صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

بازجویی ـ آقای آصف رزم دیده س ـ مشخصات خود را مشروحا توضیح دهید.
ج ـ آصف رزم دیده دارنده شماره شناسنامه 629 صادره از اردبیل متولد سال 1319 فرزند بهرام شغل کارگر فنی شرکت شعله خاور محل سکونت خیابان خواجه نظام الملک کوچه زیبانژاد کاشی 17ـ مجرد کفیل مادر و یک خواهر میزان تحصیلات سال ششم ریاضی (مردودی) تبعه دولت شاهنشاهی ایران رزم دیده س ـ عقاید مذهبی شما چیست و معتقد به کدام یک از ادیان می باشد.
ج ـ به طوری که شفاها عرض کردم من پدر و مادرم مسلمان هستند و تا [سنین] 16 سال اعتقاد بیش از اندازه بدین اسلام داشتم و چون زاده اردبیل یعنی مرکز تشیع هستم و اعتقادات مذهبی در آنجا بیش از سایر نقاط دیگر است در تمام مراسم مذهبی شرکت می کردم و اسلام را از نظر روابط اجتماعی بالاترین ادیان میدانم ایمان دارم که اگر درست درک و اجرا بشود باعث بهبودی روابط اجتماعی شده و هم باعث نزدیکی طبقات جامعه می گرددرزم دیده س ـ دارای پیشینه کیفری میباشید و یا تا بحال زندانی شده اید.
ج ـ هیچگونه پیشینه کیفری ندارم فقط در سال ــ به اتمام روابط با سازمان حزب توده ایران مدت تقریبا 35 روز در زندان بودم و فکر می کنم از این مدت 20 روز در ضد اطلاعات و بقیه را در قزل قلعه بودم.
س ـ تعهد مینمائید شرافتمندانه هرچه از شما سئوال بگردد حقایق مطلب و جریان را بیان نمایید.
ج ـ بله تا آنجایی که اطلاعات دارم حاضرم س ـ در کدامیک از احزاب یا دستجات عضویت دارید.
ج ـ در حزب توده ایران تشکیلات تهران س ـ جریان عضویت خود را در حزب توده ایران و تشکیلات تهران ضمن این که چه فرد یا افرادی شما را تبلیغ و به حزب مزبور معرفی نمودند.
مسئولیت شما به عهده چه فرد یا افرادی از بدو عضویت تا به حال بود در چه تاریخی عضویت حزب نامبرده را پذیرفتند افراد هم حوزه شما چه کسانی بودند.
مسئولیت خود شما در حزب یا تشکیلات تهران حزب توده چه بوده است مشروحا مرقوم فرمایید.
ج ـ بعد از این که از زندان بیرون آمدم نمی دانم پس از دو سال یا سه سال با آشنایی قبلی که با آقای خلیلی داشتم برای مدتی مطالعاتی را شروع کردیم و چون فکر می کنم اوایل تشکیلات حزب بوده هیچ معرفی نداشتم و از بدو عضویت تا به حال فقط آشنایی من با آقای خلیلی بوده و درست در نظرم نیست فکر می کنم مدت سه یا چهار سال است که عضویت حزب توده دارم و به علت این که حزب در شرایط مخفی کار می کند به همین علت مجبور بودیم تماسها همیشه بین افراد ثابت بود.
و یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی من است چون سعی می کنم که مخفی کاری بیش از اندازه در کار حزبی خودم نکنم به همین علت تاریخی را به طور دقیق به یاد ندارم و در اواخر مسئولیت اینجانب در حزب توده ایران گرفتن یک باب خانه جهت چاپخانه فقط من مسئول بودم که خانه ای تحت اختیار حزب قرار بدهم و بقیه را آقای خلیل به عهده داشتند.
س ـ از چه تاریخی منزل مسکونی خود را برای ایجاد چاپخانه جهت تشکیلات تهران اجاره نمودید اجاره منزل مورد بحث ماهیانه چه مبلغ بوده ـ اجاره بهاء منزل را چه فردی می پرداخت.
و چه افرادی از نظر تهیه و چیدن حروف چاپی روزنامه ضمیمه مردم و نشریه شعله جنوب و اعلامیه هایی] اعلامیه های] حزبی به این منزل رفت و آمد داشتند.
ج ـ فکر می کنم از تاریخ ده اسفند ماه 45 منزل را جهت چاپخانه کرایه کردیم و اجاره منزل از طرف حزب پرداخت می شد و مبلغ 3500 ریال بود و ما سه نفر بودیم که در چیدن حروف با هم همکاری داشتیم یعنی من و آقای خلیلی و یک نفر دیگر به نام بابک که تا بحال ایشان را ندیده بودم فقط یک شماره شعله جنوب و یک شماره نشریه ماهنامه ضمیمه مردم چاپ شد و دیگر یک اعلامیه تسلیت جهت چهلمین روز در گذشت آقای دکتر محمد مصدق س ـ مشخصات خلیلی چیست.
آیا خلیلی نام مستعار است یا نام اصلی، شغل او چیست.
آیا منزل وی را می دانید نحوه ملاقات و تماس شما با اصلی چگونه بوده است.
ج ـ آقای خلیلی جوانی است در حدود 27 الی 28 سال سفید رو به طوری که خودشان می گفتند دانشجوی اقتصاد بوده و اسم ایشان مستعار است و یا شاید اسم اصلیشان باشد در این باره اطلاعات کافی ندارم و هیچ آدرس منزل ایشان را نمی دانم و فقط تماس ما در خیابانها و می توانیم به طور دقیق بگویم که در تمام خیابانهای تهران با هم قرار تماس داشتیم.
و این تماسها معمولاً یک نواخت نبوده و مدت آن فرق داشت گاهی اتفاق می افتاد 10 روز در میان گاهی یک ماه گاهی سه یا چهار ماه در میان همدیگر را می دیدیم.
س ـ مشخصات بابک چیست.
بابک نام اصلی است یا نام مستعار.
هر اطلاعاتی درباره بابک دارید ضمن تعیین شغل و آدرس محل سکونت وی مرقوم فرمایید.
ج ـ آقای بابک جوانی است در حدود 27 و 28 سال سفیدرو و این نام مستعار او است و فکر می کنم شغل او ویزیتور دارویی می باشد فقط آشنایی من با ایشان در موقع گرفتن منزل بوده جهت چاپخانه و قبلاً ایشان را ندیده بودم محل سکونت ایشان را نمی شناسم.
س ـ این عکس که به سرکار ارائه می گردد درست دقت نمایید او را می شناسید.
در صورت شناسایی وی را معرفی نمایید.
لطفا[لطف] فرمایید پشت عکس را نگاه نکنید.
ج ـ این عکس آقای خلیلی رفیق حزبی بنده هستند که همین امروز در خاتمه بازرسی مامورین هنگام وارد شدن در منزل بنده ایشان را توقیف نمودند.
س ـ مجددا عکس مورد بحث که نام اصلی وی آقای صابر محمدزاده می باشد به سرکار ارائه می گردد پس عکس را امضاء نمایید.
ج ـ من پشت عکسی را گواهی کردم که با توجه به مشخصات پشت عکس نام اصلی آقای خلیلی صابر محمدزاده می باشد که تاکنون نام اصلی ایشان را نمی دانستم و من از اول آشنایی ایشان را به اسم آقای خلیلی می شناختم.
س ـ هر مرتبه که روزنامه ضمیمه مردم چاپ می نمودند چند شماره چاپ می گردید و پس از چاپ روزنامه های مزبور را چه می کردید و چگونه پخش و یا توزیع و یا تقسیم می نمودید.
و چگونه به شبکه های حزبی تحویل می گردید.
و به طور کلی پس از این که روزنامه چاپ میشد نحوه پخش آن چگونه بوده است مسئول این کار چه فرد یا افرادی بودند.
ج ـ فقط در عرض این مدت که من با آقای خلیلی کار می کردم و دو شماره روزنامه چاپ شد یک شماره ضمیمه مردم و یک شماره روزنامه شعله جنوب ارگان توده ایران تشکیلات خوزستان و از هر کدام تقریبا 500 یا 600 شماره [مقصود عدد] من در این کار یعنی در پخش آن هیچ مسئولیتی نداشتم و مسئولیت این کار به عهده آقای خلیلی بود.
س ـ نشریه های مزبور که برای مدیران جرائد و مطبوعات و مسئولین انتظامی کشور به وسیله پست فرستاده می شد.
به وسیله چه فرد یا افرادی این روزنامه ها در پاکت گذارده می گردید و پشت پاکت نام گیرنده نوشته میشد.
ج ـ از این موضوع هیچ اطلاعی ندارم همانطوری که عرض کردم بعد از چاپ تمام شماره های چاپ شده را می بردند و من از چگونگی پست کردن و نوشتن گیرنده و نحوه پخش آن و یا اینکه به این صورت فرستاده می شد اطلاعی ندارم و اصلاً از موضوع فرستادن نشریه به مدیران جراید و مطبوعات مطلع نیستم.
س ـ پس مسئول این کار چه فردی بوده است.
ج ـ چون وظیفه حزبی من بوده است که در کارهای تشکیلاتی آنچه که مربوط به دیگران است کنجکاوی نکنم نمی دانستم مسئول اینها چه کسی بوده فقط پس از چاپ روزنامه ها به وسیله آقای خلیلی از چاپخانه برده می شد.
س ـ فرمودید البته (در صفحات قبل بازجویی) روزنامه ضمیمه مردم یا نشریه شعله جنوب و یا اعلامیه در چاپخانه به وسیله اینجانب و خلیلی و بابک تهیه و چاپ گردید و بعد از اتمام چاپ خلیلی نشریات مزبور را شخصا از محل چاپخانه خارج می کرد علیهذا بفرمایید سرکار و خلیلی (صابر محمدزاده) و بابک از نظر چاپ نشریه یعنی حروفچینی و چاپ هر یک چه مسئولیتی را داشتند و یا چه کاری را انجام می دادند.
مقاله های این نشریات را چگونه تهیه می نمودند و یا چه فرد یا افرادی می نوشتند.
غلط گیری به وسیله چه فردی انجام می گردید.
ج ـ ما هیچکدام همانطوری که از نحوه کار معلوم بوده به کار چاپ کاملاً مسلط نبودیم و در تمام کارهای چاپی سه نفری کار می کردیم یعنی هر سه حروف می چیدیم و هرکدام وقت می کردیم صفحه را می بستیم و یا در غلط گیری هر کدام میل می کردیم شروع به غلط گیری می کردیم و در موقع چاپ هر سه با هم مشارکت می کردیم و درباره نحوه تهیه مقالات هیچ اطلاعی نداشتم تمام مقالات قبلاً نمی دانم در کجا تهیه میشد و مقالات قبلاً خوانده می شد و ما مقالات تصحیح شده را شروع به چاپ می کردیم و از نویسنده مقالات و یا نویسندگان مقالات و خبرها هیچ اطلاعی ندارم آورنده مقالات را نمی دانم، آقای خلیلی یا آقای بابک بودند چون موقعی که من از کار می آمدم ایشان مشغول کار بودند و مقالات در روی میز بود و اطاق چاپخانه یک کلید بیشتر نداشت فقط موقعی که من در مسافرت بودم ایشان کلید را خودشان (هر دو) داشتند برای اینکه افراد خانواده ما یعنی مادرم و خواهرم از روی کنجکاوی ندانند که در آن اطاق چیست و محل کلید در بالای در ورودی حیاط خلوت بود.
س ـ نشریه شعله جنوب حزب توده در هر مرتبه چند شماره چاپ می گردید پس از چاپ آن نشریات مزبور چگونه پخش می گردید.
مسئول پخش چه فردی بود مقالات آن را چه فرد یا افرادی تهیه می نمودند چگونه و به چه وسیله مقالات به چاپخانه آورده می شد.
هر اطلاعاتی در این باره دارید مشروحا توضیح دهید.
ج ـ همانطوری که عرض کردم یک شماره بیشتر چاپ نشد تقریبا در حدود 600 الی 500 شماره بود که مقالات آن نمی دانم به چه صورت آورده می شد فقط من مقالات را در چاپخانه می دیدم و نویسندگان مقالات نمی دانم چه کسانی بودند و پس از چاپ به وسیله آقای خلیلی برده می شد.
س ـ اعلامیه ای که درباره چهلمین روز درگذشت دکتر مصدق چاپ نمودید چند برگ بود و آنها را چگونه پخش نمودید مقاله (مینوت آن را) چه فردی نوشته بود به دستور چه کس یا کسانی این اعلامیه را چاپ نمودند.
ج ـ موقعی که اعلامیه چهلمین روز درگذشت آقای دکتر مصدق چاپ می شد من در تهران نبودم برای کار به بندر ماهشهر رفته بودم و موقعی که به تهران آمدم چاپ شده و توزیع شده بود و نمی دانم به دستور چه کسی چاپ و نوشته شده بود چون مسئولیت این کار با من نبود.
س ـ کاغذ چاپ را چگونه تهیه می نمودید.
ج ـ چون در موقع اسباب کشی ایشان پیش از بنده به چاپخانه نقل مکان کرده بودند یعنی وسایل چاپ را آورده بودند و در همان موقع نیز کاغذ چاپ را هم آورده بودند و کاغذ تا به امروز به اندازه کافی داشتیم و اگر هم تمام می شد برای تهیه آن من مسئولیت نداشتم.
س ـ منظور از ایشان که در بالا اشاره نمودید کیست.
ج ـ آقای خلیلی و آقای بابک هستند.
س ـ مسئله جواب سوال اول صفحه 5 قدری نارسا می باشد علیهذا بفرمایید پس از اینکه منزل به وسیله سرکار اجاره گردید وسائل چاپخانه از قبیل حروف کلاسه سایر وسائل فنی چاپ را از چه محلی به منزل مزبور حمل نمودند.
مسئولیت حمل این وسائل بعهده فرد یا افرادی بود.
چگونه حمل این وسائل انجام گردید.
چند روز محل وسائل مورد بحث یا چند ساعت طول کشید.
چه مدت شما در منزل سکونت نمودید بعد وسائل حمل شد یا برعکس ج ـ بعد از اینکه منزل اجاره شد ایشان (آقای خلیل و آقای بابک) سه روز یا دو روز پیش از بنده تمام وسایل را آورده بودند و از محل قبلی آن هیچ اطلاعی ندارم من موقعی که وارد منزل شدم تمام وسایل فنی برای چاپ آماده بود و همانطوری که اشاره شده مسئولیت این کار به عهده این دو رفیق من بود و نمی دانم چند ساعت و یا چه مدتی برای آوردن طول کشید و من دهم اسفند ماه 45 منزل را اجاره کرده بودم که چهاردهم به منزل مزبور آمدم س ـ جواد رشیدی کیست.
جریان ارتباط سرکار با او چگونه است مشروحا توضیح دهید.
ج ـ من کسی را به این اسم نمی شناسم توضیح این که اسم ایشان جواد رشید است و پسر یکی از بستگان من می باشد و ایشان هیچگونه از کارهای من اطلاعی ندارند و من موقعی که برای شب هفت یکی از بستگان به قم رفته بودم ایشان در ماشین بودند و موقعی که به تهران آمدم من در منزل صاحب عزا ماندم و ایشان یعنی آقای جواد رشید مادر خودشان و مادر و خواهر مرا به منزل آوردند چون من مشغول پذیرایی میهمانان بودم موقع آمدن ایشان را ندیدم و چون منزل خودشان در حشمتیه واقع است فکر می کنم بعد از پیاده کردن مادرشان در حشمتیه چون دیر وقت بوده مادرم و خواهرم را تا خانه مشایعت کرده اند و ایشان هیچگونه اطلاعی از حزب و تشکیلات حزب ندارند.
س ـ قبل از اینکه مسئولیت [ناخوانا] چاپخانه تشکیلات تهران و تشکیلات جنوب حزب منحله توده به شما محول گردد از نظر حزبی و تشکیلاتی با چه فرد یا افرادی ارتباط داشتند نحوه این ارتباط چگونه بوده است.
ج ـ قبل از تشکیل حزب با عرض معذرت قبل از تشکیل چاپخانه هیچ مسئولیتی از نظر چاپی نداشتم فقط خانه ای اجاره می کردم برای سکونت.
س ـ خانه ای اجاره می کردی برای سکونت چه اشخاصی یا افرادی در این باره بیشتر توضیح دهید.
ج ـ یک باب خانه در سه راه شکوفه برای مدت یک سال اجاره کرده بودم به مبلغ 2500 ریال آدرس آن در سه راه شکوفه کوچه آفرینش بود که صاحب آن خانمی بود به اسم احترام خانم یا محترم خانم و یک نفر با من در آنجا سکونت داشت به اسم آقای محمدی که فکر می کنم از افراد حزب بود و همانطوری که خودشان می گفتند نقشه کش هستند و در حدود 35 سال داشتند و ایشان تنها زندگی می کردند و گاهی هر هفته یک بار یا چند روز در میان به منزل نمی آمدند و اجاره خانه به وسیله ایشان پرداخت می شد.
س ـ آقای محمدی را در موقعی که منزل چاپخانه را اجاره نمود کجا رفته و در کدام منزل سکونت نمودند.
آیا اطلاعاتی درباره آقای محمدی دارید مرقوم فرمائید.
ج ـ یک چند ماه پیش از اجاره منزل (چاپخانه) آقای محمدی را دیگر ندیدم یعنی ایشان دیگر منزل نیامدند و محل کارشان نمی دانم کجا بود و بعد از رفتن نمی دانم آیا در کجا منزل اجاره کردند فقط بعد از مدتی من از آقای خلیلی پرسیدم ایشان گفتند دیگر نمی آیند و بیش از این توضیح ندادند ایشان مردی بودند مجرد در حدود 35 سال قد بلند.
س ـ اهل کجا بود شغل او چه بود.
ج ـ آذربایجانی بود فکر می کنم از اهالی یکی از دهات تبریز چون من وظیفه نداشتم درباره ایشان توضیحات بیشتری بخواهم و اگر می خواستم جواب نمی دادند و می گفتند که نقشه کش راه هستم و فکر می کنم که واقعیت داشت.
س ـ در مقابل اظهارات خود را پس از مطالعه امضاء بنمایید.
ج ـ جوابها را خودم نوشته و امضاء کردم

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 392






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.