صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 18 اسفند 1343


متن سند:

گیرنده : تیمسار ریاست ساواک مدیریت کل اداره سوم فرستنده : ساواک استان مرکزشماره : 26906 /20 الف در مورخه 16 /12 /43 از دو نفر آقایان مهدی شفیق و سیدمحسن امیرحسینی بازجوئی به عمل آمد که نتیجه حاصله به شرح زیر می باشد.
مهدی شفیق 1ـ اعتراف نموده اعلامیه هایی که از طرف آیت الله میلانی،1 آیت الله خمینی و آقایان علما تهران و بعضی تلگرافاتی که از بعض آقایان به خمینی زده می شد به چاپ می رساندیم از هر کدام 5 یا 10 هزار عدد بوده که هر هزار عدد از چهل تا هفتاد تومان خرج داشت.
کلیه کارهای چاپ وسیله احمد شهاب انجام می شد پس از چاپ اعلامیه ها به سه قسمت تقسیم می گردید و هر تقسیم به یکی از سه گروه داده می شد.
اضافه نموده از یک دسته آقای حبیب اللهیان از دسته دیگر حسین رحمانی و از دسته سوم خود من برای این کار پول جمع می کردیم.
ضمنا گفته که چند اعلامیه بدون امضا هم چاپ کرده ایم که درست به خاطر ندارم.
2ـ اظهار داشته بعد از واقعه ترور دو جلسه در منزل حبیب اللهیان و یک جلسه در منزل عبداللّه مهدیان شرکت داشتم که افراد حاضر در این جلسات عبارت بودند از : ابوالفضل توکلی، عبداللّه مهدیان، صادق اسلامی، حاج مهدی بهادران، حبیب اللهیان که راجع به تشکیل مجدد حوزه ها تصمیم گرفته شد ضمنا دو جلسه هم، یکی در منزل آقای عسگری و یکی هم منزل مهدی عراقی با عسگراولادی، مهدی عراقی، میرفندرسکی، توکلی و امانی تشکیل دادیم و اهم موضوع این جلسات این بوده که وضع بحرانی است و جلسات را باید تعطیل کنیم.
3ـ معترف است که در یکی از جلسات که آقایان عسگری، مهدی عراقی، میرفندرسکی، مهدی شفیق توکلی، صادق امانی، عباس مدرسی،2 حسین رحمانی، مهدی بهادران، حبیب اللهیان، اسداللّه لاجوردی شرکت داشتند.
صادق امانی اظهار داشت که از چاپ و پخش اعلامیه نتیجه ای حاصل نمی شود باید کاری کرد که در دنیا صدا کند و صحبت از کارهای حاد شد و در مقابل آقای عسگری گفت این کار از ما برنمی آید که صادق امانی و مهدی عراقی و عباس مدرسی درصدد برآمدند جدا از ما کار کنند.
3 4ـ در مورد اعلامیه ای که در بالای آن نوشته شده (به مناسبت سالروز فاجعه خونین مدرسه فیضیه) [و ]در زیر آن هیئت های مؤتلفه اسلامی که در این اعلامیه با کلمات زننده ای نسبت به مقامات عالیه مملکت توهین شده است اعتراف نموده در سازمان مرکزی هیئت مؤتلفه اسلامی تصویب گردیده و به دست احمد شهاب چاپ شد.
سیدمحسن امیرحسینی : 1ـ اظهار نموده در جلسه اول به عنوان هیئت مؤسس شرکت کرده و بعد که قرار شد هر یک چند نفر را جمع نموده و حوزه ای را تشکیل دهیم، بعد از آن به عنوان سرحوزه دور هم جمع می شدیم البته چهار نفر به نامهای، عسگر[ی]، توکلی، شفیق و عراقی تعیین شدند که در کمیته مرکزی شرکت نمایند.
2ـ اعتراف نموده به خاطر دارم در همان اوائل جمعیت اعلامیه ای به عنوان هیئتهای مؤتلفه برای شناساندن جمعیت مذکور چاپ و منتشر شد که چنانچه ببینم تشخیص می دهم.
3ـ در مورد اساسنامه جمعیت اظهار کرده در جلسه 15 نفری که از جمله احمد شهاب، عسگری، حیدری، عراقی، مهدی احمد، حائری، محتشمی، فداقی، شفیق، متبحری، توکلی، هاشم امانی،4 استادی و حاج محمود شرکت داشتند چند عدد از اساسنامه ماشین شده وسیله عسگری آورده شد که یکی را من گرفته خواندم و بعد به ایشان مسترد نمودم.
رئیس ساواک استان مرکز.
مولوی کمیته مذهبی آقای تهامی طی گزارشی مفاد این گزارش را به استحضار مقامات برسانید.
نکات ابهام از ساواک تهران سؤال شود.

توضیحات سند:

1ـ آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی از مراجع تقلید در هفتم محرم 1313 ق در خاندان بزرگ علمی در نجف به دنیا آمد.
پدرش آیت الله سید جعفر میلانی بود.
آیت الله میلانی در سنین کودکی پدرش را از دست داد.
ایشان تا 12 سالگی مقدمات معارف دینی را نزد میرزا ابراهیم همدانی و ملاحسن تبریزی و دیگران خواند.
دوره سطح را نزد شیخ ابراهیم سالیانی، سید جعفر اردبیلی، حاج میرزا علی ایروانی و شیخ ابوالقاسم ممقانی فرا گرفت.
آنگاه به درس خارج فقه و اصول آیات عظام شریعت اصفهانی، نائینی، محمدحسین اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی حاضر گردید و به مرتبه اجتهاد نایل آمد.
همچنین فلسفه و کلام را از محضر محمدحسین اصفهانی و شیخ جواد بلاغی آموخت.
از جمله مشایخ اجازه روایت آیت الله میلانی، آیات سید حسن صدر، سید عبدالحسین شرف الدین، شیخ عباس قمی و آقا بزرگ تهرانی می باشند.
ایشان سالهای متمادی در حوزه های علمیه نجف و کربلا به تدریس پرداخت.
در 1373 ق به مقصد زیارت مرقد حضرت امام رضا (ع) به مشهد سفر کرد و بر اثر درخواست مردم و روحانیان خراسانی در این شهر اقامت گزید و حوزه درس خود را دایر کرد و تا زمان رحلت هزاران نفر از طلاب علوم دینی از محضر ایشان بهره مند شدند و به تدریج به مرتبه مرجعیت رسید.
مبارزه سیاسی آیت الله میلانی با مخالفت با لوایح شش گانه شروع شد و در ماجرای قیام 15 خرداد به اوج خود رسید.
ایشان با انتشار اعلامیه تندی رژیم را به سبب کشتار مردم در روز 15 خرداد 1342 و دستگیری حضرت امام (ره) مورد انتقاد قرار داد و به رغم محدودیت هایی که رژیم برای ایشان ایجاد کرده بود جهت آزادی امام (ره) به تهران سفر کرد (مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 55 ـ 54).
گویا در همین زمان است که در تهران با سرتیپ بازنشسته قره نی ارتباط برقرار می کند و درباره طرح براندازی رژیم به توافق می رسند اما ساواک از طرح آنان با خبر شده و نقشه آنان به نتیجه نمی رسد (فارسی، زوایای تاریک، ص 186 ـ 173).
به نوشته جلال الدین مدنی فتوای قتل حسنعلی منصور، نخست وزیر رژیم، از سوی آیت الله میلانی صادر شد و شاخه نظامی هیأت مؤتلفه آن را عملی ساخت (تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 103).
آیت الله میلانی سرانجام پس از پنج ماه بیماری روز جمعه 17 مرداد 1354 در مشهد دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافت.
علاوه بر آثار خیریه چندین کتاب از ایشان به جای مانده است که برخی از آنها هنوز طبع نشده اند (شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 98، 105؛ آیه اللّه العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، تابستان 1380، ج 1.) 2ـ عباس مدرسی فر فرزند محمد علی در سال 1317 ه ش در تهران متولد شد.
وی که از همکاران شهید صادق امانی بود در تاریخ 20 /11 /43 به اتهام توطئه بر هم زدن اساس حکومت به حبس دائم با کار محکوم گردید.
منبع ساواک در فروردین 1356 ه ش مدرسی فر را از طرفداران مجاهدین خلق معرفی کرده است.
وی در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه منافقین از کشور متواری شد.
(اسناد ساواک) 3ـ اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی از قبل قرار گذاشته بودند که در صورت دستگیری و در مراحل مختلف بازجویی و شکنجه تمام اتهامات را متوجه شاخه نظامی مؤتلفه بنمایند.
به این صورت که این افراد تمایل به کار نظامی داشتند و چون اعضا با نظر آنها مخالف بودند، آنها انشعاب کرده و از ما جدا شدند.
شهید عراقی در خاطراتش در این باره می گوید : «...
.
این شد که طرح یک شاخه نظامی در سازمان به وجود آید، مطرح شد.
بچه ها موافقت کردند، البته صورت آن را نیز این طور تنظیم کردیم، که اگر یک وقت اتفاقی و حادثه ای افتاد و کسی لو رفت، این کسانی که مسئول این شاخه هستند، مسئولیتش را خودشان مستقیم بپذیرند و بگویند ما این پیشنهاد را کردیم، ولی سازمان قبول نکرد، ما انشعاب کردیم از سازمان» ر.ک : ناگفته ها، خاطرات شهید عراقی.
موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، 1370، ص 205.
4ـ هاشم امانی همدانی فرزند احمد در سال 1303 ه ش در تهران متولد شد.
وی که از کسبه بازار و در کار حبوبات فعالیت داشت از مرتبطین جمعیت فدائیان اسلام در سال های 1330 معرفی گردیده است.
پس از اعدام انقلابی منصور و مطرح شدن نام حاج صادق امانی، در اطلاعات شهربانی به جهت پیدا کردن وی، مأمورین به آدرس مشارالیه مراجعه می نمایند و حاج هاشم را که در راستای فعالیت ها نقش مستقیم داشت دستگیر و بنابر همین اتهام محکوم و پس از تحمل حدود سیزده سال زندان در سال 1355 از زندان آزاد می گردد.
(اسناد ساواک)

منبع:

کتاب شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 24



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.