در سال 1319 به کاشان تبعید شد و در مهرماه 1320 در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندرى اولین مرامنامه حزب را نوشت، ولى به علت اختلاف با اردشیر آوانسیان به زودى کناره گرفت. در خرداد سال 1322 انتشار روزنامه آژیر را در تهران آغاز کرد. وى در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب شد، ولى در 23 تیر سال 1323 اعتبارنامه او رد شد. در کنگره اول حزب توده (10 مرداد 1323) به عنوان نماینده سازمان حزبى آذربایجان حضور یافت، ولى در این جا نیز اعتبارنامه او رد شد. در مرداد 1324 روزنامه آژیر توقیف شد و پیشهورى به آذربایجان رفت و در شهریور 1324 فرقه دمکرات آذربایجان را بنیان گذارد و در 21 آذر 1324 حکومت خودمختار فرقه را ایجاد کرد. پیشهورى در پى شکست فرقه در 21 آذر 1325 به باکو رفت و سرانجام در 20 تیر ماه 1326 در یک سانحه اتومبیل به قتل رسید. قتل پیشهورى را به میرجعفر باقروف ـ دیکتاتور آذربایجان شوروى ـ نسبت مىدهند و عامل آن را غلامیحیى دانشیان مىدانند و در سالهاى اخیر این مطلب در جمهورى آذربایجان شیوع کامل یافته است. با آغاز گلاسنوست گورباچف، این مطلب را اولین بار «على توده» در یکى از مطبوعات شوروى (ادبیات و اینجه صنعت) ارگان اتحادیه نویسندگان آذربایجان شوروى اعلام داشت. علت این امر اختلاف پیشهورى با باقروف و میرزا ابراهیموف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروى ذکر مىشود. به گفته یک شاهد عینى (نصرتاللّه جهانشاهلو) پیشهورى علت شکست فرقه را افراط در جدایى از احزاب سیاسى ایران مىدانسته است و باقروف، به عکس، علت را در این مىدانسته که «به یک باره از دولت و مردم ایران نبریدید و به ما نپیوستید». اسناد ساواک نیز مرگ پیشهورى را به علت پشیمانى وى از همکارى با شوروى و تلاش او براى تشکیل دوباره و بازگرداندن ایرانیان مقیم شوروى به ایران و نیز تألیف کتابى با عنوان «چگونه اشتباه کردم» دانستهاند. برخى از اعضاى قدیمى حزب توده مرگ او را کاملاً تصادفى و بدون برنامهریزى پیشین از سوى مقامات شوروى مىدانند. به هر روى داستان زندگى و مرگ پیشهورى بدون دسترسى به اسناد دولتى شوروى سابق مانند دفترى بىآغاز و انجام در هالهاى از ابهام باقى خواهد ماند. همسر پیشهورى معصومه رحمانى نام داشت و از او یک پسر، به نام داریوش به جاى مانده است.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 56