صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ عباس دوست حسینی

تاریخ سند: 17 مرداد 1357


موضوع: شیخ عباس دوست حسینی


متن سند:

از: 26/ ﻫ تاریخ: 17 /5 /2537[]
به: 312 شماره: 3861 /26 ﻫ
موضوع: شیخ عباس دوست حسینی1
0517
اخیراً در مسجد ترحیم پدر یکی از کارمندان ذوب آهن بافق به نام صناعی، نامبرده بالا به منبر رفته و پس از بحث کوتاهی در مورد بهائیگری2 اظهار نموده که متأسفانه در دستگاه ذوب آهن بافق تعداد زیادی بهائی به کار مشغول می‌باشند منجمله آقای حشمت‌‌اله خرم رئیس کارگزینی ذوب آهن و اضافه نموده که می‌بایستی هرچه زودتر قبل از اینکه اتفاق ناگواری رخ دهد از ذوب آهن اخراج گردد و اعلام نموده من در این مورد با آقای اقتصادی مدیرعامل شرکت نیز مذاکره نموده و شرکت کنندگان در مجلس همگی با صدای بلند وی را همراهی و سخنان وی را تائید نموده‌اند. و مجدداً مشارالیه در تاریخ 5 /5 /37 در مسجد کمپ ذوب آهن به مناسبت سالگرد فوت یکی از کارمندان ذوب آهن به منبر رفته و دنباله بحث خود را در مورد بهائیگری ادامه داده و اضافه نموده چنانچه مسئولین نسبت به اخراج بهائیان از شرکت اقدام ننمایند ما آنها را منجمله خرم و ایقانی را به قتل خواهیم رساند، که کارگران شرکت کننده سخنان وی را تائید نموده‌اند. ضمناً یادشده در مجلس شب هفت کافی به منبر رفته و اظهار نموده که می‌بایستی هرچه زودتر جلو اعمال ظالمانه دولت را گرفت و در این مجلس، دولت را جبار استعمارگر، ظالم قلمداد نموده است.
نظریه شنبه. شیخ عباس دوست حسینی اکثراً به خسرومهر مراجعه و در اجتماع کارگران ذوب آهن شرکت و به آنان اظهار می‌دارد که به شما ظلم می‌شود. به شما حقوق کافی نمی‌دهند و آنان را تحریک می‌نماید و حتی اضافه نموده من به منظور گرفتن حق شماها به3 مقامات بالاتر مراجعه خواهم نمود. مضافاً اینکه در اجتماع مذکور اعلام نموده احتمالاً آیت‌اله کافی به دست دولت شهید شده باشد و احتمال دارد که من هم نیز به همین سرنوشت دچار شوم و از حاضرین طلب عفو نموده است. و با توجه به تحریکات وی احتمال بروز حوادثی برای بهائیان ذوب آهن می‌رود.4
نظریه یکشنبه: اعمال و رفتار شیخ عباس دوست حسینی کماکان تحت کنترل و مراقبت قرار دارد. ضمناً ترتیبی داده شده تا از تردد وی به ذوب آهن جلوگیری شود. افق
نظریه سه‌شنبه: سوابق شیخ عباس دوست حسینی قبلاً به استحضار رسیده است.
نظریه 26/ ﻫ: نظرات سلسله مراتب عملیاتی مورد تائید است.
دایره بررسی . در گزارش روزانه 31 /5

توضیحات سند:

1. حجت الاسلام شیخ عباس دوست حسینی (مشهور به دوست حسینی یزدی) فرزند علی در سال 1315ش در یزد متولد شد. در سال 1344ش در حالی که طلبه‌ی مدرسه عبدالرحیم خان یزد بود، به قم آمد و به اتهام شرکت در دعای توسل و دعا به امام خمینی(ره) بازداشت شد. ایشان که در حوزه‌های علمیه یزد و قم به تحصیلات علوم دینی پرداخته و یکی از سخنرانان مذهبی بود و در کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز مسافرت تبلیغی داشت، بعد از این دستگیری، به تحصیلات دانشگاهی روی آورد و در سال 1350ش از دانشکده الهیات مشهد، لیسانس الهیات گرفت و پس از آن، ضمن آنکه در مقابل فشارهای رژیم، تاب مقاومت نداشت و مجبور به همکاری هایی نیز با ساواک شده بود، در شهرهای مختلف، خصوصاً شهرستان بم به سخنرانی‌های نوبه‌ای مشغول بود. با آغاز دوره‌ی جدید مبارزات مردم با رژیم ستمشاهی و فراگیری انقلاب اسلامی، ایشان نیز در سال‌های 56 و 57 به سخنرانی‌های انقلابی و انتقادی روی آورد و در سال 1356ش، با آنکه ساکن محله چهارمنار یزد بود، مراسم بزرگداشت آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی(ره) بافق را سازماندهی کرد. همین فعالیت‌ها موجب گردید تا در شهریورماه 1357 در شهرستان میناب دستگیر و به مدت یک هفته زندانی شود. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ضعف هایی که در دوران مبارزه از خود بروز داده بود، مجبور به ترک لباس روحانیت شد. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
2. برخلاف تشکیلات فراماسونری که دارای پیشینه‌ای مبهم در ایران است، تشکیلات بهائیت که برادرخوانده‌ی آن می‌باشد، دارای تاریخ و پیشینه‌ای روش است.
زمانی که استعمارگران انگلیسی، دین مقدس اسلام را به عنوان یکی از موانع اصلی سیطره‌ی خود تشخیص دادند، به انواع و انحاء مختلف، به تحریف و انحراف آن اقدام نمودند.
یکی از طراحی‌ها و برنامه ریزی‌های انحرافی در ایران، به وسیله‌ی فردی به نام علی محمد شیرازی، سازماندهی شد تا بر پایه‌ی تفکر انتظار در مذهب شیعه، و با توجه به انحرافاتی که پیش از آن، در جریان اعتقادات شیخ احمد احسائی به وجود آمده بود، مکتب انتظار که نویدبخش آزادی جهان از سلطه‌ی ستمگران و زورگویان بود، مورد خدشه قرار گیرد.
براساس این برنامه ریزی، علی محمد شیرازی که طلبه‌ای جوان بود و در مکتب سیدکاظم رشتی تربیت یافته بود، در آغاز راه، خود را به عنوان «‌باب بقیه الله‌» معرفی کرد و پس از چندی نیز پا را از این ادعا فراتر نهاد و ادعای «رسالت» و نزول وحی نمود.
در جریان این فتنه گری، که با مقابله‌ی منسجم علمای اسلام و مردم متدین همراه بود، علی محمد باب، پس از دستگیری و اعتراف، در نهایت با همت میرزاتقی خان امیرکبیر، اعدام شد.
استعمارگران که در جریان بابیت با مساعدت‌ها و کمک‌های فراوان خود، در شیپور این انحراف دمیده بود، پس از او، به سراغ فردی به نام میرزاحسینعلی نوری (از بستگان میرزآقاخان نوری) رفتند و او را برای ادامه‌ی این راه تشویق و ترغیب نمودند.
پس از چندی، میرزاحسینعلی نوری که در انجام این مأموریت پیشرفت خوبی داشت و در ابتدا خود را به عنوان جانشین علی محمد شیرازی مطرح نموده بود، دعوی جدیدی را مطرح کرد و هرآنچه را که علی محمد باب مدعی آن شده بود، انکار و خود را به عنوان کسی که باب، برای بشارت آمدن او دست به آن اقدامات زده، معرفی و بر خود نام «‌بهاءالله‌» نهاد.
در جریان حضور او در بغداد بود که از طریق اعضای تشکیلات فراماسونری از قبیل میرزاملکم خان که یکی از بانیان فراماسونری در ایران بود، با چگونگی ایجاد تشکیلات مخفی و سازماندهی آن آشنائی یافت و با ارتباط مستمری که با بیگانگان داشت و حتی تابعیت کشور انگلستان را پذیرفته بود، در جریان برپائی و ایجاد رژیم اشغالگر صهیونیستی در اراضی فلسطین، راهی آن دیار شد. در جریان همین خدمات تشکیلات بهائیت بود که در مقام تشکر از عباس افندی، در مراسمی رسمی، ضمن تشکر و قدردانی از او و همراهانش، به او نشان شوالیه و لقب «‌سِر‌» اعطاء شد.
تشکیلات بهائیت که ایران را به عنوان «‌مهد امرالله!!‌» معرفی می‌کرد، ضمن ایفای نقشی مؤثر در جریان مشروطیت و انحرافی که در آن ایجاد شد، در انتخاب و معرفی رضاخان میرپنج به استعمارگران برای جانشینی سلسله‌ی قاجاریه نیز تلاشی چشمگیر داشت.
ایفای همین نقش‌ها بود که بلافاصله پس از آنکه رضاخان میرپنج در جریان کودتای سوم اسفند 1299، لقب سردارسپهی گرفت و وزیر جنگ شد و در یک برنامه ریزی 5 ساله، به شاهی رسید، یکی از اولین اقدامات او، حمایت از جریان صهیونیستی و بازوی تشکیلاتی آنان، یعنی بهائیت بود.
در این موقع بود که بهائیان به طور پیدا و پنهان، در مصادر امور قرار داده شدند و یکی از تشکیلاتی ترین اعضای آنان به نام سپهبد اسدالله صنیعی به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد، به کار گرفته شد.
هرچه بر عمر رژیم منحوس پهلوی افزوده شد، تشکیلات بهائیت نیز از انسجام و قدرت بیشتری برخوردار گردید، تا جائی که در سال‌های پایانی عمر رژیم شاهنشاهی، نه تنها نخست وزیر ایران بهائی بود که تعداد قابل توجهی از اعضای کابینه‌ی او نیز بهائی بودند و بهائیان در جای جای کشور، در مقامات کشوری و لشکری حضوری فعال داشتند.
3. اصل: با
4. پرویز ثابتی، پس از دریافت این گزارش، طی نامه‌های شماره: 6321 /312- 2 /6 /37 و 6561 /312- 9 /6 /37 دستور دستگیری ایشان را به ساواک‌های هرمزگان و یزد داده است. بخش ضمائم

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 4 صفحه 4


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.