صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: مذاکرات رائین و دکتر احسان نراقی

تاریخ سند: 26 آذر 1357


موضوع: مذاکرات رائین و دکتر احسان نراقی


متن سند:

از: 381 تاریخ:26 /9 /1357
به: عرض می‌رسد
موضوع: مذاکرات رائین و دکتر احسان نراقی

رائین پس از تعارفات معموله به نراقی اظهار داشت. من دوستی دارم که سرهنگ ارتش بوده و بعد هم اونو از ارتش اخراج کرده‌اند. دیروز به من تلفن زده بود و راجع به آتش زدن منزل بهائی‌ها در شیراز صحبت می‌کرد و می‌گفت این مذهبی‌ها حدود صد خانه مربوط به بهائی‌ها را که قبلاً شناسائی کرده بودند چطور آتش زدند و چطور به این بدبخت‌ها حمله می‌کردند و این موضوع انعکاس جهانی بدی به دنبال داره، چون دیشب تا صبح در حدود پنجاه نفر از آمریکا‌‌ به من تلفن زده‌اند و اطلاع داری که در آمریکا‌‌ بهائی زیاد است و مرتباً از رادیو و تلویزیون خودشان می‌خواستند بدانند موضوع صحت دارد یا خیر.
احسان نراقی اظهار داشت اینها تعصبات بیش از حد این آقایان علما همین است.
رائین اظهار داشت به نظر من اینها حاضر نیستند که کنار بیایند چون همه از اون بابای پاریسی می‌ترسند و اون هم که هیچ و می‌دانید که اختلاف شخصی است و هیچ راهی نداره و شاید زمان کمک بکنه و دیروز من صف نفت را که مردم ایستاده بودند دیدم واقعاً دلخراش بود.
نراقی اظهار نمود اتفاقاً این خوب است زیرا تا دو هفته پیش شایع کرده بودند که این کار دولت است ولی الان مسئله کاملاً روشن شده و نطق ازهاری هم بسیار به موقع بوده.
رائین ضمن تایید نظر نراقی اظهار داشت بله مسئله روشن شده که این نتیجه اون سیاست غلط اون بابا است که از اونجا توصیه می‌کنه و من موضوع دیگری که می‌خواستم از شما خواهش کنم به آقای نخست‌وزیر اطلاع بدهید این است که شما می‌دانید که وضع خبری ما چطوری است صبح و بعدازظهر به طور مرتب جبهه ملی به تمام خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و خبرنگارانی که در هتل‌ها هستند تلفن می‌زنند و آمار می‌دهند حالا چه آمار وحشتناکی خدا می‌داند مثلاً حادثه‌ای که در شیراز اتفاق افتاده به عنوان مشهد قالب می‌کنند به اینها و اطلاع داری که اصلاً بهائی در مشهد نداریم و به نظر من تعمداً این خبرها را می‌دهند و متأسفانه دولت هیچ توجه‌ای به این مسئله نداره و در دستگاه دولت یک نفر که بتواند جواب ما را بدهد که ما درست مخابره کنیم نیست و آن روز من با افشار صحبت کردم اولاً معاونین وزارت اطلاعات هیچ کدام زبان نمی‌دانند و هیچ کدام این کاره نیستند. اون سعادت بود که بی‌خود و بی‌جهت گذاشت کنار در صورتی که به نظر من مسعود برزین1 برای این کار مفید بود زیرا هم زبان می‌دانست هم روزنامه نگار بود و هم روابط عمومی متوجه میشه به نظر من این فرد را یک تلفن در اختیارش بگذارید تا در مقابل خارجی‌ها جوابگو باشه البته می‌بخشید من آدم فضولی هستم ولی مملکتم را هم خیلی دوست دارم و شاهد هستم که ما داریم شبکه تبلیغاتی خودمان را مفت و مسلم دو دستی تقدیم مخالفین می‌کنیم.
احسان نراقی اظهار نمود باشه من الان به نخست‌وزیر اطلاع می‌دهم که حتماً یک ترتیبی برای این کار بدهند. ضمناً سئوالی داشتم و آن اینکه مقاله هلمز2 را که در مورد ایران و همسایگانش مطلبی نوشته خوانده‌اید.
رائین اظهار داشت بله و حرفی را که من شش ماه قبل زدم هلمز تازه گفته و اون این است که به آمریکا‌‌ گفته اینجا شما با شوروی طرف هستید. شوروی داره میاد خلیج فارس را بگیره و وقتی گرفت عربستان سعودی و کویت هم می‌روند دنبال کارشان.
نراقی اظهار نمود به هرحال دو نفر از اساتید دانشگاه از ما یعنی یا شما و یا من خواسته‌اند مقاله‌ای در رد این بنویسیم.
در خاتمه رائین قرار گذاشت به دیدن دکتر نراقی برود.
احتراماً به استحضار می‌رساند. سجده‌ای 26 /9 /57
این کدام رائین است.3 26 /9
در بولتن درج گردید. در پرونده به کلاسه بایگانی شود.

توضیحات سند:

1. امیرمسعود برزین: فرزند ابوالفتح، در سال 1299ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس ادبیات در دانشگاه تهران ادامه داد و از دانشگاه کمبریج نیز گواهینامه زبان انگلیسى گرفت و در مشاغلى چون: مترجمی خبرگزارى پارس، ریاست روابط عمومى دفتر مخصوص شهبانو، مشاورت رئیس دانشگاه تهران و ... کار کرد.
در یکی از اسناد ساواک، از تماس وی با اعضای سفارت شوروی در تهران سخن گفته شده و این درحالی است که در سال 1346ش، که انتشار روزنامه آیندگان و وابستگی‌های ‌آن، یکی از مباحث محافل مطبوعاتی بوده، مشارالیه به شرح زیر معرفی شده است: «همایون و برزین دو عضو سندیکای مطبوعات، درست در دو قطب سیاسی قرار گرفته‌اند. برزین را انگلیس‌ها و همایون را آمریکا‌‌یی‌‌‌ها در اختیار دارند.»
مسعود برزین، به علت جایگاهی که در دفتر فرح پهلوی داشت، مسافرت هایى به انگلستان، فرانسه و سفرى به همراه فرح پهلوى به کشور کانادا داشت و در مراسم شرفیابى و تشریفات درباری نیز شرکت مى‌نمود.
وی در سال‌های ‌آخر عمر، دچار بیماری پارکینسون و زمین‌گیر شد و در مردادماه سال 1389ش در تهران درگذشت. مسعود برزین در خاطرات خویش، در معرفی خود می‌نویسد: « در طول چهل سال، بیش از 17 شغل مختلف داشتم؛ علتش اینکه میز اداره راضی و قانعم نمی‌ساخت. همیشه فردی بودم جستجوگر.»
مشارالیه دارای تألیفاتی است، مانند: سیری در مطبوعات. مطبوعات ایران 1343 تا 1353. فرهنگ اصطلاحات روزنامه نگاری و ...
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک، ص 65.
2. ریچارد مک گارا هلمز: در سال 1913م در پنسیلوانیا به دنیا آمد. تحصیلات را تا دو سالِ پایانی متوسطه در آمریکا‌‌ و دو سال آخر را در فرانسه و آلمان بود. در این سال‌ها، برادرِ او که در مدرسه «لوروزه» سوئیس درس می‌خواند، با محمدرضا پهلوی همکلاس بود.
هلمز، پس از دیپلم به آمریکا‌‌ بازگشت و در کالج ویلیامز، ادامه تحصیل داد. در این سال‌ها با پسرِ هاگ بیلی که رئیس خبرگزاری یونایتدپرس بود، آشنا شد و از طریق او، پس از پایان تحصیل، در این خبرگزاری مشغول به کار گردید که این اشتغال به مدت 5 سال به طول انجامید. یکی از موفقیت‌های ‌حرفه‌ای او در این زمان، مصاحبه با آدلف هیتلر بود.
ریچاد هلمز در سال 1927م به آژانس ایندیانا پولیس تایمز پیوست و در جایگاه جدید، تا مدیریت تبلیغات ترقی نمود. با آغاز جنگ جهانی دوم، به ارتش پیوست و در نیروی دریایی به کار گرفته شد. یک سال پس از آن، به اداره‌‌ی خدمات استراتژیک، موسوم به o. s. s پیوست و به مدت دو سال در آنجا فعالیت کرد. پس از انحلال این اداره، به وزارت دفاع رفت و از آنجا نیز، جذب « گروه مرکزی مطالعات » که تازه تأسیس بود، شد و سرانجام، در سال 1947م که سازمان سیا شکل گرفت، به این سازمان پیوست و تحت نظر آلن دالس به فعالیت‌های ‌جاسوسی مشغول گردید.
ریچارد هلمز که در طول حضور در سازمان سیا، در نقش‌های ‌متفاوتی ظاهر شده و در جریان کودتای 28 مرداد 1332 و همچنین، حمایت آمریکا‌‌ از علی امینی ایفای نقش کرده بود، در سال 1345ش، به ریاست سازمان سیا رسید که این سمت را به مدت هفت سال، تا سال 1351ش، به عهده داشت، که در این موقع در جریان رسوائی واترگیت، مجبور به استعفا شد.
او که در مدت فعالیت در سازمان سیا، بارها به تهران آمده بود، پس از این استعفا، به عنوان سفیر آمریکا‌‌ به تهران آمد و تا سال 1355ش، هدایت پروژه‌های ‌مختلف اطلاعاتی را در منطقه به عهده گرفت.
او که پس از پایان مأموریت، به آمریکا‌‌ رفته و درگیر پاسخگویی به فعالیت‌های ‌غیرقانونی خود در سازمان سیا بود، همچنان با دربار ایران نیز در ارتباط قرار داشت.
3. در گزارشی دو برگی، که پیرامون این خبر در بولتن درج گردیده، این فرد، پرویز رائین، رئیس خبرگزاری آسوشیتدپرس در ایران معرفی شده است.

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 545


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.