صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : امیرتوکل کامبوزیا

تاریخ سند: 2 آذر 1348


موضوع : امیرتوکل کامبوزیا


متن سند:

از : 11/ ه به : 313 شماره : 2492 /11/ ه نامبرده بالا صبح روز 30 /8 /48 در حضور چند نفر از مهندسین شرکت نفت و مهندس کارگر رئیس ریشه کنی مالاریا و گلستانی کارمند اداره رادیو اظهار می نماید.
چند روز قبل دو نفر از هیپی ها مدت دو روز با من بحث و گفتگو می نمودند تا بالاخره به آنها قبولاندم آن چه می گویم از روی حقیقت است آنها خداحافظی کردند و روز بعد دو جلد کتاب به نام مائوتسه تونک و فیدل کاسترو برای من فرستادند که مطالعه کنم و اکنون در کتابخانه ام موجود است مهندس کارگر خطاب به نامبرده اظهار می دارد استاد چند روز قبل قول دادید که اسامی آنها را به من بدهید سپس امیرتوکل کامبوزیا لیستی را که اسامی عده ای در آن درج شده بود به وی داد.
مهندس کارگر در پاسخ سؤال مهندسین شرکت نفت اظهار می دارد اینها لیست بهائی ها1 هستند که یکی از دوستانم از تهران برایم فرستاده آنگاه امیرتوکل کامبوزیا می گوید شما حتی نمی دانید که هویدا2 یهودی است و اسم او در این لیست می باشد و من با دلیل می گویم که نخست وزیر یهودی است و حتی مقبره پدر او در اسرائیل می باشد و ایشان اکنون تحت نفوذ بانو گلدامایر3 و موشه دایان است حاضرین سخنان کامبوزیا را تصدیق می نمایند.
نامبرده می افزاید عبدالعلی دهستانی4 استاندار نیز نامش در این لیست بوده و ملاحظه می فرمایید من تمام حرف ها را با دلیل می زنم یکی از حاضرین سؤال می نماید استاد شما چرا مقاله نمی نویسید و می توانید از این راه پول زیادی به دست آورید ایشان در پاسخ می گوید چند سال قبل چند نفر از فرانسه مامور شدند به دیدن من به اینجا آمدند و من تمام جریانات سیاسی خاورمیانه را خصوصا وضع بلوچستان را برایشان تشریح نمودم آنها از این گفته های من کتابی به چاپ رسانیدند و 4 میلیون تومان در سراسر اروپا به فروش رسانده اند ولی در چنین کشوری که حکومت استبدادی دارد من چه بنویسم اگر حقیقت را بنویسم کار دستم می دهند یک دانشمند در ایران هیچ اختیاری ندارد ملاحظه کنید با یک انقلاب سر نیزه املاک مردم را از دست آنها خارج کردند و تحت نفوذ خود قرار دادند.
و اگر متوجه شده باشید هم سرمایه دار و هم دهقانان را نابود کردند چطور می خواهند مردم ترقی کنند مثال می زنم چند سال پیش فیدل کاسترو5 می خواست همین کار را بکند و تا حدودی درباره نیشکر انجام داد ولی متوجه شد با این عمل وضع مردم رو به نابودی خواهد رفت و فوری از اقدام خود صرفنظر کرد.
توجه فرمایید اکنون ظاهرا سرمایه داران خارجی را دعوت کرده اند که در ایران سرمایه گذاری کنند در صورتی که اینها تمام نقشه است و با این وسیله سرمایه و حق ملت را از ایران خارج می نمایند.
آمریکا سران کشورها را دعوت می نماید و با وعده هایی که به آنها می دهد کشورها را تحت نفوذ خود قرار داده کمااینکه ایران و سایر کشورها سخت تحت نفوذ ایالات متحده می باشند.
در این هنگام مشارالیه به سخنان خود پایان داده در حدود ساعت 11 حاضرین منزل وی را ترک می نمایند.
نظریه رستم : 1ـ امیرتوکل کامبوزیا از نظر بعضی از کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه فردی شناخته شده است و دارای مکاتباتی نیز با خارج از کشور می باشد و اغلب برای وی کتابهای مورد نظرش را ارسال می دارند.
حتی بعضی از افراد توریست و خارجی که به زاهدان می آیند با نامبرده تماسهایی می گیرند که در این مورد می باید بخش ضد جاسوسی اقدامات لازم را معمول دارد.
2ـ لیست اسامی مورد بحث به احتمال قوی صورت افراد عضو سازمان فراماسونری6 می باشد که نامبرده در اختیار مهندس کارگر قرار داده است و در ظاهر لیست مذکور را افراد بهایی نیز معرفی نموده اند.
3ـ نسبت به جمع آوری مدارک مستند از فعالیت های نامبرده به منابع آموزش لازم داده شده و قریبا برای ضبط صدای او به وسیله منبع 337 اقدام خواهد شد.
4ـ به منبع آموزش داده شد به طور غیر محسوس افرادی را که با مشارالیه در تماس هستند شناسایی و مراتب را گزارش دهد.
نظریه سردار : 1ـ قبلاً به رستم آموزش داده شده که منابع را برای شناسایی نحوه فعالیت های نامبرده بالا و جمع آوری اطلاعات مورد نظر از وی هدایت نماید.
2ـ نامبرده بالا هیچگونه اعتقادی به منشور انقلاب سفید شاه و مردم ندارد و اکثر اوقات در جلسات متشکله در منزلش مخالفت های در این زمینه می کند و اصول انقلاب مزبور را تخطئه می نماید.
3ـ تصور می رود منظور وی از لیست بهائیان همانطوری که رستم نظر دارد لیست فراماسونها باشد که چندی پیش اسمعیل رائین7 در کتاب فراماسونری اسامی آنان را منتشر و جناب آقای نخست وزیر و سایر افراد را منتسب به این جمعیت معرفی نمود و آقای عبدالعلی دهستانی استاندار این استان نیز از اعضای این گروه است.
نظریه رئیس ساواک : رئیس ساواک در مرخصی است.
کریمی 2 /9 /48 فلک فرسا 2 /9 /48 کلاسه 414

توضیحات سند:

1ـ در خصوص نفوذ بهائیان در ایران ارتشبد فردوست مطالبی بدین شرح اظهار داشته است : «یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال می شد، بهائیت بود.
شعبه مربوطه بولتنهای نوبه ای تنظیم می کرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا می رسید.
این بولتن مفصلتر از بولتن فراماسونری بود.
اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و بخصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان می داد، اصولاً رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت تا حدی که اسداللّه صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا کرد.
صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و بخصوص هویدا به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید.
ولی نفوذ اصلی بهائیت در دوران عبدالکریم ایادی بود.
ایادی از خانواده طراز اول بهائیت بود به این دلیل نام فامیل «ایادی» داشت که پدرش از «ایادی امراللّه » یعنی چند نفر خواص اطراف عباس افندی بود.
ایادی با نفوذی که نزد محمدرضا کسب کرد بهائیها را به مقامات عالی رساند.
او مسلما در رسانیدن امیر عباس هویدا (بهایی) به نخست وزیری نقش اصلی را داشت.
در زمان هویدا دیگر کار بهائیها تمام بود و مقامات عالیه مملکت توسط آنها براحتی اشغال می شد.
پدر هویدا نیز مانند پدر ایادی از خواص عباس افندی و گویا نویسنده مخصوص او بود.
تنها یک بار موقعیت بهائیت به خطر افتاد و آن زمانی بود که فلسفی (واعظ معروف) حملات شدیدی را علیه بهائیت شروع کرد و محمدرضا برای آرام کردن مردم دستور تخریب حضیره القدس مرکز مقدس بهائیها در تهران را داد و دستور داد که ایادی مدتی از ایران خارج شود.
بطور کلی در دوران محمدرضا، با نفوذ ایادی در دربار، بهائیهای ایران بسیار ترقی کردند و ثروتمند شدند و ایادی هر چه از دستش برآمد در کمک به آنها کوتاهی نکرد و آنها هم به نوبه خود در انحطاط اقتصاد مملکت تلاش کردند.
بهائیان بدون اجازه عکا حق ندارند مشاغل سیاسی را بپذیرند و تنها باید تلاش کنند که در فعالیت های تجاری و کشاورزی پیشرفت کنند.
بر اساس همین اصل روزی از سپهبد صنیعی پرسیدم که چگونه شما شغل سیاسی پذیرفته اید؟ پاسخ داد : «از عکا سؤال شده و اجازه داده اند که در موارد استثنایی و مهم این نوع مشاغل پذیرفته شود.
» در واقع بهائیت جهانی این تصور را داشت که در این کشور منعی نداشتند.
بهائیها که من دیده ام واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعا این افراد جاسوس بالفطره بودند.
برای شناسایی بیشتر این گروه مختصری از تاریخچه آن از جلد اول دائره المعارف فارسی مرحوم غلامحسین مصاحب نقل می شود : طریقه جدیدی است که میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءاللّه (متولد 2 محرم 1233 ق.
متوفی ذیقعده 1310 ه ق) بوجود آورد.
این آئین بنام خود او آیین بهایی و به اصطلاح پیروانش «امر بهایی» خوانده می شود.
میرزا حسینعلی نوری هنگام دعوت باب بی آنکه هرگز با او دیدار کرده باشد بدو گروید و بعد از واقعه سوءقصد بابیه نسبت به ناصرالدین شاه به زندان افتاد.
پس از آنکه با کسانش به عراق تبعید شد، یک چند در بغداد بین بابیه به سر برد و سپس کسوت درویشی پوشید و در حدود سلیمانیه و کردستان به سیاحت پرداخت و در مراجعت به بغداد در باغ نجیب پاشا نزدیک بغداد، در پیش عده ای از بابیه دعوی کرد که «موعود» باب و کسی که باب به نام «من یظهره اللّه » ظهور او را پیشگویی نموده است اوست (1280 ه ق) از این جا پیروان او که «بهائی» و «بهائیه» خوانده شدند و سایر بابیه که برادرش میرزا یحیی صبح ازل را خلیفه باب می شمردند، تفرقه پدید آمد و بین دو برادر اختلاف افتاد.
چندی بعد هر دو برادر را از عراق به قسطنطنیه و از آنجا به اروند تبعید نمودند.
چون کار میرزاحسینعلی در بین بابیه رواج بیشتر یافت و اختلاف افزون شد دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با پیروانش به قبرس فرستاد.
میرزا حسینعلی در عکّا به نشر تعالیم و دعاوی خویش پرداخت و کتاب «اقدس» را که اساس تعالیم اوست در آنجا نوشت.
آثار دیگرش عبارتست از «ایقان»، «هفت وادی»، «کلمات مکنونه»، «کتاب الشیخ»، و «ادعیه».
نیز مکاتبت او که به نام «الواح» خوانده می شود از جهت اشتمال بر افکار و آراء او اهمیت دارد و غالب این آثار به زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است.
حسینعلی بهاء، رهبر بهائیان در سال 1312 ه ق درگذشت و پس از او پسرش عباس (عبدالبهاء) بیش از سی سال رهبر بهائیان بود.
عبدالبهاء بدلیل همکاری نزدیک با انگلیسیها به دریافت نشان «سر» نائل آمد.
پس از مرگ او نوه دختریش، شوقی افندی به جانشینی او انتخاب شد.
وی سعی وافری در راه دوام بهائیت داشت و تشکیلاتی نیز به نام «بیت العدل» تأسیس کرد و یک آمریکایی را به نام چارلز میسن ریمی پس از خود به ریاست آن برگزید.
این دو تن به قصد تأسیس حکومت جهانی بهائیت نقشه ای دهساله ریخته بودند.
شوقی افندی در سال 1336 یک هفته پس از ورودش به لندن درگذشت و شخص آمریکایی جای او را گرفت.
به نقل از : مرکز بررسی اسناد تاریخی، ارتشبد بهرام آریانا.
تهران : 1381، صص 6 ـ 144 2ـ امیرعباس هویدا نخست وزیر سالهای 1343 تا 1356 متولد 1295 شمسی، لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه آزاد بروکسل گرفت و با ورود به وزارت امور خارجه کار خود را آغاز و در سمت های مختلف از جمله شرکت نفت مشغول به کار شد.
در نیمه اول مرداد 1356 از نخست وزیری استعفا یا بهتر است گفته شود بر کنار شد در زمان هویدا دربار ایران به زمان قاجار رجعت کرد و همه چیز ایران در اختیار محمدرضا و فرح قرار گرفت هویدا در فروردین ماه 1358 پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم و به جوخه آتش سپرده شد.
هویدا بهایی مسلک و آن چنان که از اسناد ساواک بر می آید دچار انحرافات شدید اخلاقی بوده است.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ ج 2 3ـ گلدا (کولدا) مایر (1898 م ـ 1278 ش)، (1978 م ـ 1356 ش)، زن سیاستمدار یهودی و نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس ـ 1969 م ـ و از جنایتکاران جنگی که در زمینه قتل عام های مردم اقدام کرده است و بی پناهان را به زور از خانه و کاشانه خود اخراج کرده است.
در 1906 م از روسیه مهاجرت کرد و به سال 1921 م در فلسطین ساکن و از رهبران حزب کارگر شد.
سفیر رژیم اشغالگر قدس در روسیه (1948 م) وزیر کار (1949 م) و وزیر امور خارجه (1956 م) بود.
در 1969 به نخست وزیری منصوب شد و در 1974 از این مقام استعفا کرد و اسحاق رابین به جای وی منصوب شد که او نیز در ماه مه 1977 م از کار بر کنار گردید.
ر.ک : دایرۀ المعارف فارسی، ج 2، بخش 2، ص 2639 4ـ عبدالعلی دهستانی فرزند یداللّه در سال 1300 ه ش به دنیا آمد.
پدرش از مالکین بزرگ کرج و سناتور بود.
وی که دوره تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه شرف و دبیرستان کرج طی کرده بود در سال 1319 دوره مقدماتی دانشکده کرج را طی کرد و در سال 1320 به دانشکده کشاورزی کرج رفت و پس از اخذ گواهینامه لیسانس در سال 1323 جهت طی یک دوره یک ساله رهسپار آمریکا شد و در قسمت ماشین آلات کشاورزی در کالیفرنیا دوره دید.
دهستانی که از سال 1319 به خدمت دولت در آمده بود، ابتدا در دانشکده کشاورزی کرج به عنوان کمک متخصص فنی کشاورزی شروع به کار کرد و در سال 1323 به استخدام وزارت کشور در آمد و معاون اداره امور کشاورزی شد.
دیگر مشاغل وی به این شرح است : الف ـ 1326، بازرس اداره نمایشات ب ـ 1328، مامور از وزارت کشور به دربار ج ـ 1329، رئیس اداره ایلات (اداره املاک) دربار د ـ 1331، رئیس اداره عمران و اصلاحات ه ـ 1322، عضو هیئت مدیره بنگاه عمران و ـ 1334، بازرس دولت در هیئت مدیره بنگاه عمران دهستانی که در دوره نوزدهم مجلس شورای ملی از طرف حزب مردم کاندید شهریار و ساوجبلاغ شده بود، با کمک اوباش و چاقوکش ها به مجلس راه یافت و یکی از خدمتگزاران خود را به علت فاش کردن اسرار انتخاباتی کشت و جسد او را در رودخانه کرج انداخت که هرگز پرونده این قتل پیگیری نشد.
عبدالعلی دهستانی که به عضویت جبهه یاران متحد در آمده بود و از اعضای لژ فراماسونری کوروش و لژ آفتاب و قائم مقام منطقه 354 باشگاه لاینز و عضو حزب رستاخیز و ...
بود در سال 1346 به استانداری سیستان و بلوچستان منصوب شد و در سال 1350 استاندار آذربایجان غربی گردید ولی به دلایل فساد اخلاقی شدید که غیر قابل ذکر است، در سال 1357 به استان مرکزی منتقل شد، که به علت کمک مقدم (رئیس ساواک وقت) به وی جهت تصدی این مقام از او تشکر کرد.
مشارالیه که از اسداللّه علم، منوچهر اقبال و قدس نخعی به عنوان معرفان خود نام برده است، نشان های مختلفی نیز از شاه دریافت کرد که از آن جمله است : 1ـ نشان درجه یک توسعه اقتصادی و آبادانی 2ـ نشان درجه اول آبادانی و پیشرفت ساواک در یکی از ارزیابی های خود وی را چنین معرفی کرده است : «فردی عیاش، خوشگذران، عصبانی، تندخو، علاقمند به زن و مشروب» 5ـ فیدل کاسترو، (Fidal Castro Ruz) در سال 1926 در کوبا بدنیا آمد.
پدر او یک مزرعه دار نیمه مرفه اسپانیائی الاصل بود.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در مدرسه مذهبی کاتولیک ها به پایان رساند و در سال 1945 وارد دانشکده حقوق شد.
در دانشگاه، کاسترو جذب جریانات انقلابی شد و در شورش های دانشجوئی سالها 1947 ـ 1948 شرکت داشت.
در 24 سالگی (سال 1950) به اخذ درجه دکترای حقوق موفق شد و به عضویت «حزب ارتدکس»، که یک حزب اصلاح طلب بود، در آمد.
در سال 1952 در یک کودتای آمریکائی، باتیستا، دیکتاتور کوبا، به قدرت رسید.
کاسترو در 26 ژوئیه 1953، در رأس یک گروه 160 نفری از دوستان انقلابیش به یک حمله «انتحاری» به پایگاه نظامی مونکادا دست زد.
بسیاری از همرزمان کاسترو کشته شدند.
ولی او زنده ماند و محاکمه شد و با حمایت «حزب ارتدکس» به 15 سال زندان و برادرش رائول به 13 سال محکوم گردیدند.
در 1954 با عفو عمومی باتیستا آزاد شد و به مکزیک رفت.
در 2 دسامبر 1956 کاسترو و به اتفاق 83 یارانش با کشتی، گرانما در خاک کوبا پیاده شد.
گروه مسلح او کمی بعد با نیروهای باتیستا درگیر شد و اکثر آنان کشته شدند.
کاسترو و 11 نفر از افرادی که زنده ماندند به جبال سیراماسترا پناه بردند و در آنجا به تشکیل یک «کانون شورشی» دست زدند.
مصاحبه هربرت ماتیوس، خبرنگار مجله آمریکائی نیویورک تایمز با کاسترو سبب شهرت او شد و گروه شورشی سیراماسترا در میان جوانان انقلابی کوبا وسیعا شناخته شد.
استقبال مردم کوبا از کاسترو، بعنوان راهی برای نجات از دیکتاتوری دست نشانده آمریکا، بالاخره این شورشی ناآرام را به پیروزی رساند و در 2 ژانویه 1952 کاسترو و یارانش پیروزمندانه وارد سانتیاگو شده و حکومت را بدست گرفتند.
با پیروزی انقلاب کوبا، موج «کاستروئیسم» نسل جوان آمریکای لاتین را به جنبش در آورد و سرآغاز جنگ های چریکی در برخی از کشورها شد.
در جریان جنبش کاسترو، موسوم به «جنبش 21 ژوئیه»، حزب کمونیست کوبا (تأسیس 1925 م.) سهمی نداشت و در چارچوب قالب های سنتی مارکسیسم به مبارزات سیاسی ـ پارلمانی تمایل داشت.
چندی پس از پیروزی انقلاب، کاسترو مدعی شد که حزب کمونیست کوبا قصد براندازی توطئه آمیز رژیم او را داشته و به دستگیری وسیع آنان مبادرت ورزید.
با گرایش کاسترو به مارکسیسم، او به تشکیل یک حزب کمونیست جدید دست زد و در اولین کنگره آن (1975 م.) خود دبیرکل آن شد.
به نقل از کتاب سیاست و سازمان حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد اول، صص 7 ـ 56 6ـ فراماسونری : سازمانی کاملاً مخفی و گاه نیمه مخفی که با استفاده از روابط پیچده و پنهانی میان اعضای خود، از نفوذ و قدرت فراوانی در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای مختلف برخوردار است.
کلمه «فراماسون» کلمه ای است با ریشه فرانسوی Francmacon که در زبان انگلیسی Freemasonگفته می شود.
این عبارت معنای لفظی بنای آزاد دارد و در تشریح بیشتر آن گفته اند «افزارمند یا بنایی که آزاد بوده و با ابزارهایی مانند تیر، چکش، گرز و اسکنه روی سنگهای تراش بردار کار می کرده با توجه به اینکه چنین سنگی در زبان انگلیسی Freestone فری ستون نام دارد، فری میسن نامیده شده است نیز احتمال داده اند که بدین گونه افزارمندان «آزاد» Freeمی گفتند زیرا که در روزگار حاکمیت نظام های فئودالی آنان آزاد بودند که به هر نقطه ای از کشور که خدماتشان مورد نیاز بوده سفر کنند و به کار پردازند.
از آنجا که این افزارمندان از هنری پر اهمیت و مورد نیاز جامعه بهره مند بودند، اسرار حرفه و هنر خود را در میان خویش نگاه می داشتند و از طریق نشانه ها و علامت های قراردادی میان خود ارتباط برقرار می کردند.
این شرایط خود به خود موجب تشکیل انجمن های صنفی میان ایشان می شد.
در تاریخ جهانی فراماسونری از این گونه انجمن ها با لقب «فراماسونری عملی» یاد می کنند.
این گروههای صنفی از آنجا که دارای تخصصهای ویژه بودند و از این راه درآمدهای خوبی می اندوختند اندک اندک در زمره اقشار مهم و با نفوذ اجتماع در آمدند و هم اینان در پایه گذاری تمدن بورژوازی اروپا پس از رنسانس تاثیر بسیار داشتند.
قدرت نفوذ جایگاه بنایان آزاد در جامعه اروپا تا آنجا رسید که بسیاری از ثروتمندان و قدرتمندان اروپا با آنکه بنا و معمار نبودند، در انجمن های این صنف عضو می شدند و با ایشان ارتباط بر قرار می کردند، رفته رفته انجمن های مخفی بنایی به انجمن هایی بدل شد که بنایان در آن در اقلیت بودند و بیشتر اعضای آن را ثروتمندان و قدرتمندان تشکیل می دادند.
با گسترش روزافزون انجمن های فراماسونری (که در اصطلاح «لژ»های فراماسونری خوانده می شدند) ضرورت ایجاد یک تشکیلات منظم و منسجم که محصول اتحاد لژهای مختلف باشد احساس شد، از این رو در سال 1717 م (1096 ش) چهار لژ مهم انگلستان طی یک گردهمایی مهم که در لندن برگزار شد با اتحاد خویش لژ اعظم انگلستان را تشکیل دادند.
همچنین در این گردهمایی مواد مهمی نیز به تصویب رسید؛ از جمله اینکه حقوق فراماسونری از این به بعد فراماسونری از این به بعد فقط به گروه بنایان عملی محدود نخواهد بود بلکه هر فردی که لیاقتش در لژهای قانونی به اثبات برسد می تواند به سلک ماسونی در آمده و از حقوق آن استفاده کند و این اعلام رسمی آغاز دوره ای جدید در تاریخ فراماسونری بود که اصطلاحا فراماسونری نظری یا نمادین خوانده می شود.
بعد لژهای اعظم دیگری در کشورهای مختلف اروپا از جمله فرانسه، اسکاتلند، آلمان و اسپانیا تشکیل شد.
لژهای فراماسونری که متاثر از افکار دوره رنسانس اروپا و برابر نیازهای روزگار خود شعار «آزادی، برابری و برادری» را برگزیده بودند، در اروپا قدرت فراوانی یافته در صدر قوای استعمارگر اروپایی به کشورهای پیرامونی مستعمره نیز راه یافتند.
در کشورهای مستعمره لژهای فراماسونری با جذب اقشار مختلف مردم خصوصا روشنفکران و نخبگان جامعه از ایشان برای تثبیت نفوذ و قدرت استعماری خود بهره می جستند.
در کشور ما نخستین لژ فراماسونری در سال 124 ق مطابق با 1907 م تحت عنوان لژ بیداری ایران در تهران شکل گرفت.
پیش از این تاریخ بسیاری از ایرانیان در خارج از کشور به عضویت لژهای فراماسونری در آمده بودند و حتی برخی از ایشان چون میرزا ملکم خان ناظم الدوله به تلاش های نافرجام برای تشکیل یک لژ فراماسونری در ایران دست زده بودند اما لژ بیداری 1 ران، 32ایران نخستین لژ وسیع و قانونی فراماسونری بود که به شکل مخفیانه در ایران آغاز به کار کرد.
این لژ ماهیتی فرانسوی داشت و تحت نظر لژ شرق اعظم (گراندواریان) فرانسه فعالیت می کرد.
بعدها در دوره حکومت پهلوی پدیده فراماسونری در ایران گسترش بسیاری پیدا کرد و لژهای متعددی با هویت های فرانسوی، انگلیسی، اسکاتلندی، آلمانی و احتمالاً آمریکایی در شهرهای مختلف تاسیس و فعالیت می کردند از آغاز شکل گیری رسمی پدیده فراماسونری در ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر دولتمردان و سیاستمداران ایران وابسته به لژهای فراماسونری بودند و به عبارت دیگر بخش مهمی از سیاست و دولت در ایران توسط ماسونها اداره می شد.
فراماسونها معمولاً در ظاهر به موازین اخلاقی و انسانی بسیار تاکید می کنند و لژهای خود را انجمن های علمی و اخلاقی به شمار می آورند لکن در عمل برای دستیابی به اهداف خود که از اهداف لژهای مادر ـ در کشورهای استعمارگر ـ جدا نیست دست به هر عملی می زنند.
تشکیلات سازمانی فراماسونری در کشورهای پیرامونی به گونه ای دیگر عمل می کنند که اعضای آنها خواسته یا ناخواسته به مهره هایی برای پیشبرد اهداف بیگانگان در کشور خود بدل می شوند پدیده فراماسونری با پدیده صهیونیسم و تفکرات یهودی رابطه ای تنگاتنگ دارد و تاثیر این رابطه در قوانین و آداب و سنن فراماسونری به وضوح مشهود است.
وقایع اتفاقیه و شرح احوال رجال، ج 2، صص 554 7ـ رائین در سال 1298 در بوشهر متولد شد.
او پس از پایان تحصیلات عمومی دوره روزنامه نگاری 4 ساله دانشگاه تهران را دید و علاوه بر آن دیپلم ادبی گرفت.
فعالیت مطبوعاتی را از سال 1318 با نوشتن مقاله در روزنامه خلیج ایران در بوشهر آغاز کرد و از سال 1320 به طور تمام وقت در نشریات تهران کار می کرد.
او با ساواک ارتباط داشت و از همکاران اداره نهم ساواک که محل تجمع اندیشمندان و نخبگان وابسته به ساواک بود محسوب می شد.
اسناد و مدارک منحصر به فرد شاپورجی دستمایه تالیف رائین قرار گرفت.
وی کتاب سه جلدی فراموشخانه و فراماسونری در ایران را تدوین کرد و در تاریخ 2 /11 /47 با اجازه مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر که خود نیز ماسون بود مجلدات اول و دوم را منتشر کرد و پس از انتشار، مراتب به اطلاع جعفر شریف امامی استاد اعظم فراماسونری رسید.
ولی در تاریخ 24 /11 /47 امیر عباس هویدا نخست وزیر طی نامه ای به ساواک خواستار جلوگیری از انتشار جلد سوم شد معهذا جلد سوم به طور غیر رسمی و در تیراژ پایین توزیع گردید و ساواک ممانعت جدی در راه پخش آن به عمل نیاورد.
هر چند که در این مجموعه سه جلدی مهمترین بخش تاریخ فراماسونری ایران مانند نقش اردشیر جی حذف گردید و نام چهره های مرموزی چون میرزا کریم رشتی اصلاً مطرح نشد.
اما تاکنون مهمترین ماخذ منتشر شده در زمینه شناخت فراماسونری ایران می باشد.
«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی جلد 2»

منبع:

کتاب امیر توکل کامبوزیا به روایت اسناد ساواک صفحه 139




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.