صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

شخصی به نام علیخانی1 از منزل موسوی در قم با واعظ طبسی تماس

تاریخ سند: 14 آذر 1357


شخصی به نام علیخانی1 از منزل موسوی در قم با واعظ طبسی تماس


متن سند:

از: 9 ﻫ 1 تاریخ:14 /9 /1357
به: 312 شماره: 21204/ ﻫ 1

شخصی به نام علیخانی1 از منزل موسوی در قم با واعظ طبسی تماس و اظهار داشت امروز بعد از ظهر بی بی سی دو مطلب مهمی که همه ما را خوشحال نمود اعلام کرد، تشکیل شورای سلطنتی2 که مقامات ایرانی آن را تکذیب نموده‌اند، دیپلمات‌های غربی در تهران عقیده دارند شورای سلطنتی با حضور عده‌ای از سیاسیون تشکیل خواهد شد.3 مطلب دیگر راجع به ملاقات دیشب نماینده رئیس جمهور فرانسه با آیت‌الله خمینی4 می‌باشد که عده‌ای پس از ملاقات وی با آقا از او سئوال نموده‌اند آیا شما از آیت‌الله خمینی خواسته‌اید برعلیه رژیم شاه دیگر اعلامیه‌ای صادر ننماید؛ که نماینده بیان داشته من برای این موضوع مراجعه ننموده‌ام و رادیو در دنباله اخبار خود گفت دولت فرانسه حتی به وی اجازه داده به مبارزات خود برعلیه رژیم ادامه بدهد، ولی تذکر داده که مردم را به شورش دعوت ننماید؛ و شخص مذکور افزود بعد از استماع اخبار رادیو، از قم با پاریس تماس و اطلاع حاصل گردید هیچ محدودیتی دولت فرانسه برای آقا فراهم ننموده است. ضمناً شخص مذکور عنوان نمود در بوشهر به منزل عاشوری5 یکی از روحانیون فراری که در منزل کسی دیگر پنهان بوده، حمله و وی را کشته‌اند و همچنین به منزل یکی دیگر از روحانیون بوشهر[حمله] چون وی در منزل نبوده، خادمش را کشته‌اند و نیز در تهران هم عده‌ای از روحانیون توسط دولتی‌ها تهدید شده‌اند و همچنین در قزوین هم عده‌ای از روحانیون را مورد ایراد ضرب قرار داده‌اند.
ضمناً طبسی گفت ما از دیروز به فرمان آقا مجلس بزرگی در مدرسه نواب تشکیل و امروز هم ساعت 1200 راهپیمائی عظیمی از مدرسه نواب به طرف شرکت نفت به منظور اعلام همبستگی با کارکنان شرکت نفت حرکت و در مقابل آن محل اجتماع و پس از سخنرانی اینجانب که سی دقیقه طول کشید، مردم متفرق، لیکن اطلاع حاصل شد عده‌ای وارد استادیوم تختی شده و سر مجسمه کد 66 را کندند و در خاتمه صحبت گفت اطلاع دارید که آقایان قمی و شیرازی ضمن اینکه در راهپیمائی شرکت ننموده، امروز را تعطیل اعلام نکرده‌اند، در صورتی که مغازه‌ها و بانکها و ادارات تعطیل نمودند و راهپیمائی عظیم صورت گرفت.
ضمناً دختر طبسی به نام زهره به آقای علیخانی قبل از گفتگوی طبسی با وی، اظهار داشت امروز هلی‌کوپترها از بالا اعلامیه‌های مربوط به حزب توده6 به پائین می‌ریختند که کسی برنمی‌داشت.
نظریه یکشنبه . مذاکرات فوق مورد تائید است. ضمناً نامبردگان از وضع موجود بسیار خوشحال و اظهار خوشنودی می‌کردند و نیز از دولت فرانسه بسیار خشنود و راضی بودند و کلیه تحریکاتی که اخیراً موجب هرگونه ناآرامی در شهر و سایر شهرستان‌های خراسان می‌شود، از ناحیه طبسی صورت می‌گیرد. ضمناً واعظ طبسی تظاهرات روز 14 /9 /57 را با آب و تاب فراوان برای شهرستان‌های دیگر تعریف می‌کرد و می‌گفت تا کنون در مشهد چنین تظاهراتی صورت نگرفته است.
نظریه چهارشنبه . نظر یکشنبه مورد تائید است.
به عرض رسید فرمودند مخابره شود.
در پرونده طبسی بایگانی شود.
در کلاسه 10601/ جلد 3 بایگانی شود.

توضیحات سند:

1. حجت‌الاسلام شیخ قدرت‌الله آقاعلیخانی (معروف به خیارجی و صفائی‌زاده) فرزند ذبیح‌الله در سال 1326ﻫ ش در خیارج قزوین به دنیا آمد.تا سن 17 سالگی در روستای محل تولد بود و در سال 1342ش راهی قزوین شد و در حوزه‌ی علمیه قزوین به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از 6 سال، در سال 1348ش به قم رفت. آغاز دوران طلبگی وی، همزمان با نهضت امام خمینی (ره) بود و همین مسئله موجب علاقمندی و پیروی ایشان از امام(ره) و حضور در مسیر مبارزه شد. در خرداد ماه سال 1348ش، به دلیل ایراد سخنرانی انتقادی، به ساواک قزوین احضار و یک ماه ممنوع المنبر شد. شاید ایجاد همین محدودیت بود که او را راهی قم نمود. حضور در قم، که کانون مبارزات دینی بود، دامنه‌ی فعالیت‌های او را گسترده کرد. در نتیجه این فعالیت‌ها که در تیرماه سال 1349ش، تصمیم به تبعید 3 ماهه‌ی او به ایرانشهر گرفته شد. در همین زمان با نام صفائی زاده، به عنوان یکی از مروجین کتاب شهید جاوید و همچنین تبلیغ حکومت اسلامی امام خمینی(ره) معرفی گردید. فعالیت‌های او، که دارای چاشنی خشونت نیز بود، موجب دستگیری وی در 5 آذر سال 1351 شد و وی با استفاده از ترفند تعهد و تمایل به همکاری، در 24 دی ماه آزاد شد. در مهر ماه سال 1352، به علت عدم پایبندی به تعهد و ادامه‌ی فعالیت‌ها مجدداً در 19 /7 /1352 دستگیر گردید. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی حضور یافت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. شورای سلطنت، یکی از آخرین تکیه‌‌گاه های شاه برای جلوگیری از فروپاشی رژیم سلطنتی پس از خروج وی از کشور بود. در آن زمان، اوجگیری انقلاب اسلامی که سقوط رژیم سلطنتی را هدف قرار داده بود و همچنین عوامل فرعی‌تر، از جمله عدم اعتماد شاه به شایستگی شاپور بختیار در حفظ رژیم سلطنتی و همچنین نگرانی وی از بروز اختلاف میان ارتش و بختیار، شاه را عمیقاً به این نتیجه رسانده بود که متعاقب خروج او از کشور، اساس رژیم سلطنتی نیز با توجه به احساسات عمومی فروخواهد ریخت. از این رو به عنوان آخرین بارقه امید، تصمیم گرفت شورایی را به وجود آورد تا بتواند از فروپاشی نظام سلطنتی جلوگیری به عمل آورد. در حقیقت فکر تشکیل « شورای سلطنت » ناشی از نگرانی جدی شاه از انقراض سلسله شاهنشاهی بود.
اعضایی که برای تشکیل این شورا با موافقت شاه در نظر گرفته شدند، عبارت بودند از: شاپور بختیار، نخست‌وزیر . محمد سجادی، رئیس مجلس سنا . جواد سعید، رئیس مجلس شورای ملی . سید جلال تهرانی، سناتور سابق . محمدعلی وارسته، وزیر دارایی اسبق . عبدالله انتظام، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران . علیقلی اردلان، وزیر دربار شاهنشاهی . علیآبادی، دادستان سابق . ارتشبد عباس قره‌باغی، رئیس ستاد ارتش.
این اسامی در روز شنبه 23 دی 1357 نهایی شدند و در همان روز از طرف دربار شاه دعوت نامه‌‌هایی برای تشکیل اولین جلسه شورای سلطنت در ساعت 4 بعد از ظهر روز یکشنبه 24 دی 1357 در کاخ نیاوران، جهت نامبردگان ارسال شد.
شورای سلطنت در حالی اولین جلسه خود را تشکیل می‌داد که امام خمینی(ره)، بختیار و دولتش را که دو هفته پیش تشکیل شده بود، فاقد مشروعیت خوانده، رهبران کشورهای غربی امید خود را از آرامش ایران در صورت باقی ماندن شاه از دست داده و این ناامیدی را در گوادلوپ (14 دی) ابراز کرده بودند. بسیاری از ژنرال‌های مورد اعتماد شاه از جمله اویسی، ازهاری و... از کشور گریخته بودند (14 تا 18 دی) و شورای انقلاب به فرمان امام خمینی(ره) تشکیل شده بود. (22 دی)
جلسه شورای سلطنت نیز 2 روز پس از تأسیس شورای انقلاب و 2 روز قبل از فرار شاه تشکیل گردید.
روز 25 دی، یعنی فردای روزی که جلسه رسمیت یافتن شورای سلطنت در نیاوران تشکیل شده بود، امام خمینی (ره) در اعلامیه‌ای این شورا را غیرقانونی خواندند. امام در این اعلامیه که در آستانه اربعین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) و با هدف تشویق مردم برای شرکت در راهپیمایی این روز صادر کردند، فرمودند: « به کسانی که در شورای سلطنتی غیرقانونی به عنوان عضویت داخل شده‌‌اند، اخطار می‌کنم که این عمل، غیرقانونی و دخالت آنان در مقدرات کشور جرم است. بی‌درنگ از این شورا کناره‌گیری کنند و در صورت تخلف مسئول پیشامدها هستند.» ر ک: نشریه الکترونیکی دوران . مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی . احمد ساجدی
3. زمانی که زمزمه‌های تشکیل شورای سلطنتی برای نجات محمدرضا پهلوی از سرنگونی و فروپاشی رژیم پهلوی مطرح گردید، امام خمینی (ره) در سخنرانى مورخه دوم آبان 1357 ش که مصادف با 21 ذى القعده 1398 ق بود، در این باره فرمود: « کدام آدم، کدام عقل این مطلب را اجازه مى‌دهد که ما یک دشمن سرسخت یک‌ ملتى را رساندیم تا آنجایى که دارد حالا خاضع مى‌شود و دارد گورش را گم مى‌کند برود، ما حالا مهلتش بدهیم که بعدها، بعدها یک قدمى برداریم؟ الآن باید این[را]چاره کرد، الآن باید قطع کرد این ریشه را. ما همه‌مان باید شرکت کنیم در این مطلب، همه قشرهاى ملت باید شرکت کنند در این مطلب. اگر کسى در این مطلب موافقت با ما نکند، این سوء نیت یا دارد، یا آدم نفهمى است، جاهلى است؛ آنکه جاهل است باید به آن حالى کرد؛ آن کس که سوء نیت دارد باید به او تشر زد که این، دست بردارد از این. خیانت است به یک ملتى که خون داده است حالا ما بگوییم که خیر، ما این قدم اولمان که برداریم که ایشان حالا سلطان باشد و یا این برود و فرح خانم سلطان مملکت ما بشود و شوراى مملکتى، شوراى سلطنتى پیدا بشود و بعدش، آن وقت بیاییم قدم دوم بگوییم: نه، او هم باشد! آقا، همین حالا باید این کار را کرد. این اشتباه است. همین حالا، همین حالا باید این ملت تا اینجا که رسانده، حرکت بدهد و همین طورى که مثل سیل دارد پایه‌ها را یکى بعد از دیگرى مى‌ریزد، همه پایه‌ها را بریزد تا این برود، این خیانتکار برود؛ و ما دنبال این مطلب؛ یعنى همین حالا حرف ما این است که باید تمام دست‌هایى که در این مملکت، قدرتمندى کردند و با قدرتمندى دارند ذخایر ما را مى‌برند، اینها تمام باید قطع بشود. این دست‌ها باید قطع بشود و کنار بروند. مملکت، مملکت ماست و ما خودمان مى‌خواهیم اداره کنیم مملکت را؛ مستشار امریکایى ما نمى‌خواهیم که یکى گاز ما را ببرد و آن یکى- عرض مى‌کنم که- نفت ما را ببرد و آن یکى مرتع ما را ببرد؛ و آن یکى جنگل ما را ببرد. چه براى مملکت ما باقى گذاشته این آدم؟
حرف ما این است. و این حرف، حرف من نیست آقا که من بگویم حقى مال من است و این حقم را گذشتم؛ این حق، حق الهى است؛ این حکم، حکم خداست. مسأله، تکلیف شرعى الهى است، کسى نمى‌تواند تخلف بکند، نباید تخلف بکند. یک کسى که سر تا پایش ظلم است باید قطعش کرد. این ریشه را باید قطع کرد.» . صحیفه امام . ج ‌4. ص 127
4. در تاریخ 18 دى ماه سال 1357ش، دو نماینده رئیس جمهور وقت فرانسه، ژیسکاردستن در نوفل لوشاتو با امام خمینی(ره) دیدار نمودند، که حاصل گفتگوی آنان با امام به شرح زیر به ثبت رسیده است:
«نماینده ژیسکاردستن: هدف از دیدار، پیغامى است که براى آیت‌الله دارند. این پیغام از طرف پرزیدنت کارتر براى امام مى‌باشد. وى در مکالمه تلفنى، از پرزیدنت ژیسکاردستن درخواست نموده است که این پیغام را به شما برسانیم. پرزیدنت کارتر در پیغام خود، خواسته است که آیت‌الله تمامى نیروى خود را براى جلوگیرى از عدم مخالفت با بختیار به کار برد. حملات به بختیار، خطرات بسیار زیادى دارد و قمارى است که به تلفات زیادى منجر خواهد شد. به نظر پرزیدنت کارتر، احتراز از هر گونه انفجارى در ایران، به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعى است و در آینده نزدیکى رخ خواهد داد. به نظر کارتر، مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرید، تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم، این است که بدانید خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر، اوضاع را بدتر خواهد نمود. آیا بهتر نخواهد بود که یک دوره سکوت و آرامش به وجود آید؟ پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام، کاملاً مخفى و محرمانه بماند. یک وسیله ارتباطى مستقیم با آیت الله باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید؛ و این به نفع کشور شما، و خصوصاً آیت الله مى‌باشد. وزیر خارجه (فرانسه) پیغام داد، که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام، مفید است؛ چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده که بگویم پیغام و محتواى آن خیلى منطقى است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسئولیت هاى شدید سیاسى همراه باشد.
امام: پیام آقاى کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکى راجع به موافقت کردن با حکومت فعلى، که دولت بختیار باشد؛ یا حداقل سکوت در این شرایط و حفظ آرامش در این فترت؛ و یکى هم راجع به احتمال کودتاى نظامى و یا پیش‌بینى کودتاى نظامى، پیش‌بینى کشتار وسیع مردم، که ما را از آن مى‌ترسانید. اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مى‌کنید که ما بر خلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما این همه مصیبت کشید و این همه خون داد، براى آن است که از زیر بار رژیم سلطنتى و سلسله پهلوى خارج بشود. ملت ما حاضر نیست که تمام خون‌ها هدر برود و شاه به سلطنت باقى باشد، یا برود و بدتر از اول برگردد؛ و نه حاضر است که شوراى سلطنت را قبول کند؛ و آن هم بر خلاف قانون اساسى است، که من مکرر تشریح کرده‌ام. و اما قضیه اینکه آرامش باشد، ما همیشه مى‌خواهیم مملکت آرام باشد و مردم با آرامى زندگى کنند؛ اما به دست آوردن آرامش، با وجود شاه امکان ندارد؛ و ما نمى‌توانیم با وجود شاه، آرامش را برگردانیم. آقاى کارتر اگر حُسن نیت پیدا کرده‌اند و مى‌خواهند آرامش باشد و خون‌ها ریخته نشوند، خوب است که شاه را ببرند و دولت [بختیار]را هم پشتیبانى نکنند؛ و به میل ملت که یک امر مشروعى هست و خواسته است؛ از میل ملت جلوگیرى نکنند. و اما قضیه کودتا. الآن از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتاى نظامى در شُرف تکوین است و مى‌خواهند کشتار زیادى بکنند؛ و از من خواسته‌اند کالاهاى امریکایى را تحریم کنم، و به امریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایى بشود، از چشم شما مى‌بینند؛ و اگر شما حُسن نیت دارید، باید جلوگیرى کنید. براى من گفته‌اند، پیغام داده‌اند، که اگر کودتاى نظامى بشود، حکم جهاد مقدس باید داد. من کودتا را نه به صلاح ملت مى‌دانم، و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود، از چشم شما مى‌دانیم. من نمى‌دانم ملت امریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم اینکه یک شخص روحانى هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم و مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه مى‌کنم که جلوى این خونریزی‌ها را بگیرید و نگذارید این خونریزی‌ها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستى خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافى؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد. تأکید مى‌کنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود، راهى جز این نیست که نظام شاهنشاهى، که قانونى نیست، کنار برود و ملت را به حال خود باقى بگذارند، تا من یک شوراى انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن، براى نقل قدرت؛ تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد؛ و در غیر این صورت، امید آرامش نیست؛ و خوف آن دارم که اگر کودتاى نظامى بشود، انفجارى بشود در ایران، که کسى نتواند جلوى آن را بگیرد؛ و ملت ایران از کودتاى نظامى نمى‌ترسد؛ براى آنکه ماه هاست که با قدرت نظامى، هر چه سخت تر، با مردم معامله شده است و نتوانسته‌اند آرامش برقرار سازند. و الآن، نظام و ارتش که از چند ماه قبل سست تر و ضعیف تر است، براى آنکه در باطن ارتش اختلافات ایجاد شده است و بسیارى به ما مى‌پیوندند و کودتا را خفه مى‌کنند؛ لکن با کشتارى، که من میل ندارم واقع شود. من به شما توصیه مى‌کنم، از کودتا جلوگیرى کنید که اگر بشود ملت ایران از شما مى‌دانند و براى شما ضرر دارد. این تمام پیغام من است به کارتر.
و اما به دولت فرانسه؛ از رئیس جمهور که در این کنفرانس از تأیید کارتر از شاه، مناقشه کرده است، تشکر مى‌کنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند، که دست از پشتیبانى این شاه و این رژیم و این دولت، که همه بر خلاف قوانین است، بردارند؛ و به این کودتاى نظامى تأیید نکنند؛ و جلوگیرى کنند، تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخ هاى اقتصاد به گردش درآید؛ و در آن وقت است که مى‌شود که نفت را به غرب و هر کجا که مشترى هست صادر کند.» صحیفه امام . ج ‌5. ص 375.
5. اصل: آشوری. حجت‌الاسلام حاج شیخ ابوتراب عاشوری، فرزند شیخ عباس در سال 1312 ﻫ ش در روستای حیدری از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر به دنیا آمد. وی از طلاب فعال و مبارز بوشهر بود که در دوران نهضت اسلامی نقش هدایتگر و مسئولیت تشکیلات مذهبی استان را به عهده داشت. وی از 5 سالگی به فراگیری قرآن کریم و سپس دروس حوزوی مبادرت ورزید و در سنین جوانی توانست به مدارج علمی دست یابد. وی پس از مدتی عازم نجف اشرف شد و به تحصیل و کسب کمال ادامه داد، ولی به دلیل وضع مزاجی و بیماری، مدتی درس را به تأخیر انداخت و به همین دلیل به بوشهر بازگشت و سپس در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد. در کنار تحصیل منبر و تبلیغ را رها نکرد و در دوران نهضت اسلامی، بر کوشش خود افزود. در ماه مبارک رمضان 1398 هجری قمری جلسات و تظاهراتی در بوشهر به راه انداخت و در عید فطر همان سال برای ادای نماز به بیرون شهر رفت و اجتماع عظیمی تشکیل داد و ضمن اینکه دولت را استیضاح کرد، از رهبری امام و نقش روحانیت در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی سخن گفت. وی پس از نماز به ساواک احضار، اما پس از چندی آزاد شد؛ ولی در محرم سال 1357 به هنگام آماده شدن برای نماز، مورد اصابت گلوله عوامل ساواک شاه قرار گرفت و به شهادت رسید. امام طی پیامی، این شهادت را به خانواده شهید و مردم انقلابی بوشهر تسلیت گفت.
6. پس از سقوط رضاشاه و فروپاشی استبداد بیست‌ساله رضاخانی، بار دیگر فضای باز سیاسی میهن این امکان را به وجود آورد تا مارکسیست‌های بازمانده از «حزب کمونیست ایران» به همراه گروه «53 نفر» و عناصر ملی و روشنفکر بتوانند آزادانه ناشر افکار و اندیشه‌های دور و دراز خود باشند.از همین روی در مهرماه1320 در منزل (سلیمان محسن اسکندری) بیش از هفتاد تن از انقلابیون حرفه‌ای، کمونیستها، سندیکالیستها و عناصر ملی و آزادی‌خواه شرکت یافتند تا آغازگر تلاشی نو در تاریخ حزب توده باشند.به هر صورت «حزب توده ایران» در دهم مهرماه1320 تأسیس و «سلیمان محسن اسکندری»به عنوان رهبر حزب انتخاب می‌گردد.پس از مرگ «سلیمان محسن اسکندری» تا برگزاری اولین کنگره حزب «نورالدین‌الموتی» به مقام رهبری نائل می‌گردد ولی احدی او را به عنوان رهبر حزب قبول نداشت. در کنگره دوم، اساسنامه‌ای به تصویب می‌رسد که طبق مصوبات آن مقام دبیر کلی تصریح و حدودی تعیین می‌شود.در این کنگره (رضارادمنش) به عنوان دبیر کل انتخاب و به مدت بیست سال، یعنی تا (پلنوم چهارم) در این سمت باقی می‌ماند. پس از خلع (رضارادمنش) از مقام دبیر کلی، (ایرج اسکندری) به مقام دبیر اولی حزب نائل و تا پلنوم شانزدهم حزب در این سمت باقی می‌ماند.
پس از برگزاری «شانزدهمین پلنوم»کمیته مرکزی حزب توده، سرانجام سکان کشتی به گل نشسته حزب، در اسفند ماه1357 در دستان لرزان «نورالدین کیانوری» برای مدتی در امواج پر تلاطم انقلاب اسلامی به حرکت در می‌آید. اما تمام مسیرش همانند پیشینیان کژراهه بود و پایانش سر درگمی و در هم شکستن! سرانجام به دنبال اعترافات تکان‌دهنده سران حزب توده، در سال 1362کارنامه پر اعوجاج و سیاه این حزب که مملو از خیانت و جاسوسی بود پس از 42 سال حیات سیاسی بسته و انحلال آن از زبان اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران اعلام می‌گردد.
(ر.ک: سیاست و سازمان حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 18 صفحه 391


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.