صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : اظهارات سیدجلال رضوی

تاریخ سند: 11 آبان 1347


موضوع : اظهارات سیدجلال رضوی


متن سند:

به : 316 از : 20 ه 3 شماره : 27802 /20 ه 2 نامبرده بالا که در ساعت 1900 مورخه 28 /7 در سخنرانی محمود مرتضایی فر در مسجد هدایت شرکت نموده بود در پاسخ سؤال حاج احمد صادق دایر بر این که چرا به مسجد هدایت نمی آید اظهار داشت آقای طالقانی از ژیگولوها خوشش می آید نه از من شیخ.
سپس رضوی برای یکی از حاضران اظهار داشت من قبل از پانزده خرداد 42 در محضر آقای خمینی و در برابر قریب بیست هزار جمعیت در مسجد قم صحبت کردم و گفتم یوسف موقعی که در زندان بود برای نجات خودش متوسل به شخص دیگری شد ولی رهبر بت شکن ما آقای خمینی در زندان به کسی متوسل نشد بلکه زندان را به زندگی و مرگ را به ذلت ترجیح داد در این موقع شخصی به نام جلیلی که در خیابان لاله زار مقابل سینما متروپل زرگری دارد و سیدجلال رضوی را قبلاً می شناخت به رضوی گفت من هم از طرفداران آیت الله کاشانی1 بودم که در روزهای سی ام تیر تظاهراتی کردم رضوی در جواب وی گفت من هم در روز پانزدهم خرداد در اطراف ابن بابویه برای قریب 15 هزار نفر جمعیت صحبت می کردم و مردم را به شورش علیه کفر دعوت می نمودم که به محض آمدن مأمورین شلوغ شد و من هم فرار کردم ضمنا نواب صفوی2 واقعا مرد اسلام بود او فرمانده خوبی بود ولی رهبر خوبی نبود رهبر لایق آقای خمینی است اگر آقای خمینی فرماندهی نواب صفوی را داشت محشر می شد.

توضیحات سند:

1ـ آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی در 1303 هجری قمری در خانواده ای مذهبی و اهل علم در تهران پا به عرصه وجود نهاد.
سیدابوالقاسم تحصیلات ابتدایی را در تهران به پایان رساند و هنگامی که 16 ساله شد همراه پدرش، آیت الله حاج سیدمصطفی کاشانی که از علمای طراز اول شیعه بود، به عراق عزیمت کرد.
وی در نجف اشرف به تحصیلاتش ادامه داد و از محضر پدرش و همچنین آیت الله حاج میرزاحسین خلیل تهرانی و آیت الله آخوند ملامحمدکاظم خراسانی استفاده کرد.
او به علت استعداد فوق العاده ای که داشت، توانست در 25 سالگی به درجه اجتهاد نایل شود.
مبارزات ضد استعماری آیت الله کاشانی با شروع جنگ جهانی اول آغاز شد.
در جنگ جهانی اول انگلستان، به بهانه جلوگیری از نفوذ آلمان به عراق حمله کرد و بصره و اطراف آن را به تصرف خود درآورد.
آیت الله کاشانی در سالهای جنگ اول جهانی و پس از آن از رهبران نهضت های ضد انگلیسی در عراق محسوب می شد.
وی یکی از چهره های فعال قیام اسلامی 1299 شیعیان عراق علیه انگلستان بود.
در 30 بهمن 1299 به دلیل آن که در عراق تحت تعقیب قوای انگلیس بود مخفیانه و با لباس مبدل وارد ایران شد و پس از ورود به تهران مدت 14 ماه مخفی ماند و سپس مجددا مبارزات ضد انگلیسی خود را در ایران برعهده داشت و در محضر او گروه زیادی از علما و روحانیون مجاهد به کسب علم و دانش مشغول بودند.
دولت انگلیس از طریق رضاخان خواستار پیگیری و تعقیب آیت الله کاشانی شد و مأموران نیز موفق شدند وی را در 27 خرداد 1323 در باغی واقع در امامزاده قاسم شمیران دستگیر کنند وی سپس به یک پایگاه ارتش انگلیس در اراک با وضع اسفاری تبعید شد.
پس از پایان جنگ و در پی اعتراض شدید مردم در پاییز 1324 آزادی خود را به دست آورد و وارد قم شد.
در آن ایام که مجلس دوره چهاردهم روزهای پایانی خود را می گذراند، حکومت به قوام السلطنه تفویض شد.
قوام برای جلب پشتیبانی آیت الله کاشانی به هر روزنه ای متوسل می شد.
ولی آیت الله کاشانی که به خوبی قوام را می شناخت حاضر به همکاری با او نمی شد و به همین دلیل هم از همان روزهای نخست صدارتش مخالفت با وی را شروع کرد.
قوام السلطنه که موقعیت خود را در خطر می دید، آیت الله کاشانی را به یکی از روستاهای اطراف قزوین تبعید کرد.
اما پس از حدود یک سال و در آخرین روزهای حکومت قوام، دولت زیر فشار افکار عمومی، روحانیت و مطبوعات ناچار آیت الله کاشانی را آزاد کرد.
آیت الله کاشانی سپس مبارزه شدیدتری را علیه دولت عبدالحسین هژیر آغاز کرد.
هژیر با حیله های مختلف سعی کرد رضایت او را به دست آورد ولی آیت الله کاشانی حتی از ملاقات با هژیر خودداری می کرد و می گفت: «چون هژیر نوکر دربار است، اصولاً صلاحیت نخست وزیری را ندارد.
» راهپیمایها و تظاهراتی که به دستور آیت الله کاشانی انجام می شد حکومت سست و بی دوام هژیر را در چنان بن بستی قرار داد که این حکومت صد روز بیشتر نتوانست دوام آورد.
پس از سقوط دولت هژیر مهره دیگری از استعمار به نام ساعد مراغه ای به صدارت رسید.
به همین دلیل آیت الله کاشانی مصمم تر از پیش به مبارزه علیه استعمار و دست نشاندگان آن ادامه داد.
اما پس از واقعه 15 بهمن 1327 که در دانشگاه تهران به شاه تیراندازی شد، آیت الله کاشانی دستگیر شد و در قلعه فلک الافلاک خرم آباد زندانی گردید.
پس از مدتی دستور تبعید وی داده شد.
طبق این دستور آیت الله کاشانی 16 ماه در لبنان و در تبعید به سر برد اما هیچ گاه رابطه خود را با ملت مبارز ایران قطع نکرد.
همین برقراری ارتباط باعث شد که مردم شجاعانه بپاخیزند و در انتخابات مجلس دوره شانزدهم با انتخاب آیت الله کاشانی حمایت قاطع خود را از ایشان اعلام نمایند.
آیت الله کاشانی پس از یک سال و چهار ماه تبعید در میان استقبال کم نظیر مردم وارد تهران شد و بار دیگر رهبری مردم را در مبارزه با عوامل استعمارگر به عهده گرفت.
با راه یافتن گروهی از نمایندگان واقعی مردم به مجلس موضوع ملی شدن نفت در سراسر ایران مطرح شد.
رزم آرا نخست وزیر وقت طی نطقی مخالفت خود را با ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد، ولی با ترور او توسط فداییان اسلام، قانون ملی شدن نفت در بیست و نهم اسفند ماه 1329 مورد تصویب نهایی مجلس شورای ملی قرار گرفت.
پس از آن دولت دکتر مصدق زمام امور مملکت را به دست گرفت.
آیت الله کاشانی در حمایت از دکتر مصدق رهبری مبارزات ملت را برعهده گرفت تا آنجا که وقتی دولت انگلیس دکتر مصدق را به مداخله نظامی تهدید کرد آیت الله کاشانی مسئله جهاد را پیش کشید و از ملل مسلمان خواست که در صورت بروز چنین مسئله ای مسلمانان ایران را یاری دهند.
پس از قیام سی تیر بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی اختلافاتی بروز کرد و در همین گیرودار در سال 1332 بود که کودتای امریکایی 28 مرداد به وقوع پیوست.
در پی این کودتا سرلشکر زاهدی زمام امور را در دست گرفت و پس از تسلط بر اوضاع به دیدار آیت الله کاشانی شتافت.
اما موضع خائنانه زاهدی بر آیت الله کاشانی روشن بود.
ایشان با محکوم کردن تجدید رابطه انگلیس، مبارزه اش را از سر گرفت.
در همان ایام که زاهدی مقدمات عقد قرارداد نفت با کنسرسیوم را فراهم می کرد، آیت الله کاشانی با صدور اعلامیه ای آن را بی اعتبار خواند و دولت زاهدی را دست نشانده بیگانه برشمرد.
در مقابل اقدامات حق طلبانه آیت الله کاشانی، دولت وابسته وی را دستگیر کرد و به محاکمه کشید و او را تا آستانه اعدام هم برد.
اما اعتراضات یکپارچه روحانیت به ویژه آیت الله بروجردی باعث شد که اعدام وی منتفی شود.
سرانجام آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی در حالی که شکست نهضت و گرفتاری های مردم توسط خائنان و خودفروختگان رنجش می داد در بیست و سوم اسفند ماه 1340 وفات یافت.
(مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، صفحه 336، تا 340، انتشارات محراب قلم، چاپ سوم سال 1377) 2ـ شهید سیّدمجتبی نوّاب صفوی، پایه گذار مبارزه مسلحانه روحانیّت ایران، در 1303 ش.
در خانی آباد تهران متولّد شد.
او پس از پایان تحصیلات متوسطه رهسپار نجف اشرف شد و از محضر درس علّامه مجاهد مرحوم آیت الله امینی نویسنده الغدیر مستفیض شد.
نواب در زمان اندکی زبان عربی را آموخت و در دروس اسلامی و فرا گرفتن حقایق و معارف اسلامی با وجود سن کمش چهره درخشانی شد.
نواب فعالیتهای سیاسی خود را از همان شهر نجف آغاز کرد.
او تظاهرات عظیمی علیه شاه ایران برگزار کرد که می خواست جسد پدرش رضاخان را از مصر به نجف انتقال دهد.
تا جائی که دولت وقت عراق از انتقال موقّت جسد رضاخان به این شهر ممانعت کرد.
نواب در 1323 پس از بازگشت به تهران با سخنرانی های کوبنده ای در بازار تهران زمینه ترور کسروی نویسنده مرتد را به دلیل اسائه ادبی که به ساحت مقدّس ائمه طاهرین کرده بود فراهم آورد و وی را در همان سال به قتل رساند.
او یک سال پس از این حادثه جنبش فدائیان اسلام را به وجود آورد.
نوّاب بانی قتل دوتن از نخست وزیران مشهور ایران به نامهای هژیر و رزم آرا بود که به ترتیب در آبان 1328 و اسفند 1329 به هلاکت رسیدند.
او، با این دو ترور به نهضت مسلحانه فدائیان اسلام تحرک و اعتبار خاصی بخشید.
وی سپس در نهضت ضد انگلیسی مردم ایران ـ که در این سالها جریان داشت ـ با روحانیّت ایران به رهبری آیت الله کاشانی همکاری کرد.
شهید نواب صفوی برای آگاه کردن جوامع اسلامی و نواختن زنگ خطر به گوش سردمداران جهان اسلام از بابت حضور صهیونیسم در اسرائیل در 1332 برای شرکت در چند کنفرانس به فلسطین، اردن، مصر، عراق و سوریه رفت و با جمال عبدالناصر و ملک حسین و دیگر زمامداران عرب، ملاقات نمود و آنان را به عواقب شوم موجودیّت اسرائیل آگاه کرد.
او برای اقدام به نابودی این غدّه سرطانی آنان را تحریک و تحریض نمود و بدین ترتیب وظیفه الهی خود را در صدور پیام اسلام انجام داد.
در همین سفرها با یاسر عرفات ـ که دانشجو بود ـ ملاقات کرد و او را برای نجات فلسطین و مبارزه با اسرائیل تحریک و تهییج نمود.
به طوری که عرفات در سفری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تهران کرد معتقد بود عامل حرکت وی در این قیام شهید نواب صفوی بوده است.
شهید نواب صفوی پیش از آغاز مبارزه گسترده خود برای آگاهی مردم، کتابی با عنوان «برنامه حکومت فدائیان اسلام» در سطحی وسیع و بین همه ارگانها سفارتخانه ها و رؤسا منتشر کرد که در نوع خود از نظر ایجاد مدینه ای فاضله براساس قرآن و تشکیل حکومت اسلامی با توجّه به تمام تغییرات و تحوّلات جامعه، کم نظیر و بلکه بی نظیر بود.
این بزرگمرد تاریخ در تداوم جهاد مسلّحانه خود با پیوستن ایران اسلامی به پیمان خفّت بار و نواستعماری بغداد ـ که زیر سیطره امریکا و برای حفظ منافع آن کشور اعمال می شد ـ مخالفت کرد و مبارزه خود را با شاه خائن اعلام نمود.
نواب پس از ترور ناموفق حسین علا مأمور امضای این پیمان نامه ننگین دستگیر شد و به اتفاق یاران از جان گذشته و وفادار و شجاع و آشتی ناپذیر خود در سحرگاه 27 دیماه 1334 در سن 31 سالگی شهید و به بزرگترین آرزویش ـ که شهادت و لقای پروردگار بود ـ نایل شد.
قبل از این واقعه سیدعبدالحسین واحدی روحانی مبارزی که مرد شماره دوم فدائیان اسلام محسوب می شد، دستگیر شد و طی مجادله ای به دست تیمور بختیار به شهادت رسیده بود.
(همان، صفحه 284)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 385

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.