صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تأثیر پذیری از شخصیت‌ها و نهضت‌های جهانی

تأثیر پذیری از شخصیت‌ها و نهضت‌های جهانی


متن سند:

تأثیر پذیری از شخصیت‌ها و نهضت‌های جهانی
مهدی‌هاشمی در ذکر نام افراد و گروه‌هایی که نقش محوری در شکل‌گیری شخصیت اخلاقی و فکری‌اش داشته‌اند به سازمان الفتح و عرفات ‌اشاره می‌کند و می‌گوید:
«در مسایل خارجی هم جذاب‌ترین مسئله برای ما همان فلسطین بود که معاصر ما بود آن زمان تازه سازمان الفتح اعلام وجود کرده بود و عرفات هم خُب عرفات هم سخنگویش بود و داستان زندگی یکایک فلسطینیان در اقمار درون در مطبوعات خارجی منعکس بود. ما همیشه با یک چسبندگی و جاذبه خاصی آنها را می‌خواندیم و لذت می‌بردیم...»1
وی همچنین در رابطه به خصوصیت عرفات می‌گوید:
«... مثلاً عرفات در مسایل فلسطین در بعد سیاست کاری یک امتیاز دارد. فردی ممتاز است. نابغه است، در بندبازی و خط بازی و سیاسی بازی کسی هم ازش منع نمی‌کند که مثل «این کار بد است مثلاً مبانی را اصلاح کن یا در آمریکا و شوروی در رؤسای اکثر نهضت‌هایی که یا ملی هستند یا ضد اسلامی هستند و‌ اینها سیاسی کاری یک اصل است.»2
در بررسی مبانی اخلاقی ‌این گروه به ذکر ‌این نکته خواهیم پرداخت که سیاسی کاری از جمله خصوصیات باند مهدی‌ هاشمی و همفکرانش بود. برخوردهای سیاسی اجتماعی آنان، گویای تأثیرپذیری‌شان از الگوهایی بوده که برای خود برگزیده‌اند. مهدی‌ هاشمی درباره ‌این الگوها می‌گوید:
«آن وقت تو هر محوری یک سوژه خاصی برای ما جاذبیت داشت، تو فلسطین مثلاً همان قضیه شهر کرامه بود و نحوه زندگی چریکهای فلسطینی در اردن. تو مسئله چین آن قضیه راهپیمایی مائو که منجر به آزادی چین شد و چندین سال هم طول کشید و‌ اینها و حماسه‌هایی در بین راه اتفاق افتاد و‌ اینها خُب آن زمان خیلی مهم بود. در مصر نحوه سازماندهی افسران آزاد بطور مخفی قبل از انقلاب و آن شب انقلاب کارهایی که مثلاً عبدالناصر و دیگران کردند برایمان مهم بود. راجع به ویتنام خوب مشخص بود دیگر همان رودررویی مستقیم آمریکا بود. در‌اندونزی یادم هست که مسایل غیر متعهد اولین کنفرانس در بانکوک تأسیس شده بود عبدالناصر و دو تا از رهبران و آن رهبر نخست وزیر و تیتو با هم جمع شدند. ‌این مثلاً برای ما یک حرکت بود. من یادم هست که آن زمان هی تو تاریخ می‌گشتم که تاریخ شروع جنگهای مسلحانه را به یک نیروی اسلامی منتهی بکنیم چون مارکسیست‌ها جنگهای چریکی را به خودشان نسبت دادند در‌ایران که آغازکننده جنگها در ‌ایران مثلاً مارکسیست‌ها بودند چپ بود. ما آن زمان تعصبی‌که داشتیم می‌خواستیم بکشانیم به مثلاً نیروهای اسلام.»3
عطش سیری ناپذیر مهدی‌ هاشمی در مطالعه و بررسی انقلاب‌های بی‌شمار در نقاط مختلف دنیا و نیز علاقه وی به یافتن روزنه‌هایی در فرهنگ و باور مردم ‌این سرزمین برای پیاده کردن شیوه‌ها و روش‌های انقلاب‌ها، وی را به مطالعه کتاب‌ها و نوشته‌های مختلف کشاند. در ‌این راه او بدون در نظر گرفتن شخصیت نویسندگان و سیاست‌های از پیش تأیید شده ناشرانشان و با مطلق انگاری نوشته‌ها، از عواقب روحی، اخلاقی، سیاسی و مذهبی‌آن غفلت داشت. بدیهی است برای فردی که از یک سو، خود محوریش، مانع مشورت با دیگران می‌شدند و از سوی دیگر بر متون حوزه علمیه و پاکسازی نفس، خط بطلان کشیده بود، مسیری جز سرگردانی نمی‌توان انتظار داشت. وی خود در‌ این باره می‌گوید:
«...چون ما یعنی من شخص خودم ‌این طوری بودم که کل کتاب‌هایی که در دسترسم بود عربی ‌و فارسی و مسایل چین و شوروی و فرانسه و‌ این کوبا و نمی‌دانم الجزایر و ویتنام و‌ اینها را تعریف می‌کردند، خوب بود دیگر ‌اینها را خیلی با دقت، با تعمق دقیقاً می‌خواندیم ریشه‌هایش. من یادم هست که مثلاً راجع به انقلاب در هندوستان و گاندی یک چند کتاب خواندم و یک کتاب، بازرگان نوشته بود. هر چه کتاب می‌خواندم راجع به هندوستان قانع نمی‌شدم یعنی ریشه مبارزه را تشدید می‌کرد تا همه کتاب‌ها را خواندیم. دیگر چیزی نبود. بعد که رفتم ملاقات زندان که رسم بود محمد هم آن زندان بود و یعنی ‌اینقدر برای من گمشده مهم بود. مطلب ‌اینکه به بازرگان گفتم که در مورد هند کتابی‌که شما نوشته‌اید و کتاب‌های دیگر که من خواندم هیچ کس هیچ نویسنده‌ای ابعاد و ریشه‌های ‌این نهضت را برایم روشن نکرده که ‌این ابعادش چی بود سازماندهیش چه بود. روش‌هایش چه بود. من می‌خواستم‌ این چیزها را از پایه یک مقدار بشناسم چه بوده. به او گفتم شما که‌اینجا بیکار هستید بنشینید ‌این مسئله هند را کاملش بکنید برای ما مهم بود مسئله که خُب یک خورده شوخی هم کرد بازرگان و مرحوم طالقانی هم آنجا بود. سراغ می‌گرفت قم چه خبر علما حالشان خوب است؟ گفتم بد نیستند.
بعد یک داستان نقل کرد... منظور یک همچین شیفتگی نسبت به ‌این نهضت‌های خارجی مثل فلسطین و چین و هند و مصر مثلاً مصر افسران آزاد بودند و ‌اینها من رویشان خیلی مطالعه کردم و برایمان جاذبه داشت و نقش اخوان‌المسلمین در انقلاب را خیلی رویش مطالعه کردم یا در مبارزه با اسرائیل و حال خود عبدالناصر‌ اینکه حالا ما بعداً که حرکت عبدالناصر را وقتی تحلیل کردیم یک مقدار ناخالصی و ‌اینها هم تویش بوده. یعنی حالتشان بطور ملی و ‌اینها بوده ولی آن زمان‌ این همراهم نبود ملی‌گرایی و ضد ملی‌گرایی آن وقتی که مثلاً ناصر مرد ما همه گریه می‌کردیم. من بودم، محمد بود، یک چند تا گریه می‌کردیم که ناصر مرده بود. ‌این شیفتگی ما را به خوشبینی افراطی کشید به الگو به آن جریانات و در اثر مطالعه و غور می‌شود گرایش، به پیدایش مبارزه، مخالفین، نحوه برخورد احزاب و مسایل»4

توضیحات سند:

1. نوار شماره 9.
2. نوار شماره 9.
3. نوار شماره 9.
4. نوار شماره 9.

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشه‌های انحراف صفحه 63
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.