صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

بسمه تعالی دست پدر بزرگوارم را از دور می بوسم.
امیدوارم به سلامت بوده باشید از حال من و بقیه خواسته باشید بحمداله سلامتی برقرار دیروز از قزل قلعه به منزل خازنجون1 آمدم خانم و خواهرها هم اینجا بودند همگی حالشان خوب سلام مخصوص می رسانند مرا در سازمان قصرشیرین گرفته و بعد از دو روز به کرمانشاه و بعد از نصف روز به سازمان تهران و از آنجا به قزل قلعه نمی دانم آب و هواخوری چند روز طول کشید ولی به قدری خوش گذشت که در عرض عمرم این قدر خوشی نکرده بودم.
و عقیده داداش که می گفتند زندان خیلی خوب جائیست تأیید کردم از قول من خدمت ایشان لابد سلام می رسانید دو روز است تهران هستم و قصد دارم فردا یعنی جمعه 28 مرداد قم مشرف شوم انشاءاللّه باز خدمتتان می رسم و دست مبارکتان را می بوسم.
بنا شده که گذرنامه هر موقع خواستم بدهند اگر گذرنامه بدهند شاید با مادر بیاییم خانواده داداش و بچه هایشان خوب خدمت شما و داداش سلام می رسانند.
مادر هم به حمداللّه حالشان خیلی خوب است و کسالت قدیم به کلی برطرف شده ولی ایشان قصد دارند یک ماه دیگر اینجا باشند کسالتم در زندان خوب شد بناست آقای منتظری فردا آزاد شوند برعکس قزل قلعه هوای تهران گرم است به سازمان نفرین می کنیم که چرا مرا به هوای گرم آورد با این که بارها متذکر شده بودم که اینجا خیلی به من خوش می گذرد مرا تا آخر تابستان نگه دارید ولی این کار را نکردند و از هوای خنک آنجا محروممان کردند انشاءاللّه هوای آنجا تا به حال خیلی خنک شده باشد.
از هفته آینده مشغول درس می شوم من و ایرانیان را از دعای خیر فراموش نفرمایید خدا سایه شما را از سر مسلمین جهان کم و کوتاه نکند دست برادر بزرگم را می بوسم در محبس ذکر خیر ایشان خیلی بود.
زیاده عرضی ندارم غلام کوچک شما سیداحمد خمینی

توضیحات سند:

1ـ خازنجون یعنی خانم خازن الملوک مادر خانم حضرت امام که فرزندان امام به ایشان «خازنجون» می گفتند و به این نام هم ایشان را صدا می زدند.

منبع:

کتاب حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی به روایت اسناد ساواک صفحه 85


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.