صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برگ خبر

تاریخ سند: 16 دی 1357


برگ خبر


متن سند:

سند شماره (662)
به: تیمسار ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت مازندران تاریخ وقوع: 16 /10 /57
از: شهربانى استان مازندران اطلاعات تاریخ گزارش: 16 /10 /57
برگ خبر شماره گزارش: 1541
1ـ از صبح روز 16 /10 /57 نیز کلیه مغازه‌هاى بازار و سطح شهر سارى تعطیل و اغلب ادارات دولتى و کلیه بانک‌ها نیز تعطیل بوده است.
2ـ از ساعت 16 حدود یکهزار نفر قشریون ساروى با داشن پلاکاردهائى حاوى جملاتى علیه ارتشبد ازهارى، اویسى1 و جناب شاهپور بختیار2 و دادن شعار علیه 66 و له خمینى از خیابان‌ها عبور و سربازان محافظ پیکره را گلباران و بدون درگیرى متفرق شده‌اند.
3ـ از ساعت 1900 عده‌اى اخلالگر مبادرت به آتش‌افروزى و راه‌بندان در معابر شهر را نموده و وسایل ادارات آبیارى، مرکز موسیقى فرهنگ و هنر، اداره سابق صنایع و معادن، سازمان کارگران مازندران و شعبه بانک سپه بازار راخارج و به آتش کشیده‌اند. همچنین شیشه‌هاى اداره حفاظت محیط زیست را شکسته و به منزل سرپاسباندوم محمدعلى برارى هجوم آورده ضمن قطع تلفن وى شیشه‌هاى منزل او را شکسته‌اند که توسط مأموران انتظامى با شلیک تیر هوایى متفرق شده‌اند.
ارزیابى خبر: صحت دارد

توضیحات سند:

1. غلامعلى اویسى فرزند غلامرضا در سال 1297 ش. در قم بدنیا آمد. او در سال 1315 دوره شش ساله دبیرستان نظام مرکز را طى و در سال 1317 دوره دانشکده افسرى را به پایان رسانید. اویسى در سال‌هاى 1331 ـ 1337 در مشاغل گوناگون و فرماندهى گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانى لشکر 2، ریاست شعبه بازرسى دژبان مرکز و فرماندهى هنگ 52 دژبان) قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود. پس از کودتاى 28 مرداد 1332، اویسى به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز نائل شد و به تدریج ترقى وى در هرم دیوانسالارى نظامى آغاز گردید و پس از طى دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد فرماندهى در امریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهى لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامى تهران به قتل عام قیام‌کنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. او در سال 1348 فرماندهى ژاندارمرى کشور و در سال 1351 فرماندهى نیروى زمینى ارتش را عهده‌دار بود. اویسى در جریان انقلاب اسلامى بار دیگر به سِمت فرماندار نظامى تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروى زمینى فرماندارى نظامى سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در دیماه 1357 به بهانه معالجه از ایران خارج شد و تقاضاى بازنشستگى نمود. اویسى از زمره نخستین افسران عالیرتبه متوارى رژیم پهلوى بود که با سرمایه سرویس‌هاى اطلاعاتى غرب فعالیت تروریستى علیه نظام نوپاى جمهورى اسلامى را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد، او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسى در پاریس به قتل رسید. اسناد موجود، موارد متعدد فساد مالى و اخلاقى غلامعلى اویسى، همسرش و پسرش (محمدرضا) را نشان مى‌دهد. در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنین آمده است: «اطلاعیه واصله حاکى است که ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سى نفر از اهالى یکى از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدى روزنامه مذکور که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داشت مصاحبه نموده و اظهار مى‌دارند که ما اهالى ده اطراف قم و از رعایاى سرتیپ اویسى هستیم. ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمده‌ایم. ما را تنبیه بدنى کرده و اظهار مى‌نماید که من نماینده شاه هستم و با شاه به گردش مى‌روم و با شاه آمد و رفت دارم. اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتى که دارم از بین خواهم برد...
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد 2، نشر اطلاعات، ص 445 و 446.
ر.ک: اسناد ساواک، پرونده‌هاى انفرادى.
2. شاپور بختیار فرزند رضا در سال 1293 شمسى در ایل بختیارى متولد شد. پدر شاپور بختیار، محمدرضا خان معروف به سردار فاتح است که در سال 1313 در راستاى سیاستهاى حذف قدرتهاى منطقه‌اى به دستور رضاشاه اعدام شد. شاپور بختیار دوران ابتدائى را در شهرکرد سپرى کرد و در سال 1309 پس از گذرانیدن دوران دبیرستان براى تحصیل در مدرسه فرانسوى بیروت به لبنان رفت وى که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضى به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت او سپس براى ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسى را در فرانسه گرفت. او در سال 1939 که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت. بختیار در سال 1318 در 25 سالگى با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. وى در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکى از دوستان قدیمى پدرش در وزارت کار استخدام شد. پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلى کار استان خوزستان رسید. فعالیت سیاسى بختیار پس از ورود وى به ایران شروع شد. وى که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفته‌ها و سخنان مصدق شده بود در ایران به جمع طرفداران او پیوست شاید هم از ابتدا مأموریتى خاص داشت. بختیار براى فعالیت سیاسى در سال 1939 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران با اعتقادات ملى و تمایلات سوسیال دموکراسى بود. گرایشات اعضاى حزب به غرب، مطلوب بختیار بود. با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارت‌خانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادى از سران جبهه ملى از جمله مظفر بقائى مواجه شد. این عده او را عامل شرکت نفت انگلیسى مى‌دانستند. مبناى این مخالفت بر پایه اسنادى بود که در ماجراى خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت مى‌کرد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسى علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد. سال بعد نیز دستگیر و به سه سال محکوم شد و مدتى را در زندان گذرانید. وى که پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدى بازرگان و سحابى، آیت‌اللّه‌ سید رضا زنجانى «نهضت مقاومت ملى» را تأسیس نمودند. تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد. اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامى به درون آن اعضاى آن شناخته شدند. بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسى آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملى» را ایفاء مى‌کرد، از سال 1339 بختیار با اعضاى حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات مى‌نمود و نیازمندى‌هاى اطلاعاتى ساواک را تأمین مى‌کرد. ضمناً براساس اسناد ساواک بختیار یکى از اعضاى فراماسون معرفى شده است. در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملى دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادى از شرکتهاى بنیاد پهلوى و واسطه‌گرى برخى کمپانى‌هاى فرانسه را برعهده گرفت. در سال 57 براى کسب مقام نخست‌وزیرى از جبهه ملى کناره‌گیرى کرد بختیار به رغم موضع منفى خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سال‌هاى سلطنت پهلوى دوم، نسبت به قیام مردمى به رهبرى امام خمینى، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ مى‌کند ولى در واقع این موضع براى جلوگیرى از تخریب جبهه ملى اتخاذ گردیده بود. سران جبهه ملى از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه مى‌دانستند. با پیروزى انقلاب اسلامى دوران بختیار به پایان رسیده و او پس از یک انزوا و اختفاى 6 ماهه با همکارى و طراحى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد. پس از استقرار در پاریس و برقرارى ارتباط با سازمان‌هاى اطلاعاتى غربى به ویژه امریکایى، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمک‌هاى مالى و امکانات وسیعى که مصر، عراق و برخى از کشورهاى غربى در اختیارش نهاده بودند رهبرى بخشى از فعالیت‌هاى ضد انقلابى را برعهده گرفت و سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه. در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونى خود در حومه پاریس به قتل رسید.
برگرفته از اسناد ساواک و اسناد و مدارک انقلاب اسلامى.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 450

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.