صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 16 آبان 1357


متن سند:

در اجرای اوامر صادره تعداد 14 نفر افراد مشروحه زیر در تاریخ 16 /8 /1357 دستگیر شده اند.
استدعا دارد اوامر عالی را امر به ابلاغ فرمایند.
معاون ستاد اطلاعاتی - سرتیپ سجده ای از طرف:سرهنگ ستاد خلیل پور 1 - عبدالعظیم ولیان1 2 - رضا صدقیانی 3 - منوچهر تسلیمی 4 - منوچهر آزمون2 5 - داریوش همایون 6 - ایرج وحیدی 7 - حسن رسولی 8 - هوشنگ اربابی 9 - رضا شیخ بهائی 10- ایرج گلسرخی 11- جمشید بزرگمهر 12- حسین فولادی 13- ارتشبد بازنشسته نعمت اله نصیری3 14- سپهبد بازنشسته جعفر قلی صدری استدعای صدور اوامر عالی را در مورد ابلاغ بازداشت آنان برابرماده 5 قانون فرمانداری نظامی دارد .
تصویب نمود طبق ماده 5 قانون فرمانداری نظامی نامبردگان بازداشت گردند

توضیحات سند:

1 - عبدالعظیم ولیان: عبدالعظیم ولیان در سال 1304 در تهران متولد شد.
مهر ماه سال 1326 از دانشکده افسری فارغ التحصیل و در سالهای 1325 و 1341 در دوره مقدماتی و عالی توپخانه را در آمریکا پشت سر گذاشت.
ولیان دکترای علوم سیاسی خود را از دانشکده حقوق دانشکده تهران دست و پا کرده ، با درجه سرهنگ دوم توپخانه به معاونت وزارت کشاورزی و رییس اصلاحات ارضی در سال 1344 منصوب می شود.
این در حالی است که تا آن سال بیش از یازده بار، یازده نشان مختلف تشویقی را نیز درو می نماید، تا جایی که پادشاه وقت افغانستان نیز به پاس نوشتن کتابی در اوضاع و احوالات سیاسی دیار افغانستان به او مدال می دهد.
دکتر عبدالعظیم ولیان پس از اصلاحات ارضی که خود بانی آن وزارت بود به امر محمدرضا پهلوی به استانداری و نیابت تولیت آستان مقدس حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام منصوب می شود و چنان بلایی بر سر خراسانیها می آورد که به نقل از اسناد ساواک تنها در یک شب بیش از150کاسب تیمسار فرمانداری نظامی تهران احتراما" باستحضار میرساند: مشهدی دچار حمله قلبی شده و قالب تهی می کنند.
در پی بالا گرفتن انقلاب اسلامی، رژیم شاه در یک حرکت مردم فریبانه تنی چند از متخلفان رژیم خویش را از کار برکنار و زندانی می نماید.
خبر برکناری و بازداشت وی، در روز 17 /8 /1357 که مصادف بود با شهادت حضرت امام باقر (ع) به گوش مردم می رسد.
با این وجود چنان شادمانی به مردم دست می دهد که خیابانها و درختها را - به نقل ساواک - چراغان می نمایند.
ناگفته نماند که او پیش از تصدی معاونت وزارت کشاورزی مدتی نیز در ساواک به خدمت مشغول بوده است!؟ توصیف خلق و خوی ولیان در اسناد ساواک چنین است: « در مقابل زن ضعیف، پشت هم انداز، بیشتر با افسران معاشرت دارد.
پر کار و فعال و در مقابل مافوق مقتدر می باشد...
دروغگو است و نظر مردم نسبت به او چندان خوب نیست.
نامبرده در طول مدت خدمت خود در پستهای دولتی هیچگاه خدمتگزار مملکت نبوده و همواره بوسیله ایادی خود به چپاول و غارتگری پرداخته و شخص بد دهن معرفی گردیده است.
(پرونده عبدالعظیم ولیان در ساواک) 2 - منوچهر آزمون: در سال 1309 در تهران به دنیا آمد.
دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه را از 1316 تا 1320 در دبستان خرد (خیابان منیریه)، از 1321 تا 1323 در دبستان نشاط (خیابان امیریه)، از 1323 تا 1327 در دبیرستان رازی و از 1327 تا 1330 در دبیرستان دارایی طی کرد.
او سپس در کنکور اعزام محصل به خارج شرکت نمود و برای ادامه تحصیل راهی آلمان غربی شد.
اقامت آزمون در بخش غربی آلمان دیری نپایید.
در سال 1331، به دلیل مشکلات مالی دولت موقت، ارز تحصیلی دانشجویان اعزامی قطع شد و آزمون به ناچار در کارخانه دویتس به کار تراشکاری پرداخت و مدتی بعد به شهر لایپزیک در آلمان شرقی رفت ؛ به شهری که از سال 1336 به مرکز فعالیت رهبری حزب توده بدل گردید.
منوچهر آزمون در سال 1332، یعنی در آستانه عزیمت به لایپزیک، "از کارگردانان اصلی" دانشجویان توده ای در شهر کلن بوده و در فستیوال جوانان کمونیست در وین شرکت کرده، و به اعتراف سیروس شوقی، از اعضای حزب توده، در سال 1955 در فستیوال ورشو نیز حضور داشته است.
پیشینه گرایش آزمون به حزب توده پیش از این تاریخ برای ما روشن نیست.
آزمون در سپتامبر 1957/شهریور 1336 دانشنامه دکترای خود را در رشته اقتصاد سیاسی از دانشگاه لایپزیک دریافت داشت (او در این دوران، دوره های تخصصی فلسفه مارکسیستی و اصول سازمانی احزاب کمونیست را نیز در دانشکده کارل مارکس طی کرده بود)، و به شهر توبینگن در آلمان غربی مراجعت نمود.
فعالیت آزمون از مهر ماه 1336 یعنی یک ماه پس از بازگشت او از لایپزیک در ایستگاه ساواک در آلمان غربی، به نام مستعار " خوش نقش " است که حدود یک سال بعد شکل رسمی و اداری یافت.
در این دوران، ارتباط آزمون با سرهنگ عباس آیرملو، نماینده ساواک در آلمان غربی، و سرتیپ حسن علوی کیا، قائم مقام ساواک، برقرار بود.
از سال 1339 ارتباطات نامریی و فعالیت های مرموز آزمون در محافل دانشجویان ایرانی، حداقل در حد شایعه، شناخته شده بود.
قاعدتا" همین مسئله سبب شد که او مدت کوتاهی بعد به تهران منتقل شود.
منوچهر آزمون در 5 آوریل 1957، یعنی در آستانه عزیمتش به آلمان غربی، با یک خانم اهل آلمان شرقی متولد لایپزیک به نام کارین فومیستر ازدواج کرد ویک سال بعد از او صاحب دختری شد به نام مریم (یا کارنلیا).
در پی بازگشت آزمون به ایران این ازدواج به متارکه انجامید.
آزمون در ایران، در سال 1341 با خانم شهناز مستوفی ازدواج کرد.
آزمون در 10 اردیبهشت ماه 1340 به تهران آمد و هشت روز بعد برای " طی دوره توجیه و حفاظت " به دانشکده ساواک معرفی شد و در 16 خرداد برای کار به اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) اعزام شد.
او در این اداره کل، تحت مسئولیت فردی بنام طباطبایی در بخش کمونیسم بین الملل به کار پرداخت.
همکار دیگر آزمون در این بخش، که تنها دو کارمند داشت، شهابی بود.
از همان نخستین روزها درگیری آزمون با دستگاه اداری ساواک نیز آغاز گردید.
او از 31 شهریور ماه 1341 در شغل سازمانی رییس بخش کمونیسم بین المللی قرار گرفت.
ولی این امتیاز برای آزمون ارضا کننده نبود.
آزمون برای نخستین بار از امکان استعفای خود سخن به میان می آورد.
بنظر می رسد که طرح مؤدبانه احتمال استعفا از سوی وی حرکتی سنجیده باشد در جهت تحقق خواست هایش.
واکنش ساواک در قبال اظهارات آزمون به ماهوتیان، انتقال وی از سازمان اطلاعات خارجی ساواک به اداره کل آموزش در اول فروردین ماه 1342 بود.
در این اداره کل آزمون با رتبه 2 و مقام 9 در شغل استاد کمونیسم گمارده شد.
در 23 بهمن ماه 1342، مدیر کل آموزش، آزمون را به این علت که " وظایف مرجوعه را با نهایت علاقه انجام داده و دروس مربوطه را در دوره های آموزشی به بهترین وجهی تدریس نموده" مورد تشویق کتبی قرار می دهد.
او در این دوران آزمون را به تالیف کتابی در زمینه کمونیسم تشویق می کند.
جلد اول این کتاب، با عنوان دنیای کمونیسم، در نیمه سال 1343 به پایان می رسد و در 3 آبان 1343 اداره کل آموزش از نصیری، رئیس ساواک، تقاضای تشویق آزمون را می کند و به دستور نصیری به میزان یک ماه حقوق به آزمون پاداش داده می شود.
طغیان آزمون آغاز می شود و البته تا حدودی نیز محق است؛زیرا هنوز مدرک دکترای او مورد تأیید وزارت فرهنگ قرار نگرفته! در 14 آذر ماه، مدرک دکترای آزمون از دانشگاه لایپزیک در جلسه 1106 شورای عالی فرهنگ مورد رسیدگی قرار گرفت و " ازرش تحصیلات مشارالیه دکترا در اقتصاد شناخته شد".
آزمون کاریریستی بود که " رشد" را تنها ارتقاء هر چه سریع تر در هرم دیوانسالاری می دید و نه در تعمیق تخصص.
او در وانفسای فقر دانش سیاسی کارگزاران درجه اول رژیم پهلوی خود را سزاوار مقامات عالی می دانست و تمکین به کار کارشناسی و تداوم حضور در سازمانی که آرزوهای بلند او را در نیل به قله ها به بند می کشید برایش زجرآور بود.
او در 29 مرداد 1346، " به علت عدم توجه به خواسته هایش " مجددا" تقاضای انتقال به " یکی از وزارتخانه های اطلاعات، آبادانی و مسکن، یا نخست وزیری " و یا پذیرش استعفایش را ارسال داشت.
پاسخ منفی فردوست این بار تهدیدآمیز بود: " به او بگویید استعفا به نفع او نیست.
" ظاهرا" فردوست بازنده است: میان نصیری، رییس ساواک، و رضا قطبی، سرپرست سازمان تلویزیون ملی ایران، مذاکرات شفاهی صورت می گیرد.
در 2 آبان 1346 قطبی طی نامه ای به نصیری درخواست می کند که آزمون برای تصدی " سمت مشاور عالی سرپرست تلویزیون به منظور نظارت بر برنامه های اجتماعی و سیاسی " به این سازمان مأمور به خدمت شود.
و نصیری بر خلاف رویه معمول که در حوزه مسئولیت فردوست دخالت نمی کرد، رأسا موافقت می کند.
فعالیت آزمون در سازمان تلویزیون بیش از چهار ماه به درازا نکشید.
او با اهرم " روابط محفلی " که بازار آن در آن روزها گرم بود، واز طریق دوستی خود با جواد منصور، برادر حسنعلی منصور و وزیر اطلاعات، در 29 فروردین 1347 به سمت رییس کل خبرگزاری پارس منصوب شد.
مدت کوتاهی، در خرداد 1347، آزمون تلاش دیگری را آغاز کرد؛ قطع آخرین بندهای اداری که او را به ساواک پیوند می داد، آزمون بهره خود را از ساواک برده بود و اکنون هر رشته اتصالی بدان برایش مزاحم و آزاردهنده بود.
آزمون در 20 شهریور 1347 از ساواک به وزارت اطلاعات منتقل، و در سمت معاون فنی این وزارتخانه مستقر شد.
منوچهر آزمون در اول خرداد ماه 1350 به معاونت وزارت کشور و مدت کوتاهی بعد، در 23 شهریور همان سال، به معاونت نخست وزیر و ریاست سازمان اوقاف منصوب شد.
در این سالها فعالیت آزمون در حزب ایران نوین نیز ادامه داشت.
در دیماه 1350، او برای خود در این حزب دسته ای داشت که بطور عمده در حوزه 175، حوزه تحت مسئولیت او، تمرکز یافته بود.
در 25 آذرماه، انتخابات هیئت اجرایی برگزار شد و منوچهر آزمون با بیشترین رأی در صدر لیست اعضای جدید هیئت اجراییه قرار گرفت.
در انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی (30 خرداد 1354) به عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت.
منوچهر آزمون در 18 آبان ماه 1355 به سمت وزیر کار و امور اجتاعی منصوب شد.
بیش از یک سال از وزارت آزمون نگذشته بود که دولت امیر عباس هویدا سقوط کرد و در 16 مرداد ماه 1356 جمشید آموزگار به نخست وزیری رسید.
با اوجگیری حوادث انقلابی و صعود دولت " آشتی ملی " جعفر شریف امامی، منوچهر آزمون در 5 شهریور 1357 به عنوان وزیر مشاور در امور اجرایی به دولت راه یافت.
او در این سمت به تحرکات وسیعی دست زد تا شاید اعتماد مردم رابه رژیم جلب کند و زمانی که بی نتیجه بودن اقدامات خود را دریافت، در 5 آبان استعفا داد و چند روز بعد، در 9 آبان ماه، تأسیس حزب " اتحاد خلق ایران " را اعلا م داشت.
این دوره جدید از زندگی سیاسی آزمون دیری نپایید.
او مدت کوتاهی بعد قربانی یک تاکتیک فریبکارانه محمدرضا پهلوی شد که برای نجات تاج و تخت خود جمعی از بدنام ترین چهره های رژیم را بعنوان عوامل اصلی نارضایتی مردم به زندان افکند.
آزمون در 16 آبان ماه توسط فرمانداری نظامی تهران و حومه دستگیر شد و به زندان دژبان مرکز تحویل گردید.
او در واپسین ماه های حیات رژیم پهلوی در زندان بود و در نخستین روزهای پیروزی انقلاب، در 20 فروردین ماه 1358، به همراه جمعی دیگر از بلند پایگان رژیم پهلوی اعدام شد.
(خلاصه مقاله آرزوهای پایان ناپذیر، مطالعات سیاسی، کتاب دوم پاییز 1372) 3 - ارتشبد نعمت اللّه نصیری، فرزند نصیری (عمیدالممالک)، در سال 1289 در سمنان متولد شد.
تحصیلات را در زادگاه خود به پایان رساند و سپس به دانشکده افسری راه یافت و در سال 1313 به درجه افسری رسید.
مدتی فرماندهی گردان 2 هنگ 18 کرمان شد.
در سال 1329 فرماندهی هنگ پیاده پهلوی و سپس فرماندهی گارد شاهنشاهی را به عهده گرفت.
در 22 مرداد 1332، از سوی محمدرضا پهلوی، مأمور پیک " انفصال مصدق " و " انتصاب زاهدی " شد.
در جریان کودتا نقش فعال داشت، در سال 1337 به درجه سرلشگری رسید.
در 1339، ژنرال آجودانی گردید و سپس به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
در مرداد 1341 به درجه سپهبدی رسید و در سال 1342، فرماندار نظامی تهران شد و در سال 1343 به سمت معاونت نخست وزیری و رییس ساواک کشور منصوب و در سال 1350 به درجه ارتشبدی نائل شد.
وی در طول زندگی، بیش از 40 مورد نشانهای داخلی و خارجی گرفت.
با قیام اسلامی در ایران در تیر 1357 از ریاست ساواک برکنار و مدتی سفیر ایران در پاکستان شد.
اوج قیام باعث شد که شاه دستور دستگیری و بازداشت وی را در 16 /8 /1357 صادر کند.
وی در 22 بهمن 1357 توسط مردم اسیر و در 27 بهمن همان سال، پس از محاکمه اعدام گردید.
(خاطرات فردوست /ج2)

منبع:

کتاب داریوش همایون به روایت اسناد ساواک صفحه 265

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.