تاریخ سند: 16 شهریور 1354
منظور: عرض وضعیت افراد دستگیرشده در مشهد
متن سند:
[تاریخ:16 /6 /1354]
گزارش
منظور: عرض وضعیت افراد دستگیرشده در مشهد.
الف) مشخصات متهمین:
1. حسن ظریف جلالی رودخانگی فرزند محمدطاهر شناسنامه 880 مشهد متولد 1324 شغل شاگرد قالیفروش رضا حدادیان، مجرد، ساکن مشهد خیابان ششم بهمن پل انجیر خیابان سام پلاک 1 فاقد سابقه.
2. جواد خجسته باقرزاده فرزند اسماعیل شناسنامه 783 مشهد متولد 1324 شغل واسطه قالی در بازار مشهد ساکن مشهد خیابان نادری کوچه گلشن جنب منزل حاجی عصاران، مجرد، فاقد سابقه.
3. هادی کاملان نجار فرزند محمدعلی شناسنامه 1786 مشهد متولد 1332 شغل میخفروش در خیابان خسروی ساکن مشهد خیابان طبرسی کوچه جوادیه پلاک 58، مجرد، سابقه، شش ماه محکومیت.
4. محمدعلی صبوری فرزند صفرعلی شناسنامه 1067 مشهد متولد 1323 شغل قالیباف ساکن مشهد آخر خیابان عامل کوی خلق آبادی پشت مصالح فروشی جواد منزل شخصی، متأهل دارای سه فرزند، فاقد سابقه.
5. علی خلخالی شاندیز فرزند باباالله شناسنامه 713 مشهد متولد 1321 شغل شیشهبر ساکن خیابان ضد میلان هشت پلاک 40 متأهل، دارای سه فرزند، فاقد سابقه.
6. ابوالقاسم نصراللهی نسب فرزند عباس شناسنامه متولد شغل دانشجوی سال اول دانشسرای راهنمایی تحصیلی کرمان، ساکن کرمان.
7. محمود اعمی فرزند عیسی شناسنامه 2 موالید صادره از استرآباد قوچان متولد 1331 شغل آموزگار دبستان روستای تیتکانلو از توابع قوچان خیابان سنایی جنب مدرسه راهنمایی تحصیلی خیام منزل اعمی، مجرد، فاقد پیشینه.
8. ابوالفضل رستگار مطلق فرزند سیدعلی شناسنامه 110 قوچان متولد 1330 شغل دانشجوی دانشسرای راهنمایی تحصیلی مشهد ساکن قوچان خیابان دارا پلاک 166 و مشهد خیابان شاهرخ خیابان کاشف پلاک 28 مجرد، فاقد سابقه.
9. حسین رافتی فرزند ابوالفضل شناسنامه 188 موالید متولد 1336 شغل محصل سال ششم دبیرستان تربیت قوچان.
10. حیدرعلی الهی فرزند عبدالحسین شناسنامه 54 درگز متولد 1334 شغل محصل سال ششم دبیرستان جوینی قوچان.
11. سیدعلی باقرزاده ثانی خسرویه فرزند ایوب شناسنامه 26782 قوچان متولد 1334 شغل دیپلمه بیکار.
12. سیدمصطفی رضوی حیدری فرزند سیدمحمد شناسنامه 18 طبس متولد 1331 شغل طلبه مدرسه نواب ساکن مشهد خیابان عشرت آباد.
ب) سابقه:
حسن ظریف جلالی و جواد خجسته باقرزاده به همراه دویست و پنجاه برگ اعلامیه مضره حین پخش دستگیر و جهت انجام تحقیقات لازم به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام، به دنبال آن آقای سعید میرفخرایی نماینده کمیته جهت همکاری با بخش یک این ساواک و ادامه تحقیقات و برچیدن سایر اعضاء گروه به مشهد اعزام و با در دست داشتن آدرس افرادی که حسن ظریف جلالی آنها را عضو گروه خود معرفی نموده و با اجرای طرحهای دستگیری و ضربت و بازرسی مبادرت به بازداشت افراد گردید.
ج) مدارک به دست آمده:
به هنگام دستگیری مشخص گردید که خانه امن نامبردگان تخلیه و کلیه مدارک آن خارج گردیده. علی صبوری اعتراف نمود که مدارک خانه امن را در محلی واقع در زیرزمین منزلش و زیر حوض سیمانی در اطاقکی جاسازی نموده. لذا از محل مورد بحث که به طور طبیعی در زیرزمین جاسازی شده بود بازرسی معمول، یک دستگاه ماشین پلیکپی، دو دستگاه ماشین تحریر و تعدادی مرکب استنسیل، یک قبضه اسلحه کمری براونیک کالیبر 65 /7 با دو عدد خشاب و هشتاد تیر فشنگ، سه قبضه کارد سنگری، 40 جلد حکومت اسلامی، حدود 4000 برگ کاغذ پلیکپی سفید، یک عدد کولهپشتی و تعدادی کتب مضره سیاسی. ضمناً در ادامه تحقیقات انجام شده اعتراف نمود که در خانه پدرش واقع در شاندیز سه قبضه اسلحه دیگر وجود دارد. لذا گروه ضربت به محل مذکور اعزام و سلاح مورد بحث را کشف و ضبط گردید. از ساک هادی کاملان که آن را در منزل فردی نگهداری کرده بود، مقدار زیادی نشریات مجاهدین بهاصطلاح خلق و کاغذ مومی به دست آمده است.
خلاصه اعترافات متهمین: علی صبوری اظهار میدارد که من از سالها قبل مقلد خمینی شدم و در این فکر بودم که در حال حاضر وظیفه من چیست و چکار باید بکنم و چه مسئولیتی را به عهده دارم تا اینکه در بهار سال 52 با مصطفی رضوی حیدری در شاندیز آشنا و چندین مرتبه در مدرسه نواب نزد رضوی رفتوآمد نموده و مذاکراتی پیرامون اینکه چطور باید مردم را آگاه کرد تا آیتالله خمینی پیروز گردد و سیستم حکومت اسلامی جایگزین رژیم فعلی گردد، نمودیم. سرانجام به این نتیجه رسیدیم که برای آگاهی مردم بهتر است یک دستگاه ماشین پلیکپی خریداری کنیم. لذا حیدری ماشینی را خرید و به شاندیز آورد. چند روز بعد حیدری مقداری کاغذ و مرکب با خود به همراه آورده و چند صفحه از سوره توبه را نیز روی مومی نوشته شده بود، با ماشین پلیکپی تکثیر و آنها را با خود برداشته و به مشهد آورد. متعاقب آن یک دستگاه ماشین تحریر خریداری و اعلامیه دیگری با وی زدیم و بعد از آن حیدری داماد شد و ارتباط من با وی قطع گردید. در مشهد به جلسه آقای خامنهای رفتم و در آنجا با هادی کاملان آشنا و بعد از مدتی که از افکار و روحیات همدیگر مطلع شدیم قرار شد ماشین را به مشهد آورده و در خانه کاملان قرار دهیم. کم کم من از شاندیز به مشهد آمده و در خانه کاملان با خانوادهام مستقر گردیدم. بعد از مدتی در فاصله 150 متری خانه کاملان حیاطی خریداری و قبل از انتقال به منزل به اتفاق کاملان [و] جلالی در زیرزمین منزل یک جاسازی درست کردیم. صبوری اضافه میکند که وسیله کاملان با حسن ظریف جلالی آشنا و سه نفری شروع به تهیه و تکثیر اعلامیههای متعدد و متنوع نمودیم. مینوت اعلامیهها را جلالی تهیه میکرد و ما در تکثیر با وی همکاری میکردیم. چون نفرات ما برای پخش
اعلامیه به اندازه کافی نبود اعلامیهها را به آقایان ظهوریان، خلخالی، محمدتقی مشهدی (به تهران اعزام گردیده) [و] خجسته جهت توزیع دادیم. به طور کلی خود ما دوبار بیشتر اعلامیه پخش نکردیم بلکه اعلامیهها را وسیله ایادی و سمپاتهای خود توزیع میکردیم. حسن ظریف جلالی فردی را به نام سعید سعیدی (ابوالقاسم نصراللهی نسب) به ما معرفی و گفت وی از قبل فعالیتهایی داشته، بد نیست بیاید اینجا (خانه امن) و با شما کار عملی کند. سعید پیشنهاد کرد یک ماشین تحریر را در جایی سراغ دارد که میتواند آن را مصادره کند. لذا بعد از مدتی گفت ماشین تحریر کانون بحث و انتقاد دینی مشهد را وسیله پسر سیدحسن ابطحی دزدیده و آن را به خانه آورد. هدف ما از خریدن اسلحه این بود که در موقع توزیع اعلامیه مسلح بوده باشیم تا در صورت اتفاق بتوانیم با پلیس مقابله کنیم. جلالی اولین مرتبه همزمان با اوایل تشکیل حزب رستاخیز اسلحه تهیه نمود. در همان زمان نوغانی مرتب سخنرانی میکرد، به همین جهت تصمیم گرفتیم او را شناسایی و ترور کنیم. بعد از تهیه مقدمات کار برای ترور او رفتیم لکن در محل کار پشیمان شدم و گفتم اسلحه به اندازه کافی نداریم و صرفنظر کردیم. صبوری اضافه میکند یک قبضه اسلحه من از حمزه دینوی ساکن شاندیز خریداری کردم و یک قبضه اسلحه زرد رنگ دیگر مربوط به علیرضا اکبری میباشد که هماکنون در زندان است. از طرفی دانشکده الهیات را جهت مصادره ماشین و غیره وسیله مددی و عبدالله کرمانشاهی (عبدالله سیاهبانی) شناسایی گردیده است. در مورد ارتباط با مرتضی (حاج ابراهیم داور) جلالی به ما گفت که من با یک نفر از افراد سازمان مجاهدین بهاصطلاح خلق در تماس هستم و بهتر است شما هم او را دیده و با هم مذاکراتی که پیرامون وظیفه و اهدافمان بکنیم، جمعاً با مرتضی ما چهار الی پنج جلسه نشست داشتیم و مرتضی مطالبی درمورد تاریخچه سازمان مجاهدین بازگو و اظهار داشت ما ابتدا زیربنای اسلامی داشتیم لکن اکنون معتقد شدیم که قوانین اسلامی نمیتواند نیاز ما را برطرف سازد، بنابراین به کمونیزم روی آوردهایم. من و دوستانم سرانجام به هدف و خطمشی مرتضی مخالفت نمودیم، لکن حسن ظریف جلالی با نامبرده تماس و
چندبار اعلامیه سازمان مجاهدین بهاصطلاح خلق را از مشارالیه اخذ و تکثیر و توزیع کردیم. حتی یک بار مرتضی اسلحه در اختیار جلالی گذارده بود که در موقع پخش چنانچه با پلیس درگیر شد بتواند از خود دفاع کند. اعلامیه انفجار انجمن ایران و امریکا را ما تکثیر کردیم و اعلامیه مستشاران امریکایی را هم ما توزیع نمودیم. پس از عدم موافقت ما با خطمشی مجاهدین، جلالی همچنان با مرتضی ارتباط خود را حفظ کرده بود. حتی یک بار به اتفاق مرتضی جهت تمرین تیراندازی رفتیم و مرتضی دو قبضه اسلحه و نارنجک در اختیار داشت که یکی از آنها توپی (رولور و دیگر را نامش نمیدانم). افراد دستگیرشده در قوچان نیز اعتراف دارند که توسط حسن ظریف جلالی به فعالیت کشانده شدیم. وی از خط مشی سازمان مجاهدین خلق با ما صحبت و میگفت من با مجاهدین ارتباط دارم و دفاعیات مجاهدین را جهت مطالعه به ما داده و ما هم یک قبضه اسلحه از یک نفر قاچاقفروش در جری از توابع قوچان به مبلغ 7500 ریال تهیه و به وی تحویل دادیم. محمود اعمی اضافه میکند که جلالی به اتفاق سه نفر دیگر وسیله فولکس واگن به اخلمد آمده بودند که سه نفر دوستانش هیچکدام از افراد دستگیر شده اخیر نمیباشند. ضمناً کلیه متهمین دستگیرشده در مشهد در تحقیقات معموله به فعالیتهای ضدامنیتی معترف و مطالب فوق را مورد تأیید قرار دادهاند که مشروح اظهارات هریک از آنها به موقع تهیه و تقدیم خواهد شد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 08 صفحه 394