صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اظهارات سرکار سرهنگ علمایی

تاریخ سند: 18 بهمن 1357


اظهارات سرکار سرهنگ علمایی


متن سند:

ملکه عصمت یا ملکه ایران شاهدخت فاطمه، احمدرضا، عبدالرضا، محمودرضا، حمیدرضا، شاهپور حمیدرضا قبلاً خانمشان مرد از آن دختری دارد و بعد طلاق داد هما خامنه‌ای را می‌گیرد دختر مهندس خامنه‌ای است با هما خامنه‌ای اعلیحضرت مخالف بودند.
یک مدت فاطمه، حمید رضا در نیاوران زندگی می‌کردند.
پسر هما خانم بهزاد و دخترش نازک است تا 4 و 5 سال در ایران بودند بعداً به دستور شاه به سوئیس رفتند برای تحصیل در سال 47 بهزاد از شاه اجازه مراجعت می‌گیرند به علم مقرر فرمودند افسر مورد اعتماد را ...
.
و سرپرستی آنها را عهده‌دار گردند که من انتخاب شدم پیش علم رفتم در دربار نیز در اختیار ما گذاشته آمدیم پارک هتل هیپی بودند که سرش را بزنم.
حضورشاه قبول کردند بعد رفتیم هتل رامسر مرتب روزانه وضع آنها را گزارش می‌دادم هم به فرمانده گارد و هم به آقای آتابای بعد آنها را به سوئیس فرستادیم بعداً باز چون در سوئیس آنها شلوغ کردند در پانسیون اعلیحضرت فهمید و فرمود تحت‌الحفظ به ایران بیایند و تحویل افسر قبلی بدهند که باز آنها را به پارک هتل بردم خانم سمیعی بعد از سفارت رسید بچه‌ها را از من گرفتند اسم دختر (نازک)را در مدرسه مریم و بهزاد را در مدرسه ادون نیت تهران که یک میسیون مذهبی است ثبت‌نام کردیم حتی نماز خواندن به آنها یاد دادیم آنها را به قم بردیم پسر گفت جاز می‌خواهم و دختر گفت گیتار می‌خواهم روزهای پنجشنبه می‌رفتم مدرسه بهزاد را به منزل خودمان در لویزان می‌آوردیم بعد از یک سال دختر به خارج رفت و بهزاد را فرستادیم دبیرستان نظام حدود سال 49 رفت سال ششم تا آن موقع اعتیاد نداشت تا آن جا که من اطلاع دارم بعد گفت نمی‌خواهیم افسر شوم از دبیرستان نظام بیرون رفت و به دانشگاه ملی رفت تا سال دوم هم در آن‌جا درس خواند.
بعد برای مراقبت از استوارهای قدیمی گارد گذاشته بعد در خانه‌های سازمانی فرح‌آباد دربار خانه دادند نه کلفت و نوکر و غیره داشته مدتی در آن ...
.
و آلودگی پیدا کردند با دختر فلاح بهم ریخت بعد از مدتی به شاه گفته و بازداشت شدند بعد از دانشگه ملی هم بیرون آمد درس نخواند، نازک خارج است امسال رامسر هم پیش ما آمدند ...
.
کرد و سپردیم که پهلوی ما نیایند.
هما خامنه‌ای که خوشگل بود طلاق می‌دهد اعلیحضرت یک منزل در دزاشیب برای شاهپور حمیدرضا خرید و مرحمت فرمودند هما خامنه‌ای از معتادان شدید بودند شاه فرمودند که ملاقات بچه‌ها با مادرشان کمتر شود مادر این‌ها را طلاق می‌دهند و خاله‌شان را می‌گیرد که همان حوریه است که شوهر داشته و دو بچه داشته که شاه باز هم بسیار ناراحت شدند و از آن روز فرمودند که دیگر کاخ من نیایند هما با حوریه شدیداً کتک‌کاری می‌شود از این‌جا هما در همان خانه دزاشیب می‌نشست و شاهپور حمیدرضا با حوریه در تهران یا ...
...
می‌نشسته ...
.
.
شاهپور حمیدرضا همان موقع شاه ماهی 15000 تومان به شاهپور برای خرج می‌داد دربار هم علیحده برای بچه‌ها می‌دادند.
اظهارات آقای بهزاد پهلوی تاریخ 21 /11 /1357 تیمسار بدره‌ای مرا خیلی اذیت کرد مرا آقایی معتاد نبودم مرا زندانی کردند ...
...
سال فرستاند، به عنوان معتاد هم 5 /2 سال زندانی بودم در کرمان خدمت کردم 5 /1 سال پیش خدمت تمام شد به من خیلی ظلم کردند با ...
...
صحبت کردم.
مجرد هستم ماهیانه 5000 تومان حقوق می‌دهند یک ماه نمی‌دهند سرهنگ رحیمی بشر سرپرست زمین‌های شمال را دارد.
یک آپارتمان دارم در آ- اس- پ حدود 2 سال پیش به من دادند و نمی‌دانم مالکیت آن با کیست قبلاً پیش تیمسار دکتر کمال زندگی می‌کردم.
گارد سه نفر ...
.
.
به خارج 3 نفر (صبحانه، ناهار، شام) ...
.
.
چیزی بگیریم ولی چیزی نمی‌دهم در همین آپارتمان تیغ می‌زند ...
.
خوب است نسبتاًٌ خوب است آشنا ندارم کسی نداریم خودمان انجام می‌دهیم مادرم هم در جریان اخیر حدود 5 /1 ماه است که با من زندگی می‌کند.
تا الآن حقوق آخر اسفند ماه را از دربار می‌گیرم تیمسار برده‌ای که سرپرست من هستند نه او سراغ من می‌آید و نه من به سراغ او.
اعلیحضرت سال گذشته حدود 350 هکتار زمین در بین شاه‌پسند و گرگان (دَلَندْ) مرحمت فرمودند که جنگلی بود و خودم تا الان در حال آماده کردن زمین هستم الان حدود 5 تا 6 ماه آماده کشت است و تا به حال کاری در آن انجام ندادم زیرا اختیار آن را ندارم شاید اعلیحضرت فکر می‌فرمایند که ...
.
.
نفر مرا ...
.
.
نشسته سرهنگ رحیمی بشر (بازنشسته ژاندارمری) از زمین‌ سرپرستی می‌کند فقط جناب وزیر دربار اختیار زمین را دارند ‌که در اصل مال من است به من بدهند این امر می‌تواند امیدوارم بکند که در آن کار بکنم.
5 سال است که در داخل ایران هستم اجازه خروج ندارم بروم پیش خواهرم که در آن‌جا است (ایالات کالیفرنیا) تحصیل نمایم و قصد ازدواج دارم تیمسار بدره‌ای نمی‌گذارد شده همه کاره، قدرت زیاد دارد نمی‌توانم با ایشان حرفی بزنم.
سند زمین و خانه‌ام را به من بدهند، پولی به من بدهند که با زنم بتوانم زندگی بکنم یک ماشین به من بدهند پولی برای سرمایه‌گذاری به من بدهند الان یک پیکان استیشن دارم که متعلق به دربار است آن هم الان 2 هفته است که داده‌اند ماهی یکبار پیش پدرم می‌روم آنهم زیاد شکست خورده بدبختی زیاد کشیده مادرم یک منزل در دزاشیب دارد منزل هیچ ندارد در سالن آن یک تشک انداخته‌اند می‌خوابد.
مجرد هستند 10 سال است متارکه کردند تمام دندانهایش خراب است چرک کرده [می‌خواهد برود به] آمریکا درست کنند درد نکشد معتاد نشده مرتباً قرص می‌خورد.
خانه‌اش همانطور که گفتم درب و داغون [است] مثل اینکه تازه رنگی کردند 6 هزار تومان فعلاً دربار ماهی 4 هزار تومان می‌دادند.
فقط خودش است و 2 سگ که آنها را ا ز جونش بیشتر دوست دارد مادرم چون در محل فقیری است به بعضی از اشخاص مستحق حدود 100 تا 200 تومان کمک می‌کند چون فعلاً ...
.
.
مردم مستمند از او انتظار داشتند.
در عرض 6 سال می‌دانم اعلیحضرت دست راست ...
...
از میان ببرد ولی فرمودند ولی علم و هویدا دستورش را اجرا نکردند فقط یکبار کاغذ دیواری منزل را عوض کردند و همچنین پرده کرکره‌ها را عوض کردند و حدود 200 هزار تومان به حساب گذاشته، آقای ایرج مبشری رئیس تشریفات دربار تمام بخور بخورها را او کرده است سرهنگ رحیمی بشر هم واقعاً دزد است و تیمسار برده‌ای انتخابش کرده است.
مادرم فقط یک پیشخدمت هم دارد آن پیشخدمت 2 یا سه ماه پیش هر دو الان یک سرباز از گارد سه اولاد شد.
اعلیحضرت ...
...
.
فراهم شده است.
خودشان الان بیشتر از همه زجر می‌کشند.
اجازه بدهند به آمریکا بروم حقوقی که بتوانم با زن آینده‌ام در آن‌جا زندگی کنم ضمن تحصیل سرمایه‌گذاری کنم در آنجا کار کنم حتی دربار زمین را بگیرد و قیمت آن را برای تکمیل سرمایه به من بدهند.
خانم حوریه پهلوی 10 سالی است که با پدر ازدواج کردند و خاله من می‌باشد این زن پدرم را بدبخت کرد نمی‌دانم چه اصلی است شاید پدرم معتاد است (معتاد شده است و نمی‌تواند ترک کند چون تصادف کرده‌اند و او را آزار می‌دهد) حوری سه بچه داشت از شوهر اولش.
حوری یک سال از مادرم کوچکتر است حوری فقط به فکر منافع خودش است وضعش خیلی خوب است همین‌ معصومی که وضعش خیلی خوب است.
1- با والاحضرت زندگی می‌کنند از حمیدرضا یک بچه دارد و 3 بچه هم از شوهر اولش داشته است.
جمعاً 7 نفر هستند (پدر، مادر، پدر خانم، 4 بچه) ضمناً 5 (3 کلفت 1 نوکر و یک راننده هم دارند که از این 3 کلفت یکی آشپز است یکی هم سرپرست همه) خرجشان یکی است و نمی‌دانم آیا از دربار حقوق دارند یا خیر می‌دانم پدرم که ماهیانه 21 هزار تومان از دربار می‌گیرد 7 هزار تومان آن را به حوری می‌دهد حوری اغلب شب‌ها به خانه نمی‌آید اون تقصیر ندارد، و پدرم برای او شوهر نمی‌شود.
پدرم حدوداً 11 تا ماشین دارد 2 تا مال خودش است و بقیه از دربار گرفته خانه‌شان در زعفرانیه است چسبیده به کاخ سعدآباد خانه ...
.
.
بزرگ است پدرم از نظر مادی در مضیقه است بابت فروش فرش 20 هزار دلار و بقیه فرانک سوئیس جمع قیمت فرش 350 هزار تومان است هیچ چیز دیگر ندارد.
سرهنگ رحیمی بشر (282840) منزلش است سرپرست زمین من است و حقوق مرا می‌دهد تیمسار کمال هم کارهایی انجام می‌دهد هر دو کلک و ختم روزگار هستند.
پول نقد که دارم تا آخر اسفند ماه 320 تومان دارم باید با این بسازم پول نقد دیگری ندارم.
شوهر اول بانو حوری آقای معتمد بودند قبلاً در وزارت آب و برق بودند حالا رابطه‌ای با هم نداریم هر 4 بچه آمریکا هستند حوری خودش اینجاست البته با خرج والاحضرت حمیدرضا

منبع:

کتاب حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک صفحه 310










صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.