صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مسجد هدایت

تاریخ سند: 19 تیر 1340


موضوع : مسجد هدایت


متن سند:

شماره : 1671 /316 ساعت 9 بعداز ظهر روز یکشنبه 18 /4 /40 عده ای در حدود بیست نفر از دانشجویان دانشگاه در مسجد هدایت اجتماع کرده و با سیدمحمود طالقانی به طور مختصر درباره اقتصاد ایران و وضع الجزایر و میتینگ روز سی ام تیر1 صحبت می کردند و طالقانی می گفت به طوری که رفقا می دانند وضع کشور ما ازلحاظ اقتصادی ورشکسته است و اعضاء هیأت حاکمه نیز معترفند که خزانه خالی است.
سیدمحمود طالقانی در مقابل سؤالات دانشجویان نیز جوابگویی می کرد و البته جلسه رسمی نبوده و فقط بعد از نماز دور یکدیگر جمع شده بودند ضمنا دانشجویی که شناخته نشد نشریه پیوست2 را در مقابل سه ریال به طور محرمانه به حاضرین می فروخت.
اطلاعیه به ساواک تهران داده شود 24 /4 به فرموده بایگانی شود 5 /5 /40

توضیحات سند:

1ـ قیام سی تیر 1331 نقطه عطفی در مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از جنبش های اصیل سیاسی ـ اجتماعی تاریخ معاصر ایران و اوج تجلی اراده مستقیم مردم در تأسیس دولت مبتنی بر خواست ملت بود.
این قیام یک سال و 4 ماه پس از به ثمر نشستن نهضت ملی صنعت نفت رخ داد.
پس از برگزاری انتخابات دوره هفدهم و افتتاح مجلس شورای ملی و بازگشت دکتر مصدق از دادگاه لاهه و در بحبوحه مبارزات نهضت ملی شدن نفت، با وجود اظهار تمایل اکثریت نمایندگان مجلس جدید به نخست وزیری مجدد دکتر مصدق، ناگهان وی از سمت خود استعفا داد.
علت این امر کارشکنی های اقلیت مجلس، تحت رهبری سیدحسن امامی؛ عدم ابراز تمایل مجلس سنا به زمامداری دکتر مصدق و اختلاف بر سر درخواست اختیارات بیشتر برای نخست وزیر بود.
سیدحسن امامی با اکثریت آرا توانست به عنوان رئیس مجلس شورای ملی انتخاب شود.
براساس سنت پارلمانی، پس از انتخاب هیأت رئیسه مجلس، نخست وزیر قبلی می بایست از سمت خود کناره گیری کند تا مجلس جدید رأی تمایل خود را در حفظ دولت قبلی یا معرفی دولت جدید اعلام دارد.
با وجود مخالفت جمعی از نمایندگان، اکثریت مجلس یعنی 52 نفر از 65 نفر نماینده حاضر در جلسه، در روز پانزدهم تیر ماه 1331 به نخست وزیری دکتر محمد مصدق اظهار تمایل کردند، اما روز بعد مجلس سنا ابراز تمایل خود را به ارائه برنامه های دولت و ملاحظه و بررسی آن برنامه ها موکول کرد.
دکتر مصدق روز شانزدهم تیر به دلیل عدم اظهار تمایل مجلس سنا از قبول پست نخست وزیری خودداری کرد.
روز هجدهم تیر از میان نمایندگان حاضر در مجلس سنا تنها 14 نفر به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کردند.
آیت الله کاشانی در واکنش به مخالفت مجلس سنا در تأیید ادامه زمامداری دکتر مصدق، اعلامیه شدیداللحنی صادر کرد، از طرف احزاب، گروهها، اصناف، پیشه وران و بازاریان نیز تلگراف ها و نامه های فراوانی در حمایت از مصدق به مرکز ارسال شد.
تحت فشار گروههای سیاسی و درخواست های مکرر مردم و اظهار تمایل مجلس شورای ملی، شاه به رغم مخالفت مجلس سنا، فرمان نخست وزیری دکتر مصدق را صادر کرد.
مصدق این بار اعطای اختیارات شش ماهه و درخواست مقام وزارت جنگ را پیش شرط پذیرش مقام نخست وزیری قرار داد.
شاه از دادن مقام وزارت جنگ به نخست وزیر امتناع کرد و دکتر مصدق استعفا داد.
وی طی نامه ای در 25 تیر به شاه نوشت: «چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد، البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند.
با وضع فعلی ممکن نیست مبارزاتی را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.
» پس از استعفای دکتر مصدق، در جلسه غیرعلنی اکثریت مجلس به زمامداری احمد قوام ابراز تمایل کرد و شاه فرمان نخست وزیری او را صادر نمود.
قوام نیز در روز بیست و هفتم تیر اعلامیه شدیداللحنی با عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» صادر کرد که از رادیو پخش شد.
وی در اعلامیه خود پس از ادعاها و وعده های بسیار، مخالفان خود یعنی مردم را چنین تهدید کرد: «...
من با اتکاء شماو نمایندگان شما این مقام را قبول کرده ام و هدف نهاییم رفاه و سعادت شماست.
سوگند یاد می کنم که شما را خوشبخت خواهم کرد.
بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم.
وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را به هم بزنند.
اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان داده ام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان می گذارم.
حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم.
به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است.
کشتیبان را سیاستی دگر آمد...
» در این هنگام آیت الله کاشانی به مخالفت شدید با حکومت قوام پرداخت و مردم را به مبارزه دعوت کرد.
آیت الله کاشانی طی اعلامیه ای خطاب به قوام چنین گفت: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیده اند، نباید اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید.
من صریحا می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در راه این جهاد کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعماری ثابت کنند تلاش آنان در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنان پایمال و نام با عظمت و پرافتخاری که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به ذلت و سرشکستگی شود.
» آیت الله کاشانی سپس در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی صراحتا اعلام کرد: «اگر قوام ظرف 48 ساعت نرود اعلام جهاد خواهم کرد و شخصا کفن پوشیده پیشاپیش مردم به مبارزه خواهم پرداخت.
» پس از این موضع گیری قاطع آیت الله کاشانی و تعطیل بازار و مغازه ها، مردم روز 30 تیر به خیابان ها آمدند و خواستار سرنگونی قوام شدند.
دولت برای مقابله با مخالفت های مردمی دستورات اکیدی به نیروهای شهربانی و ارتش صادر کرد ولی با وجود سرکوب شدید، نارضایتی مردم از دولت قوام و حمایت از دکتر مصدق به اوج خود رسید.
اعتصابات، تظاهرات خیابانی و درگیری های مردمی با پلیس و ارتش گسترش یافت و با اعلام تعطیلی روز سی ام تیر از سوی گروه ها، احزاب، جمعیت های دینی و سیاسی هوادار دکتر مصدق، درگیری به اوج رسید.
در این روز نیروهای انتظامی و نظامی، مردم را به گلوله بستند و عده ای را به شهادت رساندند.
سرلشکر وثوق فرمانده ژاندارمری نیز، کفن پوشان باختران، همدان و قزوین را در کاروانسرای سنگی به گلوله بست و از حرکت آنان به تهران جلوگیری کرد.
نمایندگان دولت و شاه با عجله به ملاقات آیت الله کاشانی رفتند تا ایشان را به آرام کردن مردم راضی کنند.
اما وی با صراحت درخواست آنان را رد کرده و تأکید کرد که اگر قوام کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد.
شاه که موقعیت خویش را در خطر می دید دولت قوام را در غروب روز سی تیر برکنار کرد و در همان روز از 64 نماینده مجلس 61 نفر به زمامداری دکتر مصدق اظهار تمایل کردند و شاه نیز مجبور به صدور فرمان نخست وزیری مصدق در سی و یکم تیر شد.
بدین صورت جنبش مردم توانست با حمایت از دکتر مصدق دولت مورد درخواست خود را تعیین کند.
(دوران، مجله الکترونیکی تاریخ معاصر ایران، تاریخ 27 /2 /1387، (www.
dowran.
ir با فرارسیدن تیر ماه 1340، پس از یکی از سخنرانی های آیت الله طالقانی در مسجد هدایت، اعلامیه ای به مناسبت سالگرد واقعه 30 تیر نوشته شد و در شهرهای مختلف، توزیع و پخش گردید.
به دنبال آن، سیل نامه های حمایت آمیز به مسجد هدایت ارسال شد.
رژیم شاه از رادیو اعلام نمود که عده ای خارجی وطن فروش قصد آشوب در مملکت دارند و ما سرسختانه جوابشان را خواهیم داد.
پس از سال ها خفقان قرار بود برای اولین بار مراسم بزرگداشت شهدای 30 تیر در ابن بابویه برگزار شود.
آیت الله طالقانی که پیش از آن در مسجد هدایت از مردم برای شرکت مراسم بزرگداشت و یادبود شهدای 30 تیر در ابن بابویه دعوت به عمل آورده بود، در 28 تیر ماه در کلوپ نهضت آزادی نیز حضور یافت و از آنها که خبری از مراسم نداشتند، خواست که در ابن بابویه حاضر شوند.
جمعیت عظیمی در مراسم شب سال شهدا در ابن بابویه شرکت کردند.
از جمله شاگردان مسجد هدایت و بسیاری از دانشجویان دانشگاه ها نیز به سوی ابن بابویه روانه شدند.
رژیم که از مدت ها پیش علیه این گونه اجتماعات، تبلیغات بسیاری کرده و کوشش نموده بود این اجتماع را به عوامل بیگانه و خارجی نسبت دهد، به مأموران خود دستور داد به تجمع مردم حمله ور شده و پس از دستگیری، آنها را روانه زندان کنند.
مأموران برای متفرق کردن مردم از ماشین های آب پاش، باتوم و وسایل دیگر ضد شورش استفاده کرده و بسیاری از جوانان را پس از دستگیری به داخل کامیونی برده تا راهی زندان و بازداشتگاه کنند.
طالقانی که هیچ گاه نمی خواست مردم را در میدان مبارزه و سختی ها تنها بگذارد، خود را به زور داخل کامیون بازداشت شدگان انداخت.
مأموران با وجود این که تلاش کردند وی را از چنین عملی باز دارند، اما ایشان بدون توجه به مخالفت پلیس، به جمع جوانان عازم زندان پیوست.
سرانجام طالقانی را به بهانه محاکمه، از زندان خارج کرده و او را علی رغم خواستش به زور آزاد کردند.
پیش از آزادی، ساواک پرونده ایشان را همراه 6 تن از اعضای جبهه ملی برای تبدیل قرار به دادستانی ارتش فرستاده بود.
ابوالفضل حکیمی درباره چگونگی مراسم سالگرد شهدای 30 تیر و بازداشت ها می گوید: «در روز پنجشنبه 29 تیر ماه 1340 از محل کلوپ نهضت آزادی حدودا ساعت 5 بعدازظهر با چندین ماشین به طرف ابن بابویه رفتیم.
در فاصله 200 متری ابن بابویه از ماشین ها پیاده شدیم.
به صورت صف در حالی که دسته گل بزرگی در جلو حرکت می کرد، آیت الله طالقانی در جلو و بقیه پشت سر ایشان در حرکت بودیم، تا رسیدیم جلوی در ابن بابویه.
رئیس شهربانی شهری، جلوی در بود.
دستور داد دو نفری که دسته گل را حمل می کردند ـ محمد و عبدالمحمد حکیمی ـ داخل کامیون ببرند.
آیت الله طالقانی اعتراض کردند و گفتند ما همه باهم هستیم، این گل ها مال ماست و بلافاصله خودشان وارد کامیون شدند و دیگران هم بدون معطلی به صورت صف به دنبال آقای طالقانی وارد کامیون شدند و کامیون پر شد و جا برای مأموران نبود.
ده نفر را به زور از کامیون پیاده کردند و ده نفر مأمور را سوار کردند.
در حالی که اصحاب کامیون اللّه اکبر می گفتند، کامیون حرکت کرد.
من مأمور مرتب کردن صف بودم و نوبت به من نرسید».
محمد به فروزی از شاگردان مسجد هدایت، که خود از دستگیرشدگان مراسم بود می گوید: «ما را سوار کامیون فرماندار نظامی کردند؛ یک جا ترمز کردند که ما در رفتیم.
ما آمدیم، داشتیم می دویدیم، فرمانداری نظامی، سربازها ریختند و ما را جمع کردند و بردند ریختند داخل کامیون.
نظامی ها نشسته بودند.
اما یک جا که ماشین ترمز کرد، همان جا پریدیم و در رفتیم.
اگر دنبال ما می آمدند، بقیه در می رفتند.
آیت الله طالقانی هم گفته بود اینها با من هستند و ما یک جرم داریم.
یا اینها را هم آزاد کنید، یا من هم می آیم».
افرادی که قرار بازداشت آنها به دستور ساواک به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل شده بود و هم زمان با آیت الله طالقانی آزاد شدند، عبارت بودند از احمد زیرک زاده، حسین صدر، شمس الدین امیرعلایی، جهانگیر حق شناس، و عبدالعلی برومند که از رهبران و اعضای جبهه ملی بودند.
اما مهندس بازرگان و مهندس حسیبی حدود یک ماه در بازداشت به سر بردند و پس از یک ماه در شهریور 1340 از زندان آزاد شدند.
آزادی آنها مصادف با میلاد پیامبر (ص) بود.
آنها پس از آزادی، در مراسم جشن میلاد که در مسجد هدایت برگزار می شد، شرکت کردند.
(تاریخ شفاهی مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدی، صفحه 100 تا 103 مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ اول سال 1387) 2ـ نشریه مذکور به دست نیامد.

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 18

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.