صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ساعت سه بعدازظهر روز 16/10/42 اولین جلسه شورای مرکزی حزب ایران‌نوین1 در محل دبیرخانه جدید حزب تشکیل شد

تاریخ سند: 17 دی 1342


ساعت سه بعدازظهر روز 16/10/42 اولین جلسه شورای مرکزی حزب ایران‌نوین1 در محل دبیرخانه جدید حزب تشکیل شد


متن سند:

مستخرجه از روزنامه کیهان شماره 6139. 17 /10 /42

ساعت سه بعدازظهر روز 16 /10 /42 اولین جلسه شورای مرکزی حزب ایران‌نوین1 در محل دبیرخانه جدید حزب تشکیل شد. در این جلسه هیئت رئیسه شورای مرکزی به شرح زیر انتخاب گردید:
دکتر باقر عاملی2 به عنوان رئیس و بانوان هاجر تربیت3 نماینده مجلس شورای ملی و دکتر منوچهریان4 نماینده سنا عضو و مهندس بهبودی،5 محدث‌زاده6 و امان‌اله اولیاء7 نمایندگان مجلس به عنوان منشی.
سپس برای انتخاب بیست نفر اعضای هیئت اجرائیه حزب اقدام شد و از 60 نفر اعضای شورای مرکزی، این عده به عضویت هیئت اجرائیه انتخاب شدند.
امیرعباس هویدا عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت
معینیان8 وزیر مشاور و سرپرست انتشارات و رادیو
عطاءاله خسروانی9 وزیر کار
مهندس مجید عدل10 (نماینده مجلس)
بانو دکتر پارسا11 (نماینده مجلس)
مهندس فتح‌اله ستوده12 رئیس کارخانجات ونک
بانو عذرا ضیائی13
محسن خواجه نوری14 (نماینده مجلس)
مهندس روحانی15 رئیس سازمان آب
دکتر هدایتی (نماینده مجلس)
دکتر معتمد وزیری16 (نماینده مجلس)
دکتر ناصر یگانه17 (نماینده مجلس)
مهندس همایونفر18 (بانک مرکزی)
دکتر منوچهر شاهقلی19 (رئیس بیمارستان پارس)
دکتر فرهنگ مهر (مدیرکل وزارت دارائی)
دکتر محمد سام20 (نماینده مجلس)
مهندس تقی سرلک21 (رئیس سازمان آب و برق آذربایجان)
دکتر غلامرضا نیک‌پی (شرکت نفت)
در انتخابات بعدی امیرعباس هویدا به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب
دکتر شادمان خزانه دار کل
دکتر منوچهر کلالی22 به سمت رئیس کل تشکیلات حزبی
دکتر محمدعلی رشتی23 به عنوان سخنگو و ناشر روزنامه ارگان حزب تعیین گردیدند.
بعد مراسم تحلیف انجام شد و کلیه منتخبین به کلام‌الله مجید سوگند یاد کردند که نسبت به شاهنشاه و قانون اساسی مملکت و اصول مندرج در اساسنامه حزب وفادار باشند.

توضیحات سند:

1. حزب ایران نـوین بـه دنبال از رونق افتادن و بی‌اعتبارشـدن حزب ملیون و مسئله‌دار شدن آن، در تاریخ 24 /9 /1342 اعلام موجودیت کرد. در رأس رهـبری آن حسنعلی منصور دست‌پرورده آمریکا قرار داشت و پس از ترور منصور حزب دچار تزلزل شد و به دلیل ایـنکه امـیرعـباس هویدا بـه جـهت نخست‌وزیر شـدن از قبولی دبیرکلی حزب سرباز زد، وزیـر سابق کشور «عـطاءالله خسروانی» به دبیرکلی انتخاب شد و تا سـال 1348 در این سمت باقی مـاند. پس از خسروانی و تا انحلال حزب منوچهر کلالی دبیرکل آن بود. الـبته این شکل ظاهر قضیه است. درواقع همانطور که در سال ۱۳۵۳ همین حزب ایران نوین به علت کشـمکش‌های داخـلی و از دست دادن خریداران وکهنگی و فرسودگی‌اش در استفاده تبلیغاتی رژیم از آن، جای خود را همراه حزب مردم به حزب رستاخیز داد، در سال ۴۲ نـیز چون حزب ملیون رونق چندانی نداشت و به مسائلی مبتلا گشته بود شاه وکسانی که از پشت این صحنه را می‌گرداندند به این فکر افتادند که حزبی دیگر بنا کنند تا هم جای ملیون را بگیرد و هم در جهت به اصطلاح انقلاب سفید شاه آن را به‌کار بگیرند. دبیران کل حزب هیچ‌گاه به فکر حل مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه و یا ترقی و پیشرفت مسائل نبودند بلکه تنها در فکر منافع مالی و شخصی خود و اقوام و بستگان و دوستان خود بودند و بودجه‌ای را کـه از طـرف دولت و وزارتخانه‌ها اما به طریق محرمانه دریافت می‌کردند به مـصارف شخصی خود می‌رساندند و فعالیت عمده حزب در انتخابات آشکـار می‌شد. آنان سعی می‌کردند تا به هر صورت ممکن افراد خـود را به عنوان نماینده مردم به مجلس و هرکجا احـتیاج به انـتخابات داشته و یا پستی درکـار بـوده تـحمیل کـنند و آنـقدر در آراء تغییر می‌دادند که مورد اعتراض هویدا و شخص شاه هم قرا می‌گرفتند.
حزب ایران‌نوین، حـزبی دست‌ساز آمریکا بودکه شاه به لحاظ شعار طرفداری ایـن حزب از انقلاب سفید آن را پذیرفت و جـز طـرفداری از سـیاست‌های آمریکا در ایران و ترویج فرهنگ شاهنشاهی و اشـاعه فساد به وسیله تأسیس سـازمان جوانان حزب کار دیگری انجام نداد. اسناد ساواک، بولتن ویـژه و پرونده حزب ایران نوین.
ر.ک: حزب ایران‌نوین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی
2. باقر عاملی،‌ فرزند محمد در سال 1291 ه‍ ش در مشهد متولد شد. در رشتۀ حقوق قضایی از دانشگاه تهران دکترا گرفت و به تدریج مشاغل زیر را عهده‌دار شد:
دادیار دادسرای شیراز، رئیس دادگاه جنحه شیراز، دادستان کرمان، شیراز و تهران‌، رئیس دادگستری یزد، رئیس دادگاه‌های شیراز، رئیس شعب دادگاه تهران‌، رئیس شعبه سوم دادگاه استان مرکز، رئیس دادگستری استان پنجم‌، رئیس ادارۀ دفتر کل وزارت دادگستری‌، دادستان دیوان کیفر، مستشار دیوان عالی کشور، معاون کل و معاون پارلمانی وزارت دادگستری‌، رئیس شعبۀ دوازدهم دیوان عالی کشور، وزیر دادگستری کابینۀ حسنعلی منصور و هویدا (1344) ش‌، نمایندۀ دورۀ 21 تهران در مجلس شورای ملی‌، عضو و رئیس انجمن حمایت زندانیان‌، عضو هیأت مدیرۀ انجمن حقوقدانان ایران‌، عضو انجمن ملی حقوق تطبیقی‌، استاد حقوق جزا و حقوق مدنی و آئین دادرسی مدنی در دانشگاه تهران و مدرسۀ عالی دختران‌ و عضو باشگاه لاینز بین‌المللی‌.
عاملی عضو سازمان فراماسونری بود. طبق تحقیقات ساواک، وی دارای افکار و تمایلات سوسیالیستی بوده و از طرفداران دکتر مصدق و سیاست غرب (آمریکا) به حساب می‌آمده است. در هنگام وزارت دادگستری گزارش‌های زیادی دایر بر نادرستی و سوء استفاده‌های وی به ساواک ارسال شده است‌. گفتنی است که با شرکت او در مراسم تشریفات سال‌های 54 و 56 و 57 موافقت شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ممنوع‌الخروج گردید. وی در سفری که به آمریکا در سال 1377 داشت در همانجا درگذشت. (چهره‌های آشنا، 1344ش‌، ص 399) (اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادی)
3. هاجر تربیت، فرزند حسینعلى در سال 1280 ﻫ ش در تبریز متولد شد، تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم از کشور ترکیه پى گرفت و به زبان‌هاى فرانسه، انگلیسى، ترکى مسلط و به عربى و آلمانى آشنایى داشت. وی مدت 10 سال ریاست دبیرستان دوشیزگان تبریز را عهده‌دار بود و تلاش زیادى در جهت کشف حجاب از خود نشان داد و چند سال هم ریاست دانشسراى مقدماتى دختران و ریاست دبیرستان رضا شاه کبیر را در اختیار داشت. تربیت پس از انتقال به وزارت کشور، به سمت مدیر کل اداره امور اجتماعى تعیین شد. وی از مؤسسین کانون بانوان ایران در سال 1314 ش بود. هاجر تربیت نماینده دوره‌هاى 21 و 22 مجلس شوراى ملى از تبریز و عضو دوره ششم مجلس سنا از تهران نیز بود. وی پس از عضویت در حزب ایران نوین مدتى نیابت ریاست شوراى مرکزى حزب را در اختیار داشت و در 21 دى ماه 1352 درگذشت. تربیت چندین کتاب به فارسى ترجمه کرده و از محمدرضا پهلوى نشان تاجگذارى دریافت کرده است.
روزنامه نداى ایران نوین، شماره 706، 1346 ش ؛ روزنامه کیهان، شماره9157، 1352 دى ماه 1352 ش
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
4. مهرانگیز منوچهریان، فرزند منوچهر داراى لیسانس فلسفه و علوم تربیتى از دانشسراى عالى و دکتراى حقوق از دانشگاه تهران بود. وى موسس و رئیس اتحادیۀ زنان حقوقدان ایران، موسس سازمان داوطلبان حمایت خانواده، نایب رئیس اتحادیۀ بین‌المللى زنان، حقوقدان وابسته به سازمان ملل متحد و از سال 1327 شاغل در وکالت دادگسترى بود. وى در چهارمین دورۀ مجلس سنا به عنوان سناتور انتصابى از تهران به این مجلس راه یافت و در سال 1346 ش نیز به عنوان نمایندۀ ایران در کنفرانس حقوق بشر تهران شرکت کرد. وی سال بعد جایزۀ صلح حقوق بشر را از سازمان ملل متحد دریافت کرد.
منوچهریان در دوره‌هاى 4، 5 و 6 به عنوان نمایندۀ انتصابى تهران وارد مجلس سنا شد و از 1341 تا 1345 مشاور حقوقى و جرم‌شناسى و رئیس اتحادیه بین‌المللى ایران و عضو شوراى عالى داوطلبان شیر و خورشید سرخ ایران بود. او نخستین برندۀ جایزۀ صلح حقوق بشر از سازمان ملل متحد بود و کتاب‌هایى چند به رشتۀ تحریر درآورد. طرح‌های ضد اسلامی و ضد اخلاقی وی در مجلس جای بررسی و دقت دارد. وی سرانجام در 14 تیرماه سال 1379 در تهران درگذشت. (اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)
(اطلاعات ش 11218 سال 42؛ زن روز سال 44؛ حقوق مردم ش 13 و 14 سال 47)
5. ناصر بهبودى، فرزند سلیمان سال 1301 ﻫ ش در تهران متولد شد. پدرش سلیمان بهبودى از درباریان رضا شاه بود. وی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون و تحصیلات عالی را در دانشکده فنی دانشگاه تهران گذراند و عازم خارج از کشور شد. در رشته تخصصى هواپیمایى و مکانیک از بروکسل دکترا گرفت. کار دولتى را از کارمندى راه‌آهن در 1326 شروع کرد، سپس مهندس اداره کل هواپیمائى، بازرس وزارت راه، مدیرکل ادارى راه‌آهن، عضو هیئت مدیره و هیئت نظارت و شوراى عالى راه‌آهن نیز بود. وی از فراماسون‌هاى لژ روشنایى بود و در دوره‌هاى 19، 20، 21، 22 نمایندگى مردم ساوه و زرند در مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت. ناصر بهبودی طرفدار سیاست انگلستان در ایران بود که با تغییر روند سیاسی رژیم پهلوی از انگلستان به آمریکا وی نیز تغییر جهت داد. در اسناد ساواک گزارش‌هایی از سوء استفاده‌های مالی وی وجود دارد. بهبودی در احزاب مردم و رستاخیز و در لژهای فراماسونری آریا، تهران، دانش و باشگاه ورزشی شاهنشاهی عضویت داشت. وی دارای نشان 3 تاج نیز بود. ناصر بهبودی در سال 1377 در تهران درگذشت.
6. محمدعلی محدث‌زاده در سال 1287 ﻫ ش به دنیا آمد، پس از طى دوره دبیرستان به کار قالى‌بافى پرداخت. او که نماینده کارگران فرش بود در سال 1333 به عضویت شورای حل اختلاف استان هشتم رسید. محدث‌زاده نماینده کرمان در دوره‌هاى 21 تا 23 مجلس شورای ملی بود. روزنامه نداى ایران نوین، شماره 730، سال 1346 ش
7. سید امان‌الله‌ اولیا، نماینده دوره‌هاى 21 و 22 و 23 از بم در مجلس شوراى ملى، در سال 1304 ﻫ ش در همین شهر متولد شد. او که به کشاورزى اشتغال داشت در هیأت رئیسه شوراى مرکزى حزب ایران نوین عضویت یافت و مسئولیت حوزه شماره 13 را به همراه سمت منشى قسمت بازرسى حزب و روابط بازرسى استان کرمان و سیستان و بلوچستان برعهده گرفت. در دوران نمایندگى در کمیسیون‌هاى کشور، برنامه، تحقیق سئوالات، تولیدات کشاورزى و راه عضویت داشت. سالنامه کشور ایران، 1350 ش، ص 794
8. نصرت‌الله معینیان در سال 1304 ه‍ ش در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایى خود را در آنجا گذراند، سپس براى ادامۀ تحصیلات به تهران عزیمت کرد و از هنرستان راه آهن فارغ التحصیل شد و رشتۀ سیاسى را در این هنرستان سپرى کرد. اولین سمتى که معینیان رسماً در ادارات دولتى به دست آورد، کارمندى راه آهن بود و با توجه به علاقه و ذوقى که در نویسندگى داشت، به خدمت در مطبوعات درآمد و طى سال‌هاى متمادى سردبیرى چند روزنامه و مجله را به عهده داشت. در این زمان وى براى آزمایش ذوق نویسندگى به خدمت در اداره رادیو درآمد و معاونت اداره کل انتشارات را قبول کرد. در 1332 کفالت اداره کل انتشارات را عهده‌دار شد، و در 1334 به مدیر کلى انتشارات و رادیو رسید. در سال 1337 در کابینۀ دکتر اقبال به سمت معاونت نخست وزیر و سرپرستى اداره کل انتشارات و رادیو رسید و این سمت را در کابینه‌های شریف امامى، امینى و اسدالله علم حفظ کرد. در کابینۀ علم در 30 تیر 1341 به محمدرضا پهلوى معرفى شد با سمت وزیر راه به عضویت دولت درآمد و در کابینۀ سوم علم، سمت وزیر مشاور و سرپرستى انتشارات و رادیو را عهده‌دار بود. وى در دولت حسنعلى منصور به وزارت جدید التأسیس اطلاعات رسید و وزارت او تا 7 بهمن 1343 ادامه داشت. نصرت‌اللّه‌ معینیان تدریجاً توجه شاه و اسداللّه‌ علم را به خود جلب کرد و به دربار راه یافت و رئیس دفتر مخصوص شاه شد و تا 1357، این سمت را در اختیار داشت. معینیان به نخوت و تکبر و برخوردهاى زننده با اشخاص مشهور بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در خدمت رضا پهلوی فرزند محمدرضا قرار گرفت.
ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، نصرت‌اله معینیان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384
9. عطاءالله‌ خسروانى، فرزند هاشم در سال 1298 ﻫ ش به دنیا آمد، پس از اتمام تحصیلات و اخذ دیپلم متوسطه از کالج البرز تهران در رشته‌هاى زبان و حقوق در دانشسراى عالى و دانشکدۀ حقوق به تحصیل پرداخت و سپس براى ادامۀ تحصیلات به فرانسه رفت و در آنجا موفق به اخذ دانشنامه در رشتۀ علوم اجتماعى شد. وى از مهره‌هاى قدیمى وابسته به بریتانیا و دربار بود که در سال 1322 به همراه برادرش (خسرو خسروانى) نشریۀ افکار ایران را منتشر مى‌کرد. خسروانى در دولت منوچهر اقبال معاون وزیر کار در امور پارلمانى بود و در سال 1340 به همراه دوستان قدیمى خود در دبیرستان «ایرانشهر» (حسنعلى منصور، جمشید آموزگار و...) در نقش «نخبگان» آمریکایى ظاهر گردید و در دولت‌هاى امینى، علم و منصور وزارت کار را به دست گرفت. در پى ترور منصور و انتصاب امیرعباس هویدا به صدارت، در اسفند 1343 محمدرضا پهلوى، خسروانى را به دبیر کلى «حزب ایران نوین» گمارد و این امر از آغاز، نارضایى جواد منصور، دکتر حسن زاهدى و دیگر بنیانگذاران «کانون مترقى» را برانگیخت. خسروانى علاوه بر دبیر کلى «حزب حاکم» در دولت هویدا وزارت کار و سپس وزارت کشور (1347) را به عهده داشت. خسروانى که طبق ارزیابى ساواک، فردى «عوامفریب و حرّاف» محسوب مى‌شد، تصور مى‌کرد که به سادگى خواهد توانست رقیب بى صلاحیت خود را کنار زده و به ریاست دولت برسد، از این رو در سال 1345 از طریق برادرش خسرو خسروانى، سفیر ایران در واشنگتن، به ایجاد ارتباطاتى با برخى از مقامات آمریکایى دست زد. تحقیقات غیر محسوس تا سال 1348 ادامه یافت و شاه که اقدامات جاه‌طلبانۀ خسروانى را خطرناک تلقى مى‌نمود، وى را از وزارت کشور و دبیرکلى حزب ایران نوین برکنار کرد و بدینسان یکى از فعال‌ترین رقباى هویدا براى همیشه از صحنۀ سیاست خارج شد. خسروانی پس از برکناری به علت غم و غصه شدید به بیماری گواتر «غمباد» مبتلا شد و بعد از مدتی تارهای صوتی او نیز از کار افتاد. از زمان درگذشت وی اطلاعی در دست نیست.
10. مجید عدل در سال 1289 ﻫ ش در تبریز متولد شد. دانشنامۀ مهندسی خود را در رشتۀ کشاورزی و صنایع روستایی از فرانسه اخذ کرد و پس از بازگشت به ایران در دانشکدۀ کشاورزی کرج به تدریس پرداخت. مشاغل او عبارتند از: مدیریت کل فنی وزارت کشاورزی و رئیس دانشکدۀ کشاورزی کرج، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل بنگاه دامپروری. گویا او از پایه‌گذاران دامپروری و صنعت لبنیات نوین در ایران بوده است. کارخانۀ شیر پاستوریزۀ تبریز توسط وی ایجاد شد. عدل نمایندۀ دورۀ 21 شهر مغان در مجلس شورای ملی بود.
(روزنامۀ اطلاعات شماره 11323، 1342ش)
11. فرخ‌رو پارسای، فرزند فرخ دین، در سال 1301 ﻫ ش در خانواده‌ای بهایی در تهران یا قم به دنیا آمد. پارسای تحصیلات خود را تا درجه دکترای پزشکی ادامه داد و سمت‌هایی از جمله: دبیر دبیرستان‌های تهران، نمایندۀ مجلس شورای ملی و معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش را عهده دار بود. در سند زندگی‌نامه وی در ساواک چنین آمده است: «نامبرده فاقد سابقه مضره سیاسی بوده و طرفدار سیاست غرب و رژیم مشروطه سلطنتی و عضو حزب «ایران نوین» و کانون مترقی و رئیس جمعیت زنان دانشگاهی می‌باشد. مشارالیها زنی محتاط و ترسو معرفی شده و همسر تیمسار شیرین‌سخن است.» گزارش خبری تاریخ 18 /11 /42 حاکی است که در محل جامعه لیسانسیه‌های وابسته به رضا معرفت، ناصر هیدی مدیر دبیرستان ملی مدائن اظهار داشته است: «خانم دکتر پارسای، مبلغ ششصد هزار تومان از وجوه دبیرستان رضاشاه کبیر سوءاستفاده نموده منتهی سعی می‌شود که سروصدای موضوع بلند نشود. لیکن در بخش دو فرهنگی، کلیه کارمندان از جریان باخبر شده‌اند و معرفت گفته‌های وی را تائید نموده است».
طبق گزارش دیگری از ساواک، مشارالیها بهایی بوده و به خاطر ترس از روحانیت و اوج‌گیری مخالفت با وی سعی داشته قضیه برملا نشود.
در یکی از گزارش‌های ساواک در تاریخ 8 /9 /52 راجع به وی آمده است: «نامبرده بالا اظهار داشته وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند، لذا راننده مذکور با مراجعه به رئیس گمرک چمدان‌ها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25 /13 به وی داده است.» ساواک تهران در گزارش‌های بعدی مدرک تحصیلی نامبردۀ فوق و وضعیت روحی و رفتاری‌اش را مورد بررسی و تائید قرار داده است. ضمناً جامعۀ زنان ایرانی در نامه‌ای به فرح، خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی مشارالیها در مراسم جمعیت جامعۀ زنان شده‌اند. پارسای در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ، مروج فساد و بی‌دینی بود و به دلیل مذهب بهائیت و ضدیت با اسلام، مدارس اسلامی، خصوصاً مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار می‌داد. در چندین مورد با همکاری ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت کردند. وی عضو کلوپ روتاری ایران بود و پدرش اولین کسی بود که نخستین مجلۀ اختصاصی زنان را نشر داد، پارسای نماینده دورۀ 21 مجلس شورای ملی بود و پس از مدتی معاونت پارلمانی وزارت آموزش و پرورش در 2 /8 /47 به جای آقای هدایتی وزیر آموزش و پرورش شد و تا 10 /2 /53 در این پست باقی ماند. او قبل از وزارت مالک یک آموزشگاه دخترانه بود.
فرخ رو پارسای در کارهای زیر مشارکت داشته و با سازمان‌ها و مؤسسات و جمعیت‌های متعددی همکاری می‌کرد: ایجاد و تأسیس انجمن بانوان فرهنگی، رئیس جمعیت زنان دانشگاهی ایران، رئیس سازمان همکاری جمعیت‌های زنان، نایب رئیس هیأت مدیرۀ شرکت تعاونی فرهنگیان، عضو شورای ورزشی بانوان و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای عالی جمعیت‌های زنان. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1359 به مرگ محکوم شد. ر.ک: زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرخ‌رو پارسای، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
12. فتح‌الله‌ ستوده، فرزند على‌اکبر در 1303 ﻫ ‌ش در تهران به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران سپرى کرد و در رشته برق و ماشین از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد، سپس برای ادامه تحصیلات عالى به آمریکا رفت و دیپلم مهندسى رشته صنایع را از دانشگاه نیویورک گرفت. از مهم‌ترین مشاغل او مى‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
مشاور سازمان برنامه، مدیر عامل شرکت سهامى کارخانجات ونک، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت سهامى شیلات ایران، وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه‌های حسنعلی منصور و هویدا، عضو هیئت امناى مؤسسه عالى آموزش ارتباطات، عضو باشگاه شاهنشاهى باشگاه فرانسه، عضو شوراى عالى شکار، عضو هیأت مدیره کاخ جوانان.
وى مدتى در انستیتوى تکنولوژى به تدریس مشغول بود. او که از اعضاى لژهاى فراماسونرى بود پس از پیروزى انقلاب اسلامى، نامش در فهرست ممنوع‌الخروجى‌ها قرار داشت. ستوده از مسئولین بنیاد فرهنگى ابوالفتح محوى نیز بود و گزارش‌هایی مبنى بر وابسته بودن وى به سیا موجود است. (اسناد ساواک - پرونده انفرادى)
13. عذرا مشیری (ضیائی)، همسر دکتر محمد ضیائی بود که در دوره‌های نوزدهم و بیست و یکم تا بیست و چهارم نماینده مجلس شورای ملی بود و همسرش عذرا مشیری نیز که به نام او شناخته می‌شد، در دولت‌های حسنعلی منصور و هویدا به عنوان مدیر کل در وزارت آبادانی و مسکن مشغول کار بود.
14. محسن خواجه‌نوری فرزند حاج محمد علی حبیب (شالفروش) در سال 1295 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات ابتدایى در ایران، عازم فرانسه شد و در آنجا دوران متوسطه را گذراند، سپس عازم سوئیس شد و در دانشگاه لوزان سوئیس تحصیلات عالى را در رشته علوم عالى تجارت و اقتصاد ادامه داد و به تهران بازگشت. وی در دانشگاه تهران در رشته حقوق قضائى دانشکده حقوق تهران ادامه تحصیل داد.
خواجه نوری ابتدا به سمت مشاور مالى اقتصادى وزارت دارائى به کار پرداخت و به یکى از اشخاص با نفوذ و صاحب قدرت تبدیل شد. هنگامى که وزارت کار تأسیس شد، محسن خواجه نورى عضو هیئت عالى مستشارى این وزارتخانه شد و در تنظیم و تدوین قانون اولیه کار نقش مؤثرى داشت. در همین وزارتخانه بود که مشاغل و مقامات گوناگونى از قبیل ریاست اداره مدیر کلى و مدیریت عامل صندوق تعاون و بیمه کارگران را بر عهده گرفت.
محسن خواجه نورى، اولین مدیر عامل سازمان بیمه‌هاى اجتماعى بود که در تشکیل این سازمان نقش عمده‌اى داشت و در دوره‌های بیست و یکم و بیست و دوم قانونگذارى نمایندگی مردم شمیران . لواسانات . رودبار و قصران در مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت. پس از آنکه حسنعلی منصور نخست‌وزیر شد، خواجه‌نوری لیدر فراکسیون اکثریت مجلس شورای ملی شد. او عضو هیئت امناى دانشگاه ملى و عضو شوراى باشگاه خلبانى کشورى و عضو هیئت امناى بنگاه دریائى تراب و مدیر عامل باشگاه ورزشى نور بود. خواجه‌نورى یکى از آثار برگزیده آندره ژید را به فارسى ترجمه و نشان درجه 4 همایون را دریافت کرده بود. وی عضو حزب ایران نوین و رستاخیز بود و از سیاست غرب طرفداری می‌کرد. خواجه نوری از اعضای برجسته جمعیت فراماسونری لژهای فردا، ابن سینا و دانش بود. وی پس از پیروزى انقلاب اسلامى در مهرماه 1358به حکم دادگاه انقلاب اعدام شد.
15. منصور روحانى، فرزند على محمد به سال 1300 ﻫ ش در تهران متولد شد، تحصیلاتش را در دانشکدۀ فنى تهران در رشتۀ راه و ساختمان ادامه داد، در یونیور سیتى کالج دانشگاه لندن در رشتۀ مهندسى آب به پایان رساند و موفق به اخذ درجۀ فوق لیسانس از دانشکدۀ فنى تهران در رشتۀ راه و ساختمان و درجۀ M.Sدر مهندسى آب از دانشگاه لندن شد. مشاغل او عبارتند از: «کار در شرکت نفت، کار در شهردارى تهران در قسمت ادارۀ لوله‌کشى آب تهران، مهندس دفتر فنى مأمور در انگلستان جهت تکمیل رشتۀ تخصصى و مهندسى آب (1318 ش)، معاون دفتر فنى (1329ش)، رئیس دفتر فنى (1330 ش)، معاون سازمان آب تهران (1322 ش)، مدیر کل سازمان آب تهران (1337 ش)، عضو جمعیت یاران به ریاست منوچهر اقبال و وزیر آب و برق ایران در کابینۀ حسنعلى منصور. او بهایى بوده و در لژهای فراماسونری مشعل و سعدى با نام علاءالدین بوتراب عضویت داشته است. روحانی در کابینۀ هویدا وزارت آب و برق و سپس وزارت کشاورزى و منابع طبیعى را عهده‌دار شد و در سال 57 به دستور دولت شریف امامى و در جریان به اصطلاح طرح مبارزه با فساد دستگیر و به زندان افتاد، چرا که وى در انحطاط کشاورزى ایران نقش مؤثرى داشت. او قطعات پهناورى از اراضى مرغوب کشور را بین وابستگان رژیم شاه تقسیم کرد که یک مورد آن 760 قطعه اراضى سواحل شمال ایران به 760 نفر از بلندپایگان دربار ایران بود. روحانی پس از پیروزى انقلاب اسلامى از سوى دادگاه انقلاب محاکمه و به اعدام محکوم و در 22 فروردین 1358 ش تیرباران شد.
(کیهان، شمارۀ 10680، 1358 ؛ چهره‌هاى آشنا، 1344 ش، ص 255 ؛ تشکیلات فراماسونرى در ایران، ص 109 ؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، ص 335).
16. فریدون معتمد وزیری، فرزند مهدى در 1301 ﻫ ش در سنندج متولد شد، دوره ابتدایى را در دبستان اتحاد سنندج و امیر معزى تهران و مقطع متوسطه را در دبیرستان‌هاى شاهپور سنندج و دارالفنون تهران به پایان رساند و در 1321 دیپلم ادبى گرفت. وی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس حقوق و از دانشگاه ایندیانا دکترا گرفت و در 1331 به استخدام دادگسترى درآمد.در 1335 به صندوق مشترک ایران و آمریکا منتقل شد. وى در 1336 با بورسیه تحصیلى کشور آمریکا دکتراى علوم ادارى گرفت و پس از مراجعت به کشور در دانشگاه تهران و مؤسسه علوم ادارى به تدریس پرداخت. فریدون معتمدوزیرى در سال 1337 قصد ورود به ساواک را داشت که از نتیجه آن در پرونده چیزى ثبت نشده است. در انتخابات دوره 21 مجلس شوراى ملى نماینده مریوان و رئیس کمیسیون استخدام بود و در سال 1348 معاون ادارى و پارلمانى وزارت اقتصاد و در سال 1349 نماینده کمیته حفاظت در وزارت اطلاعات و جهانگردی بود. وی همچنین مشاور عالى بانک کشاورزى، معاون موسسه علوم ادارى، عضو انجمن فارغ‌التحصیلان آمریکا، معاون وزارت اطلاعات، معاون ادارى و پارلمانى وزارت صنایع و معادن، رئیس دانشگاه رازى، عضو شوراى عالى تاجگذارى، رئیس کمیته برنامه‌ریزى و رئیس کمیته هماهنگى جشن‌هاى 2500 ساله، عضو انجمن بین‌المللى حقوق، عضو انجمن حقوقدانان آمریکا، عضو هیئت نمایندگى ایران در کنفرانس‌هاى R-C-Dو Cento، عضو باشگاه شاهنشاهى، عضو هیئت امناى دانشکده کشاورزى رضائیه و رئیس کمیته اطلاعات و انتشارات شوراى عالى تاجگذارى بود.
فریدون معتمد وزیرى در احزاب ملیون، ایران نوین و رستاخیز عضویت داشت و در حزب ملیون عضو گروه اتازونی‌ها ـ طرفداران سیاست آمریکا ـ بود. وی از محمدرضا پهلوى نشان‌هاى درجه 3 اصلاحات ارضى، درجه 3 همایون، درجه 3 تاج و نشان جشن‌هاى 2500 ساله را دریافت کرد. وی در سال 1385 در آمریکا درگذشت.
17. ناصر یگانه،‌ فرزند غفار در سال 1300 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در تهران و قزوین به اتمام رساند، آنگاه تحصیلات عالیۀ خود را در رشتۀ حقوق در دانشگاه تهران پی‌گرفت و موفق به اخذ لیسانس شد. سپس برای تکمیل و ادامۀ تحصیلات به آمریکا رفت و از دانشگاه تگزاس در رشتۀ حقوق فوق‌لیسانس و پس از آن در دانشگاه پاریس دکترای حقوق گرفت‌. از سال 1326 ش با ورود به دستگاه قضایی، ابتدا دادیار دادسرای تهران و سپس مستشار دادگاه استان تهران شد. وی عضو شعبه یک دیوان کیفر کارکنان دولت بود و در دیوان عالی کشور قضاوت می‌کرد و مدیریت قضایی وزارت دادگستری را عهده‌دار بود. ریاست ادارۀ حقوقی و معاونت پارلمانی نخست‌وزیر از جمله مقام‌های وی بود و در 1342 ش به سمت وزیر مشاور در کابینۀ حسنعلی منصور گماشته شد. دکتر باقر عاملی از حامیان با نفوذ وی بود که زمینۀ ترقی وی را فراهم کرد. او که از مؤسسین کانون مترقی بود، ریاست شورای مرکزی‌، عضو دفتر سیاسی و هیأت اجرایی حزب ایران نوین بود و در جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران‌، حزب رستاخیز و دفتر سیاسی حزب مذکور عضویت داشت‌. گزارش‌های ساواک وی را فردی متملق و ضعیف و دارای افکار سوسیالیستی معرفی کرده است‌. یگانه در دوران نخست‌وزیری آموزگار، به سمت عضویت در هیأت امنای دانشکدۀ علوم قضایی و خدمات اداری وزارت دادگستری منصوب شد. او بهایی مسلک بود و در دورۀ ششم مجلس سنا نماینده مردم تهران و در دورۀ 21 مجلس شورای ملی نماینده مردم قزوین بود. با پیروزی انقلاب اسلامی ناصر یگانه برای مدتی زندانی و دستگیر شد، وی پس از آزادی به آمریکا گریخت و در سال 1377 در همانجا خودکشی کرد.
آیندگان‌، ش 1062؛ بولتن خبرگزاری پارس‌؛ سالنامۀ کشور ایران‌، 1343
(اسناد ساواک‌ ـ پرونده‌ انفرادی)
18. عزت‌الله همایونفر، فرزند محمد در سال 1298 ﻫ ش در تهران متولد شد، تحصیلات ابتدایی را در دبستان طالقانی و متوسطه را در دبیرستان معرفت به پایان برد. در سال 1314 وارد دانشسرای‌عالی شد و در رشته تاریخ و جغرافیا و تعلیم و تربیت درجه لیسانس گرفت. وی فارغ‌التحصیل دکترای ادبیات و تاریخ از دانشگاه «سوربن» فرانسه بود و استاد دانشگاه، بازرس کل، مدیرکل و مشاور وزیر دارایی، عضو هیأت مدیره فروشگاه فردوسی، مأمور خدمت در نخست وزیری و مدیرکل نخست وزیری و معاون پارلمانی و اداری وزارتخانه‌های اطلاعات و جهانگردی و کشاورزی و همچنین دبیرکل « جمعیت ایرانی برادری جهانی» و عضو احزاب مردم و «ایران نوین» بود و نشان‌های کوشش، همایون و لیاقت را از دربار دریافت کرده است.
همایونفر مدیر مجله «تهران نو» بود و مخارج این مجله از طریق شرکت نفت تأمین می‌شد و علیه دکتر مصدق و جبهه ملی مقالاتی می‌نوشت و به منظور تشکیل جمعیتی به نام «گروه ترقی‌خواهان»، با احمد آرامش همکاری داشت. از تألیفات وی می‌توان حل‌المسائل حساب، حل‌المسائل هندسه، دریا، دنیای شاعران و... را نام برد. عزت‌الله همایونفر در دورۀ 20 مجلس شورای ملی از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد. وی در سال 1385 درگذشت.
روزنامه جوانمردان، شماره 1384 (2 دی 1351) . (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
19. منوچهر شاهقلى، فرزند امامقلى در سال 1302 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. از دانشکده پزشکى دانشگاه تهران مدرک دکترا گرفت و دوره تخصصى جراحى عمومى را در دانشگاه نیویورک طى کرد. علاوه بر آن دوره تخصصى جراحى ترمیمى و پلاستیک را سپرى کرد. او که در کابینه امیر عباس هویدا به سمت وزارت بهدارى رسیده بود، قبلاً مشاغل زیر را بر عهده‌ داشت:
عضو سابق مؤسس بیمارستان پارس تهران و مؤسس بیمارستان خصوصى بهمن و شماره 7 تهران و وزارت علوم و آموزش عالى در کابینه هویدا در سال 1353. وی از مؤسسین کانون مترقى، عضو هیئت مدیره، عضو هیئت اجرائى و کمیته اجرایى حزب ایران نوین بود.
شاهقلی در دوران مسئولیت خویش فردى بى‌اطلاع از امور ادارى، تاجرپیشه و به فکر تأمین منافع خود و متهم به بهائى‌گرى بود. هنگامى که وزیر بهدارى بود به جهت بى‌تجربگى و وضع نابسامان بهدارى و شیوع بیمارى شبه وبا از طرف مجلس شورای ملی مورد انتقاد قرارگرفت. در زمان تصدى وزارت علوم متهم شد که دستورهایى در جهت جلوگیرى از حرکت‌هاى دانشجویى و مقابله با آنها داده است.
طبق سند بیوگرافیک ساواک، «از محارم نزدیک نخست‌وزیر (هویدا) بود و با اغلب تحصیلکرده‌هاى امریکائى دوست و معاشرت داشته و در محافل سیاسى و بین پزشکان به جناح طرفدار امریکا معرفى شده، فردى است متین، رفیق‌باز، متهم به بهائیگرى و بى‌اطلاع از امور ادارى، تاجر پیشه و به فکر تامین منافع خود بوده.» از سرانجام شاهقلی اطلاعی در دست نیست. (اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى) (سالنامه کشور ایران، 1353)
20. محمد سام، فرزند محمدباقر در سال 1303 ﻫ ‌ش در کرمان متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در کرمان راهى تهران شد و موفق به اخذ لیسانس زبان از دانشکده ادبیات و لیسانس علوم تربیتى از دانشسراى عالى دانشگاه تهران شد. سپس موفق به اخذ فوق‌لیسانس تعلیمات روستایى از دانشگاه نبراسکاى آمریکا و دکترا در رشته علوم ادارى و اداره موسسات تربیتى از دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى آمریکا شد. وى از سال 1321 فعالیت خود را با شغل معلمى آغاز کرد و با سمت‌هایى همچون مدیر دبستان، دبیرستان، بازپرس تعلیماتى، معاون اداره کل کارگزینى وزارت فرهنگ، نماینده وزارت فرهنگ در بنگاه خاور نزدیک، رئیس حوزه عمرانى، استاد و معاون موسسه علوم ادارى و بازرگانى دانشگاه تهران، مشاور عالى و ادارى بانک مرکزى ایران فعالیت‌هاى خود را ادامه داد. وی در دوره بیست و یکم به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد، در اسفند 1344 استاندار گیلان شد، تا 1349 در این سمت بود و پس از آن به سمت استاندار اصفهان منصوب شد. وى در فروردین 1350 وزارت کشور را به عهده گرفت و در سال 1353 از کابینه هویدا برکنار و به جاى او جمشید آموزگار وزیر کشور شد.
سام از عناصر مؤثر و فعال جمعیت فراماسونرى بود و در طول مدت استاندارى اصفهان از بودجه استاندارى خدمات قابل توجهى مانند واگذارى زمین، روکش آسفالت محوطه ساختمان لژ اصفهان و ... را انجام داد. او از اعضاء مؤثر کانون مترقى به رهبرى حسنعلى منصور و عضو هیئت اجرائیه حزب ایران‌نوین بود. سام در تیرماه 1394 در تهران درگذشت.
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
(اطلاعات، ش 13596، سال 50؛ مجله سالنامه کشور ایران، سال 53)
21. محمدتقى سرلک، فرزند تیمور در سال 1290 ﻫ ‌ش متولد شد. وی در رشته برق از بلژیک درجه مهندسى گرفت. پس از بازگشت در راه‌آهن مشغول به کار شد و پس از چندى به معاونت راه‌آهن سراسرى ایران منصوب شد و مدتى بعد معاونت وزارت راه به او تفویض شد. او که زمانى نیز در رشته ارتباطات در آمریکا تحصیل و تحقیق کرده بود به سمت رئیس ارتباطات سازمان برنامه و بودجه منصوب و با سمت وزیر صنایع و معادن وارد کابینه على امینى شد. سرلک بختیاری مدتى استاندار گیلان و آذربایجان شرقى بود و سپس شهردار تهران شد. وی سرانجام مدیر عامل سازمان عمران و نوسازى غرب تهران شد. وی در آبان 1355 درگذشت. سرلک از اعضاء لژ فراماسونرى نیز بود.
22. منوچهر کلالی، فرزند حبیب‌الله (متولد 1304 ﻫ ش، مشهد) برای تکمیل تحصیلات به تهران آمد و از دانشکدۀ حقوق در رشتۀ علوم سیاسی و اقتصاد فارغ التحصیل شد. در 1325 وارد کارهای دولتی شد و در وزارت کار مشغول گردید؛ سپس برای ادامه‌ی تحصیلات راهی فرانسه شد و از دانشگاه پاریس موفق به دریافت دکترای علوم سیاسی گردید. پس از بازگشت به ایران مدارج اداری را طی کرد و به معاونت اداری وزارت کار و امور اجتماعی رسید. وی در توسعه تشکیلات اداری وزارت کار نقش ساز بود و در 1329 دبیرکل کانون فارغ‌التحصیلان شد. وی معاون اداره اقتصاد وزارت کار (سال 1326)، رئیس اداره کار و بیمه‌های اجتماعی استان خراسان بین سال های 1336 ـ1332، وزیر مشاور و سفیر ایران در سال های 1350 و 1353، عضو کانون مترقی و دبیرکل حزب ایران نوین 1348 تا 1353 و عضو جمعیت فراماسونری و از طرفداران دولت آمریکا بود. وی در اغلب مهمانی‌های سفارت آمریکا در ایران شرکت می‌کرد و مقامات آمریکایی از برکناری وی از حزب ایران نوین ابراز ناراحتی کردند. برابر گزارشی در 1346 وی از جمله کارگردانان کمیته محرمانه F,N که از طرف آمریکایی‌ها (سیا) در حزب ایران نوین تشکیل شد، بود، همسر وی دارای ملیت فرانسوی و مدت ها در اداره اطلاعات سفارت آمریکا مشغول به کار بود و همزمان با آغاز فعالیت های همسرش در حزب ایران نوین از شغل خود کناره گرفت. کلالی در 1340 به عنوان نماینده وزارت کار جهت شرکت در کمیته دائمی حفاظت به ساواک معرفی شد و در سال 1353 از طرف سازمان مرکزی بین‌المللی حمایت از زندانیان در انگلستان برای کسب اطلاع از وضع چند زندانی سیاسی در ایران، با وی مکاتبه کرد. در سال 1353 از نصیری جهت شرکت در مراسم کنگره سوم حزب ایران نوین دعوت به عمل آورد. وی همواره مورد تفقد نصیری بود. پدر وی از ملاکین تربت جام بود و حداکثر استفاده و بهره‌برداری را از مقام و موقعیت پسرش در جهت منافع مادی خود کرد و در بیشتر نقل و انتقالات رؤسای ادارات نیز دخالت می‌کرد. کلالی نماینده دوره‌های 21 و 22 مجلس شورای ملی از مشهد بود.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
23. محمدعلى رشتى، فرزند رضا نماینده دوره‌هاى 21 و 22 و 23 مجلس شوراى ملى از یزد در سال 1297 ﻫ ش در همان شهر به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و گذراندن کلاس دوم دبیرستان در زادگاهش، به اصفهان عزیمت و وارد کالج انگلیسى شبانه‌روزى آن شهر شد. تحصیلات دانشگاهى را در رشته علوم سیاسى تا اخذ درجه لیسانس طى کرد، آنگاه براى تکمیل به آمریکا سفر کرد و پس از طى دوره فوق لیسانس رشته حقوق بین‌الملل و علوم سیاسى، از مدرسه تحقیقات علوم اجتماعى نیویورک در رشته علوم سیاسى و حقوق دکترا گرفت. پس از بازگشت به ایران در سازمان برنامه مشغول کار شد و سپس به نمایندگى مجلس رسید. وی از طرفداران مصدق بود و مدتی در صداى آمریکا به سمت گویندگى استخدام ‌شد. در موقع سفارت اللهیار صالح در آمریکا از دوستان و نزدیکان صمیمى وى بود و هنگام مسافرت مصدق به آن کشور مورد توجه قرار گرفت به طوری که مصدق از او برای اداره کل تبلیغات و رادیو ایران دعوت به همکارى کرد. وی هنگام بازگشت به ایران مورد محبت و پذیرایى مصدق واقع شد. وی خواستار مقام وزارت از مصدق بود که به زمانى دیگر موکول شد، چون که صداى آمریکا با استعفاى وى موافقت نکرده بود، لذا مجدداً به آمریکا بازگشت. در سفر مجدد به ایران عضویت اداره سازمان ملل در ایران را داشت و با نادر صالح از فعالین جبهه ملى، شرکتى در خیابان پهلوى دایر و به امور تجارى مشغول شد. ساواک او را عضو سیاسی می‌داند که مأموریت ارتباط با مصدق و اطرافیانش را داشته است. محمدعلى رشتى با زنى آمریکایى و مسیحى مذهب که معلم زبان بود، ازدواج و 10 سال در دایره انتشارات و رادیو سازمان ملل متحد انجام وظیفه کرد و به مدت دو سال نماینده سازمان ملل متحد در هندوستان بود. رشتى یک سال سردبیر روزنامه انگلیسى اطلاعات تهران ژورنال بود و یک سال هم قائم مقام شرکت معاملات خارجى و سپس معاون امور ادارى سازمان برنامه شد. وی علاوه بر تدریس در دانشگاه ملى، معاونت امور ادارى و ریاست اداره اطلاعات سازمان ملل متحد را نیز در اختیار داشت.
(اطلاعات، ش 11235، 1342)
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)

منبع:

کتاب دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک صفحه 11


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.