صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: حسین تحویلدار عضو جامعه سوسیالیست‌ها (نیروی سوم)

تاریخ سند: 18 بهمن 1343


موضوع: حسین تحویلدار عضو جامعه سوسیالیست‌ها (نیروی سوم)


متن سند:

تاریخ: 18 /11 /43
شماره: 24294 /20 الف
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: حسین تحویلدار عضو جامعه سوسیالیست‌ها (نیروی سوم)


ساعت ۱۶۰۰ روز 9 /11 /43 حسین تحویلدار ضمن مذاکراتی اظهار نموده است تبریک می‌گویم و در پاسخ این که تبریک برای چه؟ گفت برای این که بالاخره منصور نتوانست جان سالم بدر ببرد.
ناطق افزود به طوری که تشکیلات در آخرین نظریه خود اعلام داشته به این نتیجه رسیده‌اند که ترور کاملاً انگلیسی بوده ولی دستگاه می‌خواهد بموضوع جنبه تعصب بدهد و خواهی نخواهی بگردن روحانیون بیندازد.
نامبرده در پاسخ این که پس نظریه قبلی تشکیلات که قبلاً منصور را نوکر انگلستان می‌دانست و اکنون این طور می‌گوید و باید در نظر گرفت که انگلستان نوکر خود را نمی‌کشد؟ گفت بر عکس نوکر خودش را از بین می‌برد تا با گل آلود کردن آب ماهی بگیرد کما این که دامن زدن اختلافات مصر سر و صدا و تبلیغ بیخود رادیو ایران و تبعید خمینی و آگراندیسمان این قبیل مسائل توسط دستگاه منصور بود زیرا او و پدرش نزدیک به نیم قرن است که سرسپرده انگلستان هستند با این حال بخاطر وعده و وعیدی که داده بودند می‌خواستند لااقل ٪۲۰ بآن وعده و وعیدها عمل کنند ولی انگلستان با همان ۲۰٪ اصلاحات هم در ایران کاملاً مخالف بوده زیرا اگر اصلاحاتی در ایران بوجود بیاید نقش آمریکائیها قوی می‌شود و هم جزئی‌ترین پیشرفت اساساً با نظر استعماری و استثماری انگلستان مغایرت دارد و بتجربه ثابت شده است که انگلستان نفع خود را همواره در بیچارگی و تنزل اقتصادی ممالک عقب مانده بخصوص ایران جستجو می‌کند. یکی از فوائد تنگدستی مردم و تهی بودن خزانه ملت عقب ماندگی فرهنگ است که این خود جزء برنامه استثماری انگلستان است زیرا اگر پیشرفتی در فرهنگ حاصل شود افکار مردم روشن می‌شود و حقایق را درک می‌کنند و زیر بار این کلمه ارتجاعی و نفرین شده شاه‌پرستی یا اول خدا دوم شاه نمی‌روند و مثل تمام ملتهای مترقی آنچه علم و صنعت و اقتصاد قرن اتم اقتضا می‌کند پیش می‌روند بنابراین انگلستان برای عوام فریبی مثلاً اصلاحات ارضی را بدستگاه دستور می‌دهد که انجام دهند یا سپاه بهداشت یا سپاه دانش بالاخره مواد ششگانه باصطلاح شاه و ملت. ولی اینها فقط اسماً رواج دارد در عمل هیچ چیز نیست کما این که در اصلاحات ارضی ٪۹۹ عقب نشینی کردند وانگهی شاه خودش سه هزار پارچه آبادی دارد که چند قریه از آن را که بدرد نمی‌خورد و حاصلی نداشت باصطلاح تقسیم نموده بنابراین چه مانعی دارد که برای تغییر مسیر جریانات منصور و امثال او بصلاح دید دستگاه کشته شوند و حال خواهیم دید که چه تغییر و تحولی بوجود خواهد آمد و چه کارهائی که جناب منصور وعده فرمودند راکد و بلااقدام خواهد ماند و از این که بلندگوی دولتی (رادیوی ایران) می‌گوید در راهی که منصور برهبری شاهنشاه می‌رفته کوچکترین تغییری نخواهد شد و از این که هویدا1 کسی که مگس دهنش را نمی‌تواند بپراند، نخست‌وزیر می‌شود برای اینست که این طور وانمود کنند که ما از گفته‌های خود عدول نخواهیم کرد و روش دستگاه همانا اساسنامه حزب ایران نوین است. در صورتی که نه تنها حزب ایران نوین آنچه را که در اساسنامه‌اش ادعا می‌کند تاکنون عمل نکرده بلکه اساس این حزب از نظر ملت ایران مطرود و این یکی دیگر از خیمه شب بازیهای دستگاه دیکتاتوری است. موضوع دیگری که تشکیلات پیش‌بینی می‌کند ممکن است مجلس را در سال ۱۳۴۴ منحل کنند. نامبرده در پاسخ این سئوال که این دیگر برای چیست و آیا تاکنون از نمایندگان مجلس کسی با نظر دولت مخالفتی داشته است؟ گفت همچو کسی در بین نمایندگان وجود ندارد و بفرض هم که باشد جرأت نفس کشیدن را ندارد ولی با انحلال مجلس خیلی از کارهائی را که وعده داده‌اند راکد می‌گذارند و لااقل دو سال دیگر مردم را با تبلیغات گوناگون سرگرم می‌کند و در این میان استعمارگران انگلیسی و آمریکائی خیلی کارها خواهند کرد.
ناطق سپس گفت این موضوعی را که می‌گویم نمونه‌ای از خفقانی است که دستگاه در بین نمایندگان مجلس بوجود آورده بالاخانلو که قبل از انتخابات شهردار همدان بود و در آنجا کارهائی نیز انجام داده بود طرفدارانی پیدا کرد و در هر حال نماینده همدان شد. نامبرده در موقع گران شدن نفت و بنزین در مجلس از دولت انتقاد می‌کند پس از اتمام جلسه وقتی می‌خواهد از مجلس خارج شود باو اخطار می‌کنند که سوار اتومبیل خودش نشود و او را سوار یک لندرور سازمان امنیت می‌نمایند و خلاصه او را بسازمان امنیت می‌برند افسر نگهبان باو می‌گوید که در اطاقی منتظر باشد بعد از چند لحظه دو نفر از گاردیهای سازمان که خیلی هم قوی هیکل بوده‌اند بجان آقای نماینده مجلس که باصطلاح مصونیت پارلمانی دارد می‌افتند و خلاصه آنقدر او را می‌زنند تا از هوش می‌رود وقتی بهوش می‌آید باو می‌گویند برو ولی دیگر هوس صحبت کردن در مجلس را نکن. نامبرده گفت این موضوع را من از یکی از رفقای حزبی که بدیدن بالاخانلو رفته بوده است شنیده‌ام می‌گفت وقتی که دیدم سر و صورت بالاخانلو سیاه و کبود شده و از او علت را پرسیدم لخت شد و تمام بدنش را که کبود شده بود نشان داد و گفت اینست سزای یک نماینده که بخواهد حرف بزند.
حسین تحویلدار در اینجا ماهنامه شماره ۱۰ سوسیالیسم را که در اروپا چاپ می‌شود ارائه داده و اظهار نموده که می‌خواهم این را بقم ببرم و آن را از آنجا مستقیمأ بترکیه خواهند فرستاد تا بدست آقای خمینی برسد.
سپس تحویلدار گفت چند روز قبل در بحران ترور منصور رفیق کامکار از طرف کمیته کارگری مأموریت پیدا کرد تا سرهنگ مولوی مراجعه و از او تقاضای کار بکند ولی مأمورین اجازه ملاقات ندادند ولی در نظر دارد در این چند روزه پیش ایشان برود و باو بگوید که آمده است برایش کار پیدا کنید و دستور است سر و صدائی هم راه بیندازد.
نامبرده در پاسخ این که چه نتیجه‌ای از این عمل خواهید گرفت اولاً منظور اینست که اینها بدانند یک جوان بیکار تا چه حد از خود گذشته است. ثانیاً از برخورد با آنها خیلی چیزها را درک می‌کنیم و نظر دستگاه را نسبت بخودمان می‌سنجیم.
البته عده‌ای از رفقا نسبت بکامکار مشکوک شده‌اند و اظهار می‌دارند که نامبرده مدتها است مامور سازمان امنیت است به همین مناسبت نیز تشکیلات دستور داده است که خیلی از فعالیتهای مسلم و قابل توجه بخصوص اوراق را بدست کامکار ندهند و او را فقط از طریق حوزه مربوطه‌اش در مسیر اطلاعات حزبی قرار دهند و مراقبت کامل هم شود که به‌بینند او با چه کسانی ارتباط پیدا می‌کند.
سپس تحویلدار گفت مدتها است که من تحت تعقیب هستم علاوه بر من رفیق حسن رحمانی و حسین مفتاح نیز مرتبأ تحت تعقیب هستند و رفقائی که در وزارت اطلاعات هستند اسم من و رحمانی و مفتاح را در آنجا دیده‌اند.
ناطق افزود سازمان امنیت تحت‌نظر وزارت اطلاعات است و بدیهی است وقتی مکاتباتی روی ما بشود در بعضی موارد اقدام کننده ممکن است از رفقای خودمان باشند و سازمان امنیت ما را شناخته و به همین مناسبت هم دستور است ما زیاد با رفقا تماس نگیریم و حتی‌الامکان دست به عصا راه برویم. نامبرده اضافه نمود می‌خواهم دو نامه بنویسم یکی برای شاه و دیگری برای فرح (شهبانو) و بگویم سزای منصور را دیدید؟ همین سرنوشت در انتظار شما نیز خواهد بود و این نامه را با ماشین تحریر خواهم نوشت.
نامبرده گفت من از مدتها قبل مشغول تهیه بمب دستی و نارنجک هستم و عقیده دارم تشکیلات این وسائل را در اختیار قرار دهد تا به موقع استفاده شود و اخیراً هم توانستم مایعی بسازم که محترقه است یعنی با بنزین مخلوط است وقتی جائی پاشیدی در مدت خیلی کم بنزینها می‌پرند و مواد مخصوص در هر جائی که استعمال شده شروع می‌کند به سوختن و در نظر است اتومبیل چند نفر از وزراء و دستگاههای مهم را با آن آتش بزنیم.
نظریه منبع- در مکالمه تلفنی که احتمال می‌رود تلفن تحت کنترل باشد افراد نباید نام اشخاص را بزبان بیاورند و علامت مخصوص (حال شما چطور است) رمز معرفی طرفین می‌باشد تا همان طوری که در پیش گزارش نمودم نیک‌آئین نامی در اداره تبلیغات خارجی کار می‌کند و یکی از اعضای متعصب جامعه سوسیالیست‌ها است و به احتمال قوی این قبیل اخبار که اسامی رحمانی و تحویلدار و مفتاح در وزارت اطلاعات بوده توسط او بجامعه می‌رسد. دوم حسین مفتاح را که دانشجوی دانشکده حقوق است از دفتر دانشکده احضار کرده و تذکر داده‌اند که در توزیع پیام دانشجو فعالیت داشته و او هم منکر شده ولی در عوض هوشیار شده و کارهایی را به طور مرموزی انجام می‌دهد و در این قبیل موارد اطلاعات به سختی به دست می‌آید یعنی طرف مشکوک می‌شود و طبق دستور حزبی سرش را به مؤمن‌ترین افراد حزبی نمی‌گوید. سوم- ممکن است حسین تحویلدار اطلاعات فوق را برای یک آزمایش در اختیار اینجانب گذاشته باشند و ممکن است این تعریف‌ها را برای چند نفر کرده باشند که تشکیلات بفهمد که در موقع احضار نامبرده از حرفهائیکه زده است توسط مأمورین پلیس به او اشاره می‌کنند یا خیر در صورت مثبت بودن جریان شناختن مأمور کار بسیار آسانی است بنابراین فعلاً بایستی از احضار تحویلدار خودداری شود ولی آنچه مسلم است نامبرده مشغول عملیات خطرناکی است و نظر به حقوقی که از حزب دریافت می‌دارد می‌خواهد شیرین‌کاریهائی کرده باشد و چون کار دیگری ندارد مرتباً در فعالیت است و به خصوص توانسته است عده‌ای کارگران شرکت واحد را به عضویت جامعه سوسیالیست‌ها درآورد. نامبرده فاقد عیال و اولاد می‌باشد و مجرد بودن وی نیز یکی دیگر از عوامل فعالیتش می‌باشد ولی با تمام این اوصاف بسیار احمق و سطحی است به خصوص در مواقع مشروب‌خوری خیلی از اسرار را فاش می‌کند و همچنین چون فاقد شخصیت است مأموریتهای حزبی را برای خودش کارهای مهمی می‌داند و با ابراز نوع فعالیت یا کارهائی که انجام می‌دهد می‌خواهد اظهار وجودی کرده باشد بنابراین کسب اطلاعات از نامبرده برای مأموری که محیط در موضوع باشد ساده است اما ۵۰٪ هم ممکن است از طرف تشکیلات اشخاص زیرکی در عین حال که او را آلت قرار می‌دهد قصد پی‌بردن به موضوع یعنی چیزهائی که به ساواک می‌رسد داشته باشد و بخواهد مأمور را بشناسد زیرا در جامعه سوسیالیست‌ها این موضوع جریان دارد که سازمان امنیت تقریبا به کلیه فعالیتهای جامعه پی‌برده و در اینجا یک خبرکش وجود دارد. به خصوص از موقعی که اینجانب جریان را آگراندیسمان کردم و طبق دستور گفتم که سازمان امنیت از اعمال ما بی‌خبر نیست و این مطلب باعث وحشت زیاد جامعه گردید و از آن تاریخ به این طرف مرتباً به افراد گوشزد می‌شود که خیلی دقت کنند و تا حدود امکان تماسها را غیرحوزه‌ای و خصوصی انجام دهند. مطلب دیگر این که میرحسین سرشار مسئول تشکیلات در این روزها از اداره مربوطه‌اش (بانک تجارت خارجی ایران) مرخصی گرفته و در کارهای جبهه ملی سوم شرکت دارد. البته این موضوع را نیز تحویلدار به اینجانب گفته و جامعه سعی داشته در این مورد مطلبی حتی به افراد حزبی نگوید. دیگر این که جامعه سوسیالیست‌ها به افراد حزبی توصیه نمود تا مجلۀ شماره 38- 6 /11 /43 مورخ ۶ بهمن ۴۳ خواندنیها را که سرمقاله آن تحت عنوان (از حوادث سوء هم می‌توان نتیجه گرفت) بدون روتوش- بعد از ترور منصور چاپ شده بود و همچنین مقاله‌ای از نویسنده کتاب (جهانی در میان ترس و امید) که سرمقاله‌ای از آن را (به عنوان نیروهای متنفذ و نامرئی) مجله خواندنیها توسط باشگاه مهرگان2 ترجمه و چاپ کرده بود بخوانند. یک شماره از مجله مزبور پیوست است. و همچنین کتابهای دنیائی ممکن- سیاه گرسنگی- زردهای سرخ مربوط به مبارزات کمونیست‌های چین توسط خلیل ملکی ترجمه ولی به عنوان ب‌ مهرگان (باشگاه مهرگان) چاپ و منتشر می‌شود و خواندن این کتابها را به کلیه افراد جامعه سوسیالیست‌ها توصیه می‌کنند و به خصوص در سر حوزه‌ها تدریس می‌شود.
312
١- نام کارمندی که باید روی این اعلامیه اقدام نماید
۲- طرح سئوال از طرف رئیس بخش تهیه و بکارمند مزبور اعلام شود
۳- برگ ارزیابی تهیه شود
۴- طرح سؤال زیر همین برگه نوشته شود 20 /11
آقای قضاوی
١- مقصود از [ناخوانا] چیست چه کسانی [ناخوانا ]
۲- انحلال مجلس در سال ۴۴ روی چه قرائنی
٣- مطالب بالاخانلو و نحوه فعالیت فعلی وی
۴- آیا ماهنامه برای خمینی ارسال شده یا خیر
۵- کامیار [کامکار] شناخته و عکس وی را بخواهید
۶- اعضاء سوسیالیست‌های وزارت اطلاعات شناخته شود
۷- مدتی تحویلدار تحت مراقبت [ناخوانا ] قرار شد همه را اعلام دارید
۸- تهیه بمب و نارنجک توسط تحویلدار از چه وقت شروع شده است محل [ناخوانا] و مقدار آن مواد اولیه را از کجا آورده
۹- آیا در تهیه آن تنها می‌باشد یا عده با او همراه می‌شد.
۱۰- در صورت دوم نام این عده
۱۱- آیا ساواک تهران در جریان فعالیتهای تخریبی حسین مفتاح می‌باشد یا خیر
۱۲- مقصود از سیاست خطرناک تحویلدار چیست
۱۳- میرحسین سرشار مراقبت [ناخوانا ]
۱۴- مجله شماره ۳۵ ضمیمه نبود بخواهید
۱۵- هرگونه اقدام دیگر 20 /11
در پرونده تحویلدار تکثیر شده است

توضیحات سند:

_
1- امیرعباس هویدا: فرزند حبیب‌الله (عین‌الملک) در سال ۱۲۹۸ به دنیا آمد.
وی تحصیلات متوسطه خود را در بیروت به اتمام رساند و سپس عازم لندن شد پس از گذشت یک سال به بلژیک رفت و دانشنامه علوم سیاسی خود را از دانشگاه آزاد بروکسل در سال ۱۹۴۱.م. دریافت کرد پس از بازگشت به ایران به استخدام وزارت خارجه درآمد که چند هفته بیش دوام نیافت و برای خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و مجدداً در مهر ۱۳۲۳ به وزارت خارجه بازگشت و در مرداد ۱۳۲۴ به عنوان وابسته سفارت ایران در پاریس عازم فرانسه شد و در آبان ۱۳۲۵ کارمند اداره حفاظت منافع ایران در آلمان شد. در اسفند ۱۳۲۹ در دولت حسین علاء، عبدالله انتظام که در آنزمان وزیر مختار ایران در آلمان بود وزیر امور خارجه شد و امیرعباس هویدا به همراه او به تهران آمد و به عنوان منشی مخصوص وزیر به کار پرداخت و مدت کوتاهی بعد 29 /7 /1330 به دعوت کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل به این کمیساریا مأمور شد و بمدت ۵ سال در این سازمان بود و در سال ۱۳۳۵ بنا به درخواست رجبعلی منصور سفیر ایران در ترکیه هویدا رایزن سفارت در آنکارا شد و در سال ۱۳۳۶ هنگامی که عبدالله انتظام در رأس شرکت ملی نفت ایران قرار گرفت هویدا به این شرکت مأمور شد و در این ایام همکاریهایی با ساواک داشت و در اواخر سال ۱۳۳۸ نشریه‌ای به نام کاوش را منتشر ساخت.
در سال ۱۳۴۰ امیرعباس هویدا در زمرۀ مؤسسان «کانون مترقی» به ریاست حسنعلی منصور بود و در سال ۱۳۴۲ در دولت حسنعلی منصور به وزارت دارایی رسید و در پی کشته شدن منصور، هویدا به نخست‌وزیری رسید. هویدا از آنجا که فردی بی‌شخصیت و تابع دستورات شاه بود نخست‌وزیر مطلوب محمدرضا پهلوی بشمار می‌رفت از این رو دوران صدارت او تا 15 /5 /1356 ادامه یافت و پس از آن در منصب وزارت دربار قرار گرفت.
اوج‌گیری انقلاب اسلامی شاه را به تکاپو انداخت تا با قربانی کردن برخی از افراد، خود را از مهلکه برهاند لذا در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ دستور بازداشت هویدا صادر شد او همچنان در زندان ماند تا انقلاب به پیروزی رسید و امیرعباس هویدا محاکمه و در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ اعدام شد.
2- باشگاه مهرگان: از حدود سال ۱۳۴۰ در ظاهر با اهداف صنفی و فرهنگی و بهبود وضعیت فرهنگیان تشکیل گردید و رهبری آن به عهده محمد درخشش بود لیکن در باطن درخشش از امکانات باشگاه در راستای اهداف سیاسی خود استفاده می‌کرد و در فروردین سال ۱۳۴۰، یک روز حقوق معلمین در راستای فعالیتهای باشگاه جمع‌آوری گردید. در زمان دکتر امینی که درخشش به وزارت فرهنگ ( آموزش و پرورش) منصوب گردید کار توسعه و گسترش باشگاه شدت گرفت و در استانها و شهرهای کشور شعب مختلفی را دایر نمود لکن عملاً پس از سقوط دکتر امینی فعالیتهای باشگاه رو به رکود گذاشت و نهایتاً از سال ۴۶ به بعد هیچ‌گونه فعالیتی نداشته و اصلاً موجودیت خود را از دست داده درخشش که به علت اخذ یک روز حقوق معلمین پرونده‌ای علیه‌اش در دادگستری تشکیل گردیده بود، در سال ۴۸ از اعمال گذشته‌اش اظهار ندامت نموده است. پرونده موضوعی ساواک.

منبع:

کتاب خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 277




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.