صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 1030 دوشنبه 20/9/57

تاریخ سند: 20 آذر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 1030 دوشنبه 20/9/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 1030 دوشنبه 20 /9 /57
شخصی تلفن کرد و پرسید: آب یزد را مسموم کرده‌اند؟ 20 /9 /57
مخاطب: خیر؛ صحبت سر آب مشهد است و احتمال زیادی دارد که دروغ است و صحت ندارد نگران نباشید.
*****
تقی سمسار1 با مشهد تماس گرفت.
مخاطب: اوضاع مشهد دیروز خراب بود؛ ولی در شب تمام مجسمه‌ها را پایین آورده‌اند و ممکن است که آوردن پایین این مجسمه‌ها کار خودشان باشد. در ضمن شایعه است که آب را هم مسموم کرده‌اند.
سپس سوژه گوشی را برداشت و احوالپرسی کرد و پرسید: قضیه آب چی است؟ شایعه است؟
مخاطب: نه دروغ است، نه راست؛ فکر کنم یک چیزی باشد.
صدوقی: راست است موزه آستانه را دارند می‌برند؟
مخاطب: یک عده‌ای مردم رفته‌اند درموزه، ولی از بیرون آن اطلاعی ندارم؛ ولی تمام مجسمه‌ها را پایین آورده‌اند و این طوری که می‌گویند کار خودشان است.2
*****
شخصی به نام حسنی تماس گرفت و گفت: شایعه است که آب را مسموم کرده‌اند، درست است؟
صدوقی: صحبت آب مشهد است.
حسنی: نه، اینجا هم شایعه است. حاجی آقا کسی را بفرستید، برود و آب را آزمایش کند ببیند درست است یا نه. در ضمن به منزل قریشی هم تلفن کرده‌ام، خانمش گفته است دروغ است.
صدوقی: دروغ است؛ حالا شما قریشی را پیدا کنید ببینید چطور است؛ ولی مشهد که درست است آب را مسموم کرده‌اند.
حسنی: از این لامصب‌ها همه کار برمی‌آید؛ خلاصه باید یک کاری کرد. سپس خداحافظی کرد.
*****
سوژه با گورستان تماس گرفت و پرسید: جنازه را آورده‌اند آنجا؟
مخاطب: بله.
صدوقی: مشغول هستن؟
مخاطب: بله.
بعد شخص دیگری گوشی را گرفت و سوژه پرسید: جنازه آقای [محمدعلی] واعظی3 را آورده‌اند آنجا؟
مخاطب: خیر، ولی آمبولانس رفته است. سپس گوشی را قطع کرد.
*****
[شیخ محمد] انواری از بندرعباس تماس گرفت و پرسید: آیا امروز هم در یزد تظاهرات است؟
مخاطب: بله.
انواری: از چه ساعتی؟
مخاطب: ساعت 9، سپس خداحافظی کردند.
*****
حسینی اناری تماس گرفت و گفت: من اسامی کسانی که در انار تیر خورده‌اند به حاجی آقا دادم و گفتم که دکترها به اینها رسیدگی نمی‌کنند، گفتید؟
مخاطب: اطلاعی نداریم؛ حاجی آقا رفته‌اند گورستان برای تدفین آقای [محمدعلی] واعظی که فوت کرده است و بعد از راه‌پیمایی ممکن است منزل بیایند.
*****
از میبد تلفن شد و گفت: ژاندارم‌ها دیشب یک نفر را کشته‌اند و گذاشتند توی ماشین و برده‌اند؛ هرچه زودتر به حاجی آقا اطلاع بدهید.4
مخاطب: آقای صدوقی رفته‌اند گورستان برای تدفین آقای واعظی.
*****
شخصی از اصفهان تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: موضوعی که آقای انتظاری امروز خدمت شما عرض کردن، ما اینجا در اصفهان در حدود چهارصد، پانصد تا مریض و مجروح در منازل داریم که اینها می‌ترسند مراجعه کند به بیمارستان‌های دولتی؛ می‌خواستن اینجا یک اتاق عملی برایشان درست کنیم و به پول احتیاج داریم، دیروز، یعنی پریشب، با آقای انتظاری و تقی پور بودیم، ذکر خیر شما بود، گفتم اگر جنابعالی بتوانید کمکی بکنید.
صدوقی: من در اختیار شما هستم، هر مقداری لازم هست بفرمایید من بفرستم.
ناشناس: تا 250000 تومان.
صدوقی: چشم، به وسیله کی بفرستم؟
ناشناس: برای اینکه کار قدری سکرت و محرمانه بماند، اگر صلاح بدانید خودم بیایم خدمتتان؟
صدوقی: مانعی ندارد.
ناشناس: یکشنبه، دوشنبه من پس می‌آیم خدمتتان. سپس خداحافظی کردند.
*****
طاهری تلفن کرد.
مخاطب: رفته‌اند برای تدفین آقای واعظی.
*****
شخصی به نام اثنی عشری تلفن کرد و گفت: به حاجی آقا بگویید که الان در حدود 2 میلیون نفر در خیابان شاهرضا هستن و مشغول دادن شعار می‌باشند.
مجید نجفی: شعارشان همان شعار ملی مرگ بر شاه است؟
اثنی عشری: همه نوع شعار می‌دهند.
*****
شخصی به نام حیدری(از میبد) تماس گرفت.
مجید نجفی: رفته‌اند بیرون؛ راه‌پیمایی و قرار است در خیابان نماز بخوانند.
حیدری: حالا ما با کی صحبت کنیم؟
مجید نجفی: نمی‌دانم.
حیدری: شما نمی‌شود بروید بپرسید که آقا ما این جنازه را دفن کنیم یا نه؟5
مجید نجفی: حالا ببینم.
حیدری: شما بپرسید و به شماره میبد 82 اطلاع بدهید.
*****
در مکالمه‌ای که بین عصمت خانم نجفی با حمید نجفی شد، حمید نجفی گفت: جلوی ژاندارمری با تفنگ ساچمه‌ای بهش زدند که 30 تا ساچمه ‌بهش خورده است.
عصمت نجفی: دروغ می‌گی.
حمید: الان اینجا است؛ تو کمرش و تنش پر از ساچمه است و یکی از بچه‌ها که داشتند مجسمه را می‌کشیدند پایین، سیم بکسل خورد تو صورتش و مرد.
عصمت نجفی: چند سالش بوده است؟
حمید: 24 سالش بوده است. همه اینجا هستن، شما هم بیایید.

توضیحات سند:

1. حاج تقی سمسار، از کسبه(عکاس) متدین یزد و از یاران شهید آیت‌الله صدوقی(ره)
2. در گزارش نویه‌ای اطلاعاتی شماره 17 فرمانداری نظامی درباره وقایع مشهد آمده است: « در ساعت 1520 روز 19 /9 /57 عده‌ای حدود هفت هزار نفر به داخل حرم مطهر امام رضا (ع) رفته و کاشی‌ها و ستون‌های یادبود کد 66 را کنده اند. در ساعت 1730 حدود 500 نفر مشغول پائین آوردن مجسمه کد 66 در میدان شاه مشهد بوده اند. تظاهرکنندگان مجسمه کد 66 را در میدان تقی آباد و بیمارستان شاهرضا در مشهد را پائین آوردند. در ساعت 1900 عده[ای از] تظاهرکنندگان در مشهد مشغول تخریب سالن تشریفات حرم و موزه حضرت و صحن پهلوی بودند و عده‌ای نیز تبلیغ می‌کردند که اینها نظامیان و ساواکی هستند. در ساعت 1730 خطبه شب عاشور توسط سیدعلی خامنه‌ای در حرم مطهر امام رضا(ع) به نام خمینی قرائت گردید.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب نوزدهم . ص 251 و 253
3. حجت‌الاسلام شیخ محمدعلی واعظی فرزند شیخ حسین در سال 1285ش در یزد متولد شد. علوم دینی را در حوزه علمیه یزد فراگرفت سپس در بازار به کار مشغول شد. او مورد اعتماد مردم بود، چنانچه گاهی به جای آیت‌الله صدوقی اقامه جماعت مسجد روضه محمدیه را به عهده داشت. او در سال 1357 درگذشت و در امامزاده جعفر یزد به خاک سپرده شد. (دانشنامه مشاهیر یزد . ج 3 . ص 1630)
4. روزنامه کیهان در شماره 10605 روز 20 /9 /57 در این باره نوشت: « امروز پیکر امین الله زاهدی یکی از فرهنگیان میبد که گفته شد جنازه اش در داخل یک خودرو دیده شده و هزاران نفر از اهالی مشاهده کردند که خواهر نامبرده طی خطابه‌ای که پیشاپیش جنازه ایراد کرد کشته شدن برادرش را به مأموران نسبت داد.» همان . ص 516
شهید امین الله زاهدی فرزند حسن در سال 1331ش در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد. از دوران دبیرستان به مقابله با رژیم شاهنشاهی پرداخت و پس از اخذ دیپلم به دلیل شرایط شغلی پدرش به میبد آمد و به معلمی مشغول شد. او معلمی مبارز بود که در یزد و میبد و اردکان با روحانیون مبارز ارتباط داشت و در شب عاشورای سال 1357ش در حال بازگشت از یزد، به شهادت رسید. وی در زمان شهادت، دارای دو فرزند دختر به نام‌های امینه و فاطمه بود.
5. منظور پیکر شهید امین الله زاهدی است که در بالا توضیح داده شد.
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 273
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.