تاریخ سند: 14 شهریور 1345
موضوع: سیداحمد سادات خراسانی و هیأت قاسمآباد رفسنجان
متن سند:
از: 8/ﻫ تاریخ:14 /6 /1345
به: 316 شماره: 1884 /8 ﻫ
موضوع: سیداحمد سادات خراسانی و هیأت قاسمآباد رفسنجان
پیرو: 1849 /8 ﻫ ـ 9 /6 /45
1ـ شب جمعه 10 /6 /45 حاج خراسانی در قاسمآباد محل هیأت اظهار داشت که ژاندارمری امروز مرا احضار کرده و نسبت به شکایات متعددی که از من شده سئوالاتی نموده و من همه را جواب دادهام.
2ـ چون ایام فاطمیه است و حاج خراسانی وقت کمتری دارد و کمتر منبر میرود لذا به همین جهت هنگام تشکیل جلسه هیأت از نوارهای ایشان که قبلاً در مدینه ضبط شده استفاده میشود.
3ـ به حاج خراسانی پیشنهاد شد که با سیدابوالفضل ریحان سعیدی که اهل یزد میباشد و فعلاً در رفسنجان منبر میرود و روحانیون مخالف رفسنجان با وی خوب نیستند دوستی برقرار کند. ایشان در جواب اظهار داشت ما با دشمن دین صلح نمیکنیم و اضافه کرد یکی از گناهان آقای سعیدی این است که در یزد در مورد آزادی زنان سخنرانی و به شخص اول مملکت دعا کرده و به آقای خمینی هم توهین نموده است و ما برای اینکه بهتر او [را] بشناسیم شیخ عباس پورمحمدی1 (یکی از وعاظ ناراحت و مخالف رفسنجان) را به یزد نزد آیتالله صدوقی2 فرستادیم تا تحقیقات بیشتری در مورد آقای سعیدی بنماید و همچنین حاج خراسانی گفت یکی دیگر از گناهان آقای سعیدی این است که او در زمان مرحوم آیتاله بروجردی3 برای جمعآوری سهم امام به کویت رفته و مبلغ هفتاد هزار تومان گرفته و سپس هفت هزار تومان آن را به قم تحویل داد و مابقی را خورده است و نامبرده در زمان آیتاله خمینی مجدداً تقاضا نموده که جهت جمعآوری سهم امام به کویت برود ولی آیتاله صدوقی از یزد آقای خمینی را در جریان قرار داده و مانع رفتن آقای سعیدی شدهاند.
4ـ حاج خراسانی دنبال مطالب خود اظهار داشت نوارهای دامغانی (کارمند بازنشسته فرهنگ) را در جلسات هیأت پخش نکنند این مرد کثیف است و در مسجد آیتاله خمینی نباید این اشخاص دخالت کنند و بعد هم در پایان منبر خود جهت لولهکشی و موتور پمپ و منبع آب کمک مالی از اعضاء هیأت مطالبه نمود که به عنوان بیعانه دو نفر از اعضاء به اسامی صالحی و حاج امیر بلهازی هر یک مبلغ 500 تومان پرداخت کردند.
5ـ سپاهیدانش محمدعلی افشار در بین اعضاء هیأت نبود و طبق اظهار حاج امیر بلهازی نامبرده مرخصی گرفته و برای دیدن یکی از اقوام خود به قم رفته است.
6 ـ آقای پاکزاد که از مالکین جزء میباشد و عضو هیأت و از طرفداران متعصب آقای خمینی است میگفت دو سال قبل به اتفاق حاج خراسانی و شیخ محمد هاشمیان ضمن مسافرت به مکه در قم نیز به زیارت آقای خمینی رفتیم و با وجودی که وقت ملاقات 5 دقیقه بود معذلک آقای خمینی مدت 15 دقیقه با حاج خراسانی آهسته صحبت میکردند و من چون یقین دارم که حاج خراسانی مورد اعتماد آقای خمینی میباشد از این جهت من هم مطیع دستورات آیتاله خمینی که وسیله حاج خراسانی گفته میشود هستم ضمناً آقای پاکزاد دنباله مطالب خود اضافه کرد که آقای ریحان سعیدی (واعظ اهل یزد قبلاً معرفی شده) مردی شیاد و مخالف آقای خمینی میباشد و باعث زندانی شدن چد نفر از طلاب یزدی که طرفدار آقای خمینی بودهاند شده است.
رونوشت برابر اصل است. ﻫ
اصل در پرونده سیداحمد سادات خراسانی بایگانی است این رونوشت در پرنده شیخ محمد هاشمیان بایگانی شود 316ـ 21 /6 /45
چون سابقه ندارد در پرونده روحانیون افراطی کرمان بایگانی شود
اوانی ـ 26 /6/
توضیحات سند:
1. حجت الاسلام عباس پورمحمدی ماهونکی، فرزند غلامحسین در سال 1303 ﻫ ش در ماهونک رفسنجان متولد شد. وی پس از کسب علوم اسلامی در قم به رفسنجان مراجعت و در مسجد سقاخانه این شهر به اقامه جماعت و نشر معارف اسلامی پرداخت. وی از جمله روحانیون فعال منطقه بود که پیوسته تحت نظر ساواک قرار داشت. ساواک در گزارشی درباره وی مینویسد : «برابر سوابق موجود نامبرده بالا در شهرستان رفسنجان ضمن سخنرانیهای تحریک آمیز مردم را به ضدیت با یکدیگر تحریک نموده به نحوی که موجبات سلب آرامش و آسایش را فراهم ساخته است.» به دنبال این گزارش٬ کمیسیون امنیت اجتماعی استان کرمان در 1356 وی را به دو سال اقامت اجباری در شهرستان زابل محکوم کرد. وی بخشی از دوران تبعید خود را در شهرهای سراوان و بندرلنگه گذراند. حجتالاسلام پورمحمدی در آبان 1395 درگذشت.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
2. شهید آیتالله محمد صدوقی در 10 اسفند سال 1287 ﻫ ش در یزد چشم به جهان گشود. نسب ایشان به فقیه جلیلالقدر شیعه شیخ صدوق میرسد. وی در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی میرزا محمد کرمانشاهی پسرعموی خویش به تحصیل علوم پرداخت و در سال 1309 به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت کرد. ایشان از بدو ورود به قم، به دوستی و هم صحبتی با امام خمینی (ره) دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد و به همکاری با ایشان پرداخت.
او در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضا شاه فعالیت چشمگیری داشت. در سال 1330 به یزد بازگشت و در پی واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری حضرت امام به تهران مهاجرت نمود. در سال 1343، با تبعید امام به ترکیه در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری کرد و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایی جماعت منع کرد. آیتالله صدوقی ضمن سر و سامان دادن به حوزه علمیه یزد در هر فرصتی مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار میکرد.
وی در سال 1354 ممنوعالخروج شد و سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد. با وقوع شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی به سازماندهی مبارزات در بخش وسیعی از کشور اقدام نمود و نقش محوری خود را در طول مبارزات سالهای 1356 و 1357 که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، به خوبی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از طرف مردم یزد راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و برای تدوین اصل ولایت فقیه تلاش بسیار نمود. امامت جمعه و نمایندگی امام، مسئولیت دیگری بود که او به عهده گرفت. حضرت آیتالله صدوقی که به فرموده حضرت امام(ره) عزیزی بود که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمیشناخت سرانجام در روز یازدهم تیرماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه توسط منافقین شقی به شهادت رسید.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377
3. آیتالله العظمى سید حسین بروجردى، فرزند سید علی طباطبایی در سال 1254 ﻫ ش در بروجرد متولد شد. تحصیلات خود را در مکتب شروع کرد و سپس به مدرسه نوربخش بروجرد منتقل شد و از آنجا به حوزه علمیه بروجرد رفت و صرف و نحو، بدیع، عروض، منطق و فقه و اصول را فرا گرفت و براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و از محضر عارف و فیلسوف میرزا جهانگیر خان قشقایى، سید محمد باقر درچهاى و میرزا کلباسى و محمد تقى مدرس کسب فیض کرد.
او در سال 1281 براساس درخواست والد خود پس از نه سال تحصیل در اصفهان به بروجرد رفت و در سال 1282 به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت نمود. سید حسین در 36 سالگى در حوزه نجف مشهور شد و چنان موقعیتى پیدا نمود که در معابر و مدارس مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و حوزه درسى او بسیار باشکوه برگزار مىشد. او از سال 1282 تا سال 1289 در نجف اشرف بود و باز به تقاضاى والد خود در سال 1289 به بروجرد حرکت کرد. در سال 1290 پدر ایشان رحلت فرمودند؛ مرگ پدر باعث شد که دیگر به نجف نرود و در بروجرد بماند. 12 سال در بروجرد مشغول تربیت طلاب شد و در سال 1304 بعد از درگذشت فرزند خود جهت مسافرت عازم مشهد شد. در برگشت به قم رفت و به گرمى از طرف آیتالله حائرى و حوزه علمیه قم تکریم شد و به دعوت فضلای قم شروع به مباحثه کرد، ولى با پیگیرى مردم بروجرد پس از یکسال و نیم توقف در سال 1306 به بروجرد بازگشت. سپس به مکه مشرف شد و پس از مراجعت به تهران رفت و از آنجا برای بار دوم عازم مشهد شد و پس از 7 ماه توقف مجددا به بروجرد بازگشت و تا سال 1319 در آنجا ماند. در سال 1324 پس از رحلت آیتالله حائرى به درخواست علما و اهل علم ایشان به قم رفتند و خلاء وجودى آیتالله حائرى را پر نمودند. با درگذشت مرحوم آیتالله قمى آیتاللهالعظمی العظمی سیدحسین بروجردى مرجع تقلید جهان تشیع شدند و ایشان نسبت به گسترش حوزه علمیه قم توجه وافرى داشت و آنرا بیش از گذشته گسترش داد و مکتب فقهى خاص و مکتب علم رجال را پایهگذارى نمود.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردى از روحانیونى بود که با سلطنت رضاشاه مخالفت مىکرد و در دوره سلطنت محمدرضا شاه با بسیارى از اقدامات رژیم نظیر لایحه اصلاحات ارضى مخالف بود و تلاش مىکرد تا به وسیله نامه و پیامهاى ارسالى از خلافکاریهاى رژیم شاه نسبت به حریم اسلام جلوگیرى نماید. او در مواردى نیز تقیه میکرد و مبارزه با رژیم شاه را به فرصت مناسبترى موکول مینمود. سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین آیتاللهالعظمی بروجردی در دهم فروردین 1340 ﻫ ش ـ (12 شوال 1380 ﻫ ق) رحلت فرمودند.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 1 صفحه 139