صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مورخه 27/9/57 محمدتقی عبدوست واعظ اهل قم در مسجد ملا بالای منبر رفته و قسمت‌هایی از اظهارات وی به شرح ذیل است:

مورخه 27/9/57 محمدتقی عبدوست واعظ اهل قم در مسجد ملا بالای منبر رفته و قسمت‌هایی از اظهارات وی به شرح ذیل است:


متن سند:

مورخه 27 /9 /57 محمدتقی عبدوست واعظ اهل قم در مسجد ملا بالای منبر رفته و قسمت‌هایی از اظهارات وی به شرح ذیل است:
1- حکومت ایران را حکومت طاغوتی دانسته است.
2- حکومت در دست زورمندان است و ما طرفدار آن نیستیم فقط 2 دسته طرفدار دارد: یکی زورمندان یکی زرمندان.
3- در بین شما افراد خائن زیاد است مانند ساواکی جماعت ساواکی را باید کشت.
4- علیه رژیم زورگو مبارزه را ادامه دهید.
5- هرکس به نوعی باید مبارزه کند. شما شاعران هم باید با شعر مبارزه کنید.
6- به جای این‌که به مکه و کربلا و مشهد بروید پول آن را خرج مبارزه نمایید تا به پیروزی برسید.
7- در این حوادث اخیر جلادان شاه خائن جوانان و برادران و خواهران و پدران و مادران ما را کشته‌اند انتقام بگیرید.
8- اگر مبارزه را رها نمایید دیگر این موقعیت پیدا نخواهد شد و حکومت دمار از روزگار ما درمی‌آورد.
9- ملت سر دو راهی قرار گرفته است همه از نظر مالی ضرر نموده‌اند و ما 8 درصد پیش رفته‌ایم.
1- دستگاه اگر قوی بشود از کمونیست بدتر است.
11- ازهاری 1 جلاد است مانند هویدا2، آموزگار3، شریف امامی4 و غیره. ما با دستگاه صلح نمی‌کنیم. مسئله دولت‌ها نیستند حکومت باید برود حکومت باید اسلامی شود.
12- مبارزه پول می‌خواهد. دوا می‌خواهد. خون می‌خواهد تا زخمی را نجات دهیم.
13- هر مبارزه سه چیز می‌خواهد:1- رهبر خوب که داریم(امام خمینی). 2- جان دادن. 3- اتحاد که همه این‌ها را در اختیار داریم.
14- من قبلاً در دماوند هم مردم را با همین سخنان ارشاد نمودم.
15- مردم این حکومت سرنگون شدنی است نفس‌های آخرش را می‌کشد.
16- 36 میلیون مردم می‌گویند ما شاه نمی‌خواهیم ولی شاه می‌خواهد با حکومت جبارش نهضت را از بین ببرد حتی اگر 3 میلیون را بکشد.
17- شاه رفتنی است و به یک باد بند است کار را تمام کنید. چرا قمه را در سر خودتان می‌زنید در شکم گاردی افسر و جلادان شاه فرو کنید.
18- حکومت جلاد بداند که با حمله به مسجد ولی‌عصر و مسجد جامع چیزی را عوض نمی‌تواند بکند. ما پیروز خواهیم شد.

توضیحات سند:

1. ارتشبد غلامرضا ازهارى فرزند علی در سال 1296ﻫ ش، به دنیا آمد. پس از گذراندن دوره‌هاى نظامى در ایران و آمریکا، در سال 1342 به درجه سپهبدى رسید. او منصب‌هاى مختلفى در ارتش شاهنشاهى داشت. در سال 1348 بازنشسته گردید، اما به دلیل اعتماد محمدرضا پهلوى به وى، از سال 1350 تا 1357 ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران به او سپرده شد. وى پس از سقوط دولت شریف‌امامى و اعلام حکومت نظامى در سراسر ایران به ریاست دولت برگزیده شد و از تاریخ 15 آبان تا 17 دى 1357 در این سمت باقى ماند. پس از سقوط کابینه نظامى‌اش، به بهانه بیمارى از ایران متوارى و به آمریکا رفت. از جمله حوادث دوران کوتاه دولت نظامى او، ابتکار مردم در بالا رفتن بر بام ها و فریاد اللّه‌اکبر بود. او این حضور را انکار مى‌کرد و شعارهاى شبانه مردم را پخش نوار مى‌نامید. مردم نیز بر بالاى بام ها در جواب او این شعار را فریاد مى‌زدند : «ازهارى بیچاره، ژنرال چهار ستاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره، مشت به هوا نداره» ازهاری در آستانه انقلاب اسلامی به خارج گریخت و در سال 1380 درگذشت.
2. امیرعباس هویدا، فرزند حبیب الله (عین الملک‌) در سال 1298 ﻫ ش متولد شد. تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوی بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسی و اقتصاد درس خواند. در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسی خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلی منصور آشنا شد. در سال 1329 عبدالله انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد. در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد بمدت 5 سال مأمور خدمت در این سازمان شد. در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد. در سال 1336 عبدالله انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت شد و هویدا را به عضویت هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب کرد. هویدا در اوایل سال 1340 در زمرۀ موسسان کانون مترقی به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور، درآمد. هویدا در سال 1342 در کابینه حسنعلی منصور به سمت وزارت دارائی برگزیده شد و به مدت پانزده ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید. شاه برای جلب رضایت آمریکائیان یکی از همکاران نزدیک منصور ـ امیرعباس هویدا ـ را به جانشینی او انتخاب کرد. امیرعباس هویدا، کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضأ کابینه منصور را در کابینه خود ابقا کرد. در فروردین سال 1346 امام خمینی (ره‌) از نجف نامه مفصلی به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان بویژه امریکا را گوشزد نمود. اما نامه امام بی جواب ماند ولی مسائلی را که امام بیان کرده بودند دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهائی که در سالهای دهۀ 50 شکل گرفت را فراهم کرد. هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجی‌، امور اقتصادی و مسائل نظامی مسلوب الاختیار بود و فقط در صحنه سیاست داخلی و حضور در نمایش‌های انتخاباتی حضور داشت‌. هویدا رهبری حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالی را به مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد. دکتر کلالی حزب را بصورت احزاب چپ سازماندهی کرد و آن گسترش داد و به کانون قدرت مستقلی تبدیل کرده کم‌کم شاه را به وحشت انداخت و خود هویدا دبیر کلی را به عهده گرفت. هویدا کنگره بزرگ حزبی را در دیماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد. شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیر کلی حزب معرفی کرده و کم کم ستارۀ بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد استعفا دهد و او را بجای علم که در بستر بیماری بود، به عنوان وزیر دربار انتخاب کرد. ازهاری نخست وزیر وقت هویدا را مقصر همۀ فجایع کشور معرفی کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد. هویدا در یک خانوادۀ بهائی بدنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و داعیان فرقۀ ضالۀ بهائیت بشمار می‌رفت‌. هرچند که هویدا می‌خواست به ظاهر بهائی قلمداد نشود اما ارتباطات او با افراد فرقه بهایت قطعی بود. در مدتی که مأمور به کمیساریای عالی پناهندگان بود با سازمانهای فراماسونری ارتباط برقرار کرد و یکی از اعضاء برجستۀ فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود. ر.ک: رجال عصر پهلوی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
3. جمشید آموزگار، فرزند حبیب‌الله‌ در سال 1302 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد، در ایام جنگ دوم جهانى به آمریکا رفت، در رشته‌ی مهندسى هیدرولیک دکتری گرفت و در سال 1330 به ایران بازگشت. وى به عنوان رئیس اداره‌ی مهندسى آژانس عمران بین‌المللى در «اصل 4 ترومن» در تهران مشغول به کار شد و پس از معاونت بهداشت تا سال 1334، از سال 1336 که فشار آمریکا براى واگذارى مسئولیت‌هاى کشور به تحصیلکرده‌ها در آمریکا فزونى یافت، «آموزگار» نیز به وزارت کار کابینه‌ی اقبال منصوب شد. جعفر شریف امامى در خصوص عملکرد وى در این برهه چنین گفته است: «آموزگار در زمان عضویت در کابینه اقبال، مطالبى را که در هیئت دولت مطرح مى‌گردید، بلافاصله به سفارت آمریکا اطلاع مى‌داد.» آموزگار در اسفند 1342 در کابینه‌ی منصور وزیر بهدارى شد، در دولت هویدا به سمت وزارت دارایى رسید و در این هنگام طى گزارشى چنین معرفى شد: «در وزارت دارایى یک بچه آمریکایى که هنوز داراى گذرنامه آمریکائى است به نام آموزگار مشغول جاسوسى براى آمریکایى‌ها است ولى از قدیم معروف به انگلیسى بود.» وی پس از 9 سال در سال 1353 وزیر کشور کابینه‌ی هویدا شد. در سال 1354 به دست «کارلوس» به همراه وزراى نفت اوپک به گروگان درآمد. او به پاس فعالیت‌هایش در اوپک، بزرگ‌ترین نشان دربارى ایران یعنى نشان درجه اول تاج را از شاه دریافت کرد، در سال 1355 دبیر کل حزب رستاخیز شد و بالاخره در مرداد 1356 آرزوهاى دیرین وى برآورده و نخست‌وزیر ایران گردید. وى در دوران اوج‌گیرى انقلاب اسلامى و شدت یافتن تظاهرات در شهرها و آتش‌سوزى سینما رکس آبادان، در چهارم شهریور 1357 استعفا داد و در دى ماه همان سال به آمریکا متوارى شد و دفتر مشاوره‌ی انرژى در واشنگتن را تأسیس کرد. در حال حاضر او از سرمایه‌داران عمده‌ی آمریکا محسوب مى‌شود و با بانک جهانى و صندوق بین‌المللى پول همکارى دارد.
رجال عصر پهلوی؛ جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1382
4. جعفر شریف امامی، فرزند محمدحسین نظام‌الاسلام در 27 خرداد 1291 ﻫ ش در تهران متولد شد. جعفر شریف‌امامى تحصیلات متوسطه را در تهران به پایان رسانید و براى ادامه‌ی تحصیل به سوئد و آلمان رفت و در این کشور آخرین مدرک تحصیلى خود را در رشته‌ی برق کسب کرد. او در ایران، در راه‌آهن دولتى شاغل بود و به معاونت این سازمان رسید. در سال 1324 مدیرعاملى بنگاه آبیارى، در تیر و اسفند 1329 در دولت رزم‌آرا وزارت راه و در دولت سپهبد فضل‌اللّه‌ زاهدى مدیریت عامل سازمان برنامه را به دست گرفت و در سال 1333 به سناتورى تهران انتخاب شد. شریف‌امامى در دولت دکتر منوچهر اقبال وزیر صنایع و معادن شد و در شهریور 1339به نخست‌وزیرى رسید. دولت مستعجل شریف‌امامى ثمره‌ی یک دوره تنش‌هاى جدى در روابط ایران و آمریکا بود. تشدید فعالیت جناح‌هاى وابسته به «حزب دموکرات» آمریکا در ایران به اعتصاب معلمین و شهادت دکتر ابوالحسن خانعلى و سرانجام سقوط دولت شریف امامى در اردیبهشت 1340 انجامید. او در سال 1342 مقام ریاست مجلس سنا را به دست گرفت و تا آستانه‌ی انقلاب اسلامى ایران، به مدت 15 سال، در این سمت بود.
جعفر شریف‌امامى در مرداد 1346 به ریاست مجلس مؤسسان سوم رسید که وظیفه داشت نیابت سلطنت فرح پهلوى را تسجیل کند. با آغاز امواج انقلاب اسلامى ایران، محمدرضا پهلوى در یکى از واپسین تلاش‌هاى خود به فراماسونرى و استاد اعظم آن، جعفر شریف‌امامى متوسل شد و وى را در نقش دیرینش، به عنوان محور تفاهم و «آشتى» سیاست‌هاى بیگانه‌ی مؤثر در ایران به صدارت رسانید. باید افزود که برخلاف تصور شاه، هر چند شریف‌امامى طى دوران «شیخوخیت» خود، به عنوان سمبل «آشتى» و «تفاهم» کانون‌هاى قدرت بیگانه وجهه‌اى اندوخته بود و لذا مى‌توانست نمادى از «آشتى بین‌المللى» به شمار رود، ولى او هیچ گاه نتوانست در میان مردم به عنوان یک چهره‌ی «وجیه الملّه» مطرح شود. جعفر شریف‌امامى در تاریخ 14 /8 /1357 از صدارت استعفا داد و جاى خود را به دولت نظامى ارتشبد غلامرضا ازهارى سپرد.
شریف امامی ثروت زیادى در دوران حیات خویش اندوخت. احمد شیبانى ـ از نزدیکانش ـ به فردوست اطلاع داده است که هنگام خروج از ایران زمان انقلاب 17 میلیون دلار به حساب خود در خارج ریخته بود. شریف امامى از مهره‌هاى واسط و محلل به شمار مى‌رفت که در شرایط بحرانى از او استفاده مى‌شد. یک بار پس از علاء و قبل از امینى و در سال 1349 و بار دیگر در اواخر عمر رژیم در سال 57 به سمت نخست وزیرى رسید که نهایتا با وقوع حادثه‌ی 17 شهریور در زمان صدارت وى، او نیز از صحنه کنار رفت. وى از دوران جوانى عضو تشکیلات ماسونى بود و در تشکیلات ماسونى، به استاد اعظمى رسید و از چهره‌هاى وابسته به سیاست غرب بود و پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به انگلیس پناهنده شد و در سال 1378 در آمریکا درگذشت. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفدهم، جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1385

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک صفحه 469

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.