صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجویی از : غلامحسین فرزند : محمد شهرت : حقانی

بازجویی از : غلامحسین فرزند : محمد شهرت : حقانی


متن سند:

س ـ هویت شما «غلامحسین ـ فرزند : محمد ـ شهرت : حقانی» محرز است لطفا ضمن تعیین هدف و انگیزه خود از خروج غیرمجاز از کشور و معرفی همراهان و افرادی که در این زمینه ایجاد تسهیلاتی نموده اند کلیه دیدارها، مذاکرات، اقدامات و مبارزات خودتان در آن کشور با ذکر جزئیات بنویسید؟ ج ـ همانطور که به عرض رساندم در حدود 8، 9 سال قبل که تاریخ دقیق آن یادم نیست دو نفر از آقایان تهرانی به نام آقای حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی امام جماعت مسجد ملا جعفر واقع در خیابان بازارچه نایب السلطنه مقابل حمام قبله، و آقای حاج میرزاعلی آقای سعیدیان که از رفقای آقای مجتهدی است و امام جماعت یکی از مساجد نزدیک همان مسجد ملاجعفر است.
قم آمده به قصد زیارت عتبات عالیات و وارد منزل آقای سجادی تهرانی شدند، من هم که شنیدم چون فوق العاده علاقه مند و عشق به زیارت اعتاب مقدسه داشتم و خیلی مایل بودم که وسیله ای فراهم شود تا به آستان قدسشان مشرف گردم تا اینکه آقایان که قم آمدند و از سال اول طلبگی من با آقای مجتهدی مربوط بودم چون مقداری نزد ایشان درس خواندم و مدتی در مسجد ایشان بودم و در همان مسجد معمم شدم و کاملاً با هم آشنا و مربوط بودیم و به اطمینان این دو نفر آقایان با شوق فراوان عازم آبادان وارد مدرسه علمیه آنجا شدیم، آنجا که وارد شدیم دیدیم عده ای قبل از ما آنجا هستند که آنها هم منتظر قاچاق هستند و عازم عتبات بودند و آن طور که یادم می آید همه آنها خراسانی بودند و یکی از آنها اهل علم بود به نام آقای ثقفی که امام جماعت رواق مطهر حضرت رضا عیله السلام بود، آقای مجتهدی با آقای قائمی که امام جماعت شهر آبادان است.
در این باره صحبت کردند به ایشان گفتند صبر کنید شاید فردی پیدا شود.
بالاخره یک روز شخصی بنام شیخ رجب وارد مدرسه شد و گفت من نفری چهارصد تومان می گیرم و شماها را به کربلا می رسانم همه حاضر شدیم.
ما را از آنجا حرکت داد به جانب اهواز و همه را برد در یکی از مسافرخانه های اهواز، آنجا که وارد شدیم، دیدیم عده ی زیادی هم در همان مسافرخانه هستند و عازم زیارت می باشند.
چند روزی ما را آنجا نگاهداشت و بعد از سه چهار روز به وسیله ماشینی ما را برد بیرون شهر در یکی از دهات و مجموعا جمعیت ما در حدود 40 نفر می شد، در آنجا چند سواری آمدند و به وسیله ی آنها ما را از مرز عبور دادند و با هزار مکافات و دردسر بعد از چند شبانه روز و عبور از شط و توقف در بین راهها ما را به نجف اشرف کنار مرقد مطهر اول [ناخوانا ]اذان صبح از آنجا بیرون آمدیم و وارد مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی شدیم در حجره های حاج احمد آقای معصومی تهرانی که یکی از دوستان و از شاگردان آقای مجتهدی بود و در نجف درس می خواند و در آن چند روزی که نجف اشرف بودیم، در حجره ایشان بودیم و به خاطر ارادتی که به آقای مجتهدی داشت نمی گذاشت که جای دیگر برویم.
رفقایی که در آن مدرسه بودند و با آنها مأنوس بودیم آقای عمید زنجانی1 بود که الآن امام جماعت مسجد لرزاده تهران هستند و دیگر آقای عبدالحسین معزی بود و همینطور آقایان اکبر علیان و حسن علیان که آنها نیز از شاگردان آقای مجتهدی بودند و مدتی هم قم بودند که با هم آشنا بودیم، کسانی که آقای مجتهدی را می شناختند به دیدن ایشان می آمدند از آن جمله آقای محی الدین که اهل آذربایجان بود و آقا عبدالصمد مینا که این دو نفر نیز از شاگردان آقای مجتهدی بودند و بواسطه متأهل بودنشان ساکن منزل بودند که هر کدام در منزلشان ناهاری از ما دعوت کردند و رفتیم.
چون منظور اصلی ما زیارت بود، عمده وقتمان صرف زیارت شاه ولایت امیرمؤمنان علیه السلام می شد و همچنین زیارت حضرت [ناخوانا] سهله و اعمال آن وقت ما را اشغال می کرد و نیز یک روز هم مفصلاً مسجد کوفه در شهر کوفه رفتیم و اعمال آنجا را انجام دادیم و مرقد حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و حضرت هانی را زیارت کردیم.
در فرصتهای دیگری که در نجف داشتیم به دیدن علماء و نماز و درسشان می رفتیم آیت الله خوئی2 دامت برکاته ظهر و شب را در مسجد خضراء واقع در صحن مطهر امیرمؤمنان علیه السلام اقامه جماعت می فرمودند و صبحها و شبها در همان مسجد درس فقه و اصول می دادند، معظم ترین درسها در نجف درس ایشان بود و هست، ظهرها معمولاً نماز ایشان می رفتیم و چند شب درس اصول ایشان و یک روز هم صبح درس فقه ایشان رفتیم.
یک روز هم صبح منزل ایشان رفتیم که در محضرشان مسأله ملاقی متنجس عنوان شد و بحث خوبی در این زمینه فرمودند شبها هم معمولاً نماز مرحوم آیت الله حاج سید محسن حکیم3 قدس سره که در صحن مطهر اقامه می فرمودند، می رفتیم و یک روز هم درس فقه ایشان رفتیم ولی چون با زبان عربی شکسته عراقی، درس فرمودند برای ما که آشنا نبودیم فهمش مشکل بود و یک روز نیز منزل ایشان به خدمتشان شرفیاب شدیم و در حضورشان بحث مالکیت دولت عنوان شد.
چون مرحوم آیت الله بروجردی قدس سره، دولت را از این جهت که معتقد به مالکیت فردی و عدم مالکیت عنوان بودند که این یکی از مباحث فقهی است که از قدیم در میان علماء رایج بوده و هست و من چون از نظر عقیده شخصی خودم به نظر مرحوم آیت الله بروجردی و مالکیت دولت معتقد بوده و هستم و بحث فقهی آن را کاملاً کرده ایم خیلی مایل بودیم که بحث استدلالی مرحوم آیت الله حکیم را از زبان خودشان بشنویم که متأسفانه ایشان بحث بسیار کوتاهی نمودند و بواسطه کثرت مراجعات زود بحث را قطع فرمودند که چیزی دستگیر ما نشده مرحوم آیت الله حاج سید محمود شاهرودی قدس سره به علت کثرت سن و ضعفشان نماز جماعت نمی خواندند.
و ما یک شب یا دو شب منزل ایشان خدمتشان شرفیاب گشتیم و در محضر ایشان نیز مسأله بقاء بر تقلید میت مطرح شد که آقای حاج میرزا علی آقا سعیدیان سئوال کردند و روی مبنای خودشان که بقاء بر تقلید میت را ایشان جایز نمی دانستند، جواب خوبی دادند.
یک شب هم درس مرحوم حاج میرزاحسین حلّی رفتیم.
یک روز هم به دیدن مرحوم علامه امینی مؤلف الغدیر رفتیم که مژده تجدید چاپ الغدیر را در بیروت دادند.
یک روز هم به ملاقات مرحوم علامه حاج آقا بزرگ تهرانی مؤلف کتاب الذّریعۀ الی تصانیف الشیعه رفتیم، یک روز هم به دیدن حاج سید [ناخوانا] آیت الله بروجردی قدس سره اقامه جماعت می کردند و یکی دو شب در آنجا به ایشان اقتدا کردیم و در نماز جماعت ایشان شرکت کردیم، یک روز هم درس فقه ایشان که در یکی از مساجد بازار تدریس می کردند، رفتیم و یک شب هم در منزل ایشان که یک منزل دو طبقه ای بود و شبها در منزلشان جلوس عمومی داشتند، رفتیم در آنجا آقای مجتهدی از ایشان از حلق رأس سئوال کردند و آقای سعیدیان از ربای معاملی پرسیدند و بنده هم از یک مسأله اصولی که آیا تخییر بدوی است یا استمراری سئوال کردم و جوابهایی شنیدیم، در حدود ده شب بیشتر نجف نبودیم که به کربلای معلی به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف شدیم، در کربلا نیز علاوه بر زیارت مولی الکونین اباعبداللّه الحسین علیه السلام و زیارت حضرت عباس علیه السلام به دیدن آقای حاج سید محمد شیرازی که از علمای کربلا و امام جماعت صحن مطهر حضرت بودند رفتیم و ایشان هم بازدید ما در مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی آمدند که در آن شب بحث قمه زنی که خیلی در کربلا شایع بود مطرح شد که ایشان سخت از آن دفاع می کرد، دیدن مرحوم آقای سیبویه نیز رفتیم، بعد از چند روز توقف به نجف بازگشتیم و از آنجا به کاظمین علیهماالسلام و تمام ایام عاشورا را در کربلای معلی بودیم و شبها نماز جماعت آقای حاج سید محمد شیرازی در صحن مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام می رفتیم و در آنجا چون آقای مجتهدی و آقای حاج میرزا علی آقا سعیدیان قصد ماندن تا اربعین حسینی علیه السلام را داشتند، من به تنهائی اقدام به گرفتن برگ عبور از کنسولگری ایران در کربلا نمودم و بعد از عاشورا از راه مرز خسروی به ایران بازگشتیم و به قم مشرف شدم.
غلامحسین حقانی س ـ لازم است کلیه اعلامیه ها، نشریات و اوراق و اسناد مضره ای که با امضاء مورد تایید قرار یا در تهیه و تکثیر و مبادلات کتب، نشریه اعلامیه، دفاعیه.
وقایع شرکت داشته اید دقیقا نام برده و هدف و انگیزه خودتان را مشخص و بنویسید؟ ج ـ همانطور که به عرض رساندم اعلامیه ای که مربوط به چندین سال گذشته است و امضاهای فراوانی دارد که یکی هم امضای اینجانب است و مربوط است به گرفتاری آقای منتظری و آقای شهاب الدین اشراقی و آقای مروارید و تبعید آقای خمینی که اولین امضای آن امضای آقای حاج شیخ محمد شاه آبادی است که یکی از فضلای مشهور و به نام حوزه علمیه قم می باشد و همانطور که به عرض رساندم از خصوصیات آن هیچ یادم نیست ولی آنچه مسلم است.
احساساتی بودیم، احساسات ما را برانگیزد و کنار آن امضاها، ما هم امضاء کنیم و انگیزه ما همدردی با آنان و نجات آنان به عنوان اینکه آنان از حوزه بودند و ما هم در حوزه تحصیل می کردیم بود.
اعلامیه دیگری که در آن مواقع امضاء کرده باشم هیچ یادم نیست و اما شرکت در وقایع در جریان مدرسه فیضیه که به عنوان روضه و شهادت امام صادق علیه السلام مجلسی طبق معمول همه ساله منعقد شده بود و آیت الله گلپایگانی هم شرکت کرده بود، من هم شرکت کردم که در آن مجلس مرحوم حاج انصاری قمی منبر رفت و من در صحن مدرسه نشسته بودم که وقتی منبر ایشان تمام شد و از منبر پایین آمد، یک مرتبه مدرسه شلوغ شد که مردم از مدرسه بیرون ریختند و من هم بیرون آمدم و چون اوضاع را جور دیگری دیدم، مستقیما منزل رفتم و مدت چهارده روز در منزل ماندم و از منزل خارج نشدم و آن موقع منزلمان خیابان باجک بود که مستأجر پسر خاله ام بودم.
سخنرانیهای آقایان علماء آیت الله شریعتمداری ـ آیت الله گلپایگانی ـ آیت الله نجفی مرعشی و آقای خمینی معمولاً در همان محل تدریسشان بود که روز اول درس و یا روز تعطیل درس صحبت می کردند و مواقعی که من در آن ایام قم بودم، چون درس آقایان می رفتم معمولاً برای شنیدن [ناخوانا] که در ماه محرم بود.
در آن سال از اول محرم تا آخر ماه صفر من در گز بندرگز بودم که منبر می رفتم و وقایع را به وسیله رادیو و روزنامه ها مطلع می شدم و بعد از ماه صفرالمظفر به تهران و قم بازگشتیم و در تهران که شنیدیم علماء شهرستانها به تهران آمده بودند.
یک روز دیدن آیت الله شریعتمداری در باغ ملک حضرت عبدالعظیم علیه السلام رفتیم و چند شب هم منزلی که آیت الله میلانی در خیابان امیریه بودند و شبها اقامه جماعت می فرمودند رفتیم برای دیدن ایشان و درک نماز جماعتشان و چند شب هم منزلی که آیت الله نجفی مرعشی بودند در انتهای بازار عباس آباد و ایشان هم شبها اقامه جماعت می کردند برای دیدن و درک فیض جماعت نیز رفتیم.
وقتی که آقای خمینی آزاد شدند و قم آمدند، به دیدن ایشان رفتیم و در جشن مدرسه فیضیه هم شرکت کردیم که در آن مجلس آقای خزعلی و آقای مروارید4 منبر رفتند.
در آخرین جلسه ای که ایشان در منزلشان صحبت کردند و همان منجر به تبعید ایشان شد، من نیز شرکت کردم و چون دیر رسیدم در کوچه ایستادم و نتوانستم وارد منزلشان بشوم و در همان کوچه صحبتهای ایشان را گوش کردم.
وضع اینجانب نسبت به وقایعی که در قم اتفاق افتاده است روشن است با اینکه بعضی افراد داغ [ناخوانا ]و به اصرار مرا چند لحظه ای نگه داشت و گفت که امشب بنا است عده ای در منزل آیت الله شریعتمداری تجمع کنند و راجع به تبعیدیها صحبت کنند.
شما خوب است شرکت کنید و خیلی اصرار کرد.
اما من نپذیرفتم و بعدا شنیدم که عده ای رفته بودند و آقای شهاب شمیرانی هم در آنجا صحبت کرده بود که بعدا هم آیت الله شریعتمداری در جواب آنها صحبت فرموده بودند.
اما نشریات چون اینجانب با مؤسسه دارالتبلیغ و انتشارات در راه حق و مؤسسه اصول دین همکاری نزدیک دارم و قهرا در تبلیغ و نشر، نشریات این مؤسسات جدیت دارم چون نشریات مفیدی است و به رایگان منتشر می شود، در معرفی کتابهای دینی، آن کتابهایی که از هر نظر بی اشکال باشد معرفی و خواندن آنها را توصیه می کنم، چون بسیاری از کتابهایی که به عنوان کتب دینی منتشر می شود از نظر جنبه های علمی دینی که مربوط به متخصصین آن می باشد دارای اشکال می باشد و همینطور خیلی از آن کتابها از نظر عقیدتی منحرف کننده است و برای همین منظور انتشارات در راه حق و مؤسسه اصول دین جزوه ای منتشر کرده است که در آن جزوه کتابهای فارسی که برای همه سودمند و مفید است و از جنبه های علمی و دینی بی اشکال است [ناخوانا] و کتابهایی که در آن جزوه معرفی شده است.
توصیه مطالعه آنها را به کسانی که سئوال می کنند، می نمایم.
یادم نمی آید که کتابی به کسی داده باشم جز امسال که برای جلب نظر یکی از علمای سنی در بندرعباس نسبت به شیعه دو کتاب به او هدیه کردم یکی کتاب اقتصادنا تألیف آقای حاج سید محمدباقر صدر5 که از علمای نجف است و دیگر کتاب اصل الشیعۀ و اصولها تألیف مرحوم علامه کاشف الغطاء که هر دو کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شده است و در موضوع خود کتابهای بسیار ارزنده و سودمندی می باشند.
یک یا دو سال قبل حاج شیخ علی پناه اشتهاردی با آقای افتخاری گلپایگانی که از اطرافیان آیت الله گلپایگانی هستند چند برگه اعلامیه تحریم نوشابه های غیر الکلی که مربوط به بهائیان است به فتوی آیت الله گلپایگانی به من دادند که به دیگران بدهم و من آنها را گرفتم و منزل بردم و در کتابخانه گذاردم و توزیع نکردم.
غلامحسین حقانی س ـ اسامی کتب، جزوات، نشریات و اعلامیه های که تهیه و تکثیر و یا مورد مطالعه قرار داده اید بنویسید.
ج ـ کتابهایی که معمولاً مورد مطالعه اینجانب است همان کتابهای علمی و فقه و اصول و فلسفه اسلامی است که کار روز مره ما است، در چند سال قبل کتابی به نام اسلام پیشرو باتفاق یکی از دوستان به نام آقای محمد مصطفوی تألیف کردیم که کتابفروشی محمدی واقع در خیابان شاه آباد آن را منتشر کرده غیر از مطالعه کتب مذکور، کتابهای دیگری از قبیل کتب حدیث و تاریخ را نیز در حاشیه اوقاتم مطالعه می کنم که بیشتر مربوط به همکاری با مؤسسه انتشارات در راه حق است، کتابهای اقتصادنا تألیف آقای حاج سید محمدباقر صدر که درباره اقتصاد اسلامی است و علیه کمونیستی می باشد و کتاب فیلسوف نماها تألیف ناصر مکارم شیرازی و کتاب «البنک الربوی» تألیف دیگر آقای صدر را نیز مطالعه کرده ام کتاب مرجعیت و روحانیت و برخی از کتابهای مهندس بازرگان از قبیل راه طی شد، و کتاب باد و باران در قرآن را خوانده ام، خیلی مایل بودم که کتابهای دکتر شریعتی را بخوانم تا اشکالاتی که دیگران می کنند خودم به بینم چون بعضی از دوستان ما مثل آقای محمدتقی مصباح یزدی با دقت کامل، کتابهای ایشان را خوانده است و اشکالاتش را برای ما نقل کرده است ولی تا به حال نتوانسته ام کتابهای او را مطالعه کنم جز مقداری از کتاب اسلام شناسی و مقدار کمی از کویر و مقداری هم از کتاب امت و امامتش که اشکالاتی در همان مقدار مطالعه ام بر آنها دارم و کتابهای مزبور را در کتابخانه در راه حق مطالعه کرده ام کتاب نهضت دو ماهه روحانیت نوشته علی دوانی که مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی است همه اعلامیه های علماء و فضلا را در آن جمع آوری کرده است نیز خوانده ام و قبل از نشر آن مثل اعلامیه های مرحوم آیت الله حکیم قدس سره و آیت الله خوئی و حاج سید عبداللّه شیرازی و علماء تهران مثل آیت الله خوانساری،6 مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی و اعلامیه های آیت الله میلانی7 و اعلامیه های سایر علما شهرستانها و اعلامیه های فضلا و مدرسین که بعد از جریان انجمن های ایالتی و ولایتی از آنان صادر و منتشر شده است و همینطور بیشتر اعلامیه های آقای خمینی و سایر علماء قم.
حاج آقا مرتضی حائری، مرحوم آیت الله داماد، آیت الله حاج شیخ هاشم آملی،8 آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی و آیت الله نجفی مرعشی که آنها هم مربوط به بعد از جریان انجمن های ایالتی و ولایتی است و در اماکن عمومی از قبیل مسجد امام حسن عسگری علیه السلام و مسجد اعظم و مدرسه فیضیه الصاق می شد، اکثر آنها را خوانده ام.
دو جزوه از آقای خمینی که حاوی چند سخنرانی ایشان است در نجف اشرف به نام جهاد اکبر و ولایت فقیه (حکومت اسلامی) نیز در کتابخانه مدرسه فیضیه مطالعه کرده ام، جزوه مصاحبه آرامش که مربوط به بیش از ده سال قبل است نیز در همان مواقع خوانده ام.
کتابخانه دارالتبلیغ و کتابخانه خصوصی مؤسسه انتشارات درراه حق کتابهای فراوانی برای تحقیقات علمی دینی و در زمینه های مختلف و فلسفه های غرب، جامعه شناسی و روانشناسی، اقتصادی، تاریخی و مذاهب غیر از اسلام، تهیه کرده است که در مواقع مختلف از برخی از آنها چون تاریخ تمدن ویل دورانت، سیر حکمت در اروپا مرحوم فروغی، زمینه جامعه شناسی آریانپور، تأملات دکارت، فلسفتنا، دیباچه بر رهبری دکتر صاحب الزمانی، فروید و فرویدایسم، و غیره را کم و بیش در مواقع ضروری و لازم مورد مطالعه قرار می دهم، کتابهای جنگهای شش روزه اعراب و اسرائیل، سرگذشت فلسطین را نیز خوانده ام، کتابهای ادبی را هم از قبیل اندیشه تجاری ادبیات امروز، کتابهای ادبی سید رضا حسینی، نقشی از حافظ دشتی، گزیده ای از ادب فارسی، خسی در میقات و اورازان جلال آل احمد را نیز مطالعه کرده ام، در چند سال قبل جزوه ای که حاوی یکی از سخنرانیهای دکتر شریعتی بود به نام این است ای برادر من در مغازه حاج حسین نجات واقع در شیراز بازار علاقبندها مطالعه نموده ام.
غلامحسین حقانی س ـ هدف و انگیزه خود را از جمع آوری وجوهات و برقراری ارتباط با روحانیون و افراد مخالف و تبعید شده دقیقا مشخص و بنویسید؟ ج ـ هدف از جمع آوری وجوهات ساختن مدرسه علمیه و کتابخانه اسلامی در شهر بندرعباس بود، چون در سال گذشته در حدود بیست هزار تومان به این منظور جمع آوری شده بود و امسال برای اولین باری که من به آن شهر رفته بودم به من پیشنهاد و تقاضا کردند که پولی جمع کنیم تا هم آن پول راکد نماند و هم مدرسه ساخته شود و من ساختن مدرسه را از هر جهت لازم می دانستم یکی از این جهت که محلی ساخته شود.
برای طلاب و مبلغینی که ایام تبلیغ به آن جا می روند و از نبود جا در مضیقه هستند و دیگر تربیت طلاب مبتدی در شهر بندرعباس بوسیله آقای انواری یزدی و آقای متقی که از علمای آن شهر می باشند که آقای انواری یکی از افراد هیأت مدیره ساختمان مدرسه کتابخانه است و پولهایی هم که سال گذشته جمع شده بود نزد ایشان و اما کتابخانه برای مطالعه جوانان و با سوادها که این را هم خیلی ضروری می دانم که جوانان اوقات بیکاری خود را به جای ولگردی و هوسرانی، به مطالعه کتابهای مفید دینی بپردازند تا هم اطلاعات دینی آنان زیاد شود و هم افراد مفیدی برای جامعه و مملکت گردند البته خیلی زیاد تاکید کردم که در تهیه کتاب باید دقت زیادی شود تا کتابهایی که از هر نظر بی اشکال باشد تهیه شود.
و اما تماس و ملاقات با آقای غیوری که در سیرجان تبعید هستند به دو منظور بود یکی برای کمک گرفتن از ایشان برای ساختن مدرسه چون شایع بود که ایشان پولهایی دارند و دیگر برای دریافت نظر ایشان درباره شرکت در حزب رستاخیز که آقای عباس زائری از من پرسیده بود و اصرار فراوان داشت که تکلیفش برای شرکت در حزب مذکور روشن شود و به این دو منظور از بندرعباس، به سیرجان، رفتیم و هر دو موضوع را با ایشان در میان گذاشتیم که نسبت به موضوع اول وعده کمک دادند و تا موقعی که من بندرعباس بودم که خبری از کمک ایشان نشد و درباره موضوع دوم هم جواب صریحی ندادند و آخرالامر گفتند اگر بتوانید شرکت نکنید حتی الامکان بهتر است، اما ملاقات با آقای عندلیب در قم تنها به جهت دوستی سابق ما بود و اما ملاقات آقای خمینی در نجف اشرف چون همه طلاب و فضلا می رفتند و علاوه چند سال درس فقه و اصول ایشان رفته بودم در قم و حق استادی به گردن من داشتند و در آنجا به دیدن و زیارت همه علماء مرحوم آیت الله حکیم، مرحوم آیت الله شاهرودی و آیت الله خوئی و دیگران رفتیم و منجمله از ایشان هم ملاقات کردیم و ضمنا از فرصت استفاده کرده در مسائل فقهی را با همه آقایان در میان گذاشتیم و سوال کردیم و از ایشان هم چند مسأله فقهی و اصولی پرسیدیم و پاسخ شنیدیم.
غلامحسین حقانی س ـ کلیه مذاکراتی که درباره ثبت نام در حزب رستاخیز داشته مشروحا با تعیین تصمیمات متخذه و علت هدف و انگیزه مرقوم دارید؟ ج ـ همانطور که به عرض رساندم در اواخر ماه صفرالمظفر گذشته در شهرستان بندرعباس بودم که یک روز صبح عباس زائری که یکی از دبیرهای آن شهر است نزدم من آمد و گفت [ناخوانا] من پیشنهاد کرد که موافقت خود را با حزب رستاخیز اعلان کنم و نام خود را ثبت کنم و آمده ام برای اولین فرصت از شما سئوال کنم که تکلیف من چیست و در این باره چه تصمیمی اتخاذ کنم، جوابی که من به او دادم این بود که من صلاحیت پاسخ شما را ندارم و اگر هم می خواهید سئوال کنید از آقایان قم مثل آیت الله شریعتمداری می توانید بپرسید، بالاخره اصرار فراوان ایشان موجب شد که مسافرتی به شهر سیرجان بنمائیم و یک شب به اتفاق ایشان و آقایان اردشیری و آقای متین، درویشی با ماشین آقای اردشیری به سیرجان رفتیم و منزل آقای غیوری رفتیم و از ایشان راجع به شرکت در حزب سئوال کردیم که ایشان هم با تانی و تردید جوابی دادند و آخرالامر هم گفتند که حتی الامکان اگر شرکت نکنند بهتر است، در بازگشت به بندرعباس باز چند مرتبه به من رجوع کرد که چه کنم تنها وعده ای که به او دادم این بود که من وقتی قم رفتم از آیت الله شریعمتداری سئوال می کنم و آنچه ایشان جواب دادند برای شما نقل خواهم کرد و همانطور که معروض داشتم وقتی قم آمدم شنیدم که آیت الله شریعتمداری به این سئوال جواب صریح نمی دهد از این جهت وقتی خدمت ایشان رفتم و در زمینه های مختلف دینی شهر بندرعباس با ایشان صحبت کردم در این باره از ایشان سئوالی نکردم و آقای ناصری تبریزی که از اطرافیان ایشان است در آنجا حاضر بودند و کاملاً شاهد صحبتهای ما بودند و هدف و انگیزه ما از سئوال همان پرسشی بود که عباس زائری از من کرد و اصرار فراوانی داشت که جواب از ما بشنود و می گفت که تاکنون [ناخوانا] شما خواهم تکلیف مان را روشن کنید و همان اصرار فراوان موجب شد که در شهر سیرجان منزل آقای غیوری برویم و از آقای غیوری در این باره سئوال کنیم و بعد هم تصمیم داشتم که از آیت الله شریعتمداری در قم سئوال کنم ولی همانطور که به عرض رساندم از سئوال از ایشان صرفنظر کردم.
غلامحسین حقانی س ـ ضمن تعیین ارتباط خودتان با سیدعلی غیوری، علت و چگونگی هم چنین هدف و انگیزه از رفتن نزد وی را مشخص بگویید از چه زمان و چگونه آشنا شده اید و تاکنون چه مذاکرات، اقدامات و مبادلاتی با یکدیگر داشته بطور کامل و روشن مرقوم دارید؟ ج ـ آقای سید علی غیوری را غیابا می شناختم که ایشان امام جماعت مسجد پل سیمان نرسیده به شهرری است و نام و خصوصیات ایشان را از همشریهایش محصلین اصفهانی مقیم قم شنیده بودم و همچنین جریان تبعید ایشان را به شهر سیرجان در قم شنیدم.
وقتی که امسال ماه محرم و صفر به شهر بندرعباس رفتم اواخر ماه صفر بود که یک روز عباس زائری نزد من آمد و راجع به شرکت خودش در حزب رستاخیز از من سئوال کرد و مراجعه و اصرار فراوان ایشان موجب شد که سیرجان برویم و در این باره از آقای غیوری سئوال کنیم و نیز برای ایجاد ساختمان مدرسه علمیه و کتابخانه اسلامی در شهر بندرعباس که از سال قبل مذاکره آن در آن شهر شده بود و مبلغی در حدود بیست هزار تومان هم همان سال گذشته جمع شده بود که نزد آقای انواری یزدی امام جماعت شهر بندرعباس بود، مطابق پیشنهاد اهالی بندرعباس، تصمیم گرفتیم که پول جمع کنیم تاهم آن وجوهات سال قبل راکد نماند و هم مدرسه و کتابخانه ساخته شود از این جهت مقداری در همان شهر در مجالس و پای منابر جمع آوری شد و به آنان وعده دادم که تا آنجا که مقدور من باشد از جاهای دیگر مخصوصا قم از آیت الله شریعمتداری کمک معتدٌبه خواهم گرفت و روی همین حساب انگیزه دیگر ما از رفتن نزد آقای غیوری در سیرجان تقاضای کمک مالی برای ساختمان مزبور بود و وقتی با آقای زائری و آقای اردشیری نزد ایشان رفتیم درباره هر دو موضوع با ایشان صحبت کردیم.
درباره شرکت در حزب رستاخیز با تأمل و تردید مقداری صحبت کردند و سرانجام گفتند تا آنجا که می توانند و برای آقایان مقدور است حتی الامکان شرکت نکنند و بهتر است راجع به اعانه مالی برای ساختمان مؤسسه و کتابخانه که با ایشان صحبت کردیم و خیلی اظهار خوشوقتی کردند و تمجید نمودند و گفتن که من هم به اندازه سهم خودم کمک خواهم کرد و وعده حتی کمک را دادند ولی تا وقتی که من بندرعباس بودم از کمک ایشان هیچ خبری نشده و بعد از آن هم هیچ اطلاعی ندارم.
غلامحسین حقانی س ـ توضیحات خودتان را در زمینه وجود مدارک، کتب، اعلامیه نشریات مضره حاکی از اقدام علیه مملکت و تحریک افکار عمومی و ایجاد بلوا و آشوب است مشروحا تبیین نموده دستیابی و علت نگهداری و تهیه و معرفی تهیه کنندگان، توزیع کنندگان و نحوه تهیه مرقوم دارید؟ ج ـ درباره سئوال فوق به عرض می رسانم که رساله توضیح المسائل خمینی را چند سال قبل از کتابفروشی علامه در قم خریدم به دو جهت یکی اینکه برای استنباط احکام فقهی لازم می دانستم که فتاوی همه علما را بدانم و به این منظور از تألیفات علماء پیشین مثل مرحوم محقق، شهید ثانی، شیخ صدوق و غیره تا علماء فعلی تهیه کرده ام که در حدود 11 جلد می شود و رساله اکثر علماء معاصر مرحوم آیت الله بروجردی ـ حاج سید محمد کاظم یزدی، آیت الله حکیم، آیت الله شاهرودی ـ آیت الله خوانساری، آیت الله خوئی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری را دارم که در کتابخانه شخصی ام موجود است و برای اطلاع از فتاوی ایشان برای کسانی که احیانا سئوال کنند.
در مورد چند برگه اعلامیه درباره تحریم نوشابه های غیر الکلی مربوط به شرکت زمزم، همانطور که به عرض رسانده ام یکی از اطرافیان آیت الله گلپایگانی آقای حاج شیخ علی پناه اشتهاردی یا آقای افتخاری گلپایگانی، آن چند برگ را به من دادند که اگر مسافرتی کردم توزیع کنم ولی در خانه گذاشتم.
درباره نامه علما شیراز درباره زمینهای بالای شیراز، همانطور که از خود نامه ها بخوبی استفاده می شود.
زمینهایی در مدخل شهر شیراز در شمال آن شهر بود که بهائیها قصد بنای ساختمانهای ویژه ای داشتند که علماء شیراز از نظر دینی صلاح نمی دانستند، بدین منظور جلساتی تشکیل دادند و تلگراف نامه هایی نوشتند.
و چون آن سال من برای تبلیغ به شیراز رفته بودم وقتی که عازم قم شدم به من گفتند که نامه هایی تهیه کرده ایم برای علماء تهران و قم شما آن را به ضمیمه [ناخوانا ]آنان مسترد دارید و من هم پذیرفتم که بیشتر آنها را به آقایان آیت الله شریعتمداری ـ آیت الله گلپایگانی ـ آیت الله نجفی مرعشی و آیت الله حاج شیخ بهاءالدین نوری ـ آیت الله مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی و آیت الله خوانساری رد کردم و مابقی را موفق نشدم که همانطور در خانه ام ماند، اعلامیه ای که به امضاء روحانیون مشهد است آن را دو سال قبل که برای زیارت امام هشتم به مشهد مشرف شده بودم یک شبی که وارد حرم شدم برای زیارت، رفتم یکی از مفاتیحهای رواق را برداشتم که زیارت بخوانم، در میان آن مفاتیح چند برگه اعلامیه دیدم که مربوط به دعای ندبه بود و چون خواندن آنها را برای عوام مضر تشخیص دادم برداشتم که کسی نخواند چون طبق تحقیقاتی که کرده ایم دعای ندبه [ناخوانا ]و یکی از دوستان در این زمینه کتابی نوشته است که به چاپ رسیده است.
کتاب محفل بانوان متعلق به ابوی اینجانب است که خریده بود و چند سال پیش به من داد که ببینم چه نوع کتابی است و من مقداری از آن را بیش نخواندم که آن طور که یادم می آید بحثی که درباره محلل کرده است خوب بحث کرده است جزوه احمد آرامش را هم هر چه فکر کردم بطور دقیق یادم نیامد که از چه کسی گرفته ام ولی حدس می زنم که بیش از ده سال قبل سید هادی خسروشاهی آن را به من داد و من در میان کتابهای کتابخانه ام گذاردم و بطور کلی فراموش کرده بودم که چنین جزوه ای در کتابخانه ام موجود است، در مورد نامه ها و برگه های مربوط به زمینهای بهائیها در شیراز، آن طور که یادم می آید انجمن مبارزه با بهائیها آن برگه ها را فتوکپی و یا تایپ می کردند و به علماء می دادند.
غلامحسین حقانی س ـ نگهداری مدارک مضره حاکی از تمایلات و افکار مخرب شما است لطفا توضیح لازم را داده و تعیین کنید با چه افرادی مبادله نموده اید ؟ ج ـ همانطور که به عرض رساندم برگه های مربوط به زمینهای بهائیان مربوط به چند سال قبل است که تصمیم داشتم آنها را به چند نفر از علماء که نامشان روی پاکتها نوشته شده است رد کنم ولی متأسفانه موفق نشدم و بعدا جریان خود زمینها حل شد و آنگاه دیگر نیازی به استرداد آنها نبود و قهرا در منزلم همانطور ماند و اعلامیه های تحریم نوشابه های زمزم نیز چون همراه خودم نبردم در خانه ام ماند و واقعا قصد داشتم که آنها را به خودشان رد کنم که اهمال من موجب ماندن در خانه ام شد.
رساله توضیح المسائل خمینی را به همان دو منظوری که ذکر کردم نگهداشتم یکی برای استنباط احکام که بیشتر رساله های علماء عصر و کتب فقهی گذشتگان را دارم و منحصر به رساله ایشان نبود و دیگر برای دانستن فتاوی ایشان مانند فتاوی سایر علماء که رساله هایشان را داشتم به منظور اینکه در موقع سئوال دیگران از من، فتاوی همه را دانسته باشم، جزوه آرامش را هم واقعا نمی دانستم که در کتابخانه موجود است چون نزدیک یک هزار جلد کتاب دارم.
کتاب محفل بانوان هم از ابوی بود که می خواستم همه آن را بخوانم که موفق نشدم و همینطور نزد من بود، اعلامیه مربوط به دعای ندبه را نیز از مشهد به دو جهت آوردم یکی اینکه دیگران نخوانند و دیگر اینکه به یکی از دوستانم به نام رضا استادی که کتابی در سند دعای ندبه در آن موقع مشغول نوشتن بود نشان بدهم.
در مورد رساله توضیح المسائل توضیحا معروض دارم که کسانی که می خواهند استنباط احکام فقهی کنند در هر مساله ای هر چه بیشتر بهتر است که فتاوی علماء بخصوص علماء عصر را در آن مسأله به بینند و از این جهت من رساله تمام علماء مشهور را تهیه کرده ام که در کتابخانه شخصی ام موجود است از قبیل رساله های مختلف مرحوم آیت الله بروجردی ـ رساله آیت الله حکیم ـ مرحوم آیت الله شاهرودی ـ آیت الله خوانساری ـ آیت الله میلانی ـ آیت الله شریعتمداری ـ آیت الله گلپایگانی ـ آیت الله خوئی و همینطور تا آنجا که مقدور بوده است کتب فقهی علماء گذشته را تهیه کرده ام و روی همین حساب رساله ایشان را هم خریدم تا فتاوی ایشان را بدانم و جهت دیگرش همان بود که به عرض رساندم که از ما مسایل زیادی به فتاوی مختلف سئوال می کنند که در موقع پاسخ لازم است که فتوی را داشته باشیم و یکی دیگر از انگیزه تهیه و نگهداری رساله های همه علماء و منجمله ایشان همین بود که فتوی ایشان را هم در مسائل اختلافی بدانم تا اگر سئوالی بکند بتوانم جواب صحیح بدهم.
در مورد مبادله همانطور که قبلاً به عرض رسانده ام من تاکنون با هیچ فردی هیچ چیزی مبادله نکرده ام.
غلامحسین حقانی س ـ پاسخ شما منطقی نیست لازم است توضیح لازم را از تهیه و توزیع و نگهداری اعلامیه، مدارک، اوراق مضره با معرفی تهیه و توزیع کنندگان و هدف و انگیزه بنویسید؟ ج ـ وابستگی خود را به روحانیون افراطی از جمله حاج روح اللّه خمینی اعلام می دارم که آنان طرفدار جوانان مبارز هستند که منظورشان مبارزه مسلحانه به منظور برانداختن حکومت مشروطه و روی کارآمدن حکومت اسلامی است با انگیزه های مذهبی و اسلامی.
غلامحسین حقانی س ـ هرگونه کمک مادی و معنوی به افراد وابسته به گروههای خرابکار و برانداز نموده اید بطور دقیق و مشروح بنویسید.
ج ـ هیچگونه کمکی به آنها نکرده ام جز موقعی که سیدعلی موسوی گرمارودی در یک روز ناهار منزل ما بود و از من به اصرار خواستار شد که تظاهراتی که در مدرسه فیضیه به نفع خرابکاران شده است برایش بنویسم وقتی بالاخره به این نحو پذیرفتم که از یکی از طلبه های ساکن مدرسه بگیرم و به او بدهم و به این منظور به مدرسه فیضیه رفتم و به سید میرلوحی اصفهانی برخورد کردم و جریان را برای او گفتم، وی پذیرفت و بعد از چند روز دیگر نوشته ای را در همین زمینه به من داد که من هم به سیدعلی موسوی گرمارودی رد کردم، البته در آن روزی که منزل ما بود به من گفت که می خواهم این نوشته را به فرانسه بفرستم و در آن روزی که در منزل ما این پیشنهاد را کرد یکی از رفقای کلاس هم به نام عبدالحسین معزی که اکنون ساکن تهران و از منبریهای این شهر هستند، در آن روز منزل ما بود و گواه بر همه صحبتهای ما بود که با اصرار پیشنهاد مزبور را به من نمود و من هم چون برای خودم مقدور نبود خواسته اش را به همان نحو انجام دادم که از سید میرلوحی اصفهانی گرفتم و به او رد کردم.
غلامحسین حقانی س ـ هدف و انگیزه خودتان را از معرفی یک عضو گروههای خرابکار جهت جمع اخبار و ارسال به خارج از کشور مشخص کنید.
ج ـ تبلیغ و ترویج فراوان سیدعلی گرمارودی از خرابکاران به عنوان اینکه آنان متدین هستند و در کارهایشان انگیزه اسلامی داشته اند و همچنین اصرار خیلی فراوان او در همان روزی که ناهار منزل ما بوده درباره نوشتن جریان تظاهرات مدرسه فیضیه برای ارسال به فرانسه، موجب و انگیزه شد که من اغفال شده و خواسته او را انجام دهم و چون برای خودم مقدور نبود.
از این جهت که در تظاهرات نبودم و خیلی کم در فیضیه تردد می کردم، برای انجام تقاضای او مدرسه فیضیه رفتم و به سید میرلوحی در حیاط مدرسه برخورد کردم و جریان را برای او که شرح دادم، حاضر شد بنویسید، که بعد از چند روز برگه نوشته شده ای را به من داد که من هم به سید موسوی گرمارودی رد کردم و منظور هدف سید علی موسوی گرمارودی [ناخوانا] غلامحسین حقانی س ـ...
سخنان خود را در هر موردی که داشته اید مشخص کنید.
ج ـ آنچه که در منابر من ایراد کرده ام تمام جنبه های دینی و اسلامی داشته است، و بخصوص در سالهای اخیر بسیار مراقب سخنان خودم بودم و در جریان انجمن های ولایتی و چند سال بعد از آن احساسات دینی و جوانی مرا وادار می کرد که گاه گاهی منابر داغی بروم و در چند مجلس بطوری که قبلاً شرح داده ام نام حاج آقا روح اللّه خمینی را ببرم که مردم در آن مجالس با شنیدن نام ایشان صلوات می فرستادند چون ایشان یکی از علماء و مدرسین حوزه علمیه قم بودند و خودم هم چند سال در زمان مرحوم آیت الله بروجردی و بعد از ایشان، درس ایشان می رفتم و من نام همه علماء را که ذکر می کردم به ناچار نام ایشان را هم می بردم.
در آن مجالس در آن مواقع درباره روحانیت شیعه و عظمت و امتیازات آن که صحبت] ناخوانا [شدم که روحانیت شیعه به هیچ حزب و دارودسته های وابستگی ندارد در چند سال پیش در یکی از منابر در شیراز به استناد فتوی مرحوم آیت الله بروجردی به مردم توصیه کردم که پپسی کولا ننوشید که بعد رئیس اطلاعات شیراز به من گفتند در این باره صحبت نکنید و دیگر صحبت نکردم، منابر امسال محرم و صفر بندرعباس را به عرض رسانده ام در چند مجلس وجوهی برای ساختمان مدرسه و کتابخانه جمع کردم و علاوه بر منابر، جلسات پاسخ به سئوالات مذهبی، تفسیر قرآن و اصول عقاید هم داشتم که منجمله سئوالی درباره تحریم موسیقی شد که فلسفه آن را مفصل شرح دادم و گفتم که یکی از مخدرات است.
و درباره رادیو و تلویزیون به یک واسطه از یکی از گردانندگان رادیو نقل کردم که گفته بود چون اکثر مردم طالب موسیقی هستند ما برای آنها برنامه موسیقی می گذاریم و همچنین درباره مضرات الکل و فیلمهای سکسی و قمار و عکسهای وقیح مطبوعات صحبت کرده ام، درباره حزب رستاخیز همانطور که معروض داشته ام در منزلی که در بندرعباس بودم یک روز صبح عباس زائری از دبیرستان نزد من آمد و اظهار داشت که رئیس دبیرستان از من خواسته است که موافقت خود را با حزب مذکور اعلام کنم و نزد شما آمده ام که در این زمینه تکلیف مرا روشن کنید چون تاکنون در هیچ حزبی شرکت نکرده ام و بالاخره اصرار ایشان موجب شد که به سیرجان نزد سید علی غیوری برویم و از ایشان سئوال کند که ایشان هم پاسخ دادند حتی الامکان، شرکت نکنند بهتر است باز در مراجعت از من مجددا خواستار جواب صریح شد که من به او وعده دادم که در قم از آیت الله شریعتمداری سئوال می کنم و روز اول ماه ربیع الاول بلافاصله به وسیله هواپیما بندرعباس را به قصد تهران و قم ترک کردم.
غلامحسین حقانی س ـ به آنچه نوشته اید معتقد می باشید و چگونه آنها را تایید و گواهی می نمایید؟ ج ـ ]ناخوانا] خودم می باشد.
غلامحسین حقانی

توضیحات سند:

2ـ حجه الاسلام عباسعلی عمید زنجانی فرزند علی اصغر در سال 1316 در شهرستان زنجان به دنیا آمد.
تحصیلات حوزوی را تا سال 1342 در شهر مقدس قم و سپس در نجف اشرف پی گرفت.
در سال 1345 با حضور مجدد درقم با صبیه حضرت آیت الله مرعشی نجفی(ره) وصلت کرد، گزارش ساواک در این سال مشارالیه را از طرفداران حضرت امام خمینی (ره) معرفی نموده که جهت جمع آوری وجوهات شرعی به ایران آمده است و در زمان حضور در نجف اشرف نیز از گردانندگان اصلی جلساتی که با شرکت شهید آیت الله سید مصطفی خمینی و ...
تشکیل می شده معرفی گردیده، که بنا بر همین دلایل دو بار در سالهای 46 و 47 به ساواک احضار شده است.
ایشان در سال 1352 با حضور در شهر تهران، در مسجد لرزاده به فعالیت پرداخت و در منابر و سخنرانی ها ضمن حمایت از تشکیل حکومت اسلامی به انتقاد از رژیم طاغوت و لزوم مبارزه علیه آن اقدام کرد.
مسجد لرزاده یکی از پایگاه های اصلی حرکت در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بشمار می رود که حجت الاسلام عمید در آن نقش اساسی داشت فلذا در همین رابطه در تاریخ 9 /6 /1357 دستگیر و به مدت 15 روز در زندان بسر برد.
2ـ آیت الله سید ابوالقاسم موسوی خویی از مراجع بزرگ شیعه در نیمه رجب سال 1317 ه ق در شهر خوی پا به عرصه وجود نهاد در سال 1330 ه ق به نجف اشرف مشرف شده و از محضر استادان آن دیار شد.
وی از جمله موفقترین شاگردان آقا ضیاء عراقی، مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی بود و خود نیز موفق به پرورش شاگردان بزرگی شد.
آیت الله خوئی پس از تحمل فشارهای بی شمار از سوی دولت بعث عراق در روز پنجشنبه هشتم صفر 1412 ه ق به سرای باقی شتافت.
از ایشان کتب و مقالات ارزشمندی باقی مانده از آن جمله است کتاب معجم الرجال در 23 جلد.
3ـ آیت الله سید محسن حکیم در سال 1264 هجری شمسی در لبنان متولد شد.
پدرش مرحوم سید مهدی حکیم از مراجع زمان خود بود.
آیت الله حکیم از نه سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت محضر مراجع و مدرسان بزرگی همچون آقا ضیاءالدین عراقی، حاج شیخ علی باقری جواهری را درک کرد و در درس مرحوم میرزا محمدحسین نائینی حضور می یافت و تلمذ در محضر مرحوم سید محمدسعید حبوبی را غنیمت می شمرد.
پس از رحلت آیت الله بروجردی در مقام مرجعیت شیعه، سراسر عمر خود را صرف تبلیغ دین نمود.
از نهضت امام خمینی (ره) دفاع می کرد و نامه های اعتراض آمیزی به شاه می نوشت.
مرحوم آیت الله حکیم همواره مورد اذیت و آزار بعثیان عراق و کمونیستهای بغداد قرار می گرفت و سرانجام پس از 84 سال زندگی پر ثمر در سال 1348 هجری شمسی دنیا را وداع گفت و در جوار رحمت حق آرمید.
برخی از آثار قلمی آیت الله حکیم بدین قرار است : 1ـ حاشیه ریاض المسائل 2ـ حقائق الاصول در دو جلد 3ـ مستمسک عروه الوثقی در چهار ده جلد.
4ـ آیت الله شیخ علی اصغر مروارید فرزند علی در سال 1306 ه ش در شهر مقدس مشهد بدنیا آمد.
مقدمات دروس حوزوی را در زادگاه خویش گذراند و ادامه آن را در حوزه علمیه قم پی گرفت و به درجه اجتهاد رسید.
مشارالیه از جمله افرادی بود که در منابر خویش علیه رژیم ستم شاهی سخن می گفت و از سال 1337 سخنرانی های وی مورد حساسیت ساواک قرار داشت.
در سال 1342 یکی از سخنرانان هیئت اصفهانی ـ یکی از هیئتهای تشکیل دهنده مؤتلفه بود ـ و بارها به اتهام حمایت از حضرت امام خمینی (ره) مورد تعقیب و بازداشت قرار گرفت.
ساواک در تاریخ 17 /2 /43 در این رابطه چنین می نویسد : «نامبرده از جمله وعاظی است که تعصب خاص در تبعیت از نظریات روحانیون مخالف، مخصوصا آیت الله خمینی دارد...
.
» آقای مروارید پس از دستگیریهای مکرر در سالهای 42 و 43 و 45 در سال 47 در مسجد مهدی (عج) تهران ویلا به امامت جماعت پرداخت و یکی از سخنرانان ثابت هیئت انصار الحسین (ع) بود.
مشارالیه در سال 49 به 18 ماه اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم گردید ولی در دادگاه تجدیدنظر برائت یافت.
وی در همین سال دستگیر و سه ماه در بازداشت به سر برد آقا شیخ علی اصغر مروارید در خرداد 51 به مدت 3 سال تبعید گردید که این مدت در دی ماه 54 پایان یافت.
وی پس از بازگشت از تبعید به فعالیتهای خود ادامه داد و یکی از فعالین دوران انقلاب اسلامی بود و پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت کمیته خیابان زنجان تهران را به عهده گرفت.
5 ـ شهید سید محمدباقر صدر در سال 1931 در شهر مقدس کاظمین به دنیا آمد.
صدرالدین، جدّ وی در قرن هجدهم از لبنان به عراق آمده بود.
کلمه «صدر» به زبان عربی به کسی اطلاق می شود که بالاترین مقام را در یک منطقه داشته باشد.
بنابراین «صدرالدین» کسی است که در موضوعات مذهبی در صدر باشد.
خانواده صدر مقام خود را به عنوان مرجع دینی در عراق نیز حفظ کرد.
زمانی که انگلیسی ها در سال 1917 وارد عراق شدند، «سید حسن صدر» چهره بانفوذ مذهبی در کاظمین بود.
همان گونه که «گرتردودبل» مأمور سیاسی انگلیس در بغداد در سال (1920) نوشت: «خانواده صدر در میان افراد برجسته و شایسته در کاظمین در واقع در صدر قرار دارد و احتمالاً بیش از هر خانواده دیگری در تمام جهان شیعه از نظر تعالیم مذهبی متشخص است.
محمد، پسر سید حسن، که مثل او روحانی بود، رهبر قیام عراق علیه حکومت انگلیس در سال 1920 شد.
«سیدحیدر صدر» پدر محمدباقر از مجتهدان بود.
پدربزرگ او، «اسماعیل صدر» نیز مجتهد بود.
زمانی که محمد باقر صدر چهار ساله بود، سید حیدر درگذشت و او توسط مادر مذهبی خود و برادر بزرگترش، اسماعیل، که او نیز مجتهد بود، بزرگ شد.
پدربزرگ مادری محمدباقر، «شیخ عبدالحسین یاسین»، نیز از روحانیون عراقی بود.
شیخ مرتضی یاسین، «شیخ رضی یاسین» و «شیخ محمدرضا یاسین» نیز که جزء روحانیون بودند، دایی های محمدباقر صدر هستند.
محمدباقر، تحصیلات ابتدایی رسمی خود را در مدرسه امام جواد [ع]، یکی از دبستانهای مذهبی بغداد، شروع کرد.
او در این مدرسه به عنوان یک شاگرد باهوش و زرنگ مشهور بود.
او سپس برای ادامه تحصیل به نجف رفت.
در آنجا دایی های او، برادرش، اسماعیل صدر و آیت الله محسن حکیم از جمله معلمان او بودند.
محمدباقر صدر در نجف سرآمد همه شاگردان بود و توانست در سن پایینی تدریس «فقه» را آغاز کند.
سید صدر با دخترعموی خود، فاطمه، خواهر «امام موسی صدر» ازدواج کرد.
سید محمدباقر صدر بیست و دو کتاب منتشر کرد که جملگی آثار وی مورد توجه و منبع محققان اسلامی گردید...
او تا زمان شهادت در خانه ای کوچک در یکی از محله های فقیرنشین نجف زندگی می کرد.
محمدباقر صدر در 8 آوریل 1980 زیر شکنجه رژیم سفاک عراق به شهادت رسیدند.
به آیت الله صدر لقب «شهید رابع» (شهید چهارم) داده شد در میان روحانیونی که نهضت اسلامی عراق را بینانگزاری و رهبری کردند، آیت الله صدر سرآمد همه بود.
ابتکار وی در استفاده از غیرروحانیون تحصیلکرده به عنوان مبلغان مذهبی در میان مسلمانان عراق، نهضت اسلامی معاصر را به وجود آورد.
نفوذ وی به عنوان یکی از اعضای خانواده صدر و به عنوان یک عالم مطلع و مؤمن به ایده های اصلاح طلبانه او و الهاماتی که به فعالان عراقی می کرد، اعتبار بیشتری می بخشید.
6ـ آیت الله سید احمد خوانساری در سال 1275 ه ش به دنیا آمد.
تحصیلات خود را در شهر قم آغاز نمود.
بعدها با مسافرت به نجف اشرف ادامه علوم دینی را در این شهر پی گرفت و از محضر عالمانی چون: آخوند خراسانی و آقا ضیاء عراقی بهره برد.
ایشان در سال 1297 به ایران مراجعت و در شهر اراک ساکن شد.
همزمان با تأسیس حوزه علمیه قم که با تدبیر آیت الله العظمی حائری یزدی صورت گرفت، آیت الله خوانساری با ایشان تشریک مساعی کرد.
وی در سال 1319 به درخواست مردم تهران و تقاضای آیت الله بروجردی به تهران آمد و در این شهر ساکن شد و به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت.
آیت الله خوانساری در دی ماه سال 1363 ه ش دارفانی را وداع گفت و با تشییع با شکوه در تهران و قم در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
7ـ آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی از مراجع تقلید در هفتم محرم 1313 ق در خاندان بزرگ علمی در نجف به دنیا آمد.
پدرش آیت الله سید جعفر میلانی شاگرد و داماد آیت الله محمدحسن ممقانی بود.
آیت الله میلانی در سنین کودکی پدرش را از دست داد.
ایشان تا 12 سالگی مقدمات معارف دینی رانزد میرزا ابراهیم همدانی و ملاحسن تبریزی و دیگران خواند.
دوره سطح را نزد شیخ اردبیلی، حاج میرزا علی ایروانی و شیخ ابوالقاسم ممقانی فرا گرفت.
آنگاه به درس خارج فقه و اصول آیات عظام شریعت اصفهانی، نائینی، محمدحسین اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی حاضر گردید و به مرتبه اجتهاد نایل آمد.
همچنین فلسفه و کلام را از محضر محمدحسین اصفهانی و شیخ جواد بلاغی بیاموخت.
از جمله مشایخ اجازه روایت آیت الله میلانی، آیات سید حسن صدر، سید عبدالحسین شرف الدین، شیخ عباس قمی و آقا بزرگ تهرانی می باشند.
ایشان سالهای متمادی در حوزه های علمیه نجف و کربلا به تدریس پرداخت.
در 1373 ق به مقصد زیارت مرقد حضرت امام رضا (ع) به مشهد سفر کرد و بر اثر درخواست مردم و روحانیان خراسانی در این شهر اقامت گزید و حوزه درس خود را دایر کرد و تا زمان رحلت هزاران نفر از طلاب علوم دینی از محضر ایشان بهره مند شدند و به تدریج به مرتبه مرجعیت رسید.
مبارزه سیاسی آیت الله میلانی با مخالفت با لوایح شش گانه شروع شد و در ماجرای قیام 15 خرداد به اوج خود رسید.
ایشان با انتشار اعلامیه تندی رژیم را به سبب کشتار مردم در روز15 خرداد 1342 و دستگیری حضرت امام (ره) مورد انتقاد قرار داد و به رغم محدودیت هایی که رژیم برای ایشان ایجاد کرده بود جهت آزادی امام (ره) به تهران سفر کرد (مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 55 ـ 54).
گویا در همین زمان است که در تهران با سرتیپ بازنشسته قره نی ارتباط برقرار می کند و درباره طرح براندازی رژیم به توافق می رسند اما ساواک از طرح آنان با خبر شده و نقشه آنان به نتیجه نمی رسد (فارسی، زوایای تاریک، ص 186 ـ 173).
به نوشته جلال الدین مدنی فتوای قتل حسنعلی منصور، نخست وزیر رژیم، از سوی آیت الله میلانی صادر شد و شاخه اجرائی هیأت مؤتلفه آن را عملی ساخت (تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 103).
آیت الله میلانی سرانجام پس از پنج ماه بیماری روز جمعه 17 مرداد 1354 در مشهد دارفانی را وداع کرده و به سرای باقی شتافت.
علاوه بر آثار خیریه چندین کتاب از ایشان به جای مانده است که برخی از آنها هنوز طبع نشده اند.
آیه اللّه العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، 8ـ حضرت آیت الله میرزا هاشم آملی لاریجانی در سال 1283 ه.
ش متولد شد.
پس از تحصیل علوم ابتدایی به تهران عزیمت کرد و به کسب علوم اسلامی پرداخت.
با استقرار حضرت و آیت الله عبدالکریم حائری یزدی در قم به این شهر رفت پس از چندی به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد.
وی از فقها و محققان مشهور حوزه علمیه قم بود و شاگردان فراوانی در سطوح عالی تربیت کرد.
ایشان موفق شد در مدت بیست سال، چهار دوره مکاسب شیخ انصاری و چندین دوره اصول را تدریس کند.
این عالم بزرگوار در 91 سالگی و به سال 1371 ه ش به دیار باقی شتافت.

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام حاج شیخ غلامحسین حقانی به روایت اسناد صفحه 286




















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.