صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

سازمان اطلاعات و امنیت ایران و رئیس معروف و ناشناخته آن ارتقاء درجه و ترفیع تیمسار نصیری معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ایران از سپهبدی بارتشبدی مناسب فرصتی است که طی آن اگر بتوان درباره شخصیت این مرد و دستگاه زیر نظرش با هیچ مداخله و یا خرده گیری بواقعیت که بهترین نوع تعریف و معرفی است اشاره کرد.
اگر سازمان اطلاعات و امنیت را بمعنی لغوی و واقعی آن تفسیر کنیم که نمیتوانیم نکنیم وجود این سازمان در هر سرزمین، درست نظیر چشم و گوش و هوش و حواس پنجگانه حتی حس ششم و حس پیش بینی برای انسان میباشد.
همانطوریکه بدون حواس پنجگانه و بی درست کار کردن آنها انسان قادر بادامه زندگی نیست چنانکه بی چشم در چاه و چاله میافتد و بی حس شنوائی نمیتواند خود را بموقع از خطراتیکه در تاریکی برایش پیش میآید نجات دهد، همینطور بی وجود حس لامسه در برابر گرما و سرما و بدون دارا بودن حس چشائی و بویائی در برخورد با ناملایمات تلخ و تند روزگار.
اجتماعات و ملت ها هم همینطورند، مردم آن گله وار در این جهان گرگ پرور و بره کش، پیوسته در قرق مراقبت مداوم و بیداری دائمی سازمانهای امنیت است که میچرند.
اینان چون پزشکان بکمک آزمایشگاههای سمعی و بصری و تجزیه و تحلیل و عکس برداری پیوسته نبض مردم جهان و درجه حرارت و میزان فشار خون، تعداد ضربان قلب و نوع بیماری و میکرب مربوط بآنرا حتی قبل از ابتلا میتوانند تشخیص بدهند و درباره آن پیشگیری کنند، بهمین مناسبت جهان متمدن و زمامداران عاقل آن وجود سازمانهای امنیتی را در هر کشور در ردیف ارتش آن لازم میدانند روزگاری بود (و هنوز هم هست) که صاحب اختیار و حاکم مطلق در دنیا زور وزر بود و گاهی هم مرام مذهب و زن، هر یک از اینها قرنها بر مردم دنیا حکومت کردند و هنوز هم در بسیاری از جاها فرمانفرمائی پول و قدرت زور و نیروی زنان و نفوذ ادیان، در کار حکمرانی بقوت خود باقیست منتها همه جا، همه آنها، کلیت و عمومیت ندارد تاریخ دنیا در دو هزار سال گذشته در تمام کشورها پر است از کشمکش ها و درگیریهای صاحبان زر و زور و هواداران ادیان و مرامها، پشت سر آنها و یا پیشاپیش سایه ای هم از مه رویان از اسکندر و آتیلا و چنگیز و تیمور گرفته تا دوران خلفا و جنگهای مذهبی و پیدایش ناپلئون و در قرن ما هیتلرها.
با پیشامد جنگ بین الملل اول اختیار دنیا تا اندازه ای جابجا شد و کار صاحب اختیاری و حکمرانی در غالب نقاط دنیا بدست ژنرالها افتاد.
صرفنظر از سلاطین که خود بالقوه و بالفعل نظامی بودند، هر جا نخست وزیر و یا رئیس جمهوری بود از میان نظامیان انواع ژنرال و حتی گاهی سرهنگ آن بود که اختیار سایران را در دست داشت و یا در دستش نهاده بودند.
نظیر ژنرالیسیم استالین، مارشال چیانکای چک، ژنرال آیزنهاور، ژنرال دوگل،1 ژنرال فرانکو2 و مارشال تیتو3 که همگی پدیده هائی از آن دوران میباشند.
بعد از جنگ جهانی دوم با وجود ترقی سریع و وسیع تکنولوژی و علوم حق این بود که اختیار دنیا دست علما و دانشمندان بیفتد و مدینه فاضله افلاطون بوجود بیاید ولی واقعیت غیر از این از آب درآمد.
نه تنها دانشمندان و صاحبان فنون با وجود همه کاره بودن هیچکاره شدند اختیار آنها هم مانند اختیار سیاسیون و ژنرالها بدست نیروی آگاه تر و مسلط تری افتاد و آن ژنرالهای بی ستاره و یا تمام ستاره یعنی سازمانهای امنیتی و کسب خبر میباشد که در آمریکا سازمان «سیا»1 و در انگلستان انتلیجنت سرویس2 و در شوروی «ان.
ک.
و.
د»3 و در سایر کشورها هر یک بنسبت وضع جغرافیائی و نوع همسایگان و مفید و مضر بودنشان اسمی فراخور حال خود دارند و یا بدون اسم فعالیت دارند.
اهمیت این سازمانهای مراقبتی در دنیای بکره ماه رسیده زمان ما و وسعت قلمرو و شعاع احاطه و اطلاعشان بقدری است که هیچ زمامدار عاقل و رئیس دولت دانا و توانائی بی مشورت با این پزشکان خانوادگی آب نمیخورند تا چه رسد باینکه دست بسیاه و سفید بزنند.
در تأیید این نظر اجازه فرمائید این چند سطر را هم از نوشته ویلیام دوگلاس و آلن دالس رئیس اسبق سازمان اطلاعاتی و امنیتی امریکا و «سیا» شاهد بیاوریم: «در امریکا سازمان «سیا» بیش از هر دستگاه دیگری مسئولیت سیاست خارجی امریکا را در دنیا بر عهده دارد...
.
.
«صحنه عملیات سیا» تمام دنیاست.
از آنجا که در عصر ما فواصل زمانی و مکانی معانی گذشته خود را از دست داده معیار و مقیاس آن از سال و ماه و روز بساعت و دقیقه تبدیل شده، سازمان سیا در تمام 24 ساعت با مأموران خود در اقصی نقاط جهان در تماس است و مطالعه گزارشهای این سازمان و توجه بآن از نخستین کارهای رئیس جمهور امریکاست».
گزارش های دقیق و سریع و بموقع این سازمانها و مصلحت اندیشی خاص آنها در بسیاری از موارد جان هزارها نفر را از خطر نجات داده از اتلاف میلیونها بلکه میلیاردها ثروت جلوگیری کرده و بمقدار زیاد سوءتفاهمات ناشی از بی اطلاعی و برخوردهای بیمورد را از میان برده است.
تنها عیب کار اینجاست که این چشم و گوش های باز با تمام دقت و مراقبتی که دارند مانند هر چشم و گوش دیگری گاهی ممکن است نزدیک بین و زمانی سنگین از آب درآمده نظیر چشم غنچه اشتباه کند : بسکه ترسیده است چشم غنچه از غارتگران، پای بلبل را خیال دست گلچین میکند.
در نتیجه جزئی اشتباه در درک و دید و تلقی این سازمانهاست که اختلافات داخلی کشورها بکشمکش های منطقه ای و قاره ای و جهانی تبدیل میشود و جنبش های کمونیستی، نهضت های ملی معرفی میگردد و بالعکس، نه تصمیمات دلبخواهی زمامداران، چنانکه هواپیماهای تجسسی یو 2 را سیا هوا میکرد بیچاره آیزنهاور جور ملامت آنرا کشید.
اگر سربازان حافظ مرزهای کشور و پلیس و ژاندارم نگاهدارنده امنیت و نظم عمومی در شهر و روستا میباشند، مأموران امنیتی مسئول حفظ این هر سه مهم در سطح جهانی میباشند کار آنها تعطیل پذیر نیست روز و ساعت خاص و محل و مکان معینی ندارد، از درون قلب و مغزهای سربسته و مرموز افراد تا برون از اتمسفر زمین که گردشگاه ماهواره هاست جنبیدن یک پشه، عیان در نظر آنهاست.
در یک کشور مترقی و اجتماع فهمیده و میان مردم وطن پرست مردمی که میل دارند باقی بمانند و زندگی کنند و خوب هم زندگی کنند، مأموران امنیتی عده ای محدود و مشخص و موظف نیستند، هرکس در هر لباس در مسائل مهم امنیتی کشورش خود را، مسئول و موظف میداند که بهر نحوی که میتواند کمک کند چنانکه آن خواربار فروش چند روز پیش کرد، که امنیت محلی امنیت منطقه ایست و امنیت منطقه ای و آرامش جهانی.
قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت در ایران با یک چنین هدف مهم و مقدسی بوجود آمد ولی چون زمان پیدایش و دوران بوجود آمدن آن زمانی عادی نبود و دورانی بود که کشور و ملت ایران تازه از زیر بار گران تحمیلات زمان جنگ و دوران هرج و مرج میخواست خلاص شود و زیربنای ایران نوین و وسائل عمران و آبادی آنرا فراهم سازد، بعضی عناصر تشکیل دهنده این سازمان و مسئولان اولیه آن بجای استفاده از ماله بنائی و قلم موی نقاشی در اندود این بنا و رنگ آمیزی آن روی هوی و هوس شخصی و بفرض و عبث بنا را بر خشونت و مردم آزاری نهاده طوری پا را از حدود وظایف و گلیم خویش بیرون نهادند که در همه کار مردم و دیگر دستگاهها حتی طلاق زنها و تخلیه خانه ها و وصول مطالبات شخصی و خصوصی هم مداخله کردند و بدینوسیله دانسته و یا ندانسته این دستگاه سودمند و لازم را در انظار بدنام کردند خوشبختانه آنکه از بالا بر همه دستگاهها نظارت عالیه دارد و بیش از هر کس برضای مردم و رفاه آنها اهمیت میدهد زود و خوب این تشکیلات را نجات داد و با یک حسن انتخاب دستگاهی را که بصورت دیو در آمده بود بکانون فرشتگان برای مردم خدمتگزار و مراقبانی همیشه بیدار برای افراد خیانتکار تبدیل نمود.
سپهبد نعمت اله نصیری که مسئول سازمان امنیتی ایران که این روزها بدرجه ارتشبدی ارتقاء یافته، با آنکه شخصیتی آشناست، همچنان ناشناس مانده، صرفنظر از اینکه خود شخصا اهل تظاهر نیست وضع کار و نوع وظیفه اش ایجاب میکند که مانند دیگر شخصیت های خدمتگزار در آن سازمان بی هیچگونه تظاهر و تفاخر همچنان در حال استتار بماند.
در نصیری هم مانند هر انسان دیگری بعضی صفات پسندیده وجود دارد که هر قدر شخص گمنام و از نظرها مستور و از اجتماعات بدور بماند مانند بوی خوب و عطر لطیف سرانجام خود را نشان میدهد و باطراف درز میکند.
صداقت و صراحت ارتشبد نصیری و سلامت نفس و بی آزاری او با وجود نظامی بودن و داشتن یک چنین مسئولیت خطیری، توأم با وظیفه شناسی صفاتی است که نه تنها دوست و دشمن، بلکه هر ناآشنائی در نخستین برخورد آنرا تأیید میکند.
مهمترین خصلت مستحسن و مفید بحال مملکت در نصیری وفاداری مطلق و فرمانبرداری فوق العاده او از شاهنشاه است.
نصیری هم مانند اویسی و هاشمی نژاد نظیر آن خاک خوشبو تحت تأثیر کمال همنشین بسیاری از صفات خوب را بدوران خدمت در ریاست گارد مستقیما از محضر و مکتب مقدس شاهنشاه کسب کرده است، نه در میان مردم کوچه و بازار یا در آموزشگاههای بیگانه.
این است راز بهبود سازمان امنیت ایران و توفیق های پی در پی آن پرداختن بوظیفه اصلی و جلب اعتماد و همکاری مردم ایران بسود خودشان.

توضیحات سند:

1ـ شارل دوگل در سال 1890 میلادی در «لیل» متولد شد و پس از اشغال فرانسه توسط ارتش نازی «در ژوئن سال 1940 میلادی» به انگلستان گریخت و به سازماندهی نیروهای وطن پرست موسوم به قوای «فرانسه آزاد» همت گماشت.
او در آگوست سال 1944 میلادی در مقام فرماندهی بخشی از نیروهای آزادیبخش وارد پاریس شد و در اواخر سال 1958 میلادی به عنوان اولین رئیس جمهور حکومت جمهوری پنجم آغاز به فعالیت کرد.
او به واسطه استفاده مکرر از رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی از بحرانهای سیاسی متعدد پیروزمند و سربلند بیرون آمد، اما در سال 1969 میلادی متعاقب شکست در رفراندومی که در زمینه پیشنهاد اعمال اصلاحات منطقه ای برپا کرد، از مقام خویش استعفا داد.
از برجسته ترین اقدامات ژنرال «دوگل» می توان به موارد ذیل : توسعه نیروی هسته ای بازدارنده برای کشور فرانسه، امضای پیمان تاریخی مصالحه با آلمان غربی و جلوگیری از ورود بریتانیا به بازار مشترک اروپا اشاره کرد.
دایره المعارف مشاهیر جهان، ترجمه و تألیف سروش قربانی، ص 7 ـ 556، انتشارات میلاد 2ـ فرانسیسکو فرانکو در سال 1892 میلادی در «اِل فرول» واقع در «گالیسیا» متولد شد و در سال 1934 میلادی شورش معدنچیان «آستوریاس» را رهبری کرد.
او در سال 1935 میلادی به ریاست ستاد ارتش اسپانیا رسید و در سال 1936 میلادی در توطئه بر علیه دولت «جبهه ملی» شرکت کرد و فرماندهی نیروهای شورشی را بر عهده گرفت.
ژنرال «فرانکو» از سال 1939 ـ 1936 میلادی رهبری «ملی گرایان» را به عهده داشت و آنها را به پیروزی رساند، او حکومتی استبدادی را در اسپانیا بنیان نهاد و تا پایان عمر در رأس قدرت باقی ماند.
«فرانکو» در خلال جنگ جهانی دوم سیاست عدم مداخله در جنگ را برگزید و طی دهه 1950 میلادی به واسطه اتخاذ خط مشی ضد کمونیستی، روابطی حسنه و صمیمی با کشورهای غربی برقرار کرد.
او در سال 1969 میلادی اعلام کرد که پس از مرگش بایستی «خوآن کارلوس» نوه آخرین پادشاه اسپانیا قدرت را به عنوان پادشاه در اختیار بگیرد و اسپانیا مجددا به کشوری سلطنتی مبدل شود.
دایره المعارف مشاهیر جهان، ترجمه سروش قربانی، صص 760 و 761 3ـ یوسیپ تیتو در سال 1892 در کلانژیک متولد شد و در خلال جنگ جهانی اول در ارتش امپراطوری اتریش به انجام وظیفه پرداخت؛ ولی در سال 1915 میلادی به اسارت روسها درآمد.
او چندی بعد از زندان گریخت و به «ارتش سرخ» روسیه ملحق شد، و در سال 1920 میلادی به کشورش بازگشت.
«تیتو» نقش اساسی در تشکیل «حزب کمونیست» یوگسلاوی ایفا کرد و در سال 1934 میلادی مسئولیت دبیرکلی آن تشکیلات را برعهده گرفت.
او در سال 1941 میلادی «جبهه آزادیبخش ملی» یوگسلاوی را تأسیس کرد و به مبارزه پارتیزانی بر علیه اشغالگران آلمانی پرداخت.
«تیتو» پس از پایان جنگ جهانی دوم رسما رهبری جمهوری فدرال یوگسلاوی را برعهده گرفت ؛ ولی چندی بعد با «استالین» دچار اختلافات شدید شد و به همین دلیل یوگسلاوی از جرگه متحدان اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد.
وی سرانجام در چهارم ماه می سال 1980 میلادی دارفانی را وداع گفت.
دایره المعارف مشاهیر جهان، ترجمه و تألیف سروش قربانی، صص 418 و 419 1ـ سیر فعالیت های اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا دارای یک «پیش تاریخ» و یک «تاریخ» است که با تأسیس سازمان سیا آغاز می شود.
«پیش تاریخ» سازمان اطلاعاتی آمریکا با نام جرج واشنگتن، «پدر دولت آمریکا» و نخستین رئیس جمهوری این کشور، پیوند خورده است.
او در سال 1777 به یکی از دوستانش نوشت «ضرورت کسب اطلاعات خوب روشن است و نیازی نیست که تأکید بیشتر شود ـ تنها چیزی که من باید اضافه کنم این است که شما باید این مسئله را تا حد مقدور کاملاً سری تلقی کنید زیرا عالی ترین شکل موفقیت به سریت بستگی دارد و عموما به این علت است که [کارگزاران اطلاعاتی] شکست می خورند.
...
» نخستین سازمان اطلاعاتی آمریکا «کمیته مکاتبات سرّی» در دوران جنگ اول جهانی، وودرو ویلسون، رئیس جمهور آمریکا نغمه های رسالت جهانی» ایالات متحده را ساز کرد و این جهانگستری امپریالیستی را با پوشش لیبرالیسم آراست.
با شناخت این دیدگاه بود که وینستون چرچیل، از طریق ویلیام وایزمن، رئیس ایستگاه اینتلیجنس سرویس در ایالات متحده، ویلسون را به مشارکت در فعالیت اطلاعاتی علیه روسیه ترغیب کرد و یک جاسوس برجسته خود را در اختیار او گذارد.
این جاسوس، سامرست موآم نویسنده معروف انگلیس (1874 ـ 1965) ـ بود که با پوشش نگارش کتاب وارد روسیه شد و نقش «مأمور ویژه» (Eminece Grise) پرزیدنت ویلسون را ایفاء کرد.
از دیگر جاسوسان برجسته آمریکا در این دوران باید به ارنست همینگوی ـ نویسنده سرشناس و برنده جایزه نوبل (1899 ـ 1961) اشاره کرد، که فعالیت اطلاعاتی خود را از سال 1917 در پوشش «صلیب سرخ» آمریکا آغاز کرد و طی سالهای مدید در خاور دور و آفریقا و کوبا و اسپانیا فعالیت داشت.
همینگوی در دوران جنگ داخلی اسپانیا «سَر جاسوس» اداره اطلاعات نظامی آمریکا بود و در میان همکارانش به «پاپا» شهرت داشت.
در همین زمان بود که او نمایشنامه ستون پنجم (1938) را با الهام از تجربیات شخص اش نگاشت.
در این دوران فعالیت های اطلاعاتی آمریکا به شکل غیرمتمرکز بود و توسط سه نهاد مجزا هدایت می شد.
1ـ «وزارت خارجه» که شبکه اطلاعاتی خود را با پوشش دیپلماتیک در اختیار داشت 2ـ «اداره اطلاعات نظامی» 3ـ «اداره اطلاعات نیروی دریایی».
در این زمان، علاوه بر نمایندگی های سیاسی، «صلیب سرخ» مهم ترین پوشش فعالیت های اطلاعاتی آمریکا به شمار می رفت و معروفترین نمونه آن ویلیام بویس تامپسون، رئیس «صلیب سرخ» آمریکا در روسیه بلشویکی، است.
در تاریخنگاری آمریکا این دوران از فعالیت اطلاعاتی به عنوان دوران «جاسوسی آماتور» خوانده می شود و دوران «جاسوسی حرفه ای» ـ و یا «تاریخ» سرویس های اطلاعاتی آمریکا ـ با وقایع جنگ جهانی دوم آغاز می گردد.
با آغاز جنگ دوم جهانی، فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا، سرهنگ ویلیام دونوان را مأمور ساخت تا کلیه اطلاعات استراتژیک را گردآوری و تحلیل کند و در اختیار ریاست جمهوری و سایر مقامات مسئول قرار دهد و بدین ترتیب «دفتر سرهنگ دونوان» نطفه اولیه سرویس اطلاعاتی آمریکا، شکل گرفت.
معهذا، در 7 دسامبر 1941 حمله غافلگیرانه ژاپن به پایگاه بزرگ آمریکا در «پرل هاربور» (هاوائی) رخ داد که به نابودی این مرکز نظامی انجامید و بدینسان آمریکا وارد صحنه جنگ جهانی شد.
در بررسی هایی که صورت گرفت، علت غافلگیری آمریکا در ضعف سیستم اطلاعاتی این کشور تشخیص داده شد و در نتیجه به دونوان دستور داده شد که یک سازمان متمرکز اطلاعاتی تأسیس کند.
بدین ترتیب، در سال 1942 توسط ژنرال دونوان (وی تا درجه سرلشکری رسید)، سازمان مرکزی اطلاعات نظامی آمریکا با نام «اداره خدمات استراتژیک» (OSS)تأسیس شد و تا پایان جنگ به کار خود ادامه داد.
این سازمان از آنجا که فاقد حداقل تجربیات اطلاعاتی بود نخستین اعضاء خود را به انگلیس اعزام داشت تا در پایگاه های اینتلیجنس سرویس آموزش و تجارب اولیه را کسب کند.
فعالیت OSSچهار سال بیش به طول نکشید و با پایان جنگ، در سال 1964 به دستور پرزیدنت ترومن منحل شد و بر شالوده آن سازمانی بنام «گروه مرکزی اطلاعات» (CIG)ایجاد گردید.
فعالیت های ادگار هوور، بنیانگذار و رئیس مقتدر FBI که از توسعه یک سازمان رقیب هراس داشت، از مهم ترین عواملی بود که انحلال OSSرا سبب شد.
معهذا، با گسترش تمایلات امپریالیستی در محافل حاکم آمریکا، نیاز به سازمانی که جهان را زیر پوشش جاسوسی و توطئه گری خود قرار دهد بر رقابت های هوور فائق آمد و در نتیجه بر مبنای «قانون امنیت ملی» مصوبه کنگره آمریکا، در اول مه 1947 «آژانس مرکزی اطلاعات» آمریکا (سیا) تأسیس شد.
«سیا» فعالیت اولیه خود را با 2000 پرسنل آغاز کرد که31 آن در خارج از مرزهای ایالات متحده فعالیت داشتند.
«سیا» که وظیفه کسب اطلاعات و اجرای عملیات سیاسی و شبه نظامی در خارج از مرزهای ایالات متحده آمریکا را به عهده دارد، تنها سرویس مخفی آمریکا نیست و علیرغم اقتدار آن، همواره رقابتهای گاه خشن و شدید میان آن با سایر سرویس های آمریکا (بویژه با fbi و nsa) جریان داشته و این امر به توانائی های حکومت آمریکا لطماتی وارد ساخته است، در نتیجه، در 26 ژانویه 1978 قانونی به تصویب رسید و طبق آن «سیا» رسما در رأس «جامعه اطلاعاتی آمریکا» قرار گرفت و به رئیس «سیا» عنوان «مدیر اطلاعات مرکزی» (DCI)داده شد که وظیفه کنترل اداری و عملیاتی و تنظیم بودجه سایر سرویس ها را نیز بر عهده دارد.
«آژانس مرکزی اطلاعات» آمریکا (سیا) هر چند جزء قوه مجریه محسوب می شود، ولی در برابر هیئت دولت مسئول نیست و رئیس «سیا» تنها در جلسات «شورای امنیت ملی» کلیات اطلاعات خود را ارائه می دهد و اقدامات او با تصویب شخص رئیس جمهور انجام می گیرد.
قوه مقننه آمریکا در مواردی که تخلف «سیا» از موازین قانونی را تشخیص دهد، می تواند از طریق کمیسیون های ویژه ای به تحقیق پیرامون این تخلفات بپردازد.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 202 ـ 205 2ـ انگلیسی ها قدیمی ترین سرویس اطلاعاتی جهان را دارند، زیرا اولین بار در زمان الیزابت اول، ملکه انگلیس، یعنی در قرن شانزدهم، به تشکیل یک سازمان به نام «سرویس مخفی علیاحضرت (Her Majesty`s Secret Service) دست زدند.
تا سالهای جنگ دوم جهانی انگلیس ها وسیع ترین مستعمرات را در سراسر جهان داشتند و لذا وسیع ترین سازمان های اطلاعاتی را در سراسر جهان ایجاد کردند و در بسیاری از کشورها عوامل اطلاعاتی خود را پرورش دادند، آنها را به موقعیت های مهم رساندند و رابطه اطلاعاتی را در خانواده آنها موروثی کردند.
بنابراین انگلیسی ها طی حدود 5 /4 قرن در سراسر جهان یک شبکه «اشرافیت اطلاعاتی» ایجاد نمودند، که اعضاء این اشرافیت عموما مقامات متنفذ کشورها بودند.
تا قرن نوزدهم، تشکیلات فراماسونری جهانی نقش درجه اول را در تشکل این «اشرافیت اطلاعاتی» داشت و لذا مهم ترین عوامل انگلیس در سراسر جهان (بویژه در مستعمرات رسمی مانند هندوستان بزرگ و غیررسمی مانند ایران) مؤسسین و فعالین فراماسونری بودند.
ولی در قرن بیستم، بخصوص پس از جنگ جهانی دوم، انگلیسی ها ترجیح دادند که عوامل سرویس های خود را از عوامل فراماسونری جدا کنند و لذا فراماسونری بیشتر نقش یک سازمان سیاسی و یک مکتب تربیتی دولتمردان و رجال را برای انگلیسی ها ایفاء می کرد.
در سالهای جنگ دوم، انگلیسی ها به ایجاد یک سرویس ویژه فعال دست زدند به نام O.
S.
E (سرویس عملیات ویژه) که تابع سازمان اطلاعات نظامی انگلیس بود.
کار این سرویس فعالیت در سراسر جهان به منظور ایجاد هسته های اطلاعاتی و سیاسی و پارتیزانی علیه آلمانها بود...
پس از جنگ، انگلیس ها سازمان جدیدی برای سرویس های اطلاعاتی و امنیتی خود ایجاد کردند، زیرا دیگر شرایط جنگی وجود نداشت و باید خود را با شرایط جدید سیاسی جهان تطبیق می دادند.
لذا، سازمان اطلاعاتی انگلیس شکل فعلی را یافت.
در انگلستان پس از جنگ، سیستم متمرکز اطلاعاتی ایجاد نشد، بلکه انگلیسی ها به ایجاد ارگان های پراکنده دست زدند و وظایف اطلاعات خارجی از وظایف امنیتی و اطلاعات داخلی تفکیک شد.
امنیت داخلی انگلیس به عهده یک سازمان خاص قرار گرفت که در طول جنگ وظایف ضدجاسوسی در داخل کشور را به عهده داشت، یعنی اداره پنجم سازمان اطلاعات نظامی، که به همین خاطر این سرویس به M.
I.
5 شهرت یافت.
کار این سازمان وظایف ضدجاسوسی و امنیت داخلی و جرائم سیاسی است و به طورکلی مسئول امنیت سیاسی داخل کشور می باشد.
در انگلستان وظایف اطلاعات و ضداطلاعات نظامی به عهده یک سازمان خاص است که اطلاعات دفاعی (D.
I.
S)نامیده می شود و در واقع اطلاعات و ضداطلاعات ارتش است.
این سازمان تابع ستاد ارتش انگلیس است.
اما M.
I.
5.
این سازمان در دوران جنگ، اداره ششم اطلاعات نظامی بود که پس از جنگ به صورت یک سرویس مستقل سازمان یافت و لذا به M.
I.
6 معروف شد، که همان «اینتلیجنت سرویس» انگلستان است.
سرویس اطلاعاتی انگلستان، به علت سابقه مستعمراتی و وسعت و تنوع کار سازمان اطلاعات خارجی آن مستقل می باشد.
بنابراین، پس از جنگ جهانی دوم انگلیسی ها «اینتلیجنت سرویس) یا M.
I.
6 را سازمان دادند و کلیه شبکه ها و عوامل قدیمی خود را زیر پوشش آن گرفتند.
ولی با توجه به ورشکستگی اقتصاد انگلستان در طول جنگ مشخص شد که حفظ این انبوه عظیم شبکه ها و عوامل برای M.
I.
6 امکان ندارد و هر چند انگلیسی ها از نظر فرهنگی به طور سنتی نسبت به آمریکایی ها نظر خوشی ندارند، ولی بتدریج روشن شد که چاره نیست.
لذا، بخش اعظم شبکه ها و عوامل انگلیس در سراسر جهان به آمریکایی ها وصل شدند.
وظایف M.
I.
6عبارت است از: ایجاد شبکه های مأمور در کشورهای هدف، کسب هرگونه اطلاعات، بخصوص اقتصادی و سیاسی و نظامی و فعالیت هایی که : به زیان یا به نفع حکومت مورد نظر صورت می گیرد از طریق مأمورین مربوطه، تغییر دولت ها و حکومت ها در کشور موردنظر با استفاده از امکانات موجود و خلاصه تمام وظایفی که سرویس هایی از این نوع به عهده دارند.
سازمان مرکزی M.
I.
6 زیر پوشش وزارت خارجه کار می کند ولی استقلال دارد.
3ـ لنین در 21 ژانویه درگذشت و استالین با کنارزدن و کشتن رقبای خود قدرت را با حمایت بیدریغ سازمان پلیس مخفی شوروی (ان.
کا.
و.
د) در دست گرفت.
در دوره کشتار استالین در دهه 1930 سازمان جاسوسی وقت شوروی که زیر نظر شخصی بنام «بریا» به «ان.
کا.
و.
د» (کمیسری خلق برای امور داخلی) معروف بود (N.
K.
V.
D) تبدیل به منفورترین و سهمناکترین سازمانهای پلیسی جهان شد.
همین سازمان بود که تصفیه های خونین استالینی را انجام داد و طی آن صدها هزار تن از مردم روسیه را بقتل رساند و چندین میلیون تن از آنان را به اردوگاههای کار اجباری در سیبری و اراضی قطبی روسیه گسیل داشت.
«بریا» هشت ماه پس از مرگ استالین در زمان خروشچف دستگیر و باتهام تلاش برای نابود کردن دست آوردها و اصالتهای انقلاب پرولتاریائی لنین در دسامبر 1953 اعدام شد.
سازمانهای جاسوسی دنیا، احمد ساجدی، 40 ـ 38، انتشارات محراب قلم

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنی‌ها به روایت اسناد ساواک صفحه 247







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.