صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مسجد هدایت

تاریخ سند: 15 مهر 1340


موضوع : مسجد هدایت


متن سند:

شماره : 3043 /312 ساعت 21 7 بعدازظهر روز پنجشنبه 13 /7 /40 عده ای در حدود 500 نفر از طبقات مختلف تهران، دانشجویان دانشگاه در مسجد هدایت حضور داشتند ابتدا طالقانی پس از قرائت چند آیه از قرآن مجید در اطراف اقمار و آسمان و احدیت خداوند صحبت کرد و از فعالیت مردمی که پول و شهوت و ثروت را بر همه چیز ترجیح می دهند و برای نیل به این مقصود ملیت و آب و خاک خودشان را فراموش و پا به روی حق می گذارند و با زور و قلدری بر مردم حکومت می کنند مشروحا صحبت کرد.
مشارالیه راجع به مرحوم حسن شمشیری1 صحبت کرد و برای او چند صلوات فرستاد و گفت من برای این شخص بزرگ امروز دو ساعت پیاده راه رفتم و با آن که خسته ام مع الوصف برای استفاده از حضور دانشجویان محترم به اینجا آمده ام و آن گاه در خصوص صفات و اخلاق و روحیات مرحوم شمشیری صحبت نمود و گفت مرحوم شمشیری هدف مقدسی داشت و همیشه برای کارهای خیر پیشقدم بود و با دیدن هزاران رنج از طرف هیأت حاکمه از وجدان خود صرفنظر نکرد و به جهت پیشرفت مقاصد خویش تا پای جان مبارزه نمود و ما امیدواریم آقایان بازاریان مبارز مرحوم شمشیری را سرمشق خود قرار دهند و مرگ شمشیری یک تأثر ملی است و امیدواریم نظیر این شخص ملی و مبارز خیلی ها باشند و البته جای او خالی نخواهد ماند امروزه در کشور ما افرادی که ثروت جمع می کنند هزاران نفر را بیچاره می نمایند ولی مرحوم شمشیری پول خود را صرف مبارزه جهت حق می نمود و به صدها نفر از محرومین اجتماع کمک می کرد.
طالقانی در مورد سینماها و نمایش فیلم ها مشروحا صحبت کرد و در خاتمه خطاب به حضار اظهار داشت ما تا کی بنشینم و این همه جنایات و ظلم را به بینیم و در خاتمه نطق خود که ساعت 21 بوده در مورد مبارزه دولت بر علیه بی سوادی صحبت کرد و دولت را مسخره نمود.
در پرونده سیدمحمود طالقانی بایگانی شود اداره دوم 15 /7

توضیحات سند:

* تاریخ : 16 /7 /40 شماره : 3740 ط س ت موضوع : سخنرانی آقای طالقانی در ساعت 30:19 بعدازظهر پنجشنبه 13 /7 /40 در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول پس از نماز جماعت آقای طالقانی به منبر رفت.
نامبرده ابتدا از آیه 143 تا آیه 151 سوره بقره را قرائت و ترجمه نمود.
ترجمه آیات، مربوط به قبله بود و آقای طالقانی در این باره شروع به سخنرانی نمود.
وی گفت: منظور از قبله یعنی این که انسان باید هدفی داشته باشد و پس از توضیحات در این باره گفت: شما می بینید که بعضی از مردم داخل حزب و دسته ای می شوند و بعد از مدّتی می بینید بد است.
می روند به حزب دیگر.
این خیلی خوب است.
آدم باید هر کاری را تجربه و امتحان کرده باشد.
ولی نمی شود مثلاً فلان دکتر را به کار معماری گمارد و فلان معمار و یا مهندس را به شغل دکتری واداشت ولی متأسفانه در مملکت ما این طور است و اغلب اشخاص مصدر کارهائی هستند که قابلیّت آن را ندارند.
آقای طالقانی گفت: می خواستم امروز به مسجد نیایم چون قریب چهار ساعت در مراسم تشییع جنازه آقای شمشیری بودم و سپس شروع به تعریف و تمجید از مبارزات و ایستادگی و نیکوکاری حاج شمشیری نمود و برای ایشان طلب مغفرت کرد.
پس از سخنرانی آقای طالقانی مجلس در ساعت 30:20 ختم گردید.
1ـ مرحوم حسن شمشیری وی از همرزمان دکتر محمد مصدق در جنبش ملی شدن صنعت نفت، فرزند مرحوم غلامحسین و نواده مرحوم حاج کاظم شمشیرساز اصفهانی بود و در محله عباس آباد، در کوچه باغ ایلچی دیده به جهان گشود.
او در سن پنج سالگی پدرش را که از سران صنف قهوه چی تهران بود از دست داد.
در دوران جوانی که همزمان با جنگ جهانی اول نیز بود به مالاریا مبتلا شد.
اما از این بیماری جان سالم به در برد.
حسن شمشیری چند سالی پس از مرگ پدر با جد خود کار می کرد و پس از آن نیز در بازار مرغی ها (بوذرجمهری فعلی) در قهوه خانه ای مشغول به کار شد و با کار کردن در این قهوه خانه توانست بیست تومان پس انداز کند و با کمک برخی آشنایان قهوه خانه ای کوچک در بازار بزازها در خیابان امین الملک خریداری کند.
شمشیری بعدها با رونق گرفتن کار و کاسبی اش صاحب مال و ثروت فراوانی شد و بخشی از ثروتش را نیز صرف امور خیریه کرد، موازییک کردن کف مسجد امام خمینی (ره) وقف کردن بیمارستان نجمیه تهران و وقف چند یخچال طبیعی گوشه ای از اقداماتی است که باعث شد نام نیکی از مرحوم حسن شمشیری به یادگار بماند.
او اولین قهوه خانه بزرگش را در میدان ارک (پانزده خرداد) احداث کرد.
قهوه خانه ای که به دلیل مجاورت با ساختمان رادیو پاتوق هنرمندان شد و این امتیازی برای حسن شمشیری بود که به دلیل روحیه مبارزاتی که داشت بتواند به شهرت خاصی دست پیدا کند.
بعدها او این قهوه خانه را تبدیل به چلوکبابی دو طبقه ای کرد که طبقه اول آن به کسبه و بازاریان و طبقه دوم آن نیز به هنرمندان و سیاسیون اختصاص داشت.
به دنبال اوج گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت، او به همراه هواداران بازار که همراه و همگام با این نهضت بودند تا رسیدن به نتیجه تلاش کردند.
حاج نوروز علی لباسچی، حاج محمد سهیلی و ابراهیم کریم آبادی کسانی بودند که به همراه شمشیری در فراخوان دکتر مصدق برای خرید اوراق قرضه ملی پیشگام شدند.
اما در کودتای 28 مرداد 32 شمشیری به همراه خیل عظیمی از مبارزان، تاوان وطن پرستی را پس داد و به خارک تبعید شد.
او در دوران تبعید از فرصت استفاده کرد و از بی سوادی اش نیز برای مبارزه استفاده کرد و نزد عبدالرضا مانیان خواندن و نوشتن را یاد گرفت، آن هم از روی کتاب درسی کلاس اول! شمشیری در مدت شش ماه توانست تا درس «آب پاش» کتاب بخواند و بنویسد.
بعدها وقتی مأموران دولتی از او می پرسند که چه قدر سواد داری، می گفت «تا درس آب پاش»!! حسن شمشیری سرانجام پس از سال ها بخشش و انفاق و نیز مبارزه علیه رژیم پهلوی در پانزدهم مهر ماه 1340 به دیار باقی شتافت اما حکومت وقت حتی در آن زمان نیز تحمل او را نداشت و مانع برگزاری مراسم ختم او در مسجد ارک شد.

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 52

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.