صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دربار شاهنشاهی اداره کل اطلاعات و مطبوعات

دربار شاهنشاهی اداره کل اطلاعات و مطبوعات


متن سند:

1ـ مجله Neue Postمورخ 30 دسامبر دنباله مقاله های خود را تحت عنوان «جزئیات ناشناخته ای از زندگی علیاحضرت شهبانوی ایران» به شرح زیر ادامه داده است : قبل از آن که دوست من فرح دیبا با شاهنشاه ایران ازدواج نماید لباسهای خود را در پاریس تهیه نمود و در این فرصت ما چند بار موفق شدیم بدون آنکه محافظین متوجه شوند به سینما برویم.
ما همیشه بعد از خاموش شدن چراغها وارد سینما می شدیم و بعد از پایان فیلم به سرعت از سینما خارج می شدیم.
روزی که دوستم پاریس را ترک کرد فرا رسید.
او قبل از آنکه سوار هواپیما شود اظهار داشت «ماری جان، وضع ما هیچگونه تغییری نیافته است.
قول بده که همچنان دوست من خواهی ماند.
» دو هفته بعد دربار شاهنشاهی رسما نامزدی شاهنشاه و خانم فرح دیبا را اعلام داشت و مراسم ازدواج برای 21 دسامبر تعیین گردید.
در اواسط دسامبر دعوتنامه ای برای شرکت در مراسم ازدواج دریافت نمودم و 4 روز بعد وارد تهران شدم.
1 من مدت ها با بی صبری انتظار چنین روزی را داشتم.
مهمانان یک ساعت قبل مجتمع شده بودند و من زیباترین لباس شب خود را پوشیده بودم.
دوستم مرا در ردیف اول مهمانان افتخاری جای داده بود.
در دست چپ من حکیمی نخست وزیر سابق ایران و در دست راست من ژنرال هدایت و در جلوی من خانواده سلطنتی جای گرفته بودند.
سپس شاهنشاه با قدم های آهسته تشریف فرما شدند و به فاصله کوتاهی علیاحضرت ملکه مادر با لباس رسمی و سپس دکتر حسن امامی امام جمعه وارد شدند.
کمی بعد علیاحضرت فرح تشریف آوردند.
امام جمعه آغاز به قرائت قرآن نمود و سپس سؤال کرد : خانم دیبا، آیا مایلید با اعلیحضرت همایون شاهنشاه ازدواج نمایید.
خانم دیبا سکوت کرد.
امام جمعه برای بار دوم سؤال خود را تکرار کرد.
من نگران شدم که چرا دوستم در دادن پاسخ تأمل می نماید.
دکتر امامی برای سومین بار سؤال خود را تکرار کرد.
در این هنگام دوستم پاسخ مثبت داد.
2 بعدا اطلاع یافتم که در مذهب شیعه باید بعد از سه بار سؤال پاسخ داده شود.
بعد از آن روز علیاحضرت فرح در میان مدعوین بی شمار مرا شناخته و اظهار داشتند : «ماریا جان من در جستجوی تو بودم» من نمی دانستم که چگونه باید به معظم لها خطاب نمایم.
ولی دوستم متوجه این امر گردیده و اظهار داشت «موقعی که من تو می گویم، تو هم اجازه داری تو بگویی، آیا موافق هستی، ماریا جان.
» چند سال بعد علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران گردیدند و من هنوز اجازه داشتم به معظم لها «تو» خطاب کنم.
عین مجله به پیوست ارسال می گردد.

توضیحات سند:

1ـ کمترین تأثیر تحصیل در مدارس خارجی علاقه محصل به کشور محل تحصیل می باشد و پس از پایان تحصیل علاقه و گرایش ویژه ای به آنجا همچنان باقی است و این تأثیر در دوران پهلوی و پس از ورود فرح به دربار ایران نیز مشهود بود و روابط ایران با کشور فرانسه گسترش یافت تعداد زیادی فرانسوی در دربار و سایر مراکز حساس جای گرفتند و شخص فرح با هزینه دربار از آنان برای حضور در جشن های مختلفی که ترتیب می داده دعوت خصوصی می نمود.
یکی از این افراد راهبه مسیحی سور کلر مربی فرح در مدرسه ایتالیایی ها بود که فرح بعدا او را به ریاست خانه ایران در پاریس برگزید.
2ـ خاندان پهلوی نسبت به تعریف و تمجیدهای اطرافیان به ویژه اگر بیگانه بودند علاقه بسیار نشان می دادند و آنها نیز به خوبی به این مطلب آگاه بودند و این تملق گویی ها به هنگامی که درخواستی داشتند بیشتر نمود می یافت که از جمله این تملق گویی های کذب این جمله دوست فرح (ماریا) می باشد که اظهار داشته فرح پس از سه بار تکرار خطبه عقد بله را گفته در حالی که فرح پهلوی در کتاب خاطراتش خلاف این مطلب را بیان می کند: سفره عقد مفصلی چیده بودند.
امام جمعه تهران سوره عقد را خوانده از من پرسید آیا حاضرم با پادشاه ازدواج کنم.
معمولاً رسم بر آن است که عروس در پاسخ به این سؤال قدری تأمل کند و فقط پس از سه بار تکرار بله بگوید.
اما این بار نیاز به تکرار نبود، چرا که من فورا و با چنان شوق و شعفی جواب مثبت دادم که موجب خنده حضار شد.
کهن دیارا ـ فرح پهلوی ـ ص 10

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد اول صفحه 47


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.