صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اداره دادرسی ارتش

تاریخ سند: 20 تیر 1344


اداره دادرسی ارتش


متن سند:

نام و شهرت بازپرس : سرهنگ ستاد بهزادی نام و شهرت متهم : غیر نظامی سید اسداللّه لاجوردی س ـ خود را معرفی نمائید و مفاد ماده و تبصره 125 اصلاحی قانون دادرسی کیفری به شما تفهیم می شود مواظب اظهارات خود باشید : ج ـ نام: سید اسداللّه ، شهرت: لاجوردی، فرزند: علی اکبر، سن 30 سال، دارای شناسنامه شماره: 42، صادره از: بخش 5 تهران، شغل و محل کار: چوبفروش خیابان مولوی مقابل خانی آباد، با سواد، اهل تهران، ساکن: خیابان مولوی کوچه وزیر نظام پلاک 132، مذهب: شیعه اثنی عشری، تبعه: ایران.
پیشینه کیفری: ندارم دارای عیال و اولاد از مفاد ماده و تبصره 125 اصلاحی آئین دادرسی کیفری مطلع شدم هر وقت اقامتگاه خود را تغییر دادم اطلاع میدهم مواظب اظهارت خود هستم.
اسداللّه لاجوردی س ـ شما متهم به عضویت در دسته و جمعیتی با مرام و رویه ضّد سلطنت و همچنین اقدام بر ضّد امنیت داخلی مملکت و مبادرت به فعالیت های مضره می باشد در مورد اتهامات منتسبه به چه می گوئید.
ج ـ این اتهام را جدا تکذیب نموده و ابدا چنین چیزی نبوده و نخواهد بود.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا جنابعالی تا کنون جزو هیچ دسته و جمعیتی اعم از سیاسی و یا مذهبی بوده اید؟ در صورت مثبت نام و سازمان و همچنین نحوه عضویت و فعالیت خود را در دسته مزبور مرقوم فرمایند.
ج ـ بنده تا کنون عضو هیچ دسته و جمعیت سیاسی نبوده ام و در جلسات مذهبی شرکت می کرده ام ولی ثبت نام ننموده ام و فعّالیت بمعنای انجام وظائف مذهبی از قبیل روضه خوانی و نماز جماعت داشته ام.
اسداللّه لاجوردی س ـ نام و همچنین اعضاء و نحوه تشکیل جلسات مذهبی مذکور که شما در آن شرکت می کرده اید چه بوده است؟ جریان را مشروحا توضیح دهید.
ج ـ در جلساتی که من شرکت می کردم عمده اش در مسجد بینائی واقع در کوچه وزیر نظام بوده و در جلسه دیگری که نامی نداشت ولی افرادی از قبیل آقایان میر محمد صادقی و عسگری و عباس مدرسی1 و صادق امانی و خلیلی و میر فندرسکی و شفیق و توکلی و صادق اسلامی و بهادران2 و عراقی شرکت می نمودم.
اسداللّه لاجوردی س ـ این جلسات بچه منظوری تشکیل میشد بانی و مؤسس این جلسات چه کسانی بوده اند و شما در آن جلسات چه ستمی داشته اید و بچه منظوری در آن شرکت مینمودید.
ج ـ در مسجد بینائی که مباحث عمومی و روضه خانی مطرح بود امّا در جلسه اخیر چون مدّتها بود که درک کرده بودم مسائل دینی را با خرافاتی توأم کرده و بعضی از افراد بی سواد به مردم تلقین می کنند لذا در صدد شرکت در جلسه ای بودم که حتی الامکان خالی از خرافات باشد لذا در جلسه مذکور بحث قضا و قدر (انسان و سرنوشت) که از مباحث عالی اسلامی است توسط یکی از علماء تهیه می شد در آنجا به بحث آن می پرداختیم و فقط منظور خوب شناختن مسائل دینی بوده و بنده در آنجا هیچ سمتی نداشتم جزء آنکه جزء افراد مباحث بودم.
اسداللّه لاجوردی س ـ نحوه و جریان دستگیری خود را مشروحا توضیح داده و مرقوم دارید بانی و مؤسس جلسات مذکور که از بیان نام آن استنکاف می ورزید چه کسانی بوده اند و منظور از خرافات و تلقین آن بمردم چیست.
ج ـ روزی که بحمام رفته بودم و آقایان مأمورین بدکانم تشریف آورده بودند و پس از مقداری توقف ایشان آمدم و باتفاق آقایان بقزل قلعه رفتم.
امّا مؤسسین جلسه همان آقایان نامبرده باضافه خودم که جمعا 12 نفر بودیم بوده اند و واقعا نامی نداشت و منظور از خرافات نظیر دخیل بستن بسقّاخانه یا شمع روشن کردن در آنها یا قفل کردن قفلها به ضریح امامزادگان یا اینکه هر بدبختی و هر گونه گرفتاری را خدا اجبارا برای مردم خواسته و از این قبیل مسائل که تعدادش متاسفانه از کثرت زیادی قابل شماره نیست و مردم ساده دل چون وحی و الهام الهی بآن معتقد بودند و بعضی ها هم برای اینکه از این راه امرار معاش می نمایند صحت اینگونه مطالب را تأیید می نمودند.
و به مجرد ورود در قزل قلعه حضرات آقایان بازجوها چنان با کابل سه فازی مرا می زدند که از حال رفتم و از من می خواستند که بگویم نام این جلسه هیئت مؤتلفه بوده است و بالاخره چون در جلسه های بازجوئی چاره ای نداشتم و برای استخلاص از شکنجه نام مذکور را که آقایان اصرار به پذیرشش را داشتند پذیرفتم.
منظور از تلقین هم همان معتقد کردن مردم به چیزهایی که جزء دین نبوده ولی مردم را معتقد می نمودند، می باشد.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا این جلسه ای را که از آن بنام هیئت مؤتلفه یاد نمودید می شناسید هر اطلاعی در مورد هیئت مزبور دارید بطور وضوح شرح داده و مرقوم دارید اعضای آن چه افرادی بوده اند و سازمان و همچنین تعداد شرکت کننده در این هیئت چند نفر بود است .
ج ـ بنده جلسه ای باین نام نمی شناسم که دارای این نام باشد تا آنکه افراد آن را حضور مبارکتان عرضه بدارم.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا تاکنون تحت تعقیب مقامات انتظامی قرار گرفته اید؟ در صورت مثبت چند بار و در چه تاریخی و به چه علت .
ج ـ خیر تا کنون تحت تعقیب نبوده ام جزء همین دفعه که هم اکنون در خدمت شمایم.
و فقط یکبار هم که می خواستند شوهر خواهرم صادق امانی را دستگیر کنند به خانه ما آمدند و در حدود 17 یا 18 روز در شهربانی بوده ام و از من مشارالیه را می خواستند.
اسداللّه لاجوردی س ـ جلسه ای که مؤسس و بانی آن 12 نفر افراد مذکور در سئوالات مطروحه قبلی بوده اند بچه منظور تشکیل و دارای چه هدف و مرام و رویه ای بوده است، و در جلسات متشکله آن چه مباحثی بحث می شد.
ج ـ جلسه مذکور به منظور خوب شناختن اسلام و مسائل واقعی اسلامی و باز دارای همین هدف و مباحثیکه مطرح می شد راجع به قضا و قدر (انسان و سرنوشت بود).
اسداللّه لاجوردی س ـ جنابعالی چگونه وارد این دسته 12 نفری شدید و سابقه آشنائی شما با هر کدام از نامبردگان چگونه بوده است؟ و چگونه شما 12 نفر گرد یکدیگر آمده و این جلسه را تشکیل دادید؟ بانی و موسس و مبتکر این فکر چه شخصی بوده است .
ج ـ صادق امانی داماد (شوهر خواهر) بنده بود و اسلامی هم باز از اقوام ما و مدرسی هم شخصی بوده است.
از رفقای بنده و چون امانی با آقایان میرفندرسکی آشنا بود به پیشنهاد او در این جلسه حضور بهمرساندم و در همان جلسه با سایر آقایان آشنا شدم و قبل از جلسه هیچ یک از آقایانیرا جز همان سه نفر نامبرده نمی شناختم.
اسداللّه لاجوردی س ـ فعالیت های این جلسه را بطور مشخص بیان کرده و توضیح دهید این جلسه در چه تاریخی و با حضور چند نفر و چه اشخاصی اوّلین بار تشکیل شد و در آن از چه مباحثی صحبت شد : ج ـ دقیقا تاریخ تشکیل اولین جلسه و اینکه در اوّلین جلسه چه اشخاصی شرکت کردند و چند نفر بودند بخاطر ندارم و فعالیت ما راجع ببررسی و دردهای ناشی از خرافات و در تعقیب درمان آن بودیم.
و تقریبا مدت یکسال ادامه داشت.
اسداللّه لاجوردی س ـ در مدت یک سال ادامه این جلسات چند بار و در کدام محّل تشکیل شد و غیر از 12 نفر مذکور چه کسانی در آن شرکت می کردند و چه اقدامات و فعالیتهائی در طی این یک سال از طرف این هیئت 12 نفری بعمل آمده است.
ج ـ مجلس جلسات در خانه بنده و اسلامی و امانی و عسگری و شفیق بود و بعضی اوقات افراد دیگری از قبیل حبیب اللهیان و رحمانی و بعضی دیگر که اسامی آنها را نمیدانم شرکت می کردند.
و دو سه مرتبه در جلسه اعلامیه مراجع عظام را می آورند و منهم سه چهار برگ بر می داشتم.
اسداللّه لاجوردی س ـ متن این اعلامیه ها چه بوده است و توسط چه شخصی پخش میشد و شما سه چهار نسخه از این اعلامیه ها را برای چه کسی و بچه منظور برمیداشتید.
ج ـ متن اعلامیه ها را بخاطر ندارم چه بود فقط میدانم که اعلامیه ای بود که مراجع تقلید می دادند و توسط چه شخصی پخش می شد میدانم که در جلسه گاهی شفیق و گاهی توکلی بمن می دادند.
و اعلامیه هائیرا که من بر میداشتم بمنظور دادن به افراد بود و یاد ندارم که به چه شخصی دادم و میدانم که یکی از آنها راجع بمصونیت قضائی امریکائیها بود که حضرت آیت اله خمینی داده بودند.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا در این هیئت 12 نفری چند نفر مسئول اداره امور مالی بوده اند.
در صورت مثبت نام و نحوه فعالیت و اقدامات آنان و کارهای محوله به این کمیته را نام ببرید؟ و در صورت وجود قسمتها و شعبات دیگر در این هیئت مرکزی آنان را دقیقا تذکر داده و شرح دهید .
ج ـ در این جلسه 12 نفری یک صندوق مالی وجود داشت که آقای شفیق بود و من و اسلامی و مدرسی و امانی توسط رحمانی به آقای شفیق پولهائی که می دادیم میرسید و بمنظور کمک کردن به مستمندان و صرف امور خیریه از قبیل خاکه و ذغال و دارو برای بیماران و رسیدگی به بینوایان بود.
اسداللّه لاجوردی س ـ سازمانها و قسمتهای دیگری که در این هیئت 12 نفری به هر منظور و هدفی که وجود داشته از قبیل سازمان و کمیته ارتباطات و یا تبلیغات نام برده و طرز کار و نحوه فعالیت آنان را روشن سازید و در ثانی مرقوم فرمائید این پولها بچه نحوه توسط آقای مهدی شفیق و چه مبلغ گرفته میشد و چند وقت شما و یا سایرین پول میدادید؟ و عدّه پول دهندگان چند نفر بودند.
ج ـ در این جلسه جز صندوق مالی چیز دیگری وجود نداشت.
مقدار پول و تعداد پول دهندگانرا نمیدانم و منهم بطور نامنظم گاه گاهی مبلغ مختصری برحمانی میدادم که جمعا در ماه شاید بده تومان نمیرسید.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا در جلسات متشکله این هیئت اعلامیه و یا نشریاتی طبع و یا پخش می شد؟ در صورت مثبت این اعلامیه ها و نشریات چه بوده و توسط چه شخصی توزیع میگردید؟ و روشن فرمائید بالاخره آیا این هیئت اساسنامه ای داشته یا خیر؟ متن این اساسنامه چه بوده است؟ و توسط چه شخص یا اشخاص تنظیم شده.
ج ـ در این جلسه همان دو سه مرتبه اعلامیه مراجع را آوردند و منهم سه چهار برگ بر می داشتم و دارای اساسنامه بوده است آنچه الان بخاطر دارم این است که در آنجا بهتر شناختن اسلام مندرج بوده و بقیه مطالب آنرا یاد ندارم و توسط اسلامی تنظیم شده است.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا در اساسنامه آن هیئت سه قسمت مجزا که هر یک مسئولیت و کارهای بخصوصی داشته اند ذکر نگردیده بود؟ در صورت مثبت بچه دلیل از ذکر پاره ای از توضیحات اسنتکاف می ورزید بشما اخطار می گردد که بسئوالات مطروحه دقت کرده و دقیقا جواب دهید؟ و توضیح دهید مسئولیت هر یک از شما 12 نفر چه بوده است.
ج ـ آنچه من بخاطر دارم در آنجا قسمت بندی مختلف شده بود ولی چون یکبار بیشتر در جلسه قرائت نشد و جز صندوق مالیهم چیزی دیگری نداشتیم و مسئولیتی بعهده شخص دیگری نبوده تا آنکه در اثر مسئول بودن قسمتی را بخاطر داشته باشم و دلیل اینکه قبلاً بعرض رساندم همین عدم مسئولین دیگر بوده است.
اسداللّه لاجوردی س ـ شما چند بار در این جلسات شرکت کردید و رویهم این جلسات تا چه تاریخی منعقد و ادامه داشت و چند بار تشکیل شد.
ج ـ تعداد شرکت در جلسات را بخاطر ندارم و تا ماه رمضان ادامه داشت و باز نمیدانم چند بار تشکیل شد ولی معمولاً جلسه هفتگی بود و هر وقت من وقت داشتم شرکت می کردم و گاهی اوقاتهم در اثر کار داشتن و کسالت داشتن شرکت نمی نمودم.
رویهمرفته بالاخره در جلسات غالبا شرکت می کردم.
اسداللّه لاجوردی س ـ آخرین باری که در این جلسات شرکت فرمودید در کجا و در چه تاریخی بوده است و چه اتفاقاتی در آن جلسه رخ داد و اعضای آن چه اقداماتی کردند؟ و صحبتهای مطروحه در آن جلسه چه بوده است.
ج ـ آخرین جلسه در ماه رمضان بود و امانی گفت که چون کار دارم خوب است 6 نفر شویم و جزء آن 6 نفر منهم بودم ولی بعد از آن جلسه ای تشکیل نشد و بعدا هم من در زندان شهربانی بودم و چون در جلسه 6 نفری شرکت نداشتم اعضاء آنرا اصلاً بخاطر ندارم که چه اشخاصی بودند و بجای من که را گذاردند.
چیزی جز 6 نفر شدن نبوده است و چیزی هم بخاطر ندارم.
اسداللّه لاجوردی س ـ در جلسات منعقد هیئت مرکزی غیر از مسائل دینی چه مباحث دیگری عنوان میشد؟ و درسهائی که بشما می آموختند توسط چه شخصی تنظیم و چاپ و در اختیار شما قرار میگرفت.
ج ـ فقط صرفا مسائل دینی بود و مباحثی دیگری وجود نداشت و درسها چاپ نمی شد بلکه ماشین شده در اختیار ما توسط فکر می کنم آقای شفیق یا توکلی یا عسگری قرار میگرفت که الان دقیقا نمیدانم کدام یک از آقایان بوده اند.
اسداللّه لاجوردی س ـ این دروس از جانب چه کسانی بشما میرسید و موضوع آن چه بوده است؟ ج ـ این دروس از طرف آقای مطهری بوده و درباره سرنوشت انسان که همان مسئله قضا و قدر یا جبر و تفویض است بود.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا از مراجع تقلید و از قم بشما دستوراتی نمیرسید و کسانی بعنوان مرتبط و وسیله ارتباط بقم نمیفرستادید تا دستوری بگیرد و کسب تکلیفی بنماید؟ ج ـ دستوری از مراجع یاد ندارم که بما برسد ولی اگر برای کسی مسئله ای پیش می آمد اگر کسی عازم قم بود توسط او سئوال می شد و شخص معینی باین سمت وجود نداشت و برای من هیچگاه مسئله ای پیش نیامد تا بکسی محول کنم.
اسداللّه لاجوردی س ـ علت اینکه در آخرین جلسه پیشنهاد شد بهتر است تعداد نفرات بشش نفر تقلیل بیاید چه بوده است؟ ج ـ علت آنرا امانی گفت چون من کار شخصی دارم و نمیرسم بیایم خوب است که 6 نفر شویم.
اسداللّه لاجوردی س ـ آیا اساسنامه جلسه مرکزی در حضور همه اعضاء خوانده شد؟ خواننده و همچنین تنظیم کننده آن چه شخصی یا اشخاصی بوده اند؟ آیا اساسنامه مزبور مورد قبول شخص شما می باشد یا خیر؟ ج ـ یادم نیست که همه افراد بودند یا خیر و خواننده را یادم نیست که بوده امّا تنظیم کنده آن اسلامی بوده است.
اسداللّه لاجوردی س ـ در اولین جلسه ای که بعد از ترور نخست وزیر اسبق مرحوم منصور3 تشکیل شد در مورد حادثه مزبور چه اظهارنظرهائی شد درباره چه مطالبی بحث شد؟ مجددا شما را ملزم بحقیقت گوئی می نماید؟ ج ـ در مورد سوء قصد علیه جان نخست وزیر هیچگونه مطلبی بیان نشد ولی فقط همان مسئله تقلیل افراد گفتگو بود.
اسداللّه لاجوردی س ـ بچه دلیل و تحت چه عنوانی تقلیل افراد مورد گفتگو قرار گرفت؟ ج ـ آقای امانی گفت بعلت اینکه من کار شخصی دارم دیگر نمیتوانم در جلسه شرکت کنم بنابراین خوب است که کمتر باشیم.
اسداللّه لاجوردی س ـ هر مطلب دیگری دارید در مورد اتهامات منتسبه بعنوان آخرین دفاع مرقوم فرموده با توجه به اینکه موارد اتهام مجددا بشما تفهیم می گردد (عضویت در دسته و یا جمعیتی با مرام و رویه ضد سلطنت.
اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت.
فعالیت مضره.) ج ـ جدا اتهامات منتسبه را تکذیب نموده و خود را بری از هر گونه اتهامات منتسبه میدانم و ابدا تا کنون در هیچ دسته و جمعیتی که دارای مرامهای فوق بوده باشد شرکت ننموده و نخواهم نمود.
اسداللّه لاجوردی

توضیحات سند:

1ـ عباس مدرسی فر فرزند محمدعلی در سال 1317 ه ش متولد شد، وی که از همکاران شهید صادق امانی بود در تاریخ 20 /11 /43 به اتهام توطئه بر هم زدن اساس حکومت به حبس دائم با کار محکوم شده است منبع ساواک در فروردین 1356 ه ش مدرسی فر را از طرفداران مجاهدین خلق معرفی کرده است.
2ـ مهدی بهادران باغبادرانی فرزند محمدتقی از اعضای هیئت های مؤتلفه اسلامی بود که پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور متواری گردید.
گزارش ساواک از وضعیت مشارالیه به این شرح است: به دنبال دستگیری 13 نفر از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی در مورخه 13 /12 /43 یکی از 12 نفر اعضای کمیته مرکزی بنام مهدی بهادران باغبادرانی متواری و از طریق غیرمجاز به عراق عزیمت و پس از مدتی اقامت در آن کشور با تهیه شناسنامه جعلی بنام حسن میرزائی ریزی به ایران عزیمت و در شهرستان شیراز اقامت نمود.
با مراقبت هائیکه بعمل آمد مشارالیه در مورخه 23 /10 /48 در تهران دستگیر و با صدور قرار قانونی بازپرس نظامی بازداشت گردید.
3ـ حسنعلی منصور در اردیبهشت ماه 1302 در تهران به دنیا آمد.
پدر او رجبعلی منصور (منصورالملک) از اعضاء اولیه لژ «بیداری ایرانیان» بود که در دوران رضا شاه سالیان مدید در مشاغل حساس جای داشت و در آخرین ماه های سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمد رضا شاه پهلوی نیز مجددا در رأس دولت قرار گرفت.
ارتشبد فردوست می نویسد: «علی منصور [منصور الملک ]از مأموران انگلیس بود.
پسرش حسنعلی منصور مانند پدر پرورش یافته انگلیسی ها بود ولی از آن گروه بود که به آمریکائی ها وصل شدند.
او چه در اصل چهار و چه بعدها که نخست وزیر شد از طرف امریکا به شدت تقویت میشد.
» منصور از مهره هائی بود که توسط انگلیسی ها به امریکا معرفی شد و لذا حمایت هر دو قدرت را به حد کافی پشت سر داشت.
منصور برنامه های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها کاپیتولاسیون بود که با مقاومت جدّی امام خمینی مواجه شد مخالفت های ایشان با نفوذ امریکا و غرب و اقدامات محمدرضا در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعید ایشان به ترکیه (13 آبان 43) منجر گردید.
ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 که حسنعلی منصور در دولت منوچهر اقبال معاونت نخست وزیر را عهده دار بوده بیوگرافی او را چنین ثبت کرده است: بسیار خوشگل، صورتی سفید، چشمانی میشی و خیلی قشنگ، قدی متوسط، خوش قامت ـ پدرش بی اندازه متموّل که در حدود 50 میلیون تومان ثروت دارد.
دارای لیسانس از دانشکده حقوق تهران رشته سیاسی در سال 24 می باشد فرانسه خوب میداند و به انگلیسی به اندازه رفع احتیاج آشنائی دارد.
وی تمام روزنامه ها و مجلات عادی و تا اندازه ای اقتصادی را مطالعه می کند.
به زن و مقام علاقمند است، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذرانده لیاقت و شایستگی ندارد، حتی به علت ترقی بی جهتی که نموده و به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود او را به این سمت منصوب کرد که مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.
ابتدا در وزارت امور خارجه در لندن بود بعد منشی وزیر خارجه و سپس رئیس اداره چهارم سیاسی شده است.
به علت نفوذ پدر نشان تاج دریافت، پدرش از عمّال درجه اول سیاست انگلیس است.
عضو جمعیت یاران دبیرستانی بوده، متواضع ولی بی شخصیت است، افکار عالی به هیچوجه ندارد و تمام ترقی او روی نفوذ پدرش می باشد.
کم مغز، بی تجربه و عزیز بی جهت است.
در اردیبهشت سال 1340 زمانی که نماینده مجلس بوده است کانون مترقی را متشکل از عده ای روشنفکران و کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی تشکیل میدهد که تعداد کثیری از اعضای آن در انتخابات مجلس شورای ملی (تابستان 1342) به نمایندگی مجلس انتخاب میگردند.
این نمایندگان به رهبری حسنعلی منصور بدوا به تأسیس حزب ایران نوین (آذر 1342) اقدام کرده و چون در مجلس شورای ملی اکثریت داشته اند در اسفند 1342 به اصل رجوع گردد ملوکانه حزب ایران نوین مأمور تشکیل دولت حزبی میگردند.
حسنعلی منصور 2 ـ 3 ماه بعد از تبعید حضرت امام خمینی «ره» ترور گردید.

منبع:

کتاب استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک صفحه 76









صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.