صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه سخنرانی آقای سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت

تاریخ سند: 26 آذر 1340


موضوع : جلسه سخنرانی آقای سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت


متن سند:

شماره : 5466 ط ت س ساعت 1900 روز پنجشنبه 23 /9 /40 جلسه سخنرانی با حضور عده ای در حدود 100 نفر در مسجد هدایت تشکیل گردید.
ریاست جلسه را آقای طالقانی به عهده داشت.
پس از تلاوت آیه ای چند از قرآن مجید درباره ترجمه و تفسیر آن بحث نمود و بیاناتی ایراد کرده اظهار داشت آن چه در روی زمین آفریده شده برای استفاده بشر می باشد البته آنهایی که از نظر دین اسلام حلال است و همچنین درباره اساس حلیت گفت بعضی از چیزها که حرام و نامشروع است از نظر آن است که برای وجود افراد بشر ضرر دارد و امروز ما می بینیم در میان ادیان مختلف هر یک به طریقی نعمتها را بر مردم حرام کرده اند.
مثلاً یهودیان خوردن گوشت را حرام می دانند یا در دین مسیح یک عده زن و مرد ترک همه چیز می کنند و بعد از چندی که اجرای چنین دینی برایشان مقدور نیست تمام عهد و میثاق خود را نقض می کنند در نتیجه یک بی ایمانی نسبت به دین خود پیدا می کنند و یا به کلی عقیده و مرام خود را عوض می کنند مثلاً دولت فرانسه که حالا تمام افراد مملکتش جز هوای نفسانی و شهوت رانی کاری انجام نمی دهند و دائما در فکر عیش و نوش می باشند.
در اثر این قبیل محرومیتها که در دین به وجود می آوردند مردم را نسبت به دین بدبین می نمایند و آن چه را که حلال شده عمل نمی کنند و دنبال یک مشت خرافات و افکار کذایی می روند.
حال در میان افراد مسلمان هم این قبیل افکار شیطانی رسوخ نموده مثلاً یک نفر که رشوه بگیرد آبرو و شخصیت خود را از دست می دهد هر چند ممکن است در دادگاه برای او پرونده نسازند ولی در خیال و تصور مردم برای همیشه ثبت می ماند سپس اشاره ای به آیه قرآن درباره شیطان نمود و اظهار کرد شیطان در بین افرادی نفوذ می نماید که دارای دین محکم و اراده قوی هستند و طبیعت را به صورت یک تابلو زیبایی در نظر آنها مجسم می سازد و جلو آنها را سدی می سازد که جلو خود را نبینند و بدبختی و فلاکت را برای آنها به صورت (سینماها و مجالس رقص و دانس جلوه گر می نماید) امروز ما می بینیم دستگاههای عمده و اساسی تبلیغات مملکت که رادیو و تلویزیون می باشد در عوض این که این دستگاه تبلیغاتی مردم را درس اخلاق و راهنمایی آنان به شئون زندگی باشد مرکز فساد شده است و اداره آن هم به عهده یک عده اشخاص پست و بی عرضه گذاشته اند که از دین بویی نبرده اند و در عوض این که مردم را از خواب غفلت بیدار کنند عین تصاویری که در تابلوهای سینما که جز انحراف جوانان و وادار نمودن آنها به کارهای شهوترانی و فساد کار دیگری ندارد.
و قرآن مجید را وقتی اشخاصی مثل عباس افندی1 که عده ای را دور خود جمع نموده در قبال آن هزاران فعالیت مضره انجام می داده و یا با همین قرآن که آقایان وکلا قسم می خورند که خیانت...
بعدا در گوشه زندان دیده می شوند.
وقتی در مملکتی تمام گرفتار شهوت رانی و عیش و نوش باشند آیا دول استعمارگر نفوذ نخواهند کرد؟ و برای آنها بهترین فرصت نیست؟ امروز موقعی چهار نفر جوان تحصیل کرده که به مسجد می روند یا نماز می خوانند بقیه که خود را متمدن و گویا بویی از انسانیت نبرده اند و دین را هم تمسخر می کنند این قبیل افراد که به مسجد می روند دست می اندازند و امل می گویند ولی اگر رئیس فلان دانشکده یا اداره یک مجلس رقص ترتیب بدهد روز بعد از او تقدیر و تشویق خواهند کرد این است اسلام و افکار افراد آن.
دیگر این که یک نفر جوانی را که به وسیله یکی از دستگاهها خواسته بودند و از او سؤال کرده بودند که جوانی چرا دنبال این کارها می رود؟ برو پسر پی عیش و نوش حالا وقتی که دستگاهی افراد مملکت را این چنین راه و رسم بیاموزد دیگر چه می بایست گفت.
در خاتمه گفته های خود را درباره آن چه را که حلال شده ادامه داد و جلسه در ساعت 2010 پایان یافت.
بخش بایگانی بهره برداری شد، بایگانی شود.

توضیحات سند:

1ـ عباس افندی (عبدالبهاء) فرزند بزرگ میرزا حسینعلی نوری (بهاءاللّه ) بود که پس از مرگ وی به عنوان جانشین تعیین گردید و رهبری بهائیان را برعهده گرفت.
تحصیلات عباس افندی تا دو سال در زمان تبعید پدرش به بغداد (که در آن موقع به تصریح خودش 7 ساله بوده) نزد پدر و عموهایش بود در سن 8 سالگی از ایران به عراق رفت و در مدرسه «قادریه» بغداد به تحصیل ادامه داد.
از اوان بلوغ تا 19 سالگی نزد «شیخ عبدالسلام شوافی» به تحصیل حکمت و علم کلام پرداخت.
گفته شده که او مورد توجه و محل تعلق خاطر «علی شوکت پاشا» که از مراشد صوفیه عثمانی بود، واقع شد و عرفان را از وی آموخت.
او از جانب پدرش لقب غصن اعظم را داشت.
کتاب «مفاوضات» منسوب به اوست که مطالب آن بر دو نوع است : یک قسمت تأویل آیات تورات و انجیل و بیان بعضی متشابهات و قسمت دیگر عقاید اشاعره و وحدت وجود و تناسخی ها و غیر ایشان می باشد.
در سال 1302 هجری قمری نیز در خاک عثمانی کتابی در تاریخ باب نوشت و حقایق تاریخی را به میل خود دگرگون ساخت و برای اغفال خواننده آن را به نام مقاله فردی سیاح که سراسر ایران را گشته و نظر بی غرضان را نگاشته، منتشر نمود.
سایر تألیفات عبدالبهاء عبارتند از : تاریخ دوره اول امر (فارسی)، کتاب مدینه و سیاست مدن (فارسی).
مکاتیب در سه جلد (فارسی و عربی)، تذکره الوفا، خطابات، الواح وصایا، لوح صلح لاهه و برخی مناجات ها به فارسی و عربی.
وی با تصرف در احکام پدر، عایدات امر را که طبق دستور بهاءاللّه باید به بیت العدل برسد به عائله خود و پس از آن به شوقی افندی جانشین خود تخصیص داد.
عباس افندی تا پایان عمر با مردم داری و سیاست عجیبی سلوک نمود و از مسلّمات است که در عکا مانند پدرش بهاءاللّه پشت سر امام جماعت اهل تسنن به آداب مسلمین نماز می گذارد.
او در 27 ربیع الاول سال 1340 قمری در سن 80 سالگی در حیفا درگذشت.
(ر.ک : بهائیان در ایران، نشر پیام، لوکزامبورگ، صفحه 51 و 53، خاتمیت و پاسخ به ساخته های بهائیت، علی امیرپور، نشر مرجان، تهران، صفحه 53 و 61.)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 68


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.