صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: حزب سوسیالیست ملی ایران

تاریخ سند: 7 اردیبهشت 1341


موضوع: حزب سوسیالیست ملی ایران


متن سند:

شماره: 2717 / س ت تاریخ:7 /2 /1341
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: حزب سوسیالیست ملی ایران

اخیراً آقایان منوچهر تسلیم‌‌[تسلیمی1] (عضو سابق حزب منحله توده) و رضا شایگان2 عضو کانون مترقی تقاضای تشکیل حزبی به نام حزب سوسیالیست ملی ایران نموده‌اند و طبق اطلاع واصله چند روز قبل برگ تقاضای نامبردگان با نظر موافق وزیر کشور توسط محمدی نام، عضور وزارت کشور به حضور آقای نخست‌وزیر فرستاده شده و آقای رجا3 مأمور بررسی در مورد فوق شده‌اند. نامبردگان تاکنون افراد مشروحه زیر را جهت تشکیل حزب دعوت به همکاری نموده‌اند. آقایان مهندس ابراهیم صدری مقاطعه‌کار. دکتر عابدی4 استاد دانشگاه. دکتر امیرحسین آریان‌پور5. دکتر هوشنگ منتصری6. دکتر احسان نراقی. دکتر حسین توکلی. جزنی،7 کارمند سازمان برنامه. مهندس هوشنگ فاضل، سیمان تهران. مهندس زنجانی، سازمان برنامه . مهندس زاوش، بیمه‌های ‌اجتماعی. مهندس مکی‌نژاد. دکتر شاه‌حسنی. حکمی .8 جلال آل‌احمد.
ضمناً محلی که برای حزب تاکنون در نظر گرفته شده واقع است در خیابان امیرکبیر. کوچه اشراقی. شماره 32 و اجاره ماهیانه منزل فوق 2500 ریال است.
گیرندگان. اداره کل سوم
9522. دقت شود

توضیحات سند:

1. منوچهر تسلیمی: فرزند علی، در سال 1302ش در قزوین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و قسمتى از متوسطه را در قزوین و دوره‌ى دوم متوسطه را در مدرسه‌ى فیروزبهرام تهران طى کرد. پس از اخذ دیپلم، به اروپا رفت و در پایس و لندن ادامه تحصیل داد.
پس از بازگشت به ایران، دانشیار دانشکده‌ى ادبیات و علوم انسانى شد و پس از جدا شدن دانشسراى عالى از دانشکده‌ ادبیات، به ریاست دانشسراى عالى منصوب گردید. در 1346ش به معاونت وزارت اطلاعات رسید و پس از چند سالى که در این سمت بود، به ریاست دانشگاه تبریز منصوب شد. منوچهر تسلیمى پس از سه سال خدمت در دانشگاه تبریز، به تهران بازگشت و رئیس سازمان گسترش و نوسازى صنایع ایران شد و پس از آن، به وزارت بازرگانى منصوب گردید.
با برکناری امیرعباس هویدا، منوچهر تسلیمی نیز که در ارتباط با بیگانگان، دارای مفاسد اقتصادی فراوانی بود، از کابینه کنار گذاشته شد و در جریان خیمه‌شب‌بازی دستگیری تعدادی از دولتمردان شاهنشاهی در راستای فریب مردم، مشارالیه نیز در 15 آبان 1357 دستگیر و زندانی! شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، از زندان گریخت و سپس به خارج از کشور گریخت.
منوچهر تسلیمی که از اعضای تشکیلات بهائیت نیز بود و به آقای ارتباطات شهرت داشت، از اعضای تشکیلات فراماسونری بین‌المللی بود و دبیری لژ مولوی و معاونت لژ ابن سینا را نیز به عهده داشت و در لژهای دیگری چون: شمس و... نیز فعالیت می‌نمود.
مشارالیه در ارزیابی‌های ‌سفارت آمریکا‌‌ در ایران، به شرح زیر معرفی شده است:
الف. منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی، در 23 ژوئیه 1923 در تهران متولد شد. فوق لیسانس مهندسی مکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1946؛ تحصیل در انستیتو تکنولوژی در سال 1946، بدون اخذ مدرک؛ فوق لیسانس در تاریخ فلسفه علوم در 1952 از دانشگاه لندن؛ دکترا در تاریخ و فلسفه علوم در 1945 از لندن. خدمت خود را به عنوان مشاور مدیر آموزش در برنامه اصل چهار (ترومن - م) در رشت آغاز نمود، سپس مشاغل مختلف اداری آموزشی و دانشگاهی را به عهده داشت. او معاون وزیر در امور تحصیلات حرفه‌ای (هنرستانی) در وزارت آموزش و پرورش، مشاور وزیر در امور اقتصادی و سپس معاون وزیر اطلاعات، قبل از انتصاب به ریاست دانشگاه تبریز در اواخر دهه 1960 شد. در ژوئن 1972، او مدیرعامل (رئیس) سازمان گسترش و نوسازی صنایع گردید.
تسلیمی به آرامی صحبت می‌کند، از شوخی و مزاح بدش می‌آید و مورد احترام بسیاری از ایرانیان می باشد. او رابط مهم و مفید سفارت بخصوص در مورد فعالیت‌های کمیسیون مشترک ایران و آمریکا بوده است. تسلیمی طی دوران کوتاهی که به عنوان مشاور در مؤسسه استانداردهای صنعتی در وزارت دارایی، همکار نزدیک هوشنگ انصاری بود، در بین معاونین وی، به عنوان مدیری لایق شناخته شد. در 1949 و در زمان دانشجویی، برای مدت کوتاهی به حزب توده (کمونیست) پیوست. او سال های متمادی توسط دولت ایران کاملاً تایید شده است. انتظار می‌رود که در سمت وزیر، او کاری درجه یک ارائه نماید. تنها مورد احتیاط در این جریان، کمبود تجربه عملی در کارهای تجاری و بازرگانی است...
ب. منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی در زمان دانشجوئیش عضو حزب توده (کمونیست) بوده، ولی در سال‌های قبل به طور کامل توسط دولت ایران تایید گردیده است. از آن زمان، او راه صعودی را از نردبان بوروکراسی پیموده است. در سال‌های اخیر، او به عنوان رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع و ریاست دانشگاه تبریز خدمت می‌نمود. انتصاب وی در شغل وزارت بازرگانی در فوریه 1967 اعلام شد. او یک رابط مهم و مفید برای سفارت در طی سالهای متمادی، بخصوص در مورد فعالیت های کمیسیون مشترک ایالات متحده - ایران بوده است. تسلیمی طرفدار امریکا است و همواره نسبت به سفارت هوادار و کمک کننده بوده است. به عنوان وزیر بازرگانی او اغلب مسافرت می‌کند، بخصوص به اروپای شرقی، تا ایران را در گردهمایی‌های مختلف اقتصادی معرفی نماید.
تسلیمی دارای لیسانس و فوق‌لیسانس در مهندسی مکانیک و دکترا در ‌‌[متالوژی] است، او در دانشگاه تهران، انستیتو تکنولوژی کیس (Case) در کلیولند و دانشگاه لندن تحصیل نموده است. انگلیسی وی عالی و فرانسه‌اش متوسط است. او با یک زن انگلیسی ازدواج نموده و دارای سه پسر است. جوانترین آنها (10 ساله) است که او مایل است در مدرسه آمریکایی تهران یا مدرسه جامعه (آمریکائیهای تهران) نام‌نویسی نماید.
نمونه‌ای از مفاسد اقتصادی منوچهر تسلیمی که در شهریور سال 1356 توسط ساواک تهیه گردیده، به این شرح است:
موضوع: منوچهر تسلیمی وزیر سابق بازرگانی
آقای رضائی سرمایه‌دار معروف منوچهر تسلیمی وزیر بازرگانی قبلی را با حقوق ماهیانه یک صد هزار تومان به سمت قائم‌مقام خود استخدام نموده است. نظریه شنبه: آقای تسلیمی در زمان وزارت بازرگانی با قدغن نمودن ورود آهن از خارج از کشور باعث ایجاد کمبود و بالا رفتن قیمت آهن در کشور گردید و قیمت هر کیلو آهن حتی به کیلویی 80 الی 90 ریال رسید و از این راه منافع زیادی به آقای رضائی رسید و آقای رضائی هم حال که این وزیر معزول گردیده او را با حقوق ماهیانه یک صد هزار تومان استخدام نموده است.
نظریه چهارشنبه: متن خبر و نظریه شنبه قابل بررسی است.
اکثر گزارشات منبع مقرون به صحت بوده است.
حقاً به شرافت وزیر سابق که مادیات را بر موقعیت و شرافت انسانی ترجیح داده است. 23 /6 /36
2. رضا شایگان: فرزند هدایت‌الله،‌ در سال 1308 ش در تهران متولد شد. در زمان تحصیل در دبیرستان نظام، با حزب توده ارتباط گرفت و ضمن شرکت در جلسات محرمانه حزبی، به پخش روزنامه مردم نیز مبادرت نمود، که موجب اخراج او در سال 1330ش از دبیرستان نظام گردید.
رضا شایگان که به فعالیت‌ها و شرکت در میتینگ‌های ‌حزبی خود افزوده بود، یک سال پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، از طرف اداره امور دانشجویان اعزامى، برای ادامه تحصیل به آمریکا فرستاده شد. او که در رشته مهندسی تحصیل کرده و با آمریکا‌‌یی‌‌‌ها نیز سر و سری یافته بود، مدتی در سال 1336ش، در آزمایشگاه دانشگاه ویرجینیا کار کرد و سپس به ایران بازگشت و در مشاغل زیر فعالیت نمود:
«هیئت عملیات اقتصادى آمریکا در ایران(اصل 4 ترومن). نماینده دولت در کمیته شیمى وابسته به شوراى همکاری‌هاى گمرک بروکسل. عضو شوراى تحقیقات علمى دانشگاه تهران. عضو کمیته حمایت صنعت قالیبافى ایران. مجرى طرح بهبود صنایع پوست و چرم سازمان خواروبار کشاورزى جهانى سازمان ملل در ایران.»
مشارالیه که در جریان‌های ‌سیاسی، عضویت کانون مترقى را پذیرفته و در همین ایام، یکی از متقاضیان تشکیل «حزب سوسیالیست ملی ایران » بود، پس از تبدیل کانون مترقی به حزب ایران نوین، در کمیته‌‌ی روابط این حزب فعال شد.
رضا شایگان، مدتی هم معاون سازمان جوانان ایرانیان مقیم کالیفرنیا در سانفرانسیسکو بود و ریاست شوراى مرکزى کانون ناسیونالیست‌ها را نیز به عهده داشت.
برخی دیگر از مشاغل او به شرح ذیل بیان شده است: « رئیس اداره آموزش و برنامه‌ها. رئیس انتخابات ورودى و معاون هنرسرای‌عالى (سال 41). کارشناس بانک مرکزى و بانک اعتبارات صنعتى. مأمور خدمت در وزارت اقتصاد (سال 42). قائم‌مقام مدیرکل. رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتى ایران. مدیرعامل کشتیرانى ملى آریانا(سال 50). عضو هیئت امناى دانشگاه بلوچستان (سال 53). معاون وزارت راه و ترابرى(سال 54)»
رضا شایگان از اعضاى شبکه جهانى فراماسونرى و از اعضای لژ سعدی و جویندگان کمال عطار نیشابوری نیز بود و در تشکیل حزب دهقانان هم نقش داشت و نشان‌هاى درجه 4 تاج، درجه 3 و چهار همایون و درجه یک آبادانى و پیشرفت را دریافت کرد. وی از زمره رجالی بود که با ساواک همکارى داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
اسناد فراماسونری در ایران، دو جلد.
3. محمدجواد رجاء: در سال 1300ش به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتى در دبیرستان‌هاى ایرانشهر و دارالفنون، به خارج از کشور رفت و در رشته فلسفه و ادبیات ادامه تحصیل داد. مشارالیه که به نقاشى و موسیقى نیز مشغول بود، در فعالیت‌های ‌مطبوعاتی، با نشریات صبا و تهران مصور همکارى داشت. در زمان نخست‌وزیرى دکتر امینى، معاون او در امور مطبوعات بود و زمانی هم ریاست خبرگزارى پارس و مسئولیت امور فرستنده‌هاى رادیویى کشور را بر عهده داشت و به دلیل خدماتش در رژیم پهلوى، نشان فرهنگ دریافت نمود. محمدجواد که در رادیو نیز به عنوان مفسر سیاسى اشتغال داشت، دارای تألیفاتی نیز هست. او در سال 1356ش در تهران از دنیا رفت.
4. رحیم عابدی: فرزند علی، در سال 1293 ش در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم در سال 1312، جهت ادامه تحصیل‌، راهی اروپا شد و از دانشگاه پاریس، لیسانس علوم و از دانشگاه بردو، مهندسی شیمی و از دانشکده فنی برلن‌، دکترا گرفت و در سال 1319 به ایران بازگشت و با سمت کارمند فنی وزارت پیشه و هنر، استخدام و ریاست هنرستان رنگرزی را به عهده گرفت‌.
در سال 1321ش، با درجه ستوان دومی به خدمت نظام وظیفه اشتغال یافت و سپس به عنوان دانشیار دانشسرای عالی‌، مشغول به کار گردید. دکتر عابدی در سال 1322ش به حزب توده پیوست و در سال 1326 به همراه انشعاب خلیل ملکی‌، با اعلان رسمی‌، از حزب توده‌، کناره‌گیری کرد. در سال 1324 به دانشکده فنی منتقل گردید و در این دانشکده با مهندس مهدی بازرگان‌، آشنا شد و با وی دوستی برقرار کرد. در سال 1326 به مقام استادی ارتقاء یافت و در سال 1330 به معاونت دانشکده فنی رسید.
پس از کودتای 28 مرداد، در جریان 16 آذر سال 1332ش، برای پیشگیری از دستگیری دو تن از دانشجویان، زنگ پایان کلاس‌ها را زودتر به صدا درآورد و به همین علت نیز دستگیر و مدت هشت روز بازداشت شد.
وی در سال 1333 منتظر خدمت شد؛ ولی در سال 1334 مجدداً با سمت استادی دانشکده فنی به ادامه کار پرداخت و در همین سال جهت مطالعات‌، به سفر سه ساله اروپا رفت‌. ارزیابی ساواک از وی در سال 1340، به این شرح است:
« عابدی، معاون دانشکده فنی و استاد شیمی‌، تحصیلات عالیه در اروپا، عضو کانون مهندسین و طرفدار دکتر مصدق و از دوستان نزدیک بازرگان‌، دارای افکار ناسیونالیستی تند. مردی است متدین‌، صحیح‌العمل‌، جدی و خشک در کار اداری و تدریس‌، فوق‌العاده معاشرتی و خوش صحبت و مبادی آداب‌، رک و صریح اللهجه است‌.»
دکتر عابدی که به همراه مهندس بازرگان‌، در شرکت یاد، عضو هیئت مدیره بود. در سال 1343 در جلسات دادگاه نهضت آزادی شرکت کرد.
وی با جلال آل‌احمد نیز ارتباط داشت و در جلسات جبهه ملی و نهضت آزادی‌، شرکت می‌کرد. در سال 1346، استاد تمام وقت‌، مدیر گروه صنعت نفت پتروشیمی دانشکده فنی و رئیس آزمایشگاه شیمی آلی و عضو هیئت مدیره تأسیسات اختصاصی دانشگاه بود‌ و در سال 1350 بازنشست شد و به فعالیت‌های مهندسی خصوصی روی آورد. در سال 1352 به عضویت سندیکای سازندگان لوازم تهویه مطبوع درآمد. در سال 1356، از اعضای غیرمذهبی جبهه ملی معرفی گردید که در تأسیس نهضت رادیکال، با مقدم مراغه‌ای همراهی کرد. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
رحیم عابدی، پس از پیروزی انقلاب نیز در مشاغل فنی فعالیت داشت‌.
5. امیرحسین آریان‌پور کاشانى: فرزند مهدى، در سال 1303 ش در کاشان به دنیا آمد. دوران متوسطه را در دبیرستان شاهرضا در مشهد گذراند و در سال 1321 مدتى در دانشگاه آمریکایى بیروت، تحصیل کرد. او که در دوران دبیرستان، گرایشات کمونیستى داشته و از مرتبطین حزب توده و محمود اعتمادزاده (به‌آذین) و متعصب به مرام کمونیستى معرفى گردیده، در سال 1330 به مدت یک سال در دانشگاه پرینستون در نیوجرسى آمریکا به تحصیل پرداخت و در سال 1331 در وزارت فرهنگ استخدام شد.
آریان‌پور همچنین، در سال 1333 به علت دوستى با تیمسار جهانبانى به انجمن فرهنگى ایران و شوروى راه یافت و در سال 1345 به عضویت هیئت مدیره آن درآمد. در همین ایام، محمود اعتمادزاده نیز با تیمسار جهانبانی ارتباط تنگاتنگ داشت و در این انجمن عضویت و سردبیری نشریه‌‌ی آن را به عهده داشت.
مشارالیه، که مدتى نیز در شرکت نفت ایران و انگلیس و انجمن فرهنگى ایران و انگلیس، به فعالیت مترجمى و کتابدارى مشغول بود، در سال 1341ش، به عنوان دبیر، در دانشسراى عالى تهران به تدریس پرداخت و در امتحان دانشیارى دانشسراى عالى هم پذیرفته شد و در دوره فوق‌لیسانس دانشکده معقول و منقول به تحصیل ادامه داد و در همان سال، که همزمان با تأسیس حزب سوسیالیست ملى بود، به همکارى با آن دعوت شد. در سال 1343 از افراد منتسب به باشگاه مهرگان و مرتبط با محمد درخشش معرفى گردید.
آریان‌پور، که با مبانی دینی مخالفت داشت، در سال 1344ش، سفرى یک ماهه به شوروى نمود و در یکى از کلاس‌هاى درس دانشگاه گفت: «چرا باید در دانشگاه مسجد ساخته شود، این اصولاً کهنه و پوسیده است.»
او که در انجمن دوستداران سازمان ملل متحد، انجمن فرهنگى ایران و انگلیس، انجمن فرهنگى ایران و آمریکا، انجمن فرهنگى ایران و شوروى و انجمن فلسفه و علوم انسانى یونسکو عضویت داشت و در مجله سخن مقالاتى منتشر مى‌کرد، در سال 1345 به علت عدم صلاحیت اخلاقى از تدریس در دانشگاه ملى ـ دانشکده زبان‌هاى خارجى ـ کنار گذاشته شد، ولى مورد توصیه قرار گرفت.
ساواک در گزارشی به تاریخ سال 1346ش، وی را دارای دکتراى جامعه‌شناسى از آمریکا، که یک مدرک دکترا نیز از دانشگاه تهران دریافت و سپس به عنوان استاد دانشگاه به تدریس مشغول شده، معرفی و درباره‌‌ی او نوشت: «در هیچ یک از احزاب سیاسى عضویت نداشته. علاقمند به حفظ رژیم موجود و از انقلاب سفید شاه و مردم پشتیبانى مى‌کند و چنانچه تحبیب شود و حق او ادا گردد، به بهترین نحو در دانشگاه مى‌توان از او استفاده کرد.»
آریان‌پور داراى تألیفاتى نیز مى‌باشد که معروفترین آنها در زمینه جامعه‌شناسى است. وى در سال 1359 بازنشسته شد و در سال 1380 در تهران درگذشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
6. هوشنگ منتصرى کوهسارى: در سال 1302 ش در کلام‌سر، یکی از روستاهای نزدیک سیاهکل، لاهیجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی‌‌ را در زادگاهش بود و سپس به تهران آمد و در دبیرستان سن‌لوئی و دارالفنون درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به دانشگاه تهران رفت و در سال 1324ش، لیسانس ریاضی گرفت. او که خواهرزاده‌‌ی دکتر رضا رادمنش بود، در دوران جوانی، و در زمان ورود به دانشگاه، در سال 1321ش به حزب توده پیوست و در سال 1323 به عضویت کمیته مرکزى سازمان جوانان آن حزب درآمد و تا سال 1325 ضمن فعالیت‌هاى شدیدى که در راستای اهداف حزبی داشت، و روزنامه رزم را نیز اداره می‌نمود.
پس از وقایع آذربایجان در سال 1324ش و به موازات انشعابى که در سال 1326 در حزب توده صورت گرفت، مشارالیه نیز به تدریج از حزب کناره‌گیرى نمود. در سال 1327ش، به فرانسه رفت و در رشته اقتصاد ریاضی ادامه تحصیل داد و سپس دوره‌‌ی دکترای ریاضی را در دانشگاه استراسبورگ سپری کرد.
هوشنگ منتصری که از سال 1329ش، به کلی با حزب توده قطع رابطه کرده بود، در سال 1333ش، به ایران بازگشت و ضمن تدریس در دانشگاه، به دیوان‌سالاری رژیم شاهنشاهی پیوست. در سال 1335 به عنوان مشاور مخصوص و بازرس عالى وزارتى در امور دانشجویان ایرانى مقیم خارج منصوب شد و در سال 41 با تصویب شوراى عالى فرهنگ، به دریافت نشان فرهنگ از دست شاه نائل گردید.
مشارالیه در سال 1343ش به ساواک احضار شد و اطلاعاتى راجع به حزب توده در اختیار ساواک قرار داد و ضمن همکاری با آنان، با حمایت و هدایت ساواک، در برخى از مطبوعات مانند: خواندنیها و مهر ایران، مقالاتى در حمله و انتقاد به حزب توده ‌نوشت.
نامبرده در سال 1344 ش به معاونت دانشگاه آریامهر رسید و در سال 1346 رئیس دانشگاه تبریز شد. او که برخی از نوشته‌های ‌خود را با نام‌های ‌مستعار: « دکتر کوهسارى، دکتر هوشیار و دکتر جعفرى » انتشار مى‌داد، در سال 1347ش به استاندارى کرمان منصوب شد که به علت مراوداتی که با اعضای سفارت شوروی داشت، با رئیس ساواک کرمان اختلاف پیدا کرد و در سال 1348ش، برکنار شد. علت این برکناری گزارشات مکررى از دیدار عناصر سفارت شوروى با او بود که برخی از آنها، نیروهای نظامی و مأمور K.G.B بودند.
هوشنگ منتصری، پس از برکناری از مشاغل دولتی به فرانسه رفت و به مدت 20 سال دیگر در آن کشور اقامت کرد و دوباره به ایران بازگشت و به تدریس اشتغال یافت.
مشارالیه که دارای تألیفاتی در رشته ریاضی می‌باشد، در حوزه اجتماعی نیز دارای ترجمه‌هایی هست که از آن نمونه‌اند: زردهای سرخ و قدرت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
7. رحمت‌الله‌ جزنى: فرزند محمد، در سال 1302 در کاشان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دکتراى اقتصاد از مؤسسه توسعه اقتصادى بانک بین‌الملل آمریکا، ادامه داد و در مشاغلى چون: معاون امور اجتماعى سازمان برنامه، رئیس دفتر برنامه‌ریزى، مدیرعامل شرکت مهندسان مشاور ستیزان فعالیت نمود. وى از سال 1322ش به حزب توده پیوست و در سال1326ش، عضو کمیته بخش دانشگاه آن حزب بود و در سال 1329ش، رهبرى اعتصاب کارکنان نفت خوزستان را برعهده داشت. مشارالیه از جمله افرادی بود که پس از کودتاى 28 مرداد 1332 دستگیر و زندانی شد که پس از در اختیار گذاشتن اطلاعات خود، در سال 1335 آزاد گردید.
رحمت‌الله جزنی پس از آزادی از زندان، نه تنها فعالیت به نفع حزب توده نداشت که از سال 1336 به بعد، با رژیم پهلوى به همکارى مشغول شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
8. علینقى حکمى: از کمونیستهاى قدیمى و عضو گروه 53 نفر بود که در 1316 دستگیر و تا 1320 زندانى شد. حکمى اگر چه معتقد به مارکسیسم و از یاران تقى ارانى بود، اما پس از تشکیل حزب توده به آن نپیوست و همراه یوسف افتخارى در اتحادیه مرکزى کارگران و برزگران ایران به فعالیت پرداخت و رضا روستا با تلاش پیگیر خود براى جدا کردن کمونیستهاى قدیمى و یاران افتخارى از او، توانست به همراه ابراهیم علیزاده، على‌نقى حکمى را نیز از وى جدا کرده و به عضویت شوراى متحده مرکزى درآورد و پس از چندى او را به عنوان نماینده شوراى متحده مرکزى در فدراسیون سندیکایى جهانى روانه پاریس کند (1324). هنگام اقامت حکمى در پاریس اختلاف او با محمد زمان پهلوان (مازیار) و برخى رفتارهاى غیرحزبى موجب شد تا پرونده وى براى بررسى در کمیته مرکزى حزب توده مطرح شود، اما با میانجیگرى ایرج اسکندرى از اخراج وى صرف نظر شد، ولى نارضایتى او از مواضع حزب و مخالفتش با سوسیالیسم شوروى موجب شد تا سرانجام حزب توده وى را در 1333 از حزب اخراج کرد.

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 83

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.