صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشى1را جایز نمى‌داند

تاریخ سند: 31 مرداد 1342


جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشى1را جایز نمى‌داند


متن سند:

[تاریخ:]31 /5 /1342
جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشى1را جایز نمى‌داند
بسم‌الله‌ الرّحمن الرّحیم

ملت مسلمان و ستمدیده ایران در جواب سئوالات متعددى که به وسائل مختلف در موضوع انتخابات نموده‌اید علماء و روحانیون وظیفه خود مى‌دانند بدین وسیله نظریه خودشان را صریحا اعلام دارند چنانچه مى‌دانید حکومت ایران مشروطه و متکى به قانون اساسی است و تعطیل مجلسین از نظر قانون و به اعتراف هیئت حاکمه گناه بزرگى مى‌باشد و علماء اعلام نیز به حکم وظیفه حمایت از عدالت با تبدیل حکومت اجتماعى به حکومت فردى جدا مخالفند و استقرار مشروطیت و حکومت ملى فقط با انتخابات صحیح و آزاد که با نظارت خود مردم انجام شود میسّر است ولى متأسفانه دستگاه موجود دست به تهیه مقدمات انتخابى زده است که اولاً با تصویب‌نامه‌هاى خلق الساعه موادى2 از قانون انتخابات را تغییر داده و بر حسب اصل بیست و هفتم متمّم قانون اساسى3 تصویب نامه‌هائى که به تصویب مجلسین و علماء طراز اول نرسیده باشد باطل و ارزش قانونى نخواهد داشت.
ثانیا آیین‌نامه جدید انتخابات که ساخته و پرداخته خود دستگاه است علاوه بر اینکه قانونیت ندارد (و قهراً مجلسین و تمام قوانین مصوّبه آن که متّکى به این آیین‌نامه باشد بى‌ارزش خواهد بود) به شکلى ترتیب داده شده که کمترین نظارتى از طرف مردم بر جریان امر ممکن نیست. توزیع کارتهاى الکترال به دست نماینده آمار و دو نفر از اهالى محل است که از طرف فرماندار یا بخشدار محل تعیین مى‌گردند. ورقه‌هاى آراء نیز باید قانوناً بى‌ نشان باشند ولى برحسب آیین‌نامه جدید مارک وزارت کشور بر پشت آنها چاپ و به مهر هیئت سه نفرى ممهور است و رأى دهنده رأى خود را منحصراً روى همین اوراق نشان‌دار باید بنویسد و با این ماده خواسته‌اند مأمورین دولت و کارگران نتوانند برخلاف تحمیل کارفرمایان و رؤساى خود آراء واقعى خود را محرمانه در صندوق بریزند و ثالثاً انتخابات باید در محیط آرام و آزاد انجام شود و به همه طبقات اجازه همه نوع فعالیت انتخاباتى داده شود. در صورتى که در حال حاضر محیط ایران محیط خفقان و اختناق شده و هر نوع آزادى از مردم مسلمان این مملکت که اکثریت قاطع را تشکیل مى‌دهند سلب شده نه اجتماع و سخنرانى آزاد و نه روزنامه آزاد دارند. منازل مراجع تقلید و علماى اعلام تحت مراقبت شدید و محاصره واقع شده و مردم از ملاقات و مراجعه به آنها ممنوع. حضرت آیت‌الله‌ خمینى مدظله را یک روز فقط به منظور تخدیر اعصاب مردم و صحنه‌سازى از زندان آزاد کردند ولى بلافاصله ایشان را محصور نمودند و در حقیقت از زندانى به زندان دیگر منتقل شدند.
علماء اعلام که رهبران ملتند نمى‌توانند نظریات رهبران خودشان را آزادانه به وسیله اعلامیه‌ها چاپ و به مردم ابلاغ کنند چاپخانه‌ها کنترل و پخش‌کنندگان اعلامیه‌هاى علماء تحت شکنجه و فشار شدید مقامات پلیسى و سازمانهاى امنیت قرار مى‌گیرند و نسبت به آنها از هیچ گونه شکنجه و آزار دریغ ندارند وعاظ و اهل منبر در انجام وظایف دینى آزاد نمى‌باشند. گویندگان و رجال صالح و اساتید و دانشجویان و بسیارى از طبقات دیگر به جرم طلب آزادى و حکومت قانون زندانى و گرفتارند. مقامات پلیسى و سازمان امنیت و حکومت نظامى با پیش کشیدن محاکمات قلابى و دیگر موجبات ارعاب و تهدید ترس و وحشت فوق‌العاده در مردم ایجاد و براى احدى فرصت اظهار عقیده باقى نگذاشته فقط به افراد مشکوک و یا افرادى ضعیف و ناتوانى که آب و نان و قوت عائله آنها در اختیار عمال دولت است و نمى‌توانند از دستورات مأمورین دولت تخلف کنند اجازه داده مى‌شود که به نفع دولت و کاندیداهاى مورد نظر دستگاه تظاهرات و سخنرانى کنند. با این وضع حاضر هم اکنون نتیجه انتخابات معلوم است و به طور یقین پیش‌بینى مى‌شود صددرصد افراد فاسد و مزدور از صندوقها بیرون خواهند آمد و شرکت مسلمانان و متدینین در انتخاباتى که با اعمال نفوذ توأم و در محیط وحشت و خفقان انجام مى‌شود جز تضییع وقت، ثمرى نخواهد داشت بلکه برادران دینى متوجه باشند که در وضع حاضر هر نوع فعالیت انتخاباتى از قبیل شرکت در تظاهرات و اجتماعات ساختگى و کاندیدا شدن و رأى دادن و عضو انجمنهاى فرمایشى شدن موجب تقویت دستگاه دیکتاتور جبار و سرپوشى بر جرایم و قانون‌شکنى آنان قرار دارد و مسلماً مخالف دستورات شریعت اسلام است.4
والسلام على من اتبع الهدى
اصفهان: حسین الموسوى الخادمى. عبدالجواد اصفهانى [جبل عاملى]. اهواز. سید مصطفى علم‌الهدى. حاج سید مرتضى الموسوى علم‌الهدى. داراب. محمد على حسینى نسابه دارابى. محمد على عندلیبى. رفسنجان. الاحقر محمد‌ هاشمیان رفسنجانى. رشت. الحاج بحر‌العلوم. حاج سید محمود ضیاءبرى. شیراز. الاحقر محمد جعفر طاهرى موسوى. محى‌الدین خالى[فال اسیری]. صدرالدین حائرى. الاحقرعلى آل یقتین حسین حسینى یزدى. زنجان. حاج سید عزالدین حسینى(امام جمعه). خرم‌آباد. حاج سید عیسى جزائرى. کرمان. الاحقر على‌اصغر صالحى کرمانى. محمد‌حسن النجفى الرفسنجانى. کازرون. الاحقر پیشوائى کازرونى. قزوین. ابوالحسن الحسینى قزوینى. نجف‌آباد. حسینعلى منتظرى نجف‌آبادى. یزد. الاحقر محمد صدوقى یزدى. اردکان. روح‌الله‌ خاتمى. تبریز. الاحقر عبدالله مجتهدى. عبدالعلى موسوى.

این قطعنامه از طرف علماى بزرگ ایران که به منظور حمایت از ملت مسلمان ایران به تهران حرکت کرده‌اند در تاریخ 2 ربیع الاخر 1383 مطابق 31 /5 /1342 صادر گردید. در حالى که بسیارى از آقایان علماء در اثر فشار و تهدیدات جابرانه دولت مستبد ظالم قبل از امضا مجبور به ترک تهران شده‌اند.

توضیحات سند:

1. انتخابات فرمایشی مجلس شورای ملی: به دنبال انحلال مجلسین در 19 اردیبهشت 1340 به دستور شاه‌، حدود یک ماه پس از آن (18 خرداد 1340) رژیم شاه اعلامیه‌ای در مورد انتخابات صادر کرد و اعلام داشت که به زودی آئین‌نامه اجرایی قانون قدیم انتخابات اصلاح و انتخابات را از طریق کارت آغاز خواهد کرد. سیاست شاه در انحلال مجلسین تسریع در اجرای سیاستهای جدید بود که شالودۀ آن را مستشاران خارجی او (آمریکایی‌ها) طراحی کرده بودند. بیش از دو سال بود که رژیم شاه تمام مصوبات خود را بدون تصویب مجلسین قانونی تلقی می‌کرد. در این مدت موجی از اعتراضات علیه سیاستهای خودرأی و غیرقانونی شاه در نقاط مختلف کشور شکل گرفته بود که هر کدام به وسیله مأموران امنیتی تا بن دندان مسلح شاه در هم شکسته بود، سعی می‌کردند صدای معترضین را در سینه‌ها خفه نموده و با دستگیری و زندانی کردن جمع زیادی از مردم مسلمان سرسپردگی خود را به اربابان خارجی به اثبات رسانند. شاه برای سرپوش گذاشتن به سیاست‌های غیر قانونی خود به دولت علم مأموریت داد در جهت تکمیل مقدمات اجرایی سیاست‌های جدید، انتخابات مجلس بیست و یکم را برگزار کند و اصلاحات انجام‌یافته در آئین‌نامه اجرایی قانون قدیم انتخابات را، اجرا نماید، البته سیاست آن انحلال و این افتتاح چیزی جز این نبود که مجلس جدید می‌بایست موافق سیاست‌های جدید و تابع بی چون و چرای شاه باشد، لذا مقدمات انتخابات دورۀ بیست و یکم را در نهم شهریور ماه 1342 تحت عنوان «کنگره آزاد زنان و آزاد مردان تشکیل و لیست نمایندگان مجلسین را اعلام نمود». این بار نیز دولت رسماً انتخابات را به «انتصابات‌» تبدیل کرد. برای نشان دادن آغاز دوران جدید چند کرسی نیز به زنان داده شد. شاه طی دستوری کارگردانان اصلی انتخابات دورۀ بیست و یکم را تحت عنوان کمیتۀ سه نفره مرکب از علم (نخست وزیر و مجری انتخابات‌) حسنعلی منصور (نخست وزیر آینده‌) و فردوست (رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی و رییس دفتر ویژه شاه‌) منصوب و مأمور بررسی صلاحیت افراد برای مجلس و انتخاب نهایی آنها شدند. حسین فردوست در خاطراتش از این واقعه این‌گونه یاد می‌کند:
«در دوران قدرت علم‌، که در واقع مهمترین سالهای سلطنت محمدرضا است‌، نماینده‌های مجلس با نظر او تعیین می‌شدند. و در زمان نخست وزیری اسداله علم‌، محمدرضا دستور داد که با علم و منصور، یک کمیسیون سه نفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهیم‌، کمیسیون در منزل علم تشکیل می‌شد، هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا می‌آمد، علم در رأس میز می‌نشست من در سمت راست و منصور در سمت چپ او، منصور اسامی افراد مورد نظر را می‌خواند، و علم هر که را می‌خواست تایید می‌کرد و هر که را نمی‌خواست دستور حذف می‌داد، منصور با جمله «اطاعت می‌شود» با احترام حذف می‌کرد، سپس علم افراد مورد نظر خود را می‌داد و همه بدون استثناء وارد لیست می‌شد، سپس من دربارۀ صلاحیت سیاسی و امنیتی افراد اظهار نظر می‌کردم‌، و لیست را با خود می‌بردم و برای استخراج سوابق به ساواک می‌دادم‌، پس از پایان کار و تصویب علم‌. ترتیب انتخاب این افراد داده می‌شد، فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند سر از صندوق آراء درآوردند، لا غیر!! در تمام دوران قدرت علم وضع انتخابات مجلس همین بود و در زمان هویدا نیز حرف آخر را علم می‌زد.
انتخابات کذایی شاه در جوّ حکومت نظامی و در فضایی بنا است برگزار شود که رعب و وحشت بر همه جا سایه افکنده و رهبران واقعی مردم در بازداشتگاه‌ها به سر می‌بردند، هر چند دولت سعی کرد تا با تبلیغات گسترده وضعیت را عادی نشان داده‌ و این‌گونه وانمود کند که انتخابات در فضای آزاد برگزار می‌شود، ولی طوفان اعتراضات این بار نیز وزیدن گرفت‌، مراجع عالیقدر و همیشه بیدار و روحانیون و گروه‌های مختلفی از مردم مسلمان و همیشه در صحنه‌، انتخابات را تحریم و با صدور اعلامیه‌های متعدد و برگزاری جلسات و میتینگ‌ها اعتراضات قاطع خود را در خصوص برگزاری انتخابات فرمایشی اعلام نمودند. به دنبال بى‌اعتنایى دستگاه به اعتراضات، بازار اصفهان در تاریخ 13 /7/ 1342اعتصاب کرده و اکثر مغازه‌ها را تعطیل کردند و تظاهراتى در آن به وقوع پیوست. در تاریخ 14 /7 /1342 مجلس سنا و شوراى ملى توسط شاه افتتاح شد.
امّا دولت روز 29 مهر ماه ـ پس از آمادگى دو مجلس به کار ـ به موجب سنت پارلمانى استعفا داد ولى اسدالله‌ علم مجددا مأمور تشکیل هیئت دولت گردید و وزیران جدید را در تاریخ 30 مهر ماه به حضور شاه و سپس به مجلس شوراى ملى و روز اول آبان ماه 1342 به مجلس سنا معرفى کرد. اما طولى نکشید که دولت علم مستعفى گردید و حسنعلى منصور مأمور تشکیل هیئت وزیران گردید.
ر. ک: فردوست، حسین‌، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، جلد اول، ص 257 و عاقلی‌، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی‌، جلد دوم‌، صص 124 و 129 و 161 با تلخیص‌.
2. در اصل: مولودی
3. بر اساس متمم‌ قانون اساسى پیش از انقلاب مى‌بایست پنج نفر از مجتهدین طراز اول بر مصوبات مجلس شوراى ملى نظارت نمایند تا چنانچه قانونى مخالف شرع و احکام اسلام به تصویب رسید ضمن اعلام به مجلس جهت اصلاح و تغییر، مانع اجرا و ابلاغ این قوانین گردند.
هرچند این موضوع از اصول قانونى به شمار می‌رفت، اما به جز چند دوره اولیه تشکیل مجلس شوراى ملى به دلیل مخالفت حکام و دربار امکان تحقق چنین مجمعى تا پیروزى انقلاب اسلامى به وجود نیامد. پس از انقلاب اسلامى این مجمع فقهاء و مجتهدین تحت عنوان شوراى نگهبان با وظایف بیشتری در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران پیش‌بینى شده است.
4. آقای منصور امینی در خاطرات خود درباره این انتخابات می‌نویسد: روز رأی‌گیری برای انقلاب سفید شاه و ملت مثل همیشه در دفتر کار آیت‌الله [قائمی] در مدرسه علمیه آبادان نشسته بودم که تیمسار خاوری به اتفاق سه نفر از مسئولین استان خوزستان از در وارد شد و به حضور حاج شیخ نشست. تیمسار خاوری چند سال رئیس کل ساواک خوزستان بود اما دفترش برخلاف همه مدیرکل‌ها در اهواز مرکز استان نبود و در آبادان بود.
تیمسار همین که نشست و چائی‌اش را خورد گفت: «حاج آقا در همان سه ساعت اول رای‌گیری بیشتر از یکصد هزار نفر از مردم آبادان به انقلاب سفید شاه و ملت رای دادند!»
من از این حرف تیمسار یکه خوردم که حاج شیخ چه جوابی می‌تواند بدهد؟ اگر تائید کند که در حقیقت«آقا» را تکذیب کرده که در نظر بسیاری از مسلمانان به خصوص قشر مذهبی جوان تکذیب آقا کفر به حساب می‌آمد (آن روزها ما آبادانی‌ها به حضرت آیت‌الله خمینی «آقا» خطاب می‌کردیم) حاج شیخ مکثی کرد و در فکر فرو رفت و گفت: «تیمسار! بذار برایت قصه‌ای بگویم. در اصفهان ما یک روحانی مقتدری بود به اسم... (من فراموش کرده‌ام چه اسمی را گفت). عصرها در باغچه خانه‌اش رو تشکی می‌نشست و من که آن روزها بچه بودم با پدرم به دیدن او می‌رفتیم. وقتی شخصی یا سیدی برای عرض حاجت خود به حضور او می‌رسید آقا به پیشکار خودش می‌فرمود حسن آقا یک استخاره برای این آقا بکن. اگر استخاره خوب می‌آمد آقا دست می‌کرد زیر تشک خود و یک ده تومانی به آن فقیر یا سید می‌داد و به کسی هم بیشتر از این نمی‌داد. حاج شیخ ادامه داد که: یک روز من و پدر حضور آقا نشسته بودیم که مرد فقیری از در وارد شد که ما به خوبی می‌شناختیم مردی است لات، عرق‌خور، ارقه و بدزبان. به آقا گفت زندگی سخت شده و من مادرم سید است کمکی به من بفرمائید.
آقا سید حسب‌المعمول گفت حسن آقا یک استخاره برای این سید بکن! حسن آقا به مجردی که تسبیحش را از جیب خود درآورد استخاره کند، آن مرد فقیر به اصطلاح سید سرش را برد پیش گوش حسن آقا و آهسته گفت:«فلان فلان کسی که استخاره را بد بیاورد» بیچاره حسن آقا هنوز تسبیح را به حرکت در نیاورده گفت: حاج آقا استخاره خیلی خبس (خیلی خوبه) آقا هم دست برد زیر تشک و ده تومان به فقیر داد.
آن مرد گفت حاج آقا ده تومان بار مرا بار نمی‌کند دستور بدهید حسن آقا یک استخاره دیگر هم بکند این استخاره هم خوب آمد. با سماجت آن گدا استخاره سوم هم انجام شد و خوب آمد.
حاج آقا که برای اولین بار به حسن آقا پیشکار خودش مشکوک می‌شد گفت: «حسن آقا! به نظرم اگر تا روز قیامت هم برای این آقا استخاره بگیرید جوابش خیر خواهد آمد»
حسن آقا گفت: «حاج آقا! اگر این که این گدا تو گوش من گفته تو گوش شما هم گفته بود استخاره‌های شما هم تا قیامت خوب از آب درمی‌آمد»
تا اینجا همه ما گیج شده بودیم که حاج شیخ از آوردن این مثال چه چیزی می‌خواهد به تیمسار خاوری بگوید ـ اما قضیه روشن شد:
در پایان قصه حاج شیخ مکث کوتاهی کرد و گفت: «بله تیمسار عزیز! اگر آن چیزی که در گوش تو و این آقای رئیس شهربانی و فرماندار گفته‌اند در گوش من هم گفته بودند می‌گفتم در همان سه ساعت اول از نیم میلیون جمعیت آبادان سه میلیون نفر به انقلاب سفید شاه و ملت رای مثبت دادند!
تیمسار خاوری کمی جلو بقیه سرخ شد، دیگر حرفی نزد. فرماندار مقداری حرف توی حرف آورد و بعد خداحافظی نموده، رفتند.
آبادان بود و یک پالایشگاه و یک شیخ عبدالرسول قائمی، نوشته منصور امینی باغبادرانی.


منبع:

کتاب آیت‌الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 89

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.