صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اعلامیه آبادانی‌های مقیم مرکز متن تلگراف از آبادان

تاریخ سند: 5 آبان 1341


اعلامیه آبادانی‌های مقیم مرکز متن تلگراف از آبادان


متن سند:

اعلامیه آبادانی‌های مقیم مرکز
متن تلگراف از آبادان
آبادان تهران شماره 20 ک 82 ـ5 /8 /1341

تهران محضر مبارک حضرت مستطاب آیت‌الله آقای حاج میرزا عبدالله طهرانی1 دامت برکاته
نظر به اینکه موضوع انتخاب بانوان در انجمن ایالتی و ولایتی2 خلاف شرع مبین و در بین مسلمین ایجاد ناراحتی و نگرانی نموده لذا از محضر محترم تقاضا داریم نسبت به استثناء [نمودن] بانوان از موضوع مذکور به ارجاع به مقامات مربوطه اقدام فرمایند.
عبدالرسول قائمی ـ محمد تقی مصدرالامور ـ حسین مکی خراسانی ـ اسدالله الحسینی ـ محمدکاظم موسوی ـ محمود سنابادی ـ عیسی الطرفی ـ رضا حجتی نجف آبادی ـ سید محمد برهان [برهانی] ـ حسین موسوی سلطانی ـ غلامحسین جمی ـ علی اکبر سلیمانی
آبادانی‌های مقیم مرکز با انتشار تلگراف علمای آبادان دامت برکاتهم از دولت تقاضا دارند که هر چه زودتر با لغو تصویبنامه مربوط به انتخاب زنان خود را حامی شرع مقدس و پیرو مراجع عظام مدظلهم محسوب دارند. از طرف جمعیت آبادانی‌های مقیم مرکز
حاج غلامعلی مهرآمیز

توضیحات سند:

1. آیت‌الله‌ میرزا عبدالله‌ تهرانى: معروف به آیت‌الله‌ چهلستونى، فرزند آیت‌الله‌ حاج میرزا مسیح، در سال 1305 ﻫ ق در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در تهران نزد میرزا محمد تنکابنى، حاج شیخ مسیح طالقانى، میرزا‌ هاشم شفتى و دیگران شروع کرد و در سال 1330 ﻫ ق در بازگشت از مکه به نجف رفت و چند وقتى از محضر آیات نائینى، شریعت اصفهانى، آقاضیاءالدین عراقى و حاج سید احمد کربلایى استفاده برد. وی در سال 1333 ﻫ ق به تهران بازگشت و پس از فوت پدرش در سال 1334 ﻫ ق چند سالى امامت مسجد جامع تهران را عهده‌دار بود. پس از بازگشت و در واقع تبعید آیات حائرى و حاج ابوالقاسم کبیر به قم رفته و از محضر آنها استفاده برد و پس از فوت آیت‌الله‌ حائرى در سال 1315 ﻫ ش به تهران بازگشت. وی در 23 دى ماه 1350 ﻫ ش دارفانى را وداع گفت. جنازه‌اش را به شهررى حمل کردند و به طور امانت به خاک سپردند تا در وقت مقتضى به نجف انتقال یابد. برخى از آثار او حاشیه بر مکاسب ـ اصول فلسفه، رساله‌اى در مشتق، سنن‌النبى (ص) و هفت رساله در مبدأ و معاد و جمع کتاب و سنت و عقل و تفسیر مى‌باشد.
ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج4، روزنامه خراسان، ش 6535.
2. لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى: رژیم شاه در 15 مهر ماه 1341، طبق یک طرح و برنامه از قبل تعیین شده، لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى را تصویب کرد. روزنامه‌هاى کیهان و اطلاعات در تاریخ 16 مهرماه 1341 با تیتر درشت در صفحات اول نوشتند: «طبق لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز منتشر شده، به زنان حق رأى داده شد» به دنبال مصوبه «انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى» که دولت سعى کرده بود در آن مصوبه قید «اسلام» را از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جاى تحلیف و قسم خوردن به «قرآن مجید» قسم به «کتاب آسمانى» را قید کرده بود، و شرط ذکوریت را که در قانون اساسى به آن تصریح شده بود، نیز حذف و به جاى آن شرط جدید «با سواد» جایگزین شده بود، گر چه ظاهر این تغییر و تجدید نشان دهنده نوعى توسعه نگرى و رفرمى است، که در پرتو آن به «زنان» حق رأى و دخالت در سرنوشت اجتماعى را مى‌داد، لیکن در واقع موضوع تصویبنامه اهداف دیگرى را تعقیب مى‌کرد، منظور شاه آن نبود که حق تضییع شده بانوان را به آنها بازگرداند، بلکه این عمل سیاسى در حقیقت پوششى بود براى خارج کردن حاکمیت مذهب رسمى «اسلام» از صحنه مقررات اجتماعى و اجرائى کشور، و به دنبال آن خلع سلاح کردن و منزوى نمودن روحانیون و علماء اسلام، از دخالت در سیاست و سرنوشت امت اسلام بود. پى آمد سیاسى «تصویب نامه» شاه، این بود که علاوه بر آنکه دست علماء را، از اجراء احکام اسلام در جامعه کوتاه مى‌نمود، در عین حال این مجال را به شاه و هیئت حاکمه او مى‌داد، که هیمنه قدرت ظاهرى خود را، از مراقبت و نظارت و « امر به معروف و نهى از منکر» قاطع علماء اسلام، در امان نگاه دارد. شاه با حذف کلمه «اسلام» از شرائط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، زمینه‌اى را مى‌خواست فراهم کند، که با فرو ریختن دیوار مستحکم اسلام، راه را براى به قدرت رساندن سایر فرق و مخصوصا فرقه ضالّه بهائیت، فراهم نماید، بى‌شک مکّمل سیاستهاى ضد دینى شاه چیزى جز حذف تحلیف به «قرآن مجید» نمى‌توانست باشد، او با این تغییر نه تنها راه را براى معتقدین به کتب آسمانى (یهودى، زردشتى، مسیحى) باز مى‌کرد، بلکه فرقه ضاله بهائیت بدون هیچ منع قانونى مى‌توانستند، در مقدرّات کشور مسلمان و امت اسلام، نقش ایفاء نمایند. با توجه به فرآیندهاى فوق، و به دنبال انتشار خبر تصویبنامه در جراید، از طرف علماء و روحانیون حوزه علمیه قم، و سایر شهرستانهاى ایران و حوزه علمیه نجف اشرف مخالفت‌هاى بى‌سابقه‌اى آغاز شد، روحانیون و در صدر آنها مراجع تقلید، خصوصا امام خمینى (ره) اقدامات فورى و لازم خود را به طور قاطع علیه تصویبنامه شاه آغاز کردند، اولین جلسه را در منزل آیت‌الله‌ حاج آقا مرتضى حائرى (ره) تشکیل دادند، در این جلسه آیت‌الله‌ العظمى امام خمینى(ره) دورنما و هدف رژیم را از عنوان نمودن چنین تصویبنامه‌اى بیان داشتند، و در پى این نشست، جلسه دیگرى با شرکت تعداد بیشترى از علماء از جمله، آیت‌الله‌ مرعشى نجفى، آیت‌الله‌ سید محمد موسوى (داماد) آیت‌الله‌ احمد زنجانى، آیت‌الله‌ شیخ عبدالنبى عراقى، آیت‌الله‌ شیخ‌ هاشم آملى، و آیت‌الله‌ حاج آقا مرتضى حائرى یزدى، تشکیل و بعد از بحث و تبادل نظر، تصمیمات زیر اتخاذ گردید:
الف: طى تلگرافى به شاه مخالفت علماى اسلام را با مفاد تصویبنامه‌هاى مزبور اعلام داشته لغو فورى آن درخواست شود.
ب: طى نامه و پیغام به علماى مرکز و شهرستانها، جریان تصویبنامه و خطرهائى را که براى اسلام و ملت ایران در بر دارد، بازگو شود، و براى مقابله و مبارزه با آن از آنان نیز دعوت به عمل آید.
ج: هر هفته یکبار و در صورت لزوم بیشتر جلسه مشاوره و تبادل نظر میان علماى قم برقرار شود، و در کوششها و فعالیتهایى که به منظور مبارزه با تصویبنامه انجام مى‌پذیرد با وحدت و اتفاق کامل آنان همراه باشد.
از این تاریخ، سیل اعتراضات، اعلامیه‌ها، بیانیه‌ها، و تلگرافات، به سوى تهران و دربار از قم و شهرستانهاى ایران و نجف اشرف، سرازیر شد، تا آنکه در تاریخ 7 آذر ماه 1341 که قرار بود، فرداى آن روز، طبق دعوتى که از طرف علماى تهران شده بود، مردم در مسجد «سید عزیزالله»‌ تهران اجتماع نمایند، تا بدان وسیله نیز اعتراضاتى در خصوص تصویبنامه صورت گیرد، در این میان هیئت دولت تشکیل جلسه داد، پس از گفتگوهاى طولانى که تا پاسى از شب ادامه یافت، تصویب نمود که «تصویبنامه مورخه 14 /7 /1341 قابل اجراء نیست،» و همان شب لغو تصویبنامه را طى تلگراف‌هایى به سه تن از علماى قم (آیت‌الله‌ گلپایگانى، آیت‌الله‌ مرعشى نجفى، و آیت‌الله‌ شریعتمدارى) مخابره و توسط نامه‌هائى به علماى تهران اعلام داشت. گرچه با این تلگراف ظاهرا غائله خاتمه یافته تلقى مى‌نمود، ولى امام‌ خمینى(ره) مصرا اصرار داشتند، تا خبر لغو تصویبنامه از طرف دولت در جراید منعکس نگردد، نباید ماجرا را پایان یافته تلقى کرد.
امام خمینى (ره) سعى داشتند دولت و رژیم را به عقب‌نشینى وادار و از فرصت به دست آمده کمال استفاده را بنمایند. ایشان طى نامه و پیغام‌هایى از علماء و مردم خواستند، تا دولت خبر لغو تصویبنامه را رسماً در جراید اعلام نکرده، به مبارزات خود ادامه دهند، و غائله را خاتمه یافته تلقى ننمایند. در همین راستا، امام خمینى (ره) به جمعیتى که روز جمعه نهم آذر ماه 41 و در ساعت 3 بعدازظهر آن روز، منزل ایشان گرد آمده بودند، گفتند: "مبارزه تا درج خبر لغو تصویبنامه در روزنامه‌ها ادامه دارد." سرانجام این موضع‌گیرى بسیار حساس و حیاتى رژیم را وادار کرد، روز شنبه 10 /9 /1341 خبر زیر را در روزنامه‌هاى رسمى درج نماید. روزنامه‌هاى دهم آذرماه با تیتر درشت نوشتند که «در هیئت دولت تصویب شد که تصویبنامه مورخه 14 /7 /1341 قابل اجراء نخواهد بود»
نهضت امام خمینی(ره)، سید حمید روحانی، دفتر اول، صص 163ـ247.

منبع:

کتاب آیت‌الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 54

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.