صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی

پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی


متن سند:

از پیشگاه شاهنشاه استدعا می نماید این عریضه را تا پایان آن از نظر مبارک همایونی بگذرانند به شرفعرض مبارک می رساند: علاوه بر سوابق اخلاص و خدمتگزاری خانوادگی (جد و پدرم) نسبت به خاندان جلیل سلطنت پهلوی ویژه اعلیحضرت فقید (چنانچه سابقا نیز به عرض رسانیده ام) بیش از مدت 10 سال است مستقیما و قبل از آن هم به طریق غیرمستقیم در هر اجتماع و دسته شهری خصوصا استانهای مرکز دهم و ششم که بهتر می توانسته ام کلیه فکر وهم، و حتی قوه و انرژی و فعالیت خدمتگزار و وابستگان و مربوطینم را در اداره پیشرفت مرام و مقام شاهدوستی قرار داده و جان نثار از تعقیب این هدف عالی که به سود مملکت تشخیص داده ام خودداری نداشته ام (به شرحی که سوابق و پرونده های امر حکایت می کند و قطعا از نظر مبارک همایونی گذشته است) مدت 20 سال است که در دادگستری مشغول انجام وظیفه در ردای قضاوت بوده و بیشتر این مدت را در مرکز با...
نفس و صداقت سپری نموده ام (به شکلی که برخلاف بسیاری، از راه حقیقت منحرف نشده و کمتر خطایی در مشاغل قضایی چاکر بوده است) با کمال تأسف هیچ یک از مراتب فوق کوچکترین تأثیری در سرنوشت اجتماعی گذشته و وضع فعلی خدمتگزار نداشته بلکه بالعکس موجب شده که حس حسادت افراد ابن الوقت و کینه توز و دسیسه جوی فاسد باطنا مخالف معانی و مبادی فوق را به طرف خود جلب و نهایت کوشش و جدیت آنها مصروف عدم موفقیت چاکر در محیط کار و اجتماع بوده است چنانچه این گونه افراد برحسب مقتضای زمان برای پیش بردن مقاصد سوء و شوم خود در مؤسسات و دستگاههای متنوع این کشور فدوی را به دستجات متضادالعقیده ای منسوب و هر موقع و زمانی کوشش نموده اند باتوجه به عقیده مورد توجه اولیای امور،چاکر را به ضد آن عقیده و آیین ولو آنکه در طی ازمنه مختلف متفاوت و متناقض بوده باشد منسوب و از این تمهید و شیوه سد راه ادامه فعالیت و زندگی اجتماعی فدوی بوده باشد.
برای مثال در چند سال قبل عریضه ای از حیف و میل سهم و حصه نفت خانواده جان نثار حضور مبارک معروض داشتم که با وجود دستورات اکید ذات همایونی مبنی بر تقسیم حصه نفت بین عموم فامیل بختیاری فدوی و افراد فامیلم را که حق داشتیم برخی از عموزادگان محروم و خود برداشت نمودند و چون قبلاً در این مورد از حضور مبارک دادخواهی نموده بودم مجبورا در جلسه ای که در چند سال بعد برای اتخاذ تصمیم نسبت به موضوع دیگر (تصمیم نسبت به املاک خانوادگی در ایذه بختیاری) در منزل تیسمار بختیار تشکیل گردید به نمایندگی از طرف فامیل خود دعوت شدم و بلافاصله بدخواهان این دعوت را که بنا براجبار و مقتضیات از لحاظی که آقایان می دانستند مانند سه ربع قرن گذشته نمی توانند میراث خانوادگی فامیل چاکر را از بین ببرند عنوان طرفداری از تیار نام نهادند و به اولیای امور آن گونه عرضه داشتند.
در حالی که در زمانی که تیمسار نامبرده در رأس سازمان امنیت در نخستین انتخابات دوره 20 بود برای انتخاب شدن و همچنین در مشاغل دولتی افراد دیگری مورد حمایت و مساعدتش بودند و فدوی در همان دوره بود که از طرف حزب مردم به عنوان کاندیداتور معرفی و اعلام شده بودم که بدون اخذ نتیجه با خسارات مادی و معنوی مواجه شدم کمااینکه قبل از انتخابات معروض نیز به همچنین، از تیمسار معروض انتفاعی نداشته ام.
مضحک تر و قابل تأسف تر از همه آن بود که در هذه السنه نیز بر حسب توطئه ای به عقیده ضد مرام و عقیده تیمسار مذکور برخی شیاد و مغرض می خواستند چاکر را معرفی نمایند.
نمونه واقعی دیگر آن، ازدواجی است که برحسب تصادف و اتفاق در چند سال قبل با صبیه آقای مهدی مشایخی1 نماینده سابق انجام شد و از آن تاریخ تاکنون که متجاوز از 10 سال است شخص نامبرده (که مطمئنم اکثر تشنجات و پاپوش دوزیها و ضدیت هایی که درباره ام شده از ناحیه او و همدستانش سرچشمه گرفته و سهم عمده ای در آنها دارد) از هیچگونه اقدام و اعمال دسیسه و به وجود آوردن اختلال محیط و سوءظن در امور و اطراف فدوی در دستگاهها به منظور شکست اجتماعی جان نثار دریغ و مضایقه نکرده و این حقیقتی است که بعد از تحقیق و تجربه معلوم شد که بیشتر این غرض ورزیها ناشی از طبیعت خود و بخل ذاتی نامبرده است (و اگر از نظر دقیق و موشکافی در آن مطالعه شود به بحرانهای دوره کودکی و جوانی و محیطی که در آن می زیسته و عقده های روحی و وراثتی که دارد مربوط است) انچه گفته اند: نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است.
به طوری که نسبت به افراد دیگری از اقربای سببی (و حتی یکی دو نفر از اقربای نسبیش) نیز در گذشته و حال به همین گونه رفتار نموده و می نماید به طریقی که تا مقداری نیز به این هدف نائل شده است مضافا برآن در اجتماع و محیط خانواده با اغفال و تطمیع دخترش اینکه سهم الارث او و دیگر مورثین خود را که به پسر مخبطش به نام کامران انتقال داده و او را روانه امریکا نموده که سالها است نیز در آنجا به عنوان تحصیل مشغول تفریح و خوشگذرانی است از او گرفته و به دخترش باز می گرداند والا اگر مطیع او نباشد و دستوراتش را اجرا نکند در این مورد اقدامی نخواهد نمود نامبرده را به این ترتیب تشویق و تحریک و موجبات ناراحتی خیال و عدم آسایش فدوی را با اسکاندال2 و جنجال هایی که هردم در زندگی جاننثار به وجود آورده و می آورد فراهم ساخته به صورتی که موضوع اولاد مانع از تفریق و متارکه بوده است.
در حزب مردم نیز با اغوای غیرمستقیم یک نفر شیاد پاره دوز که در دادگستری به سمت پیشخدمتی یا فراشی استخدام شده بود و بعدا دستهای مخربی برای ایجاد اینگونه صحنه ها او را اندیکاتورنویس دفتر دادگاه بخش نموده بودند و با یکی از سرایدارهای حی کلیمی در خیابان اسلامبول (پاساژ حی) به علت محلی بودن و سابقه سوء هر دو (حی کلیمی شریک بوم هند و سایر املاک و سوءاستفاده های آقای مشایخی می باشد) به دلالی و راهنمایی یک نفر قربتی و رمال جنوب شهر چند اتاقی به نام حوزه شماره 2 حزب مردم اجاره و به دزدی و کلاشی از مردم جنوب شهر پرداخته بودند.
دیکاتورنویس معروض در عین حال شریک اخاذی های دکتر باهری و رسول پرویزی و عمیدی در حزب مردم بود (به قسمی که پولهای حزب را در تشکیلاتی که در تخریب آن نهایت کوشش را داشتند یک جا به عناوین مختلف برداشت و حیف و میل می نمودند) واداشته بود با چند نفر ایادی نامبرده معروض که از محبان و یاران نزدیک دبیرکل آن روز حزب مردم بودند انواع فعالیت ها را برای برهم زدن وضع و زحمات حزبی چاکر به عمل آوردند.
خصوصا زمانی که دبیرکل و ایادیش از اوراق و نوشتجات فدوی در توصیف از شاهنشاه در مسافرت خوزستان (آبادان) واقف و آگاه شدند (و جان نثار هم بدون اطلاع و آگاهی از نیات ایشان و عقیده باطنیشان مراتب اخلاص و فدویت خود را نسبت به دستگاه سلطنت به آنها ابراز داشته بودم) و عملیات ناجوانمردانه آنها باعث شد که سه مرتبه انتخابات دوره 20 که دفعه آخر آن مواجه با انقلاب 6 بهمن ماه گردید برای چاکر بدون نتیجه شود و دیگری که مستقیم و غیرمستقیم از طرف باند توصیف شده مورد حمایت و تقویت و هم مرام و هم عقیده آنها بود انتخاب گردد.
مضافا براینکه در زمان وزارت دادگستری دکتر باهری که برای تخریب دادگستری و قانون اساسی ایران به منظور ارضای تمایلات اشتراکی و اناریشی(آنارشی) خود و بالاخره نتایج مصیبت بار دیگری که از آن علیه رژیم مشروطه سلطنتی با نابودی قانون اساسی می خواست بگیرد، لوایحی تهیه و می خواست به موقع اجرا در آورد و در ضمن آن لوایح برای رد گم کردن، مثلاً خانه انصاف و یکی دو موضوع کوچک و ظاهر فریب دیگر را جا زده بود که از عنوان نمودن آنها سوءاستفاده و به منظورات پلید دیگرش که تصویب سایر مواد بود برسد که باتوجه به حقایق فوق و سابقه قبلی نسبت به عملیات شخص وی در حزب مردم و همدستانش در یکی دو مجله هفتگی انتقادی از نظریات نامبرده شد بلافاصله برای انتقام جویی برخلاف قانون و مقررات که قوانین مربوط به حقوق ثابته و مکتسبه افراد عطف به ماسبق نمی شود) فقط بنا بر تمایلات و اراده شخصی به شغلی که 15 سال قبل شاغل آن بودم (با اینکه اکثر همدوره و هم قطارهای فدوی اینک در دیوان کشور می باشند) پست خدمتگزار را تغییر داد و حتی از نهایت غرض ورزی، کار آزادی را که در بعد ازظهرها و ساعات فراغت اداری برای تمرین و ممارست در زبان داشتن (مترجمی) به بهانه اینکه دون شأن قضایی است حذف و جمعی از قضات دادگستری منجمله چاکر را از آن محروم نمود (در صورتی که عمل خودسرانه او و ادامه آن از طرف وزیر فعلی جرم و بر خلاف قانون است) تا بدین وسیله انتقام دیگری از کسی که او همدستانش را در حزب مردم به خوبی می شناخته و به عقیده واقعی و مرام باطنی وی واقف و به سبک کارهای خود و همدستانش آشنایی کافی دارد کشیده باشد.
برای استحضار خاطر همایونی به نحوه عمل و میزان غرض ورزی این باند و گروه هر چند موجب اطناب سخن و تطویل عریضه و ملال خاطر و خستگی شاهنشاه می باشد ولی منباب اعجاب و مزید تجربه روی این گونه افراد به استحضار می رساند مثلاً در مورد آقای مهدی مشایخی که مسبب عمده مستقیم و غیرمستقیم به وجود آوردن این گونه توطئه ها و غرض ورزیها است اگر اعلیحضرت همایونی بخواهند به شدت سادیسم و نهایت بدخواهی و کینه توزی او آگاهی حاصل فرمایند نامبرده به تحریک و همدستی عده ای از نمایندگان سابق که قطعا پرونده های سیاه عملیات برخی از آنها به نظر مبارک رسیده و همان اعمال و سیاهکاری ها موجب سقوط و طرد آنها شده است.
مدتها با اضافه حقوقی که قرار بود برای 1500 قاضی در مجلس شورای ملی تصویب شود به جرم اینکه یکی از آنها جان نثار می باشم خود، ضدیت و نمایندگان همدست و هم تیپ خود را وادار به مخالفت می کرد که بالاخره [با] اوامر مؤکد همایونی مبنی بر تصویب، به تشبثات و تلاش های مذبوحانه آنها خاتمه داده شد.
نامبرده تا آن حد میدان قلب حقیقت و دایره اتهام و غرض ورزی را به اتفاق همدستانش علیه چاکر توسعه داده بودند که کلیه خدمات (اگر بتوان آن را خدمت نام نهاد نه انجام وظیفه) جان نثار را در رفرندام شش ماده ای (شاه و مردم) که دارای مستندات قطعی و روشنی از فعالیتم در استان دهم است و در مسافرت به همین منظور به آن استان نوارهایی از آن و سایر موضوعات گفته شده در آن تاریخ گرفته شد و در دستگاههای انتظامی اصفهان ثبت و ضبط است، در دوایر کشاورزی و سایر مراجع ذیربط انتشارات و اطلاعات و غیره، به شکل معکوس و واژگونی کوشش شد بی ارزش و حتی به طرز مخالف وانمود و جلوه داده شود.
در هر صورت اینجا مناسب می دانم به عرض مبارک برسانم که این شخص به طوری کار خود را رها کرده و دنبال فدوی را گرفته بود (و عجالتا هم که خودش به خارج مسافرت نموده وسیله همدستان و مربوطینش گرفته است) که با هرکسی تاکنون مربوط و مأنوس بوده ام ناچار از قطع مراوده با او شده ام زیرا در غیاب، با او طرح دوستی و الفت می ریزد و از او ملاقات می کند و با او نزدیک می شود و سعی می نماید ارتباط خدمتگزار را با او به انتقاد و خرده گیری و بالاخره به عناد و دشمنی غیرقابل ترمیم و اصلاحی تبدیل نماید به طوری که از حدوث قسمت اخیر خود را کنار می کشم که گرفتار عواقب دیگر نباشم.
نتیجه و حاصل آنکه دستهای مرموزی به کمک این گونه ایادی همواره کوشیده اند که مانع از رشد و نمو خدمتگزاران واقعی شاه و میهن باشند و اگر احساس نموده اند افرادی واقعا از روی اعتقاد و ایمانشان در این راهها گام برمی دارند آنها را از امور دور و درهم کوبند.
در هر حال با تعویض کابینه سابق و توشیح دستخط همایونی مبنی بر انتصاب کابینه فعلی تصور می شد بلکه قطع و یقین بود که اگر اجحافات و تبعیضاتی در گذشته شده جبران و ترمیم خواهد شد.
متأسفانه در مورد چاکر باز هم بنا بر تحریکاتی که از ناحیه آقای مهدی مشایخی معروض که سابقه دوستی و الفت دیرینه به مناسبت شیخ حسین عاملی می گویند قاچاق فروش و نزول خوار معروف با آقای وزیر فعلی دادگستری دارد (شیخ حسین عاملی عموی آقای باقر عاملی وزیر فعلی دادگستری است) و همچنین سوابق انس و الفت کهنی که با خود آقای وزیر فعلی نیز داشته و دارد تاکنون نه تنها رفع تبعیض و تعدی گذشته نشده، سهل است در تأیید و ابرام و تشدید اجحافات و اعمال سابق به تشریک نامبرده پافشاری و مقاومت می شود و برای اینکه راه هرگونه اقدامی را این باند در دادگستری علیه خدمتگزار مسدود نمایند، صحنه سازیها و دسیسه هایی علیه چاکر به وجود آورده و می آورند تا قیافه حق به جانبی به عملیات ظالمانه خود بدهند و اشخاص را با صورت فریبنده از حقوق طبیعی خود محروم سازند.
چنانچه در دادگستری اینک جا و محل برای چند نفر محدود و معدود هم باندان و همدستان وزیر فعلی و معاونین او باز است و برای سایرین مسدود و از احقاق حق خود محرومند (عجب تر از همه آن است که چنین دستگاهی که حتی قادر به اجرای عدالت نسبت به قضات خود نیست و سراسر کارها و مشاغلش باندبازی و باندسازی و تبعیض و غرض ورزی و خارج از بی طرفی است مدعی اجرای عدالت هم در سراسر کشور هست!) جهت مثال در مورد بازنشستگی فقط چند نفر پیر از کار افتاده مربوط خود را وزیر فعلی می خواهد به موجب قانون جدیدی که از مجلس بگذراند در دیوان کشور باقی بگذارد و قضات سایر محاکم و مراحل دادگستری (دادسراها و محاکم بدایت و استیناف) را در سن کمتری بازنشسته نماید به طوری که عده ای را به همین عنوان تاکنون بازنشسته نموده در حالی که قاضی در دیوان کشور با سایر مراجع دادگستری تفاوتی ندارد و هر دو سالهای متمادی در این دستگاه زحمت کشیده و تجربه اندوخته اند ولی آنکه مثلاً جزء باند وزیر فعلی و قبلی (یا ماقبل) بوده به دیوان کشور رفته و دیگری که به هیچ وجه از اولی کمتر نبوده از این حق قانونی و طبیعی محروم شده است.
حال چنین تبعیض هایی که شده نمی بایست موجب و منشأ تبعیض های دیگری نیز در بازنشستگی و یا سایر امور شود علی الخصوص که قاضی در هر مرحله ای که مدتها کار کرد و زحمت کشید در این قسمت با تجربه می شود و علی الرسم بسیاری از کشورهای مترقی، شایستگی ابقاء طولانی در پست خود را دارد.
علیهذا سن بازنشستگی برای همه قضات بهتر است متساوی و یا در مدت زیادتری اعمال و تفاوت و فرقی نداشته باشد نه فقط نسبت به قضات دیوان کشور استثنا باشند.
نمونه و مثال دیگر از طرز فکر و عقیده آقای عاملی به طوری که به نظر می رسد و اعمال ایشان در مدت تصدیشان نشان می دهد این است که علیه قضات دادگستری که سالها زحمت کشیده و تجربه اندوخته اند و هیچکدام کمتر از او نیستند محرمانه ضدیت و کارشکنی و جنجال ایجاد و با دشمنان آنها نهانی و علنی همکاری و هم گامی دارد.
ولی مثلاً امثال یک نفر یا دو نفر بیسواد دون اشل3 دفتری شارلاتان را که مرتب مشغول سرکیسه نمودن مردم در دفتر دادسرای استان می باشد (مثلاً حمزه پورنامو4 است ماهیانه تقدیرنامه برایش می فرستد و نازشست به او می دهد و امثالهم!) نتیجه ای که از عرایض بالا به سود دستگاه سلطنت و مملکت (علاوه بر گرفتاری و وضعی که برای چاکر مدتهاست به دست آقای مشایخی و همدستانش ایجاد شده و ادامه دارد) متناسب بلکه لازم است گرفته شود این است که توجه اعلیحضرت همایون شاهنشاه را به وضع دادگستری و سایر امور کشور و غرض رانی هایی که در گذشته بوده و شده و وجود دسیسه های بزرگ و خطرناک دیگری از طرف این باند برای آینده مملکت جلب نمایم و در حقیقت وضع خدمتگزار را نمونه و الگوی کوچکی از آن قرار دادم که نتیجه کلی از آن گرفته شود مثلاً به قرار آنچه در دادگستری دریافتم یکی از عوامل ترک و ی وطن اعلیحضرت فقید در شهریور 20 و آن حوادث شوم و مخاطراتی که برای استقلال کشور و مردم آن ظاهر شد اطلاعاتی بود از ناحیه سمندریان (عضو آن زمان پست و تلگراف) که از دوستان بسیار نزدیک و همدوره های آقای مهدی مشایخی نامبرده بود و می باشد (که بعدا در وزارت دارایی تا سمت ریاست مستغلات به کمک شخص معروض ترقی کرده و فعلاً بازنشسته وزارت دارایی است) که در تاریخ 1320 (هزار و سیصد و بیست) و مدتها قبل از آن عضو وزارت پست و تلگراف و گویا متصدی تلگرافخانه بوده است که متن تلگرافات اعلیحضرت فقید را در اختیار دیگران می گذارده است (سمندریان و مشایخی آموزشگاه یا کلاس پست و تلگراف را چنانچه عرض شد قبل از ورود به خدمت دولت دیده و در ابتدا خدمت دولتی، در پست و تلگراف استخدام شده بودند) موضوع سرقت اسناد مهم تلگرافی درباری و دولتی بعد از آن تاریخ (بعد از شهریور 20) در دیوان کیفر مطرح و سمندریان معروض مورد تعقیب قرار گرفت ولی پرونده امر به دست حسین قریشی دادیار دیوان کیفر در آن زمان که سال گذشته بازنشسته شد با تشبثات آقای مشایخی و همدستان او که با حسین قریشی و دادستان وقت ارتباط نزدیکی داشتند مسکوت و بدون نتیجه گذارده شد و یا اساسا بسته گردید.
بنابراین بدیهی است ترقی اولیه این شخص در آن دوران بی ارتباط با موضوع نبوده است و یکی از عوامل مهم و مسلم حادثه شهریور 20 را می توان جریان فوق دانست و در اینکه برخی از مسئولین یا مسئول مهم دولتی آن زمان در آن دست داشته تردیدی نمی توان داشت.
به همین گونه اکثر نمایندگان سابق که با این شخص (دوست و هم عهده بودند و اکثرا از دستگاه طرد شدند در یک باند جای گرفته اند.) به طوری که از نزدیکترین آنها به او می توان شیخ حسین عاملی که سابقا رئیس اداره مبارزه با قاچاق وزارت دارایی بوده و اینک به قراری که می گویند از برکت همان قاچاق و قاچاق فروشهایی که مأمور مبارزه با آنها بوده 70 ـ 80 میلیون نقد دارد که خود بانک متحرکی است و ربع آن در ربح خون مردم را در شیشه می کند و نرخ مرکب سود می گیرد (صراف زاده یزدی و مراداریه کلیمی نماینده سابق ـ عبدالحسین نیکپور سناتور سابق و زمین خوار صاحب بانک پارس و حبیب اله مفید بازرگان که شهرت تجارت قاچاق دارد (دو نفر اخیر از خویشاوندان هم مرام آقای مشایخی هستند) و شخص اخیر در پرونده شرکت با صرافان اصفهانی که کلیه فلزات قیمتی شرکت نفت را به عنوان قراضه به کمک همدستان شرکت نفت خصوصا دکتر رضا فلاح و یک نفر دیگر از اعضای هیئت مدیره سابق (آقای دکتر رضا فلاح که از افراد مردم سابقا متوسط کاشان است در اثر تصدی مشاغل شرکت نفت به قراری که شنیده می شود ثروت عظیمی تهیه مضافا براینکه به قرار اطلاع زمانی که صنعت نفت ملی شد و اثاثیه ادارات و منازل آن را که قاعدتا در اختیار دولت بود، عده معدودی بردند، ایشان در خانه شماره 3 آبادان سکونت داشت که ساکنین خارجی آن تخلیه و رفته بودند و جزو اثاثیه ای که به جای گذاردند دستگاه کنترل تلفن ها و مخابرات شرکت نفت بود که آنها جهت جلوگیری از هرگونه پیش آمد سوئی (خطرناکی) برای پالایشگاه آبادان از آن استفاده می نمودند و به قراری که شنیده می شود دستگاه مزبور در اختیار ایشان است که از ارتباطات مقامات و مراجع و غیره وسیله آن آگاهی می یابد) در یک مناقصه ساختگی ربودند و در ژاپن و سایر کشورها به فروش رسانیدند و پرونده آن را هم به طور مرموزی به کمک همدستان دادگستری سرهم آوردند.
و محمد باقر مشایخی5 (خاله زاده آقای مشایخی) که به کمک ایشان و خانواده مصاحب (نائینی) که عیالش از آنها است و] با] ورود و ارتباط در حزب ایران نوین مدیرکل بهداشت مرکز شده و در چند سال قبل که از خارج بازگشت دیناری نداشت و امروز از برکت تصدی پست ماقبل خود (تصدی بهداری بیمه های اجتماعی کارگران) و مشاغل وزارت بهداری قبلی و کنونی صاحبآلاف والوف است و قاسم مشایخی6 (برادر ایشان رئیس حسابداری وزارت پست و تلگراف) که با کمک غیرمستقیم آقای مشایخی و مستقیم دوستان او در حزب ایران نوین به این سمت برگزیده شده و خانمش را که یک نفر دست چپی فرانسوی است در انتشارات رادیو به عنوان سخنگوی زبان فرانسه با کمک آقای معینیان که با نامبرده مربوط است گذارده است.
(به قرار اطلاع دکتر فرهنگ شفیعی از همین باند بود.
به قرار اطلاع از مربوطین و حامیان دیگر ایشان آقای فرامرزی7 هستند (مدیر کیهان) که رفت و آمد خانوادگی با آقای قاسم معروض دارد ـ معتضدی رئیس دارایی شهرری که قبل از تصدی دارایی آن شهر چیزی نداشت و اکنون دارای ثروت سرشاری از تصدی آن دارایی می باشد (از همکاران نزدیک آقای مشایخی) اشرف احمدی8 سناتور که به طور مستقیم و غیر مستقیم به قراری که شنیده می شود با اینها خصوصا با آقای مهدوی از سابقا داشت و به قراری که می گویند اخیرا در همدستی و مشارکت ایشان میلیونر شده و یکی از کسانی را که این باند بیش از همه در ترقیش کوشیدند (و برای روز مبادا نگاهداشتند) به قرار اطلاع همین آقای عاملی وزیر فعلی می باشد که وسایل نزدیکی او را با مقامات فراهم نمودند چنانچه زمانی که چاکر در تاریخ 1325 بازپرس تهران بودم ایشان تازه به کمک آقای شیخ حسین عاملی معروض (و کمک آقای سروری وزیر وقت آن روز دادگستری که به قرار عادی آقای شیخ حسین مزبور با ایشان هم منسوب می باشد، به قرار اطلاع آقایان نامبرده منسوب و مأنوس می باشند، از شیراز به تهران منتقل و متصدی یک شعبه دادگاه بدوی شده بود ـ اگر واضح تر به عرض مبارک برسانم اوامر ملوکانه را صادر فرمایند به شماره های تلفن های مشارالیه در دفتر عمومی تلفن (که هر تلفن متعلق به یک منزل است که مال او است مراجعه فرمایند) که همین وضع ظاهر نشان می دهد در عرض این مدت چه ثروت سرشاری به دست آورده است و حقوقی هم بیشتر از سایرین نداشته است (در صورتی که به قرار اطلاع مخارج ایشان را در زمان تحصیل از لحاظ عدم تمکن یکی از متمکنین خراسان می پرداخته) از افراد دیگری که به طور مستقیم و غیرمستقیم با این باند همکاری داشته و دارند آقای هدایت معاون اداری و آقایان انصاری مدیرکل و پرتو مدیرکل قضایی از باند هدایت و دهقان معاون فنی از باند باهری و میرمطهری در دیوان کشور و اشرف سمنانی که از مدتها قبل جزء باند آقای عاملی بوده و هست من جمله صفی نیای نائینی که اخیرا بدین سمت (ریاست اداره کارگزینی دادگستری) انتخاب شده و از بستگان نزدیک دکتر حسین فاطمی9 معروف می باشد و همچنین جهانشاهی ها ویر خسروی دادستان فعلی استان 1 و 2 و معاون ایشان بلوری نام که در زمان وزیر فعلی به این سمت منصوب شده.
و از مأمورین دیگر در دادگستری، اسداله مبشری مدیرکل سابق بازرسی کل کشور در حکومت اسبق می باشد که غرض ورزی ها و پاپوش دوزیهای گذشته او در سمتی که داشت شهرت فراوان دارد و زمانی که دولت اسبق به امر ملوکانه کنار رفت و نامبرده می خواست به خارج فرار کند به قرار اطلاع مبلغ یکصد هزار دلار ارز دولتی (از تجارتخانه حی کلیمی معروض در بالا در کیفی که طبق اسناد و مدارک دیگر در آن ثابت نمود متعلق به آقای مبشری است مأمورین کشف نمودند) و زعیمی نام در بازرسی کل کشور که پرونده زمینهای آقای مشایخی (پرونده زمین های سلطنت آباد که ایشان برده بود و گویا متعلق به ارتش بود) در دست ایشان بود (زعیمی وزارت اطلاعات گویا پسر ایشان است) و فریان رئیس اداره فنی وزارت دادگستری که آقای مبشری ایشان را بعد از تغییر پست خود به بازرسی کشور به جای خود رئیس اداره فنی نمود (در اواخر وزارت آقای الموتی و اوایل و اواسط وزارت آقای دکتر خوشبین به قرار اطلاع با تفسیر عفو ملوکانه در اداره فنی تفسیر عفو ملوکانه به مقداری که می خواستند ـ میلیونها سوءاستفاده به قراری که می گویند از قاچاقچیان و غیره.
نامبرده و همدستان او ـ فریان و همدستانش نموده اند و مدیریت کل ثبت آقای سلحشور و معاونین او در ثبت کل و غیره و از همدستان دیگر این باند در خارج دادگستری آقای هرمز احمدی فرماندار سابق آبادان را نام می برند که حتی پایگاه و ستاد میهمانی ها و پذیرایی های باند مزبور را منزل خود قرار داده است و دیگری مأمورین بازنشسته ثبت اسناد و از مربوطین اینها همکاری دارد و شرکت نامبرده چنانچه می گویند در موضوع قاچاق در جنوب شهرت دارد و عالمی دادیار انتظامی داماد خواهر آقای مشایخی که وضع رقت باری دکتر طب حسن ملکوتی در بیمارستان شفا که در زمان تصدی بهداری و اداره مریضخانه ای در کرمانشاه زمانی که آقای عاملی در آن شهرستان تصدی پست قضایی دادستانی داشته با هم همدست و مأنوس بوده اند و دارای چندین پرونده جنایی قتل و کورتاژ می باشند که گویا کمک ایشان از بین برده و این گونه تصور می شود که در قبال اعمال خلاف و نقاط ضعفی که این افراد دارند برای درهم کوبیدن اشخاص بی طرف و مخالف کارهایشان و حفظ خودشان همواره کوشیده اند به هر طریق و شکلی توانسته اند وزیر و مشاغل حساس دادگستری را در اختیار داشته باشند و به همین دلیل اکثر صاحبان مشاغل حساس اداری و قضایی دادگستری (به خصوص دو سه نفر وزیر اخیر دادگستری که از آنها بوده) از خودشان باشد و یا در تیارشان بعدا قرار گیرد چنانچه همواره کوشیده اند به طرق غیرمستقیم افراد مقامات دولتی دیگر یا مهمترین مقام دولتی را از خودشان بگذارند و تا آن حد که می توان به فعالیت تخریبی وسیع این باند سوءظن داشت و آن را مورد مطالعه جدی قرار داد که توسط باقر مجلسی نامی که دایی آقای معینیان وزیر اطلاعات می باشد و از پاکوزه داران معروف این شهر است و بدین مناسبت دهها پرونده جزایی در دادگستری دارد و هر ماه در محله ای از تهران تغییر منزل می دهد که مجددا گرفتار نشود (و از کسانیست که به واسطه سوابق گذشته در دارایی به انفصال ابد از خدمات دولتی محکوم گردیده است).
آقای مهدی مشایخی با آقای معینیان مربوط و مأنوس است (به قرار اطلاع ایشان و یکی دو نفر از اخوانشان قبل از استخدام در اداره انتشارات و رادیو تهران در اصفهان خیابان حافظ نزدیک میدان شاه اصفهان کار سقط فروشی می نمودند) و به طور مستقیم و غیرمستقیم در گویندگان و شورای نویسندگان و هیئت مدیریت بخش رادیو و تصمیمات و جریانات آن وزارتخانه و متصدیان و افراد مربوط آن مؤثر و ذینفوذ بوده می باشند.
(چنانچه از برخی گفته ها و نوشته ها و نمایشات و سایر امورشان در رادیو و غیره این معنی استنباط می شود) و از افراد دیگری که متأسفانه به نظر می رسد با این باند مربوط و همکاری دارند آقای رستم امیر بختیار و برادرانش می باشند (که در یادداشتهای محرمانه اعلیحضرت فقید به قلم مرحوم دبیر اعظم بهرامی که چاپ رسیده شرحی از اخلاق و صفات پدر ایشان و سابقه او قید شده) و به قراری که شهرت دارد در یکی دو ماه قبل به توصیه ایشان وزیر فعلی دادگستری دادستان و رئیس دادگستری شهرکرد را تغییر و به میل نامبرده گذارده (چنانچه قبلاً نیز در زمان نمایندگی این شخص از شهر کرد عمومی نام به دادستان و سپس ریاست دادگستری آن شهرستان با تشبثات شخص معروض منصوب و به علت سوءاستفاده هایی که می گویند نموده بود از دادگستری اخراج و با کمک ایشان با پست خوبی در سازمان برنامه مدتی است مشغول اعمال سابق می باشد) برادر دیگر ایشان شکراله که در اثر تصدی شهرداری خرمشهر و چنانچه شهرت دارد همدستی با عناصر نامطلوبی در آنجا زندگی مجللی فراهم نموده و برادر گرش را که جمشید می باشد شریک کارهای تهران خود قرار داده است و دیگر از شرکای ایشان قاسمی نام شهردار سابق شهرکرد را تغییر و به میل نامبرده گذارده (چنانچه قبلاً نیز در زمان نمایندگی این شخص از شهرکرد عمومی نام به دادستانی و سپس ریاست دادگستری اخراج و با کمک ایشان با پست خوبی در سازمان برنامه مدتی است مشغول اعمال سابق می باشد) که از عناصر بدنام آن سامان و مورد حمایت ایشان می باشد که بسیار کوشیده بعد از خود او را نماینده شهرکرد نماید.
از افراد و عوامل مربوط دیگر این باند سید محمود روحی نام را می توان نام برد که خود را عضو یکی از دستگاههای انتظامی معرفی می نماید و لاریجانی و ساکن خیابان شهباز است.
عرایض و دلایل و مطالب و قرینه های فوق هریک برای آگاهی از نقشه های پنهانی و دسیسه های این گونه افراد که بدون تردید اجازه ادامه فعالیت تخریبی به آنها خطراتی برای آینده مملکت داشته و خواهد داشت کافی است و مسلما با فراست و کیاستی که خاص شاهنشاه است با مراتب فوق به سبک کار و روش و همدستان آنها در گذشته اطلاع یافته اند و حال و آینده را نیز به همان قیاس و سؤال خواهند دانست و این عریضه را بدان منظور تقدیم نمودم که به ماهیت واقعی و فعالیت ماهرانه این باند مخرب در داخل و خارج از کشور وقوف و استحضار کامل حاصل فرمایند و التفات خاطرشان را به این نکته معطوف فرمایند که خیالات و عقاید پنهانی برخی از افراد که سرنوشت و مقدارات بسیاری از اشخاص و مؤسسات این کشور به عهده ایشان سپرده است برخلاف گفته هایشان به مصداق آیه (یقولون بالسنتهم مالیس فی قلوبهم ـ می گویند به زبانهایشان آنچه در دهانهایشان نیست چگونه و مشاورین و همدستانشان چه اشخاص و صمیمیت و فدارکاریشان در راه انقلاب شاهنشاه و خدمت به مردم چسان و تا چه حد است؟! در خاتمه درخواست از پیشگاه مبارک می نماید و مطمئن و امیدواریم که شاهنشاه به دیگری اجازه و ملاحظه این عریضه را التفات نفرمایند و مفاد آن را تحت توجهات مخصوص و آزمایش قرار دهند حقایق در هر موردی که عرض شده روشن و ثابت خواهد شد.
و قرائن و امارات دیگران را تأیید خواهد نمود.
خدمتگذار جان نثار ـ عباسعلی ارشد بختیاری10 3 /10 /43 و چون مصلحت نبود چاکر ماشین نویسی این عریضه را به دیگری واگذار نماید از حک و اصلاحهایی که بعدا در آن صورت گرفته از پیشگاه مبارک ملوکانه پوزش می طلبم و از درگاه خداوند متعال مسئلت دارد که در پرتو عنایات ذات ذیجودش شاهنشاه و کشور تاریخی و کهن ایران را از گزند بدخواهان و پلیدان محفوظ و تحت رهبری شهریار خردمند و دلسوز دوره های پرافتخار مجد و عظمت گذشته و دیرین ران باستان را تجدید فرماید.
رونوشت برابر اصل است سرهنگ 2 حیدریان

توضیحات سند:

1ـ مهدی مشایخی فرزند علی اکبر در سال 1284 ه ش در تهران بدنیا آمد.
وی تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و وارد کلاس قضایی شد و در ثبت اسناد استخدام گردید.
وی مدتی رئیس ثبت شمیران و رئیس ثبت اسناد تهران و معاون ثبت کل بود.
نامبرده در زمان وزارت داور در دارایی به آنجا منتقل شد و در زمان قوام السلطنه به او نزدیک شد و قوام او را به شهرداری تهران منصوب نمود.
در دوره های 15، 18 و 19 از شهرری به نمایندگی مجلس شورای ملی راه یافت.
مشارالیه در مناصب مختلف زدوبند و اختلاس زیادی داشت و در زمان شهرداری صدها میلیون تومان سوءاستفاده کرد.
مهدی مشایخی روابط گسترده ای با رجال عصر پهلوی در تمام سطوح داشت و از این روابط سوءاستفاده های بی نهایت نمود و در زمان نمایندگی یکی از عوامل خود را به شهرداری شهرری منصوب و میلیونها تومان از درآمد شهرداری را بالا کشید.
نامبرده به لحاظ اخلاقی فساد شدید داشت و به نزدیکترین دوستانش از جمله قوام السلطنه خیانت کرد.
وی در حزب دموکرات قوام السلطنه و حزب ملیون نیز عضویت داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) 2ـ اسکاندال (Scandal) یعنی تهمت زدن.
3ـ دون پایه.
4ـ شاید «پورنامور» صحیح باشد.
5ـ محمدباقر مشایخی در سال 1291 ه ش در تهران بدنیا آمد.
وی ابتدا در دبستان ناصرخسرو به تحصیل پرداخت و از دبیرستانهای ادب ـ علمیه و پهلوی دیپلم گرفت.
سپس به دانشگاه تهران رفت ودکتری پزشکی دریافت نمود و در سال 1320 به استخدام دولت درآمد و در مناصبی از جمله، معاون بهداری شهرداری رشت ـ بازرس سیار تهران ـ رئیس اداره بیماریهای واگیر ـ کفیل اداره مبارزه با مالاریا ـ رئیس بهداری بیمه های اجتماعی کارگران ـ رئیس اداره کل خدمات ـ معاونت عمومی ـ رئیس و پزشک بیمارستان خیرآبادی ـ رئیس بنگاه بهداشت روستایی ـ مدیرکل آموزش فنی ـ مدیرکل بهداری استان مرکزی ـ رئیس بیمارستان پهلوی ارتش و مشاور عالی وزارت بهداری به کار پرداخت.
مشارالیه در احزاب ملیون و مردم عضویت داشت و از طرف محمدرضا پهلوی نشان 4 و 5 همایون گرفت.
ساواک در یک ارزیابی وی را جاه طلب و اهل زدوبند.
در مقابل مافوق مطیع و در مقابل زیردست خشن ـ در مقابل زن ضعیف ـ رفیق باز و اهل دسته بندی معرفی نمود.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) 6ـ قاسم مشایخی فرزند علی اکبر در سال 1300 ه ش در تهران بدنیا آمد.
وی دوره ابتدایی را در دبستان دانش و متوسطه را در دبیرستانهای پهلوی و دارالفنون به پایان رساند و از دانشگاه تهران لیسانس و از دانشگاه پاریس دکتری حقوق گرفت.
نامبرده سپس به استخدام دولت درآمد و در بنگاه دامپروری به عنوان بازرس به کار مشغول شد.
وی همچنین در مشاغل دیگری از جمله، پیشکار دارایی شهرستان ـ کارمند کارپردازی بانک صنعتی ـ کارمند قضایی اداره مستشاری بانک صنعتی ـ منتظر خدمت ـ کفالت اداره تمرکز حساب های ارزی در کمیسیون ارز وزارت دارایی ـ شرکت بیمه ایران ـ بازرس عالی دارایی در بنگاه دامپروری ـ نماینده کمیسیون ارز در گمرک مهرآباد و امانات پستی تهران ـ مشاور عالی وزارت دارایی ـ معاونت پیشکاری دارایی تهران ـ معاون کل وصول تهران ـ نماینده قضایی و مشاور حقوقی در اداره کل مالیات های غیرمستقیم ـ ذیحساب و رئیس اداره حسابداری وزارت اطلاعات ـ مدیرکل حسابداری وزارت اطلاعات و معاون وزیر کار به کار پرداخت.
قاسم مشایخی به فساد اخلاقی مشهور و معتاد به الکل بود و در حزب ایران نوین عضویت داشت و منشی دبیرکل حزب بود و از طرف حزب به عنوان نماینده مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) 7ـ عبدالرحمن فرامرزی فرزند عبدالواحد از مردم جنوب ایران و منسوب به «فرامرزان» بود که بخشی است میان لارستان و بندر لنگه.
وی از 1315 تا 1318 معاون اداره راهنمای نامه نگاری در شهربانی بود که سانسور مطبوعات را همراه با علی دشتی برعهده داشت و از 1318 تا شهریور 1320 رئیس آن اداره بود.
پس از شهریور 1320 که مطبوعات آزاد شدند او هفته نامه «آینده ایران» را منتشر ساخت ولی پس از چند ماه تعطیل شد، سپس هفته نامه «بهرام» را منتشر کرد، آن هم بیش از چند ماه نپائید، فرامرزی در آغاز سال 1321 امتیاز روزنامه «کیهان» را گرفت در این دوران مصطفی مصباح زاده، رئیس تبلیغات، مدیر و سردبیر کیهان بود.
کیهان پس از رویداد خشونت بار هفدهم آذر 1321 (به بهانه کمبود نان در زمان نخست وزیری قوام السلطنه) به همراه دیگر مطبوعات توقیف شد و در انتشار مجدد، امتیاز کیهان از آن مصباح زاده شد.
فرامرزی در دوره های 15، 16، 17، 18 و 20 نماینده مجلس بود.
از آن پس جواز وکالت دادگستری گرفت.
از سال 1346 بر اثر کسالت در کار کیهان چندان دخالت نداشت، نام او به عنوان سردبیر در صفحه اول یا دیگر صفحات کیهان دیده نمی شد ولی رابطه او با کیهان هرگز قطع نشد و به گفته خودش تمام هزینه زندگی و نیازهای مالی او از سوی موسسه کیهان تامین میشد و سرانجام در 24 مرداد 1351 درگذشت.
فرامرزی در مواضع سیاسی اجتماعی مدافع منافع انگلیس ها بود.
برای آگاهی بیشتر از فعالیت های فرهنگی و سیاسی و...
وی به سلسله مقالات نیمه پنهان (شماره 87) مندرج در روزنامه کیهان مورخه 26 شهریور 77 مراجعه کنید.
8ـ اشرف احمدی فرزند آقا بزرگ از اهالی بهبهان می باشد.
وی تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی تهران به پایان رسانید و به عنوان رئیس دادگاههای استان اصفهان و سپس خراسان مشغول به کار شد.
مشارکت وی در بخشی از وقایع کودتای 28 مرداد زمینه رشد و ترقی را در دستگاه دولتی فراهم آورد و سمت هایی چون معاون اداری نخست وزیر، بازرسی نخست وزیری، مشاور قضایی نخست وزیر، رئیس شورای عالی معاونین وزارتخانه ها و دبیر شورای سلطنت را به دست آورد.
اشرف احمدی همچنین به عنوان سناتور انتخابی استان خوزستان به مجلس سنا راه یافت و ایامی را به عنوان معاون بنیاد پهلوی گذراند.
او همچنین چند کتاب در مدح و ستایش محمدرضا پهلوی تألیف کرد و مورد تشویق قرار گرفت و نشانهای همایون، تاج، رستاخیز و درجه اول علمی را به او اعطا کرد.
اشرف احمدی فراماسونر و عضو جمعیت ایرانی طرفدار حکومت جهانی است.
9ـ سید حسین فاطمی در دهم محرم سال 1296 شمسی در شهر نائین چشم به جهان گشود، پدرش «سید علی محمد» از روحانیون معروف و مادرش «سیده طوبی» بوده که هر دو نفر از خانواده سادات طباطبائی نائینی به شمار می رفتند.
حسین تحصیلات ابتدائیش را در نائین گذراند و بعد به اصفهان رفت و همراه برادرش سیف پور در کالج انگلیسی آن شهر به تحصیل پرداخت.
او ضمن تحصیل در دوره متوسطه قدم به عرصه مطبوعات نهاد و نزد برادرش که صاحب امتیاز روزنامه باختر بود به تهیه و تنظیم مطالب روزنامه کمک کرده و تجربیات لازم را در رشته روزنامه نگاری بدست آورد.
فاطمی آنگاه در سال 1316 عازم تهران شد تا کار روزنامه نگاری را در عرصه و میدان وسیع تری آغاز نماید و در حالی که بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود، به مدیریت و سردبیری روزنامه «ستاره» که در تهران انتشار می یافت منصوب گردید.
اما، او بعد از مدتی که روزنامه ستاره را انتشار داد به خواهش برادرش روزنامه باختر را که مدیریت آن در اصفهان با برادرش سیف پور بود در تهران منتشر ساخت.
وی در خیابان لاله زار دفتری را برای این کار اجاره کرد و با یک کادر تحریریه منظم به کار اداره روزنامه مزبور ادامه داد.
فعالیت و تلاش مداوم حسین فاطمی در نوشتن مقالات تند انقلابی بعد از شهریور 1320 در روزنامه باختر سبب توسعه معروفیت و محبوبیت روزنامه باختر می شود، سرمقالات تند و آتشین او در جامعه جایگاه و مقام خاصی را بدست آورد و همین امر زمینه مساعدی برای انتشار افراطی ترین روزنامه کشور یعنی روزنامه باختر امروز گردید.
فاطمی از سال 1322 به بعد که رسما وارد مبارزه علیه حکومتهای وقت و از جمله علی سهیلی شده بود بدون بیم و هراس طی مقالات بسیار تند ماهیت حکومت سهیلی را که وابستگی نزدیک با اربابان انگلیسی خود و از جمله آنتونی ایدن وزیر خارجه بریتانیا داشت به مردم ایران معرفی کرد.
حسین فاطمی آنگاه برای ادامه تحصیلات به اروپا رفت و مدت سه سال از سال 1323 تا اواسط سال 1327 در پاریس به تحصیل پرداخت و دکترای حقوق اخذ نمود.
وی از شهر پاریس ضمن تحصیل، مقالات تند و آتشینی که بعضا افشاگرانه بود برای روزنامه «مرد امروز» فرستاد که خوانندگان و علاقمندانی بسیار داشت.
وی پس از بازگشت به کشور به نهضت ملی پیوست و به مصدق و یارانش کمک نمود.
دکتر فاطمی نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن نفت ایران را در خانه محمود نریمان ارائه کرد و دکتر مصدق بارها یادآور این قضیه بود واز او در این امر به نیکی یاد می کرد، اگر چه می گفت که سرمقالات فاطمی حتی از یک ارتش نیرومند بیشتر به پیشرفت مقاصد ما کمک می کند.
دکتر حسین فاطمی در راه مبارزات شجاعانه خود صدمات و ضربات هولناکی را متحمل گردید، یک بار به هنگام تشییع جنازه و به خاک سپاری محمد مسعود مدیر مرد امروز مورد سوءقصد قرار گرفت که گلوله او را از پای در نیاورد و مدتی او را در بیمارستان بستری گردانید.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 وی مدتی مخفی بود ولی بر اثر خیانت ولو رفتن مخفی گاهش دستگیر و در شهربانی از طرف حکومت کودتا مورد تعرض قرار گرفت و پس از آن، در حال بیماری در دادگاه نظامی محاکمه و در برابر جوخه اعدام قرار گرفت.
10ـ عباسعلی ارشد بختیار فرزند چراغعلی ـ سردار صولت الدوله بختیار در سال 1293 ه ش در کاشان بدنیا آمد.
وی دوره ابتدایی را در دبستان ایران و متوسطه را در دبیرستان ادب و کالج امریکایی ها به پایان رساند و پس از دریافت دیپلم، از دانشگاه تهران در رشته و حقوق لیسانس گرفت.
نامبرده سپس به عنوان مترجم وزارت کشور و قاضی در وزارت دادگستری به کار پرداخت و در وزارت دادگستری در مناصبی از جمله مستشار استیناف ـ دادیار دادگاه انتظامی قضات بازپرست تهران ـ بازرس کل کشور خدمت کرد.
عباسعلی ارشد بختیاری در حزب دموکرات قوام السلطنه و مردم اسداله علم نیز عضویت داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)

منبع:

کتاب محمد باهری به روایت اسناد ساواک صفحه 145













صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.