صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

اسم ـ علی شهرت ـ بهزادی پدر ـ غلامحسین افسر شماره شناسنامه 11343 متولد 1304 محل تولد ـ رشت شغل فعلی ـ دکتر در حقوق (وکیل پایه 1 دادگستری) مدیر مجله سپید و سیاه روش مجله سیاسی ـ تیراژ در سال در حدود ــــــ محل چاپ مجله چاپخانه گوهر به چند کشور خارجی از جمله سوئد و نروژ ـ آلمان غربی ـ انگلستان ـ فرانسه ـ سوئیس مسافرت کرده.
برابر محتویات پرونده علی بهزادی مدیر مجله سپید و سیاه طرفدار نهضت مقاومت ملی مصدق بوده و تا مدتها پس از 28 امرداد نیز مبارزه خود را ادامه داد ولی در نتیجه توقیف راه خود را عوض کرد و فعلاً مجله مزبور که خواننده زیادی داشته و تقریبا جنبه سیاسی خود را از دست داده.
مدیر مجله مذکور مرد متین و درستی است و اهل زد و بند و شارلاتان نبوده و اگر روزی ایجاب کند به اصل خود رجوع خواهد کرد و چندین مرتبه تاکنون به کشورهای خارجی سفر کرده و نامه شماره 8712 ـ 13 /3 /45 فرمانداری نظامی حاکیست که نامبرده در سال 27 در حزب منحله توده1 بندر پهلوی نفوذ زیادی داشته و با فرقه دموکرات از نزدیک همکاری می کرده و از طرفی در جای دیگر در پرونده نوشته شده که شخصی که در بندر پهلوی با فرقه دموکرات2 همکاری داشته عبداللّه بهزادی (دکتر در طب) بود که در بیمارستان بندر پهلوی مشغول کار بوده و شاید با دکتر علی بهزادی اشتباه شده و مجله سپید و سیاه چند مرتبه به علت نوشتن مقاله های تحریک آمیز توقیف و سپس آزاد شده است.
و دارای یک فقره نشان تاج می باشد.
324 بایگانی شود

توضیحات سند:

1ـ این حزب در اوایل مهرماه 1320 توسط برخی از عناصر وابسته به شوروی سابق و دعوتی که از سوی سلیمان محسن اسکندری بعمل آورد آغاز به کار کرد.
جلسه اول در بالا خانه منزل اسکندری که در خیابان ژاله بود، تشکیل گردید و در جلسه مذکور، احسان طبری، رضا روستا، عباس اسکندری، ایرج اسکندری، نورالدین الموتی، عزالملک اردلان، فریدون کشاورز، حضور داشتند.
به هنگام آغاز فعالیت حزب توده، سلیمان محسن اسکندری البته بدون داشتن عنوان دبیر کل (زیرا چنین عنوانی در آئین نامه حزب نبود)، در حزب در واقع همه کاره حزب بود.
از کنگره دوم رادمنش به عنوان دبیر کل تعیین شد.
از کنگره دوم تا پلنوم چهاردهم (یعنی مدت 20 سال) رادمنش در خارج از کشور دبیر کل بود.
بعداز خلع رادمنش، ایرج اسکندری به آرزوی قدیمی خود (دائر به دبیر اول شدن) نائل آمد (از پلنوم چهاردهم تا شانزدهم).
پلنوم شانزدهم کیانوری را به عنوان دبیر اول انتخاب کرد و او تا انحلال حزب توده در این سمت باقی ماند.
همکاری حزب توده با مصطفی فاتح، رئیس شرکت انگلیسی نفت، در روزنامه مردم در سال 1320، پس از سقوط رژیم رضاخان، و پس از اشغال ایران از طرف شوروی و انگلیس، شروع شد.
تصمیم همکاری را دولتهای شوروی و انگلیس در اوان ورود ارتش های خود به ایران گرفته بودند و اجرای این تصمیم از جانب شوروی به حزب توده ابلاغ گردید و از جانب انگلستان به مصطفی فاتح مراجعه شد.
حیات حزب توده را می توان به 8 دوره تقسیم نمود.
دوره اول: زندگی حزب توده از تأسیس تا پیدایش فرقه دمکرات (یعنی از 1320 تا 1324)، حزب توده در این دوران ابتدائی حیات خود، پا به پای دیپلماسی شوروی پیش می رفت، بدین ترتیب دوره اول زندگی حزب، دوران زایش و رشد تدریجی آن بود و در همین چهار سال چهره وابسته به آن مشخص شد و معلوم شد که این حزب ابزار قابل اعتمادی در دست دیپلماسی شوروی است.
دوره دوم زندگی حزب توده از پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان و حزب دمکرات کردستان آغاز می شود و با اوج نقطه این حزب و شرکت وزیرانش در کابینه دوم قوام، خاتمه می یابد.
(از آذر 1324 تا تابستان 1326).
دوره سوم زندگی حزب توده از آذر 1326 تا 15 بهمن 1327، یعنی تاریخ توطئه علیه جان محمد رضا پهلوی، ممتد است.
در حزب دوران «طلایی» و «اهورایی» پایان می یابد و دوره حضیض و شکست فرا می رسد.
دوره چهارم از اعلام غیرقانونی شدن حزب تا رد قرارداد الحاقی نفت (قرارداد گس گلشائیان) یعنی از بهمن 1327 تا 1330 می باشد.
دوره پنجم از سال 1330 تا کودتای 28 مرداد 1332 است که در این دوره حزب توده به دو علت توسعه می یابد.
علت اول آن است که زمام دولت و مجلس به دست دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی است و یک فضای نسبتا باز اجتماعی وجود دارد لذا حزب به تأسیس اتحادیه های کارگری، سازمان جوانان دمکرات، تشکیلات دمکراتیک زنان و به صورت علنی اقدام می کند.
علت دوم، اوج نهضت مردم در راه ملی کردن صنعت نفت در سرزمین ایران در جریان است.
و شکارچیان حزب فرصت صیادی خوبی بدست آوردند که نتوانستند از آنان به خوبی استفاده کنند.
دوره ششم از کودتای 28 مرداد تا کشف سازمان نظامی حزب و متعاقب آن تلاشی تمام سازمانهای علنی و مخفی حزب یعنی تا سال 1334 ادامه دارد.
دوره هفتم یک نوع فصل نهایی و حالتی بدتر از احتضار برای بدنه حزبی که در حال تجزیه است.
دوره هشتم زمان نهائی حزب توده از آغاز سال 1357 تا 1361 می باشد.
در این زمان کیانوری زمام حزب را بدست داشت و با اطلاعاتی که از منابع شوروی و محافل سازمان مخفی «نوید» بدست می آورد سمت و سوی حوادث را به خوبی حدس می زد.
کیانوری که در مکتب لنینیسم عملی، درسهای خود را خوب آموخته بود، در آمیختن کار مخفی با کار علنی، اغتنام فرصت برای ربودن پیروزی از چنگ فاتح (جزء مرام اصلی حزب توده نیز بود) در ظاهر حامی «خط امام» بود.
ولی در خفا با خائنانی مانند ناخدا افضلی و سرهنگ عطاریان وسرهنگ کبیری و سرهنگ آذرفر و دیگران همکاری داشت و همکاری پرجوش جاسوسی به سود شوروی را رهبری می کرد و تدارک سرنگونی جمهوری اسلامی را می دید.
و با افشای ماهیت واقعی آن در سال 1361 عناصر وابسته به آن دستگیر و حزب به طور کامل منحل و از صفحه روزگار محو شد.
ـ اسناد ساواک، پرونده موضوعی حزب توده ـ کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، احسان طبری، ص 17، 27، 30، 31، 32، 33، 34، 35، 39، 40، 42، 44، 46، 47 2ـ فرقه دموکرات آذربایجان : این فرقه در سال 1324 ه .
ش توسط سید جعفر پیشه وری و با حمایت مالی و معنوی شوروی تشکیل گردید.
این حزب خواسته های خود را مبنی بر خودمختاری آذربایجان، رسمیت زبان آذری و...
در یک بیانیه مشتمل بر یک مقدمه و 12 ماده اعلام کرد.
در آبان ماه 1324 حزب دموکرات توانست با قدرت اسلحه کنترل استان آذربایجان را بدست گیرد.
پیشه وری رهبر فرقه اگر چه از همان آغاز تشکیل فرقه مدعی بود خواسته های فرقه را در چارچوب سرحدات ایران مطرح و به «استقلال» ایران کاملاً علاقمند است، ولی در همان هنگام می نوشت که اگر حکومت تهران به فشارها و تهدیدات خود ادامه دهد آذربایجان راه خود را جدا خواهد کرد.
این فرقه در واقع زمانی شکل گرفت که دولت شوروی به همراه دولت های متفق، علیه متحدین در جنگ جهانی دوم وارد ایران شده بودند و طبق توافق کنفرانس پتسدام دولتهای مذکور، متحد شده بودند که 6 ماه پس از پایان جنگ کلیه نیروهای نظامی خود را از خاک ایران خارج کنند.
علیرغم آنکه انگلیس به قصد خود عمل نمود، استالین از خروج نیروهای خود از ایران امتناع کرد.
بهرحال دولت ایران با حمایت دولتهای غربی موضوع را در سازمان ملل متحد مطرح کرد و شورویها نیز بخاطر وعده هایی که دولت قوام به آنها داده بود و نیز نگرانی از دخالت دولتهای غربی در جریان آذربایجان، نهایتا مجبور به تخلیه آذربایجان گردید.
در واقع فرقه دموکرات آذربایجان از یک سو حمایت مردم آذربایجان را به همراه خود نداشت و از سوی دیگر بدستور شوروی و بر اساس مصالح و منافع این کشور بدون مقاومت دستور عقب نشینی داد و سران فرقه (پیشه وری و غلام یحیی دانشیان) به شوروی فرار کردند.
برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به: الهه کولائی ـ استالینیسم و حزب توده ایران ـ ص 130 تا 142 ـ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ 1376 )

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک صفحه 72

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.